دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱, دوشنبه

تاریخ و تجربه- کمال رفعت صفایی

۶۰ نظر:

بایرام گفت...

تیتر خیلی بی معنا هست. شاه بازی یعنی چه بخدا شاه هرگز این ادعاها را نداشت و این کارها را نکرد اگر یکی از این اعمال را کرده بود سی سال قبل از پنجاه و هفت رژیمش سرنگون میشد. در هر حالت یکنوع بی تعهدی در تیتر هست

سیما. فرانسه گفت...

روحش شاد و دست شما درد نکند که این نوشته را منتشر می کنید جدا بسیار جالب است آن هم بعد از بیست سال

ناشناس گفت...

نویسنده این مطلب حالا زنده هست یا مرده؟

منصور لرستانی گفت...

همین که مرحوم کمال را دو هفته پس از تقاضا فرستادند اروپا با زن و بچه معلوم میشود چقدر حرف شکنجه و صرکوب در میان مجاهدین بی پایه و اساس است

دریچه زرد گفت...

کمال رفعت صفائی در سالهای 72 بر اثر بیماری متاسفانه در گذشت. در ضمن نامی بنویسید با نام ناشناس کامنتها منتشر نمیشود

هوادار سابق شورا گفت...

درود بر بایرام شاه مستبد و سرکوبگر بود ولی دیوانه نبود مقایسه کلا خیلی غلط است

ناشناس گفت...

هاله
با درود به روح و روان زنده یاد کمال رفعت صفایی که زود این ادم های بی هویت و به قول خود کمال رفعت این بریدگان از مبارزه را شناخت وقتی که به این خود شیفته رهبر عقیدتی میگوید که او به کسانی که در زندان و زیر شکنجه بودند و یا از ان جان سالم بدر کرده بودند میگفتد بریدگان اما در عالم واقع بریده خودش بود در زمانی که دیگران زیر شکنجه بودند او هشت ماه بعد از شهادت اشرف و موسی مراسم عروسی و حجله و شیرینی خوران به پا میکرد و بعد هم انقلاب ایدئولوزیکی که سرتاپایش معنی و مفهوم ولایت فقیه داشت اری بریده واقعی انکس که از مبارزه واقعی گریخت رهبر عقیدتی بود او بود که با اقتباس از روش خمینی میخواست حکومت به چنگ بیاورد.
اری
در راستای استراتژی "اتوبان", "آتش بس", "سرعت بالا", "رفتن سریع قدرت" و صد البته با حداکثر "بی خیالی" در عمل نظامی معروف به فروغ جاویدان بیش از 1300 تن از افراد سازمان را قربانی می کند و مجددا از نظر استراتژیکی و تشکیلاتی و هم از جهت توان نظامی صد ها گام عقب تر می رود.
در 33 سال گذشته بسیار بسیار خانواده ها متلاشی شدند و نابود گشتند بعضی خانواده ها را میشناسم که فقط یک نفر از انها باقیمانده تمام هستی شان برباد رفته و نابود شده است .
ای کاش ثمره این همه پاکبازی چند نسل بخون خفته به بار می نشست .اما رهبر عقیدتی کاری کرده که همه چیز نابود شده و بزرگترین سرمایه خلق که همانا اعتماد بود نابود گشته است .
نمی دانم بگویم خوشبختانه و یا متاسفانه که کمال رفعت نبود تا مابقی داستان را ببیند که چگونه ان انقلاب ایدئولوزیک فرزندان همین خلق را خورد .
از نظر اینجانب هیچ کس به اندازه رهبر عقیدتی به این جمهوری اسلامی خدمت نکرد و مطمئن هستم کارهائی که رهبر عقیدتی کرده غیر قابل قیاس حتی با خیانت های حزب توده در زمان مصدق است امروز ما خجالت میکشیم شرم میکنیم بگوئیم که روزی مجاهد بوده ایم .
بنظرمن همه حرف کمال رفعت یک چیز بیشتر نیست و ان هم این است که بریده واقعی از مبارزه یکی بیش نیست ان هم رهبر است و لاغیر

جارچی گفت...

نگرانی من این است که نبادا دوباره مزدوران خامنه ای و مالکی به مردان و زنان لیبرتی حمله ور شوند. رهبران مجاهدین خلق، نگوئید که نگفتید!!! امیدواریم بعد از ضرب وشتم زندانیان سیاسی به سراغ لیبرتی نروند.

ناشناس گفت...

حميد : كفگير كه به ته ديگ بخوره از مرده هم مقاله درميارن تازه همانهايي كه مدحي هستند مجاهدين تقريبا همه بريده ها را شكنجه و اعدام كرده اند رو كه نيست والله

ناشناس گفت...

چگونه میتوان به صحت و سقم این مطلب که به مرحوم رفعت صفایی منتسب است را دقیقا احراز کرد. ایشان از این جهان رفته اند و این نوشته را حالا بعد از این همه سال منتشر میکنید. بعنوان یک محقق تاریخی همه نوع تشکیک در این کار وجود دارد. البته بنده اطلاع دارم که شاعر مرحوم بدلیل بیماری به اروپا اعزام شده بود . در زمان حیات خویش کتاب شعری منتشر کرد که در آن بصورت ظریف شاعرانه نقطه نظرات خودش را بیان کرده بود ولی این مقاله را باینصورت به این مرحوم نسبت دادن خیلی علمی بنظر نمیرسد.داوود سیدنی

ناشناس گفت...

منظور او از شاه بازی مستبد بودن و دیکتاتور مآب بودن است.
باید توجه کنید که این مطلب امروز نوشته نشده بلکه بیش از بیست سال پیش نوشته شده و در آن زمان هنوز خاطره استبداد سلطنت شاهی در زیر یوغ استبداد شیخ کمرنگ نشده بود و البته دامنه ابعاد ولایت فقیه کهنه و ولایت فقیه نوین به اندازه امروز آشکار نشده بود.
فرهاد

نوشاد احمدی مقدم گفت...

روحش شاد و دمش گرم خدا رحمتش کند

زنده باد شاه گفت...

در هر حال مقایسه این مردک با اعلیحضرت همایون محمد رضا شاه پهلوی اشتباه است.ان فخر ایرانزمین کجا و ایندیوانه زنجیری کجا.اگر این انقلاب کثیف که با دست استعمار اجر اشد نبود ایران الان یکی از بهترین کشورهای جهان بود. حماقت و اشتباه در شناخت دینی که بیگانه به ایران آورد و همه چیز را به کثافت کشید ما را به این روز گرفتار نمود

جاسم شیبانی گفت...

خداوند بیامرزدش خیلی جالب است

ناشناس گفت...

رسم بدی ست. پایه اش را نگذارید. طرف هرگز خودش اطلاع نداده که چنین چیز هائی را نوشته بعد یکدفعه بیست سال بعد شروع میشود به انتشار. این رسم بد اگر رواج یابد هرکسی برای هر کسی که خواست خاطرات خلق میکند و منتشر میسازد. ممکن است دوستان سابقش اگر هم چنین نوشته ای در کار بوده و نگهداری شده آنرا بخوانند، اما عمومی کردنش، بنیان گذاشتن یک رسم نادرست است که به ضرر همه تمام میشود

کاظم

ب.مقاتی گفت...

وجود خمینی و رهبر عقیدتی و کثافتکاریهای هر دو و وضع الان ایران کاملا کارکرد حکومت محمد رضا شاه است. اگر این همه استبداد نداشت و گذاشته بود که این ملت کمی بفهمد و فقط به قدرت خودش نمیرسید و اطرافیان فاسدش این ملت میتوانست ارتجاع را بفهمد و به این لجنزار فرو نرود پهلویها پنجاه و هفت سال حکومت کردند درست است که ایران در خیلی زمینه ها در روزگارشان بالا امد ولی استبداد و سرکوب فرهنگی و وابستگی به استعمار انها نگذاشت این ملت یک نفس بکشد خمینی و خامنه و این رهبری که ادعا دارد نوک پیکان جهان است حاصل کارهای شاه است یک نمونه کثافتکاری محمد رضا شاه سرکوب مصدق تنها شانس ازادی و دموکراسی برای ایران بود که متاسفانه نگذاشت نخیر اینها همه سر و ته یک کرباسند آقا یا خانم جاوید شاه !!!!شاه مرد ولی کارهایش هنوز ادامه دارد

ارسلان جاذب گفت...

خیلی بجاست مسئولان سایت پژواک ایران که برای اولین بار است که چنین سندی را از یک آدم مشهور منتشر میکنند توضیح بدهند که این سند کجا بوده و چطور در دست آنها رسیده است

خدیجه آجیده گفت...

این هم یک گزارش از چرت و پرتهای تاریخ در رفته ای که دوباره علیه مجاهدین علم کرده اید انهم در شرایطی که اخوندهای کثافت و لجن تمام چنگ و دندان خود را تیز کرده اند تا تنها نیروئی را که واقعا برایشان خطرناک است از بین ببرند . واقعا کاش اگر انصاف ندارید کمی فکر و شعور سیاسی داشتید و شرایط را درک میکردید مطمئن باشید فردا همین گزارش را در تمام سایتهای وزارت اطلاعات منتشر میکنند و شماها را رو سفید میکنند

احمد رضا. ص گفت...

باز سر و کله این زهرا خانم پیدا شد. کامنتای اینو نزنید. این کارش زرزرکردن و فحش دادنه و خودش داره مزخرف میبافه

پرویز. یارمند زاده گفت...

لطفا می شود این خانم خدیجه و سایر همفکران ایشان یک تاریخی تعیین کنند که در ان تاریخ نوشتن انتقادها اشکال نداشته باشد. اگر این تاریخ را تعیین کنند واقعا باعث تشکر است

اصغرالشعرا گفت...

درود بر کمال رفعت صفائی ک. صبحگاه. کمال در جوانی رفت ولی کمال در دلهای ما زنده است. کمال انسان شرافتمند و شاعر خیلی خوبی بوده و هست و خواهد بود یاداشتهای او برای همه ارزش دارد. روانش شاد باشد

ناشناس گفت...

از شرح خاطرات و از انشای کلی نوشته می توان حدس زد که نوشته در کلیتش از خود کمال رفعت صفایی است و بیان کننده نظرات او است. هر چند که به نظر می رسد در متن اصلی دستکاریهایی صورت گرفته و برخی کلمات و جملات تازه به متن اصلی اضافه شده اند تا بقول معروف نوشته کمال رفعت صفایی به روز بشود که اگر چنین باشد جای تاسف بسیاردارد.
بنده هم با جناب ارسلان جاذب موافقم که برای رفع هر گونه ابهام و سوالی لازم است که حتما مصداقی توضیحی درباره اینکه چگونه این متن به دستش رسیده و اینکه چرا این نوشته بیست سال بعد از مرگ کمال رفعت صفایی منتشر می شود بدهد. اگر هم فتوکپیی از دستخط کمال در نوشته اصلی ضمیمه می شد خیلی بهتر بود. به نظر بنده توضیحات اینچنینی در مقدمه نوشته کمال رفعت صفایی از ابتدایی ترین و پیش پا افتاده ترین سنتهای روزنامه نگاری است. نباید حول این توضیحات به مخفی کاری بیجا پرداخت.
فرهاد

ناشناس گفت...

خاطرات ابراهیم آل اسحاق و حاج خلیل رضایی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام
سالهاست زنده‌یاد ابرهیم آل اسحاق خاطرات خودش را نوشته که متاسفانه هنوز منتشر نشده است. اگر روزی در معرض دید همگان قرار گرفت...

سالیان دراز است نامه‌های پدر رضایی‌ها (حاج خلیل) که در اختیار کسانی غیر از مجاهدین هم هست، خاک می خورد و منتشر نشده، خاطرات روشنگری که خیلی دستها را رو می کند.
اگر روزی در معرض دید همگان قرار گرفت...

اگر انشالله منتشر شد هرزه نویسان سایت پز از آفتاب و مهتاب، نمی گویند از کجا معلوم نویسنده آن دردنامه‌ها ، ابراهیم آل اسحاق و حاج خلیل رضایی است؟
پرسان

ناشناس گفت...

به امید اینکه تمام زنده ها و رفته ها روزی خاطراتشان منتشر شود و سر گذشت چند دهه بدترین سرکوبهای سیاسی عاطفی انسانی روشن بشود و معلوم شود در این تشکیلات رهبر یکه تاز و بانو چه فضاحتهائی به بار اوردند که نگفتنی است ای مرگ بر خمینی و خامنه ای ای ننگ بر کسانی که به اسم انقلاب و اسلام هر کثافتکاریی را که خواستند کردند و میخواستند که ایران را هم بر زیر این اندیشه گندیده بکشند که خدا را شکر صد هزار مرتبه شکر گیر کردند و خطروحشتناک حاکم شدن اینفکر رفع شد
درود بر کمال رفعت صفائی
زنده باد آزاد اندیشی و دموکراسی
ننگ بر هر نوع حکومت مذهبی و اندیشه سکتاریستی
احمد . یکی از دوستان کمال

ناشناس گفت...

بروید کشک خودتان را بسابید با این مزخرفات خامنه ای شاد کن
ایرانی

ناشناس گفت...

کسی که دشمن ترین دشمن میهن و مردمش را استبداد زیر پرده دین می داند، اما با دلیل و برهان و با تجربه و مرارت، به دوز و کلک رهبری مجاهدین هم پی برده است، خود را به آب و آتش می‌زند (و حق دارد بزند) تا به دیگران هم نشان دهد پشت این همه جاذبه‌های لفظی و کاغذی تا فرسنگها فرسنگ/چراغی نیست/آبی نیست/فروغ مهتابی نیست...بهشتی نیست...
و از عمل هیچ خبری، که فقط برهوت است و بس.
تردید در چنین تلاش پاک و شجاعانه‌، آب در هاون کوبیدن و خشت بر دریا زدن است.
پرسان

ناشناس گفت...

از مسئولان پژواک ایران تقاضامیشود به دلیل اهمیت این گزارش هم چگونه دست یافتن به این گزارش را توضیح دهند هم عکسها و نوشته هائی از این شاعر جوانمرگ و گرامی ایران را ضمیمه بفرمایند و هم یک مقدمه بر این یاداشتها بنویسند
سپاسمندم
فرهود.آ

الف. بخشایش گفت...

یاد کمال رفعت بخیر یاد م بارون شاعر که خودش را دار زد. یادبهداد شاعر نیمای شاعر که در جوانی در عملیات فروغ جاویدان رهبر کشته شدند یاد پدر شریف شاعر که سکته کرد یاد ابوذر ورداسپی نویسنده و حسن خائیزی نویسنده که در فروغ رهبر کشته شدند بخیر باشد یاد بقیه شاعرهائی که مجبور شدند ترک مبارز کنند وزن و شوهرشون را طلاق بدهند و بروند یک گوشهی دنیا پیر شوند بخیر باشد چه سرنوشتهائی پیدا کردند شاعرها و نویسنده ها در این انقلاب ایدئولوژیک کاشکی زنده هاشان حرف میزدند پیش از اینکه بمیرن

دریچه زرد گفت...

دوستان گرامی
مجموعه نوشته های کمال در وبگاهی که توسط خانواده اش راه اندازی شده است درج میشود.با پرسش از خانواده زنده یاد کمال مشخص شد که کوچکترین تغییری در نوشته های او داده نشده است. این وبگاه که بخاطر بیستمین سالگرد او راه اندازی شده است اندک اندک تمام نوشته ها و شعرهای شاعر سفر کرده را در خود خواهد داشت
آدرس وبگاه
http://kamal-rafatsafai.e-monsite.com/

دریچه زرد گفت...

بزودی این سایت معرفی و در لینکهای دریچه قرار خواهد گرفت

ناشناس گفت...

بقول شاعری که نمیدانم کی هست
مردی بزرگ
واز اهالی امروز بود
یادش گرامی باد
وممنون از خانواده اش که این اسناد گرانقیمت از این شاعر عزیز را که محبوب همه است و در جوانی به خداوند هستی بخش پیوست منتشر کردند
دست مریزاد
روانش شاد و یادش زنده باشد
رضا

ناشناس گفت...

ای ارتش رهائی بر شهر ما گذر کن
شب را بیا بسوزان ما را بیا سحر کن
درود بر کمال سراینده اولین سرود ارتش ازادی بخش که متاسفانه به دلایل اشتباهکاریهای رهبرش نتوانست ارتش ازادی بشود با امیدهائی که این رژیم شیطان صفت خامنه ای به دست مردم ایران که ارتش واقعی آزادی بخش را تشکیلش میدهند سرنگون بشود
رزمنده سابق ارتش آزادی بخش و پناهنده دور از وطن از سال1387 تا حالا

ثزیا ریگی گفت...

بسیار جالب است امیدوارم زودتر بتوانیم تمام این نوشته با ارزش را داشته باشیم
یادش گرامی باد

فروزنده رحیمی گفت...

اینها اگر راست هم باشد بی عیب خداست و بقیه انسانها و گروهها مشکلات دارند و در حقیقت این جنبش تنها سرمایه مردم است و همه اینها بیشتر از یک خار نیست در پای فیل.
درود بر جنبش ازادیخواهانه مردم ایران به پیشتازی مجاهدین خلق و رهبری فرزند دلیر مردم ایران مسعود و مریم

ناشناس گفت...

این فرهاد خان مخ دوباره پیداش شده و نظر بده که متنی که کمال ۲۰ سال پیش و قبل از مرگش نوشته دستکاری و به روز شده. جانی دالر خان اگر سرکار آن موقع در غار به سر می‌بردی کمال چه گناهی کرده است؟ بعد هم برو شعر در ماهی کسی نیست او را بخوان تا ببینی وقتی تو رجوی را در ماه می‌دیدی او چه نوشته است.

دوستدار کمال

ناشناس گفت...

کاربری به نام فرهاد خانواده محترم کمال رفعت صفایی را متهم به دست بردن در خاطرات ایشان کرده است. آیا ایشان متن اصلی را دیده بودند که این چنین با اطمینان از به روز شدن خاطرات دم می‌زنند. ای کاش کمی فقط کمی تعهد در ایشان بود و بی جهت خانواده‌ای را متهم نمی‌ کرد.

علوی

ناشناس گفت...

دنيا
فروزنده خانم حيا كن يك كم جشاتو وا كن . خجالت نميكشى بعداز اين همه رسوائى رهبر عقيدتيت باز هم معتقدى تنها راه رهائى ملت ايران اين ديوانه ترسو بز دل هست كه معلوم نيست جه غلطى داره ميكنه وخودشو تا كى ميخواد قايم كنه وجوانان مردم را قربانى جاه طلبى هاى خودش وماه تابانش بكنه تو وامثال تو خواب ديديد كه اينها روزى در ايران به قدرت برسند . بين مردم ايران هيجوقت جائى نداشتند ودر خارج از ايران هم بعد از اين رسوائى ها و افشاكرى ها كاملاً رسوا و بى ابرو شدند . تو هم برو خجالت بكش و بيش از اين سعى نكن خودت وبقيه رو فريب بدى .

بایرام گفت...

این متن بدون یک نقطه پس و پیش در سایت زنده یاد کمال که توسط خانواده محترمش راه اندازی شده وجود دارد بنابراین این مسئله را که گویا متن دستکاری شده است را کنار بگذاریم که هیچ موضوعیتی ندارد

بشیر گفت...

بسیار جالب است همه این سند تاریخی را بخوانند نویسنده این سند را دیگر نمیشود متهم کرد اطلاعاتی بوده است یا مثل اعضای شورای مستعفی اتهام زد که زمینه ساز کشتار اضرفیان بوده اند چون بیست سال قبل به رحمت خدا رفته است.خدا بیامرزدش و خدا رحمتش کند بخصوص برای این سندی که نوشت و برای ما و نسل فردا گذاشته تا سیه روی شود هر که در اوغش باشد

بشیر گفت...

بسیار جالب است همه این سند تاریخی را بخوانند نویسنده این سند را دیگر نمیشود متهم کرد اطلاعاتی بوده است یا مثل اعضای شورای مستعفی اتهام زد که زمینه ساز کشتار اضرفیان بوده اند چون بیست سال قبل به رحمت خدا رفته است.خدا بیامرزدش و خدا رحمتش کند بخصوص برای این سندی که نوشت و برای ما و نسل فردا گذاشته تا سیه روی شود هر که در اوغش باشد

بودا گفت...

بخدا بنویسید و باید هر چیز روشن باشد چند دهه دروغ و پنهان کردن و ماستمالی کردن حقیقت بس است.هر کس هر کاری کرده باید روشن باشد. سی سال هست یک جریان مسخره باسم انقلاب در ایدئولوزی همه را بدبخت کرده است در باره اش باید همه بنویسند و این گزارش کمال رفعت صفائی یک کار بسیار ارزنده است امیدوارم زودتر منتشر شود . روح کمال شاد باشد

جهانگیر گفت...

بشیر میگوید: "نویسنده این سند را دیگر نمیشود متهم کرد اطلاعاتی بوده است". بشیر جان اشتباه میکنی. همان موقع به او این اتهام زده شد که "سکه خمینی در جیب دارد" یعنی اینکه رژیم او را خریده. مثل الان که رجوی به قصیم و روحانی میگوید "به چند و چگونه فروختی". فرق آن دفعه با این بار این است که طشت رسوایی این بابا (رهبر عقیدتی) و دستیاران ورشکسته به تقصیرش از بام به زیر افتاده و کسی این حرفها را جدی نمیگیرد ولی آن روزها ارتشی بود که قرار بود مریم را همین امروز یا فردا مثلا ببرد تهران و میتونستند با هوچیگری و کولی بازی آن بیچاره را بدنام و ایزوله کنند ارواح عمه شان!

من نمیدانم آیا رهبران از مخ راحت این نوشته را میخوانند یا نه. اگر میخوانند سلام ما را به مسعود برسانند و به او بگویند هواداران برایش نوشته اند:
همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آقایی که مجاهد نیست می نویسد که
"شقه شقه نشدن سازمان چند هزار نفره ای که در گوشه و کنار دنيا پراکنده است و شب و روز زير فشارهای مستمر ارتجاع و استعمار به مفهوم واقعی کلمه دست و پا می زند ، فشارهايی که اعمال تنها بخش کوچکی از آنها بر جنبشهای گوناگون تاريخ معاصر ، می توانست آنها را از درون منفجر کند ، حتما " حکمتی " دارد !
خوب یکی از دلایل آن این است که مصداقی می گوید . ایشان در گزارش 92می گوید تقریبا همه کسانی که به مخالفت با سازمان مجاهدین بر می خیزند مزدور رژیم هستند. این حرف به نظر من درست است و اما باید از خودمان بپرسیم که این آدمها با اسمهای دیگری به عنوان مقاله نویس و کامنت گذار وارد اینجا می شوند و یا نه؟ به هر حال نمی توان دیگران را متهم کرد ولی آنچه که بسیار سؤال بر انگیز است حجم دروغ هایی است که مطرح می شود. شما ملاحظه کنید بی محابا خبر مربوط به حمله زندانیان در آفتابکاران را صد و هشتاد درجه برعکس جلوه می دهند. اسم این را چه می شود گذاشت؟ و یا تلاش می شود که بگویند که اهالی لیبرتی کرد ها را کشتار کرده اند . مسئله ای که اگر صحت داشت صد ها بار در عراق و در دادگاهها آن را مطرح می کردند و به نوعی وارد عمل می شدند .به نظر من اگر میزان و کیفیت دروغ گویی و کینه توزی خود را پایین تر بیاورید موفق ترید.

میرزا گفت...

زنده یاد کمال در قسمتی از مطلب خود, در ارتباط با کودتای ایدولوژیک رجوی, خود را سرزنش میکند که با تاخیری ٣ ساله, پی به ماهیت واقعی, آن شعبده بازی پی برده است:
<>
کمال فرصت نیافت تا بماند و ببیند که در ربع قرن بعد, هنوز ابلهانی هستند که علیرغم مشاهده فجایع بسیاری که این مردک و بانو به بار آورده اند, هنوز در زیر بیرق شازده سینه میزنند و کف زنان و پایکوبان در حال تکان دادن باسنهای خود شعار فاشیستی ایران-رجوی , رجوی-ایران را سر میدهند.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: جناب میرزا ، دروغ نگو که خیلی بد است . آنها این شعار را مطرح کرده مدتی نیز آن را بکار می بردند و سرانجام متوجه شدند که کار درستی نیست و آن را حذف کردند. دروغ گویی آدم را چاق می کند؟ به باسن دیگران هم کاری نداشته باش!

ناشناس گفت...

جناب علوی و جناب دوستدار کمال
بنده تصورم این است که ریشه خیلی از عصبانیت های شما و متعصبان منتقد یا منتقدان متعصب در عدم دقت آنها در نظرات بنده و در تفسیر غلط شان از آن است.
مثلا وقتی بنده می نویسم "کرد کشی" کد رژیم است و استفاده از آن در نوشته هر کس اگر آگاهانه باشد بسیار سوال بر انگیز است فورا چند نفر عربده کش با فحش و فضیحت "بانگ و فریاد برآرند" که آی چرا گفتی رژیمی!!!
در اینجا هم بنده فقط نوشتم به نظرم این نوشته در کلیتش از کمال رفعت صفایی است امااینطور به نظرم می رسد که در متن اصلی کلمات و عباراتی دستکاریهایی شده اند تا متن به روز بشود که اگر اینطور باشد تاسف بر انگیز است.
این فقط یک نظر شرطی شخصی است و همراه با "اگر" است.
توجه باید داشت که به هنگام انتشار آن در پژواک ِ مصداقی کوچکترین توضیحی در مورد اینکه خانواده او آنرا ا منتشر کرده است نبود و بنا بر نمی توان از نظر بنده نتیجه گرفت که خانواده رفعت صفایی را متهم به دستکاری کرده ام.
فرهاد

ولی .ج گفت...

روحت شاد و یادت بخیر مرد خوب

میرزا گفت...

حضرت ایوب!
تو هم مثل همیشه در تلاشی که نقش کودکانه و مرد رندانه خودت را حفظ کرده و به حساب خودت با گرفتن مچ این و آن, ذوق کرده و شب را با وجدانی آسوده از انجام وظایف انقلابی!! , سر بر بالین گذارده و خواب فرمانداری و یا شهرداری دولغوز آباد را در حکومت شازده و بانو ببینی!
اگر شازده و حواریونش بعداز بیست سال, سرانجام از دادن آن شعار چندش آور و فاشیستی دست کشیدند, دلیلش پی بردن به نادرستی آن نبود بلکه بازتاب به شدت منفی آن در افکار عمومی آنها را وادار به عقب نشینی کرد. درست مانند عقب نشینی رژیم از سنگسار علنی! ملایی گفته بود که سنگسار نکنید چون دافعه دارد. مردک با اصل قضیه مشکلی ندارد فعلا صلاح نیست!! اگر غیر از این بود من و تو باید یک مقاله تحلیلی و انتقادی در این باره از یکی از نفرات پیرامون شازده میدیدیم که در آ ن با نقد اساسی این شعار محوری, دلایل متوقف کردن طرح آنرا, برای افکار عمومی توضیح میداد. در غیر این صورت داستان, فریبکاری از نوع همان فرهنگ آخوندی تقیه است.
گفته ای که من دروغ میگویم و دروغ گویی سبب افزایش چاقی است. متوجه نشدم که چه دروغی گفته ام. اما در مورد عوارض آن, اگر آن طور بود که تو میگویی تا کنون رهبر تو و همپا لگیش, خامنه ای از فرط چاقی ترکیده و دود شده بودند!!
در مورد تکان دادن باسنها مطلب طنز بود زیاد سخت نگیر. ولی گویا در این رابطه چون من ناآگاهانه وارد محدوده تخصصی رهبر عقیدتی شدم, حساسیت تو برانگیخته شد!! بهرحال منظوری نبود تو میتوانی همچنان دست افشان و پایکوبان سینه ات را بزنی و بدون نگرانی شعارت را بدهی!!

ناشناس گفت...

آقای فرهاد شهامت عذرخواهی داشته باشید. حالا که متوچه شدید متن انتشار یافته را خانواده رفعت صفایی انتشار داده‌اند نعل وارونه می‌زنید. گیرم ‍که این خانواده خود رأسا به انتشار این مطلب مبادرت نکرده بود آیا شما حق داشتی سایت پژوا‍ک ایران را متهم به دست کاری در متن کنید. به نظرم شما خودتان را عقل کل می‌دانید و بدون داشتن کوچکترین اطلاعی دیگران را متهم می‌‍ کنید

دوستدار ‍کمال

ناشناس گفت...

جناب دوستدار
بنده در نظر و احساس شخصی ام نوشتم که احساس می کنم این نوشته در کل متعلق به کمال رفعت صفایی است ولی مطمئن نیستم که بهنگام انتشار کلماتی در متن دچار تغییراتی نشده باشند.
بحث اتهام زدن و بالطبع عذر خواهی در کار نیست چون به نظرم در کلیتش این نوشته بیانگر افکار کمال رفعت صفایی است.

ناشناس گفت...

دنيا
ايوب برو روى سيت همبستكى ونظرى بيانداز به جشن ها نشستها وساير كارناوال هاى مريم ماه تابان خواهى ديد كه هنوز هم ايران رجوى رجوى ايران وجود دارد واخيراً اضافه شده ايران مريم مريم ايران .دروغكوئى وهوجى كرى هم حد وحسابى دارد . خواهش مى كنم برو ببين وخجالت بكش اكر بكى نديدى يا نشنيدى دروغكوئى وبس

ح.م.فرانسه گفت...

جناب یغمائی
سلام بر شما
ایا انچه که زنده یاد در مورد شما در جریان انقلاب ایدئولوزیک نوشته است درست است و شما چنین چیزی نوشته اید

ناشناس گفت...

چرا اینها را زودتر منتشر نکردید؟ ما که سالیان قبل به سازمان پیوستیم فکر میکردیم که هر کس که از سازمان بریده امثال شاهسوندی بودند که در فروغ دستگیر شدند یا شمس حاعری که در حمله آمریکا نکشیده بوده. حرفهایشان درمقابل تبلیغات سازمان و شورا و غیره بوی رژیم میداد. رفتیم و به سر مقصد که رسیدیم متوجه شدیم که به ترکستان رسیده ایم. اصلا و ابدا با این نوشته ها بیگانه بودیم.
و البته در آنطرف رژیمی خونریز بود و هست که آرزویمان نقشی در سرنگونی آن بود. و در صحنه مبارزه فقط و فقط مسعود را میدیدیم و بس. برایمان مسجل بود که او و او تنها تیرمان بر علیه این رژیم خونریز بود.
رفتیم و از نزدیک دیدیم که ای بابا چی فکر میکردیم و چی شد.
داستان شاه بود و فرح به نهایت بدتر.
خودشان خوب میدانند که اگر پای آن بچه ها به خارج برسد صدها نوشته مثل تجارب کمال نوشته خواهد شد و دیگر غیر از شاه و فرح چیزی از سازمان نخواهد ماند.
گناه آن کسانی که در آن مقطع دعا و سنا گوی او بودند و برای او مشروعیت میخریدند به هیچ وجه از او کمتر نیست. زیرا که ما هواداران میگفتیم که حتما حق است که کادرهای بالا قبولش کرده اند. شریف رحمان و حسین و مهدی برائی و احمد حنیف و سیاوش و آنها را میگویم. شماها از او بتی ساختید.
چطور راضی شدید؟ شما مجاهد خلق بودید. برای ما آن بالاترین ارزش بود. ما شما را ضامن نگه داشت ارزشهای حنیف میدانستیم. آیا فیلم صدام را که در سالنی بزرگ تمامی اعضای بعث را جمع کرده و بعد یکی یکی نامشان را صدا میکند و خاعنشان میخواند را دیده اید؟ آیا آن فیلم شما را به یاد نشستهای رهبری نمیاندازد؟ زهر چشم گرفتن از کسانی که پیغمبر گونه بودن مسعود را قبول نمیکردند. آهای برادر شریف قرار بود سازمان به اینصورت اداره شود؟ نامهایی مثل رهبر ایدیولوژیک و غیره را برای مسعود اختراع کردید و کرد. مصداقی یه درست سوال میکند: مسعود چه تافته جدا بافته ای بود که صلاحیت رهبر عقیدتی و خدا گونه بودن را داشت؟ آری شما در کودتای او نقش بسزایی داشتید. اگر همانموقع جلوی او ایستاده بودید سازمان را اینطور به بیراهه نمیبرد که الا ن اینقدر بترسید که پای آن ۳۰۰۰ تن به یک محیط باز برسد. خودتان خوب میدانید که آنموقع دیگر پایان سازمان است و کس دیگری باید طرحی جدید بیاندازد. این کشتی را ناخدایی دیگر باید و شما باید پاسخگو باشید.
مصداقی به درست زیر سوال میبرد: شماها که خواهر مریم را تافته جدا بافته میشناسید جواب بدهید که این مظاهر فدا چطور فکرشان در سال ۶۰ در حالی که بچه های میلیشیا یا در زندان بودند یا در پای چوبه دار به فکر مسائل جنسی میرفت و تولید مثل میکردند. مگر نه اینکه ایشان در سال ۶۱ وضع حمل کردند. شاید تاریخها را قدری اشتباه کرده باشم. اما خودتان خوب میدانید که چه میگویم. بعد از بالا تا پایین سازمان را در نشتها خورد میکردید که در دستگاه جنسیت غرق بودند؟ چطور رویتان میشد؟
دیشب تا صبح خواب بچه های منطقه را میدیدم. هنوز روحم با آنان است.
خوشا به حال شما که غم آنان را ندارید.
کربلایی صفدر

esmail گفت...

دوست گرامی ح.م
نوشته های کمال کاملا منطبق بر حقیقت است و آنچه او در مورد من نوشته درست است روانش در آرامش باد و یادش زنده

ناشناس گفت...

گیج و ویج
براستی از خواندن این مطالب گیج و ویج شده ام که واقعا رجوی کیست ؟ از خواندن این مطالب خجالت میکشم و میگویم پس از سرنگونی اخوندها به خانواده نفرات کشته شده در راه سازمان مجاهدین چه بگوئیم ؟اصلا چه میتوانیم بگوئیم ؟وای بر ما و باز هم وای برما که عضو این سازمان بوده ایم .
خمینی شارلاطان و حرامزاده در رساله اش بسیاری مزخرفات دارد ولی فکر میکنم باید صادق باشیم و شهامت واقع بینی داشته باشیم که مسعود رجوی گوی سبقت را از خمینی ربوده است باور کنید این درست است .
این را با تمام وجودم میگویم احساسم این است که روح شیطان به جسم و کالبد این فرد فرو رفته است والا کدام بنی بشری میتواند چنین کارهائی کند.
وقتی این چیزها را میخوانم از هر چه سیاست و سیاستمدار هست بدم می اید و پیش خودم میگویم سیاست یعنی دروغ یعنی کلاهبرداری یعنی شارلاطانیزم یعنی خمینی و رجوی اگر سیاست این است تف بر سیاست

ناشناس گفت...

کربلایی صفدر
اینهمه صغرا و کبرا چیدی و هر بند را با ترجیع بندد مصداقی درست گفته مصداقی درست گفته تمام کردی که چه بشود؟ واقعا خجالت نمی کشی از این نوشته خودت؟ آدم تعجب می کند که اصلا در امثال شماها چیزی بنام قوه درک و شعور وجود دارد یا نه فقط مثل طوطی بلدید راه بیفتید یک روز بگویید رجوی درست می گوید و یک روز هم دنبال یک کسی مثل مصداقی را بیفتید که مصداقی درست می گوید! بابا جان یکذره از خودت شعور داشته باشی دنیا زیر و رو نمی شود !
مصطفی م

ناشناس گفت...

جناب مصطفی م
در کارنامه اینجانب به غیر از خجالت و شرم چیزی وجود ندارد.
شرم و خجالت از اینکه در کشورم در قرن بیست و یکم در مقابل دوربین جوانان را بدار میکشند و من همچنان زنده هستم و دارم برای شما مینویسم.
به زنانمان بسیجیها جلو دوربین تجاوز میکنند و من هنوز نتوانسته ام این حکومت ضد مردمی را سرنگون کنم و یک حکومتی را که به حقوق مردم احترام میگذارد سر کار بیاورم.
شرم از اینکه جریان بند ۳۵۰ اوین در مملکتم در این قرن بیست و یکم اتقاق میافتد و من اینجا نشسته ام برای شما مینویسم.
شرم از اینکه سالیان عمرم را برای آزادی مردمم صرف کردم اما متوجه شدم که آنکه جلودارم بود آنکه مینمود نبود.
آری کارنامه من پر است از شرم و خجالت.
حالا شما لطف کنید و قدری از کارنامه سراسر افتخار خود برای ما تعریف کنید. بگویید ببینیم از کجا آمده اید؟ کجا هستید و به کدام سمت در حال کردن هستید. اگر چند صباحی را با مجاهدین گشته باشید حتما این عبارت را از ایشان یاد گرفته اید که میگویند نفی کردن چیزی ساده اما اثبات کردن مشکل است. دو کلام از خودتان بگویید استاد.
کربلایی صفدر صغرا کبری چین خجل بی درک و شعور

ناشناس گفت...

کربلایی صفدر
بجز آن یک چیز که از مجاهدین یاد گرفته ای و نوشته ای یک چیز مهمتر دیگر را هم خوب یاد گرفته ای منتها بخاطر افتادگی و شرم وحیا ی زیادت فراموش کرده ای آنرا بنویسی و آنهم همین مظلوم نمایی و شامورتی بازی و ننه من غریبم بازی و تیاتر در آوردن و خود را به موش مردگی زدن است که انصافا در این یکی کار استادی و دست آخوند را هم از پشت بسته ای !
و اما من چو ن خود شیفته نیستم و علاقه ای به خودنمایی ندارم و با توجه به این ناهنجاری که در تو دیدم نگرانم که که چیزی بنویسم و تو هم از فردا اینجا و آنجا و هر جا تکرار کنی مصطفی درست می گوید مصطفی درست می گوید.برای همین است که می خواهم از تو خواهش کنم که ما یکی را ندید بگیری.
راستی در نظر دومت دلم برای "مصداقی درست میگوید " هایت تنگ شد چرا حذفشان کردی؟ خیلی با مزه بودند. حذفشان نکن عزیز جان همانطوری بنویس که هستی. نگران مشکل ادراک و شعور هم نباش به مرور زمان به یاری خدا آنهم درست می شود.
مصطفی م

ناشناس گفت...

خوب آق مصطفی م
که حتی در یک فضای مجازی که مهستی میتواند نام خود ابوالقاسم را برای خود انتخاب کند و هر حرفی را که میخواهد بزند هم حاضر نیستی تحت یک نام دروغی سه شاهی سنار سر یک موضوعی موضع بگیری و از خودت بگی. ها؟ یعنی اینقدر بی شهامت؟ تا بحال که همش به من فهش دادی. باشه. هر چی تو گفتی من هستم. ولی تو چی؟
اول میگی که خود شیفته نیستی بعد میگی که میترسی من بنشینم بگم مصطفی م اینطور گفته یا آنطور. مگه مصطفی م کیه که همه باید بشناسنش؟ نه جدی میگم. خدا وکیلی نکنه مه دیر به این نشست رسیدم و شما قبلا معرفی شده اید و من معرفی شما را نشنیدم. مگه مصطفی م یک اسم خاصه که همه میشناسنش غیر من؟ از چی میترسی؟
گفتی ناهنجاری که درست گفتی. هم من هم اسماعیل و هم مرحوم کمال هممون ناهنجاری داریم یا ناهنجاریم. ولی یک چیز داریم که تو و امثال تو ندارید. اونم شهامت اینه که وقتی به یک شناختی رسیدیم پاشدیم برای اعتقادمون رفتیم دنبال مبارزه زیرا که فکر میکردیم که وظیفه مان این بوده. (اصلا ذره ای از این جربزه را در تو نمیبینم)
بعد هم که شناختمون نصبت که رهبرمون عوض شد ازش جدا شدیم. آیا برامون این سخته؟ البته که است. گیجیم و ناهنجار؟ آره. ولی شب که سرمون رو روی بالشت میگزاریم تا حدی راحت میخوابیم زیرا که تا حدی نسبت به وظیفه انسانی خودمان عمل کرده ایم. (فکر نمیکنم با شناختی که از جناب عالی تا حالا پیدا کرده ام درک کنی که چی میگم چون اصلا اهل عمل نیستی)
برایت آرزوی سعادت میکنم.
کربلایی صفدر (محض اطلاع تو کربلایی هستم ولی صفدر نیستم) نه اینقدر هم شهامت ندارم که نام اصلی خودم را بنا به دلایلی اینجا عنوان کنم. ولی اقلا با یک نام مستعار جرات دارم حرفم را بزنم. تو هم یاد بگیر.

ناشناس گفت...

کربلایی صفدر
پسر این پرت و پلا گویی ها را بگو دیگر از کجا یاد گرفته ای ؟ نکند اینها را هم مجاهدین به تو یاد داده اند که البته این دیگر بعید است.

ادای لمپن ها و لوطی های چاله میدان را هم درنیاور که از همین گرد و خاک کردن مسخره ات معلوم است که هنوز بر زمین سفت نشاشیده ای
اما ضروری ترین کارت این باشد که همین امشب قبل از اینکه سر بر بالشتت بگذاری بروی یک دفتر کاهی برداری و با خط خوانا و خوب و نه درشت خر چنگی ده سطر بنویسی فحش و ده سطر هم بنویس نسبت و ده سطر هم بنویسی می گذاریم
آفرین بر تو پهلوان پنبه سابق که اگر چه جدی ولی هنوز گرفتار در ناهنجاری های ناشی از خودکم بینی مصطفی م