دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ فروردین ۲۷, چهارشنبه

دوزخیان شهر اشرف ، قسمت دوم: عید در زندان جمال عظیمی

آن سال در ایام عید ما در زندان بودیم. سر و صدای بچه ها که در بیرون مشغول فوتبال و بازیهای جمعی بودند به گوش میرسید. یکی از بچه ها گفت امروز سیزده به در است و بچه ها در بیرون دارند بازی جمعی می‌کنند! محمدرضا با صدای بلند و بغض آلود گفت به ما چه، ما که اینجا هستیم. او با ما در «تیف» بود. نمیدانم الان در کجاست. امیدوارم به سلامت به هر جایی که دوست داشت رسیده باشد. تصور این که عید نوروز را در «اشرف» جایی که به خاطر مبارزه با ظلم و ستم به آن‌جا رفته بودیم سپری کنیم برای همه‌ی ما که هیچ گناهی نداشتیم غیرقابل تصور بود. ادامه‌ی مطلب...
*دوزخیان شهر اشرف قسمت اول  

۵۰ نظر:

هوادار سابق - منتقد فعلی گفت...

.... چه کسی فکر می‌کرد روزی برسد که برادر بنیانگذار سازمان مجاهدین در این سازمان شکنجه گر شود و کسانی را که به عشق آزادی به این سازمان پیوسته‌اند شکنجه کند.


وقتی این قسمت مطلب را خواندم آه از نهادم درآمد...

حمید گفت...

با درود فراوان کا ک جمال عزیز !
تا به حال از خودتان پرسیدید واقعن شهر هرت کجاست ؟
متآ سفانه در جامعه و شهر ما هم چون هر جامعه ای عقب افتاده پاسخ گویی و پاسخگو بودن که یکی از کدهای بارز جامعه های دمکراتیک است محلی از اعراب ندارد !
از حاکمان و دستگاهای دولتی گرفته تا گروهای سیاسی و اپوزیسیون کم تر کسی یا گروهی خود را مسئول به پاسخ گوئی در برابر آنچه که میکند و ان چه که می گوید میکند , و هیچ هراسی از این که اعمال یا گفته ها شون مورد کنکاش و نقادی دیگران قرار بگیرد ندارند, البته هر کس به فرا خور قدرتی که دارد نسبت به این مسئله بی محا با تر است !
خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست !
حمید

ناشناس گفت...

مرسی جمال جان . دست مریزاد . رهبربه طور عمد کسانی مثل سادات و برادر بنیاد گذار را لجن مال و تبدیل به شکنجە گر کرد تا بعدا برای او شاخ نشوند . در زندان های رژیم خمینی در موقع قتل و عام زندانیان همە مجبور بودند به صور آنهامشت و لگد زدە و چهار پایە را بکشند تا بدین صورت دست همە به جنایت آلودە شود . رهبر انسان های با سابقەی مبارزاتیزیاد را عمدا به شکنجە گر تبدیل کرد . فکر حالا را می کردە کە اگر کسی مثل اینها به خارج بیاید و مدعی شود ، حرفش بسیار تاثیر گزار خواهد بود . اما حالا فکرش را بکن! اینهادیگر نمی توانند مدعی باشد ، او اگر هنر کند تمام انرژی اش را صرف دفاع از خود و تبرئەی خود می کند . من از رضا گوران(علی بخش آفریدندە) این مبارز شجاع کرد می خواهم تجربیاتش را بنویسد . از او می خواهم سکوتش را بشکند لقمان

خدیجه آجیده گفت...

اینها جز دروغ نیست مطمئن باشید روزی همه این دروغها رو میشود و درغگویان رژیم شاد کن روسیاه میشوند

محمد فرمانی گفت...

نمیدانم دروغ است چون نمیدانم ولی وحشتناک است و امیدوارم دروغ باشد چون خیلی وحشتناک است خیلی

ناشناس گفت...

ما ملت ملت بدبختی هستیم همین
یک نفر از بدبختهای این مملکت

ناشناس گفت...

خیلی جالب است کە کسانی کە حتی یک روزدر اشرف و در قرار گاههای مجاهدین در عراق نبودەاند ، تجربەی کسانی را که با پوست و گوشت و استخوانشان داشتەاند ، زیر سوال می برند . واقعازهی بی شرمی

لقمان

ناشناس گفت...

من با تعدادى از افراد كه از تيف امده اند صحبت كرده ام ، ديكران هم حرفهاى متأثر كننده مى زدنند
بهروز

عمو رضا گل گفت...

من در نشست سیتیزن که جناب رهبر باد به غبقبه اش انداخته بود بودم دقیقن همین گفته که جمال قهرمان مطرح کردن از امام صوتی درست است و یک سؤال دیگر ایشون از جمع چند هزارنفری پرسید که بین جدا شدها و بریدها از سازمان (لاجوردی و شا هسوندی) اگر قرار است اعدام و بکشید کدام یکی را انتخاب میکنید که یک عده گفتن اول شاهسوندی !
عمو رضا گل

عمو رضا گل گفت...

شهر هرت جایی است که زن همکار , همرزمت باید طلاق بگیرد و زن تو بشه .
شهر هرت جایی است که زن و شوهرها باید از هم جدا شده و همدیگر را به الفاظ لمپنی و زشت خطاب کنند اما رهبر داماد بشه .
شهر هرت جایی است که پدر و مادرهای مشنگ بچه هاشون را فدایی رهبر عقیدتی میکنند .
شهر هرت جایی است که مردان , زنان , بچه ها , خواهر , برادرها , پدران و مادران همدیگر را مزدور و خائن و به روی هم تیغ می کشند .
شهر هرت جایی است که رهبر با امام زمان نشست و بر خواست میکند .
شهر هرت جایی است که جدا شدها و منتقدین وزارت اطلاعاتی , تیر خلاص زن و.......
شهر هرت جایی است که از عاطفه و زندگی خانواده گی اسم بردن گناه و مجازات دارد .
شهر هرت جایی است مثل شهر اشرف .
شهر هرت جایی است که هر آنچه در خواب هم میبینید باید به رهبر گزارش کنید .
شهر هرت جایی است که رهبر عقیدتی اشتباهها و فاجعه های استراتژیکی خود را عاشورا مینامد .
شهر هرت جایی است که مهر تابان و و رهبر غایب فلنگ را میبندند روز عاشورا .
شهر هرت جایی است که پرو فسور کف بین , جن گیر هندی به نمایندگی از ملل متحد بین میشل اوباما و خانم سونیا گاندی مهر تابان را به عنوان زن سال انتخاب میکند .
شهر هرت جایی است که قربانیان زندان و شکنجه رژیم مشنگها باید اعتراف کنند که نفوذی هستند
شهر هرت جایی است فقط دو رهبر انهم از ایران یکی نمایندگی انقلاب اسلامی و دیگری اسلام انقلابی برای نجات کره زمین برنا مه ها دارند .
شهر هرت جایی است یکی از مسیر کربلا قدس را فتح میکند دیگری ازمسیر بغداد تهران را .
شهر هرت جایی است که ............
عمو رضا گل

ناشناس گفت...

ناشناس گفت...

جمال
پس از انتشار گزارش اول خواستم چیزی بنویسم اما تنبلی کردم. حنیف حیدرنژاد غیرت کرد و دست به قلم برد. واقعا که توی خال زد. الیرغم این که ۱۰ سال است از مناسبات بیرون آمده ام اما هنوز که هنوز است به کسی چیزی نگفته ام. هنوز هم هوادار هستم و در بعضی از برنامه ها شرکت میکنم. حنیف درست گفت. ما بهمان تجاوز شده و عین یک قربانی تجاوز اصلا دلمان نمیخواهد که در اینمورد با کسی صحبت کنیم. اصلا در درون خودمان هم نمیخواهی این تراژدی را قبول کنیم. تمام امیدمان مسعود بود. برای او حاضر با فدای حداکثر بودیم. ولی چی فکر میکردیم و چی شد.
در هر سرفصلی که فیلی هوا میکرد به خودمان میگفتیم مسعود گفته. حتما ما نمیفهمیم. از ازدواج او با دختر بنی صدر گرفته تا انقلاب ایدئولوژیک تا فروغ با عملیاتهای داخل که غیر از از دست دادن بهترینها هیچ عایدی برای هیچکس نداشت. از خودم بگویم (این از اصطلاحات مجاهدین است) هنوز نمیخواهم قبول کنم که ّآن مسعودی که در امجدیه آنطوری در مقابل رژیم میخروشید خودش بعدا تبدیل به ولی فقیه شد. نه. این که کابوس بوده.
امکان ندارد که واقعی بوده باشد.
تیغ کشان هلهله زن .........
ای داد بیداد
چی شد؟
ما یک شیر در مقابل امثال خمینی داشتیم . آن هم چه شیری. رهبرمان بود. همه چیزمان بود.
ترانه مان بود.
هویتمان بود.
خودمان را سرباز او میدانستیم (و میدانیم زیرا که این تنها هویت ما بوده و هست)
حالا هیچ شدیم.
آری حنیف راست میگوید. بهمان خیانت شد. تجاوز شد. صدایمان هم نمیتواند در بیاید. زیرا که میگویند دیدی گفتیم.
نه. ترجیح میدهم در رویای خودم زندگی کنم.
همان رویایی که درش یک رابین هودی بود که در امجدیه میخروشید:
تیغ کشان هلهله زن ........ با نسل ایمان چه خواهند کرد.
کسی بیدارم نکند که : کاش میخوابیدم تو او را خواب میدیدم.
کاش ایمیلت را میدادی قدری حرف میزدیم. سراغ بعضی از بچه های تیف را میخواهم ازت بگیرم.
کربلایی صفدر

ناشناس گفت...

رجوی سمبل تاریخ و مبارزه ما و ملت ماست این حرفها هم فایده ای ندارد میبافید بر هم و مینویسید و بنویسید تا خسته بشوید
ایرانی

ناشناس گفت...

درود بر مسعود عزیزمان سمبا پایمردی در مقابل کثیفترین جلادها
محسن سوئد

محسن سوئد گفت...

چرا دهسال سکوت کردی چی شد که حالا بفکر افشاگری افتادی؟ چه اتفاقی افتاده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
محسن سوئد

ناشناس گفت...

اقاى محسن سوئد لطفاً دهنت رو ببند وحرف زيادى نزن مكر نشنيدى يا نخوندى كه رهبرت وهمدستانش از اين مظلومان نوشته وكزارش روزانه ميخواستن ؟ جند نفر بايد از دردها وظلم هائى كه به انها شده بنويسند كه انسان عقب افتاده اى مثل تو بيدار شوى ومانع شويم كه بر فرض محال اين ظلمها روزى متوجه مردم وملت مظلوم وزجر كشيده مان نشود . بس كنيد دست از بت سازى وتملق بر داريد . زنده وبر قرار باشى جمال عزيز وساير جمالهائى كه دست اين نا مردان را رو كردند وميكنند
با ارزوى اندكى انصاف براى محسن ومحسن ها. (دنيا)

Kako گفت...

و در تفسیر سوره والعصر در نشستهای درونی ، مسئولین بالای سازمان میگفتند که مسعود عصاره و چکیده‌ی تمامی خلقت در تمامی عصرها و برای همه نسلهاست!

در نشستهای صلیب و امام زمان شازده (رجوی) مستقیما گفت آبش را میخورید، نانش را میخورید، لباسش را میپوشید (منظور لباس ارتش آزادیبخش است ) اسمش را نمی برید؟ امام زمانی که در رویاها باشد ده شاهی نمی ارزد. منظورش این بود که امام زمان من هستم و شما دنبال چی و کی هستید؟
kako

ناشناس گفت...

روی صحبتم با آن آقایانی است که به جمال حمله میکنند.
اگر که مثل ما عضو سازمان بوده اید و بقول برادر پاره تن بوده اید که خودتان خوب میدانید که چه خبر بوده و هست. با شما حرفی برای گفتن نیست. شما میدانید ولی بروی خودتان نمیاورید.
اما شما هواداران خارج کشوری:
بگیید ببینم آن زمانی که برادر شماها را صدا میزد که به ارتش آزادیبخش بپیوندید شما کجا بودید؟ چقدر خواهران شورای رهبری را بخارج میفرستاد و با شما نشست میگزاشتند که بییایید بروید ارتش و شما در کنار خانواده زندگی کردن را انتخاب کردید.
شما عاشق مسعود نبودید. شما فقط او را دوست داشتید. امثال جمال بودند که عاشق او بودند و از همه چیز خود گذشتند و بپای او ریختند که شاید او بتواند نسل آخوندها را از ایران بکند و برای مردم ایران آزادی را به ارمغان بیاورد. ما سرباز او بودیم. تفتگچی او بودیم. ما او را از نزدیک دیدیم و لمس کردیم. و چیزهایی دیدیم که شما سعادت دیدنشان را نداشتید. ای خوشا بحال شما. کاش ما هم مثل شما بودیم. آنوقت برای ما هم همه چیز فرو نریخته بود.
یا ایهالناس. ما چیزایی را دیدیم که شما شانس آوردید که ندیدید. میدانم تصور اینکه سازمان زندان داشته باشد برای همه کس غیر ممکن است. خودم هم الارغم اینکه دیده ام ولی هنوز در ناباوری هستم. در انکار هستم.
در روانشناسی وقتی که کسی با یک مقوله خیلی بدی مواجه میشود نمیخواهد آنرا قبول کند. به این میگویند انکار. زیرا که اگر قبولش کنی دیگر همه چیز برایت فرو میریزد.
کربلایی صفدر.

ناشناس گفت...

آقای محسن از سوئد ! می شود یک سوال از شما بپرسم؟ جمال چە موقع باید دست به قلم می برد و می نوشت؟ مثلا اگر پارسال می نوشت آیا همین سوال را نمی پرسیدی؟ یعنی نمی گفتی چراالان دست به قلم بردی و نوشتی؟ اگر دو سال دیگر می نوشت چە؟ نمی پرسیدی چرا الان دست بە قلم بردی؟ همینطور پنج سال دیگر و یا پنج سال پیش... چە فرقی می کند؟ هر وقت کە کسی انتقادی کند شما می گویید چرا الان می گویی ووقت دیگر نمی گویی... این سخن کسانیست کە جوابی ندارند

لقمان

ناشناس گفت...

هاله
جمال عزیز سلام .با تمام تجاربی که از سازمان داریم از درست کردن زندان و شکنجه جسمی و روحی و هزاران کثافتی که رهبران به ان الوده شده اند اما برای همه یک سوال کلیدی وجود دارد و یک حلقه مفقوده .براستی این عناصر پست و فرو مایه که دست به چنین خیانتی میزنند کیستند ؟ایدئولوزی اینان چیست ؟ ایا نباید شک کرد که کسانی که دست به چنین حرامزادگی در حق جوانان ایرانزمین زده اند بخشی از همین جمهوری اسلامی هستند و بخشی از خمینی شارلاطان .و یک سوال لاجوردی چرا لاجوردی شد چگونه وقتی که لاجوردی بچه ها را زیر شکنجه می برد و تا حد مرگ شکنجه میکرد از اینکار لذت میبرد .میدانید لاجوردی قطعا فکر میکرده که دارد به اسلام خدمت میکند دارد پاسخ ایدئولوزیک خود را میدهد این روش کار تمام جانیان است هیچ کدام از جانیان تاریخ را که نگاه کنید تقریبا همه شان ایدئولوزیک بودند .منتهی مراتب تفاوتی که بین این جریان فاسد و دیگران وجود دارد این است که اینان به حاکمیت نرسیده کار خود را شروع کردند و دستگاه پرورش لاجوردی را از پیش از حاکمیت اغاز کردند .
مطمئنا روزی روزگاری تاریخ از همه حساب خواهد کشید انها که فکر میکنند فقط به خدا پاسخگو هستند نخیر اینگونه نیست .زمانش فرا خواهد رسید هیچ شکنجه گر و قاتلی نتوانسته از محاسبه تاریخ بگریزد .
در ضمن برای رهبر ارزوی سلامتی دارم در هر سوراخی که هست خدایا به سلامت دارش چون باید خیلی چیزها را از زبان خودش بشنویم

خرداد گفت...

خشونت آری در هر ارتشی هست بخصوص ارتشهای انقلابی مثل چین و یتنام و کوبا و شوروی ولیشکنجه واقعا باور نکردنی است احتمالا یک مشکل جدی وجود داشته است که می بایست مجاهدین حلش کنند ومجبور شده اند بعضی کارها را بکنند ولی شکنجه باور کردنی نیست و اگر بوده باشد یک دنیای دیگری میباشد
خرداد

سیما. فرانسه گفت...

این شعر اسماعیل وفا در اینباره خیلی گویاست

از زندگی میگوئی
و در دهانت گور کنان درکارند
از آزادی میسرائی
و در دهانت زنجیرها بر قلبها چنبره زده اند
از راستی میگوئی
و در دهانت دروغ در دهان راستی می شاشد
از عشق میگوئی
و در دهانت دلقکانت
عشق را به رسوائی در شهرمیگردانند
در گذرگاه دشنام و تف


به سودای خدا آمدیم
وفرجام آستان زهر آگین شیطان بود
و حکایت تمام شد
بادا که باد
قصه ما را بگوش دیگر کاروانیان رساند.

فروزنده رحیمی گفت...

پشت سر پیغمبر هم خیلی حرفها میزدند که شکنجه گر بوده است.حالا نوبت اینهاست که پشت سر یک انقلابی پاکباز حرف بزنند بروید خجالت بکشید

ناشناس گفت...

خدایا خودت مددی کن ما که پدرمان در آمده از این وضعیت لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
غلام

ناشناس گفت...

شکنجه تعجب ندارد اینها از همان اول تا حالا چکارها نکرده اند ادم زن رفیق خودش را بگیرد اسمش را بگذارد انقلاب بدتر است یا شکنجه کند تو این بساط الحمدلله شکر خدا همه چی پیدا میشه حالا صبر کنید تا رو بیاد این اولشه بخدا
علی تهرانی زاده

ناشناس گفت...

اهاى دلقك،خاتون كانادا( خديجه -ايرانى-فروزنده) با اسم هاى مختلف مى نويسى ، شايد يادت رفته وقتى كه نمى خواستى در عراق بمانى ، حالت روانى داشتى و با خودت با صداى بلند مى خنديدى؟ حالا ديكران دروغ مى كويند ؟

ناشناس گفت...

جناب جمال عظیمی
در این نوشته شما دو موضوع هست که بنده می خواهم درباره آنها نظرم را بنویسم.
یکی داستان رضا گوران است که به نظرم بهتر این است که شما اجازه بدهید خود او به آن بپردازد و نه اینکه بجای او بنویسید. ضمنا داستان رضا گوران ظاهرا یک مورد تک و خاص است و جنبه عام ندارد. بنده اصلا او را نمی شناسم اما به نظرم اگر در اشرف آن روز کسی حضور داشته که به مسئولین اشرف گفته باشد شما ها خیانتکارید و لباس رزم شما مایه ننگ است و از این قیبل حرفها یعنی همان حرفهایی که رژیم ها هم می زدند و می زنند طبیعی است که ایشان را حلوا حلوا نکنند.
بهر حال مورد رضا گوران ابهاماتی دارد که بایستی روشن شود و در حال حاضر این فقط خود اوست که می تواند در اینباره توضیحاتی بدهد. در هر حال سه سال حبس انفرادی ایشان یک مورد خاص و تکی است. حالا باید ایشان بنویسد و توضیح بدهد تا ما هم بدانیم که مثلا چرا اصلا وقتی کسی مجاهدین را خائن می دانسته و لباس رزم آنها را لباس خیانت و ننگ می دانسته و... سر از اشرف در آورده است و آنجا در جمع مجاهدین چکار می کرده است.
دیگر اینکه در این نوشته شما از کرد کشی و سرکوب کردها توسط مجاهدین نوشته اید.
بنده تا آنجا که در ماههای اخیر نوشته های ساکنان تیف سابق را در اینجا خوانده ام نه تنها کسی به کرد کشی و سرکوب کردها اشاره نکرده بلکه اگر اشتباه نکنم کسی بنام آقای امیر صیاحی حتی کرد کرشی را تکذیب نمود و رد کرد.
جناب جمال عظیمی همه آنهایی که دستی در موضوعات سیاسی دارند می دانند که "کرد کسی و سرکوب کردها" یکی از کدهای اصلی رژیم در طرح دسیسه و توطئه علیه مجاهدین ساکن عراق بوده و هست.
استفاده از چنین کدهایی از جانب شما سه حالت دارد. یا اینکه مجاهدین واقعا کردها را سرکوب و کشتار کرده اند که در اینصورت تا بحال ما می بایستی اسناد و شواهد آنرا می دیدیم و یا می شنیدیم که اینطور نبوده و نیست. بهر حال اگر کرد کشی از نظر شماواقعیت دارد و شما خودتان بعنوان شاهد دانسته هایی بیش از آنچه که تا بحال ( تقریبا همه از سوی رژیم ) منتشر شده در اینباره دارید ضروری است که آنها را منتشر کنید.
یا هم اینکه شما خیلی ساده هستید و اصلا متوجه نیستید که دارید در روند رشد تضادتان با مسعود رجوی به چه دامی می افتید و وارد چه وادی هایی می شوید که در اینصورت باید زنگ خطر را در ذهنتان کشید که تا قبل از اینکه به حیطه تضاد کور بیفتید خودتان با انتقاد از خود به مسیر درست عدالت و صداقت بر گردید.
یا هم اینکه شما آگاهانه دارید سعی می کنید که یک سری کدهای اساسی و مهم رژیم را (_در لابلای خاطرات فردی خودتان که به احتمال زیاد واقعی هم هستند ) بخورد ملت بدهید که در اینصورت برای امثال بنده مهره رژیم محسوب خواهید شد و تمام نوشته هایتان هم کلا زیر سوال می رود.

فرهاد

ناشناس گفت...

هاله
اقای فرهاد عزیز اولا شخص شما میزان سنجش درستی و یا غلطی چیزی نیستید که میگوئید کدهای جمال عظیمی نشان میدهد که رزیمی است .
دوما طوری سخن میگوئید که دارید برای دیگری دیکته میکنید که چه بگوید و چه نگوید به شما چه ربطی دارد که یک نویسنده یک مطلب چگونه مینویسد .در ضمن کدهائی که شما در نوشته هایتان میدهید یک کمی تا قسمتی بودار است که من وارد جزئیات ان نمی شوم .
در ضمن ان ماله ای که برداشته ای برای ماست مالی کردن کثافت کاریهای رهبر خیلی قدیمی شده سالهاست سازمان رهبر عقیدتی از این ماله ها استفاده میکند و تاریخ مصرفش هم گذشته است .
جزئیات بعضی موارد بدلیل اینکه ممکن است مورد سواستفاده جمهوری اسلامی قرار بگیرد را شخصا تمایلی به نوشتن ان ندارم یک مورد ان همین کردکشی است که جزئیات بیشتر ان داستان بماند تا در زمان مناسب تر روشن شود اما جهت اطلاع برای اینکه بدانی این داستان کردکشی اتفاق افتاده من فقط برای انکه بدانی چنین چیزی بوده است یک نمونه میگویم مابقی را میگذارم برای گذر زمان .
در جریان جنگ اول خلیج فارس عراق در استانه سقوط قطعی قرار داشت حتی صدام و فرماندهان ان نیز روحیه شان را از دست داده بودند سربازان عراقی پابرهنه از مواضع خود در جبهه شمال عقب نشینی میکردند که حتی فرماندهان انان نیز نمی توانستند با ان مقابله کنند در همین کشاکش کردها حملات خود را از جبهه شمال تقویت کرده بودند و در استانه ورود به شهرهای بعقوبه و بغداد بودند .اما در این وسط فرشته نجاتی برای صدام حسین نازل شد وان هم ارتش ازادیبخش رهبر عقیدتی بود .در ملاقاتی که بین رهبر عقیدتی و حبوش و دیگر سران صدام برگزار شد رهبر عقیدتی مسئولیت حفاظت جبهه شمال را به عهده گرفت کاری که حبوش پس از ان گفته بود شما یعنی سازمان و ارتش ازادیبخش ما را از سقوط نجات دادید .
جبهه شمال از طریق منطقه بعقوبه تا کوههای اطراف جلولا در اختیار سازمان و ارتش ازادیبخش قرار گرفت همچنین جاده مواصلاتی بغداد به سمت شمال کرکوک و طوز و خرماطوز و کوههای اطراف ان معروف به کفری نیز در اختیار سازمان قرار داشت درگیری های زیادی در این منطقه بین ارتش ازادیبخش و کردها بوجود امده بود بطوریکه سربازان فراری صدام حسین دوباره جانی تازه گرفته بودند و به منطقه بازمیگشتند در جریان درگیری ارتش ازادیبخش و کردها تعداد بسیار زیاد از طرفین کشته شدند از طرف سازمان نزدیک به 18 نفر در یک منطقه کشته شدند و در درگیرهای دیگر نزدیک به 15 نفر .
و بدین ترتیب بود که بنا به گفته صدام حسین و فرماندهانش خود سازمان مجاهدین با خون نیروهای صدام حسین یکی شد .
توضیحات مفصل بماند برای روزی که باید همه چیز شفاف شود
این مختصر فقط برای این بود که چرندیات فرهاد که قصد دارد همه چیز را به لوث وجود رهبر الود کند نوشتم در ضمن اینقدر نگو کد رزیم کد رزیم خود سازمان مجاهدین خلق الان در حال حاظر کد رزیم است و نه چیز دیگر

بهمن گفت...

جناب فرهاد!
تلاش شما برای یافتن موارد مشکوک و موش دار!! در میان گفته های منتقدین دستگاه ولایت فقیه عقیدتی بسی قابل تامل است. در ارتباط با نوشته افشاگرانه مصداقی در ارتباط با انتخاب مهر تابان به عنوان زن سال از سوی آن فالگیرهندی, هم همین حس ششم شما بکار افتاد و تلاش وافر نمودید که دسترسی مصداقی را منجمله به آرشیو نشریه مجاهد, مشکوک جلوه داده و در همان راستای لجن پراکنی های چماقداران شیر همیشه بیدار, سر نخی از روابط مصداقی با عوامل پشت پرده پیدا کنید.
پرسشهای شما از کاک جمال به وضوح نمایانگر این است که حتی یک روز هم در روابط مجاهدین در عراق نبوده ای و همواره از کنار گود ناظر صحنه بوده و تئوری بافته اید.آنهایی که مدتی را در عراق بوده اند, میدانند که بسیاری از کسانی که به ویژه با سابقه مبارزه و زندان در دهه ٦٠, در دهه هفتاد؛ با آرمانها و امید فراوان به منطقه میامدند, پس از مدتی با مشاهده وضعیت روابط, به شدت سر خورده شده و مسئله دار میشدند. پروژه ننگین و جنایتکارانه رفع ابهام در سال ٧٣, اساسا برای خفه کردن و سرکوب این طیف طراحی و اجرا شد.
در مورد جریان درگیر شدن با نیروهای کرد و پاسداران اعزامی رژیم در جریان حمله نخست امریکا به عراق, باید اعتراف کرد که بعد از آتش بس و شکست ماجراجویی دیوانه وار رجوی در عملیات فروغ, استراتژی ارتش آزادیبخش شکست خورده و ادامه حضور درعراق با هیچ منطقی, توجیه پذیر نبود. بسیاری از رزمندگان نیز به این امر واقف بودند. فجایعی که پس از آن در اثر پافشاری شیر نیمه بیدار برای باقی ماندن در عراق, رخ داده است همه و همه از توهمات قدرت طلبانه و بیمارگونه شیر خفته, ناشی میشود. سرمایه گذاری استراتژیک بر روی دیکتاتور دیوانه ای همچون صدام, به هیچ وجه نمی توانست آخر و عاقبتی بهتر داشته باشد.
در ضمن این داستان تضاد کور هم از نوع وراجیهای نخ نما شده شازده و بانو است. کاک جمال با سابقه زندان و شکنجه, و با قلبی شکسته و مالامال از کینه ملایان جنایتکار, توسط همرزمان دیروزش و شرطه های جنایتکار امروز شیر بیدار دستگیر و شکنجه میشود و همزمان شاهد دستگیری و شکنجه تنی چند از همرزمانش قرار میگیرد, ده سال پس از خروج از عراق دندان بر جگر گذارده و از آنهمه جنایت و تبهکاری دم نمیزند, حال که زبان میگشاید باید مواظب باشد که آقا فرهاد نامی, ناشناخته وی را مزدور رژیم تلقی نکند!!
جناب فرهاد خیالت را راحت کنم: از نظر بسیاری از ما جدا شدگان این رجوی و با ند تبهکار پیرامونش هستند که خواسته و یا ناخواسته به صورت عصای زیر بغل رژیم درآمده, و عملکردشان جز در مسیر تقویت و تحکیم پایه های رژیم جهل و جنایت ملایان نبوده است. اطمینان داشته باش که این قضاوت تاریخ در مورد مردک دیوانه ای خواهد بود که مقاومت و مبارزه نسلی را برای آزادی به بیراهه و لجنزار کشید. والسلام !

ناشناس گفت...

این تشکیلات همه کار میکند خیالتان راحت باشد همانسالی که رهبر رفت با زن نزدیکترین رفیقش ازدواج نمود و اسمش را گذاشت انقلاب نشان داد به هیچ بنا بشری پابند نیست و هر کاری میکند ولی ماها نفهمیدیم حالا این که تعجب ندارد بخدا این یک گوشه از قضایا میباشد ولی خدا را شکر که حالا افشا شده و گرنه یک ملتی که هنوز از گه خمینی و خامنه گرفتارست دوباره در کثافت و بدبختی میرفت خدا را صد هزار مرتبه شکر یک میلیون مرتبه شکر
جوادی

مادر افسانه ب.د گفت...

درود بر جمال خدا حفظت کند بنویس باز هم بنویس دقیق و ریز و مرتب بنویس تا معلوم شود در آن جهنم چه بر سر بچه های ما آمده است ای لعنت به هر نوع ولایت فقیه

عمو رضا گل گفت...

قابل توجه کبو تران و پاچه گیران دور حرم ( ص ) رهبری ! انصافم هم چیزی بدی نیست ! مگر این فاکتها و موردها که کاک جمال مطرح کردن پیامهای در گوشی رهبر غایب به جمال عزیز بوده موجودهای محترم این حرفها را تو نشستهای ٢-٣ هزار نفری علنی میگفت که ایشون در مقاله اش آورده یا آنجا تشریف نداشتید یا اگر هم بودید جز سگان پاچه گیر آنها در نشستهای دیگ , طعمه و......... بودید که این زندگی ذلت بار و ارزان مبارکتا ن باد !

عمو رضا گل

ناشناس گفت...

خشایار

سر گذشت ایران و ایرانی‌ بسیار اندوهناک است.

آقایان و خانوم‌های که دو تا کشیده از سازمان امنیت در دوران روانشاد محمد رضا شاه، به خاطر اعمال خرابکاری میخوردند، زمین و آسمان را یکی‌ میکردند و وکیل از فرانسه استخدام میکردند که مطمئن شوند از گٔل نازک تر به این "جونان مبارز" گفته نشود. چند سال بد که خود نیم چه قدرتی‌ در سرزمین کشور متجاوز به ایران میگیرند، چه‌ها که نمیکنند بر خودی.

از "حماسه" سیاه کل گرفته که جز کشتن چند سرباز وظیفه و آرتیست بازی چیز دیگری نبود تا منفجر کردن چند دکل برق در شهر‌های ایران، همگی‌ خیانت و جنایت بود و بس.

شرم کنید!

مگر محمد رضا شاه فقید چه کرده بود که آن چنان همانند تازیان بر و تاختید؟

مگر خودتان (به نیم بند قدرت) چه بر خودی و نه بر ناخودی کردید؟

به اصطلاح روشنفکران دهه ۳۰، ۴۰ و ۵۰ که با پول و ثروت مملکت به سود و دانش رسیدند، جذب تئوری‌های استالین و مائو و افکار التقاطی مارکسیست‌اسلامی شدند و به سرزمین ایران خیانت کردند.

حالا به من بگوید:

آیا کار سازمان امنیت دولت شاهنشاهی اشتباه بود؟

آیا نباید جلو یک مشت جوان آرتیست که کشور را می‌خواستند دو دستی‌ تقدیم استالین یا اسلامی‌ها بکنند، گرفت؟

کمی‌ انصاف و تفکر چیز نیکیست

پاینده ایران

خشایار

ناشناس گفت...

جناب بهمن
چون شما مثل همیشه ادب را در نوشته تان رعایت می کنید بنا بر این به شما جواب می دهم اما چرندیات جناب هاله درباره کرد کشی مجاهدین با ردیف کردن یکسری خزعبلات در کنار هم ارزش پاسخ گویی نداردئبه نظرم ضروری ترین چیز برای او فعلا این است که برود اول کمی تربیت یاد بگیرد.
بگذریم
جناب بهمن بنده راستش اصلا متخصص موش دواندن هستم. با اسم فرد هم کاری ندارم بلکه نگاه می کنم که به آنچه که نوشته است و یا می گوید. حالا می خواهد این فرد مصداقی باشد یا هر کس دیگری.
اما شما هم ظاهرا عادت دارید همیشه یک ولی فقیه در هر حال اگر هم نباشد برای خودتان یک جوری دست و پا کنید. حالا خمینی نشد رجوی رجوی نشد مصداقی مصداقی نشد لابد یک بابای دیگری..
خوب چه ایرادی دارد مثلا که بنده در باره نوشته های این حضرات سوال کنم؟ بپرسم مصداقی چطور توانسه در ظرف چند روز همه آرشیو سازمان را زیر و رو کند و..بگذریم..
جناب بهمن بگذار خاطرت مبارکت را اسوده کنم و بگویم بنده بر اساس تجربه سیاسی ام به همه چیز و همه کس بد بینم. و از نخ سیاه و سفید هم از شما چه پنهان می ترسم. اعتماد بیخود هم به هیچ کس و ناکسی نمی کنم و معتقدم اگر 5 درصد مردم ایران اهل زیر سوال بردن و بقول شما دنبال موش گشتن بودند آخر و عاقبت ما اینی نبود که الان هست.
پس بنا بر این قبول کنید که موش دواندن در لای نوشته های بقول شما منتقدین همچین هم بسی قابل تامل نیست و با کمی آزاد اندیشیدن بی طرفانه و احترام به حق دمراتیک دیگران در اظهار نظرشان کاملا قابل درک است.
برگردیم به موضع اصلی یعنی نوشته جمال عظیمی.
آن آقای بقول خودش بیست و چند سال پیش در اشرف می گفته مجاهدین خیانتکارند و در کنارشان بودن مایه ننگ است. بگذریم که معلوم نیست خیانت در چه رابطه ای و به چه معنی و چرا مایه ننگ بوده اند... . اگر نوشته بنده را منصفانه بخوانید می بینید که بهیچ وجه مدافع شکنجه و زندان کردن این اقا نبوده ام اما به نظرم و با توجه به حرفایش در آن سالها و شرایط اشرف قابل فهم است که به چنین فردی مشکوک باشند.

بنده از نوشته سراسر ابهام و کلی گویی پاراگراف دوم شما بلاخره دستگیرم نشد که آیا به اعتقاد شما مجاهدین کرد کشی کرده اند یا نه!لطفا بیایید روشن حرفمان را بزنیم. بنده هیچکدام از داستانهای مطرح شده را تا به حال کرد کشی نمی دانم.
چرا که معلوم است که وقتی کسی به روی مجاهدین سلاح بکشد جوابش را می دهند. کرد نباشد هر کس دیگری می خواهد باشد. پس بیایید و اینقدر کرد کرد نکنید طوری که انگار که ملت از پشت کوه آمده اند و خبر ندارند چه جانور های ی در میان این کردها هستند. مگر همین جماعت طالبانی نبودند که مزدور رژیم بودند در ترور مجاهدین؟ مگر همین ها نبودند که اولین بار مجاهد کشی کردند؟ کدام مغز خر خورده ای نمی داند که اگر مجاهدین در اشرف می ماندند و دست روی دست می گذاشتند و ساکت می نشستند کردها و شیعه های طرفدار رژیم فقط به سرنگونی صدام بسنده نمی کردند و بمحض دور زدن و محاصره اشرف با کمک رژیم همه مجاهدین را هم از دم تیغ می گذراندند. بعد هم چطور شده که جناب عظیمی که تازه دهان گشوده بعد از اینهمه سال تازه به این نتیجه رسیده که خون چهار تا کرد فلان فلان شده مزدور دست نشانده بیگانه و مرتجع جنایتک امثال یکتی و جاش های رژیم و غیره ار از خون امثال محسن آل اسحق رنگینتر است؟ جمال عظیمی و امثالهم می نویسند کرد کشی و سرکوب کردها ..یعنی همانطور که رژیم هم در فیلم ساختگی اش می خواست نشان دهد این آقا هم طوری وانمود می کنند که انگار مجاهدین ریخته اند در شهر و دهات کردها و زن و بچه و پیر و جوان را قتل عام کرده اند آیا انصافا اینطور بوده؟ بهمین جهت بنده از جمال عظیمی فقط خواستم که اگر خودش شاهد کرد کشی بوده دیده هایش را بنویسد و منتشر کند اگر هم نه پس سند و مدرک کرد کشی را رو کند و گرنه خوب است که درب این یکی تنورش را گل بگیرد و خاموش باشد.
در زندان بودن جمال عظیمی یک چیز است و ادعای کرد کشی یک چیز دیگر .ا زندان بودن جمال عظیمی به او این کارت سفید را نمی دهد که هر چه دلش خواست آنهم بعد از بیست و چند سال سکوت بردارد بنویسد و ما هم به این دلیل که ایشان 74 روز در زندان مجاهدین بود موظف باشیم بعنوان منتقدهرمزخرفی را از او بپذیریم.
ادامه در پایین
فرهاد.

ناشناس گفت...

ادامه نوشته قبل..
تضاد کور واقعیتی است و ربطی به" واجبی!!" و رجوی و و غیره ندارد.
تضاد کور یعنی همین که جمال عظیمی مانندی بعد از بیست سال یادش می اید که ای دل غافل چه نشسته ای که مجاهدین در جنگ اول عراق کردها را سرکوب و قتل عام کردند. انگار نه انگار که خودش هم در میان مجاهدین بوده است.
تضاد کور یعنی اینکه دروغ سر هم کنی برای کوبیدن طرف مقابلت.
راستی اگر کرد کشی به معنی قتل عام زن و کودک و پیر و جوان کرد ها واقعیت دارد خوب اولین سوال را باید از خود همین جناب عظیمی پرسید که خودش هم در آن شرکت داشته است که آیا چطور می توان سکوت شما را در اینهمه سال پذیرفت آنهم درباره اینکه از سرکوب و کشتار کردها خبر داشته ای و احتمالا دست هم داشته ای واینهمه سال با خیال راحت و با ارامش وجدان سر بر بالین گذاشته ای؟
پس حتما باید خیلی ا از انسانیت تهی باشی که تازه امروز آنهم فقط بخاطر مطرح کردن داستان زندانت و آنهم فقط در داخل پرانتز به کرد کشی مجاهدین می پردازی. راستی 74 روز در حبس مجاهدین بودن غیر انسانی تر است یا کشتار کردها؟
اینجاست که تضاد کور معنی پیدا می کند . اینجاست که معلوم می شود آقای عظیمی برای پر کردن صفحه از هر نوع اتهامی بر علیه طرف مقابل حتی استفاده از اتهامات ساخته وپرداخته رژیم هم دریغ نمی کند.
هر چند آقای جمال عظیمی دیر آمده وزود هم می خواهد برود اما به نظر بنده منقد شدن یکشبه نباید او و و امثال او را به وادی تکرار مزخرفات رژیم بیندازد و گرنه امثال بنده که بدنبال موش می گردیم در صداقت و درستی بقیه حرفها و ادعاهایش نیز تردید خواهیم کرد
همین وبس.
فرهاد

ناشناس گفت...

اخر نامردها رضا وکرمعلی و دوستانش را در توز مگر کردهای طالبانی نکشتند. واقعا بی چشم و روئید و همینطور حرفهای پاسداران رژیم را تکرار میکنید انصاف و راستگوئی چیز خوبیست بخدا مجاهدین همیشه دوستان کردها بوده اند این طالبانی نامرد بود که فطمه زائریان را کردهایش کشتند رضا کرمعلی را کشتند کاک اسد را کشتند ای تف به نامردی و این روزگار نامرد
برزویه

ناشناس گفت...

البته میگویم اگر حرفهای جمال عظیمی درست باشد هر که شکنجه کرده بیشرف است دیوث است بی ناموس است هرکس هم دستور داده همینطور دیوث است ولی در باره قضیه کردها دارید دروغ میگوئید مجاهدین همیشه قربانی بوده اند بخدا مه خودم پیشمرگه بودم آن سالها همین کردهای طالبانی امدند دوتا مجاهد را سر نماز سالهای 63 کشتند و اسلحه شان را بردند آنوقت شما میگوئید مجاهدین کرد کشته اند ای تف به این انصاف
برزویه

ذکریا گفت...

دم برزویه گرم که شرف دارد

ناشناس گفت...

هاله
جناب فرهاد قصد پاسخ به فرد تو را ندارم اما دست رمالها و کسانی که ماله رهبر عقیدتی را بر دوش میکشند را باید رو کرد به همین خاطر چند نکته در سخننانت هست که باید برای روشن شدن اذهان انرا گفت .
یکم گفته ای که اگر کردها بغداد را میگرفتند و رزیم صدام را سرنگون میکردند نوبت بعدی مجاهدین بوده .معنی حرف تو این است جنگ با کردها وجود داشته و مجاهدین بخاطر منافع خودشان و برای اینکه قربانی این جنگ نشوند به جنگ کردها رفته اند .
نکته دیگر گفته ای که مجاهدین اگر در اشرف می ماندند و دست روی دست میگذاشتند قربانی میشدند .معنی حرفت این است که مجاهدین بالجبار به جنگ کردها رفته اند.
نکته دیگر گفته طالبانی و یکتی مزدور بیگانه و بعد گفته ای که خون چهار کرد فلان فلان شده مهم نیست؟!!!!!
اقای ریز بین خود جنابعالی در همین مطلبی که نوشته اید اذعان کرده اید که جنگ با کردها وجود داشته و کشته شدن چند کرد فلان فلان شده نیز هیچ اهمیتی ندارد .تناقض سرتا پای نوشته شما موج میزند از یکطرف میگوئید جنگ با کردها را رزیم عنوان میکند و اصلا جنگی با کردها وجود نداشته بعد میگوئید مجاهدین برای دفاع از خودشان به جنگ کردها رفته اند .

برای ختم کلام به شما میگویم که یک حرفتان درست است و دقیق اینکه اگر مجاهدین در اشرف می ماندند و به جنگ با کردها نمی رفتند خودشان هم قلع و قمع میشدند این کاملا درست است یعنی اینکه حیات یک سازمان و ارتش ازادیبخش بستگی به وجود اربابش دارد اگر ان ارباب سقوط کند ان سازمان و ارتش ازادیبخش هم سقوط میکند جان کلام همینجاست دقت کن جان کلام اینجاست سازمان و ارتش ازادیبخش برای حیات خود نیازمند دفاع جانانه از یک دیکتاتور میشود به این میگویند اشتباه استراتزیک که رهبر به ان دست زده است من تا قبل از فروغ جاویدان کاری ندارم اما پس از فروغ جاویدان رهبر یا باید از عراق خارج میشد و یا اینکه باید حیاتش را به حیات یک دیکتاتور گره میزد . اگر چه کشور عراق جای مبارزه نبود از همان اول هم نبود انتخاب عراق بعنوان سنگر مبارزه اویختن به دامن یک دیکتاتور سرکوبگر بود انتخاب عراق و همسنگر شدن با نیروهای صدام حسین از همان ابتدا اشتباه بود اری کسی که چنین اشتباهات مهلک بزرگ استراتزیک را انجام میدهد بله باید همپای نیروهای صدام حسین به جنگ کردها هم برود چرا که سرنوشتش به ان دیکتاتور گره میخورد و مجبور میشود برای نجات خودش هم که شده به خدمت ارباب در بیاید و به جنگ ناخواسته با کردها برود .
همچنین اگر چه ما از ریخته شدن خون یارانمان در جنگ با کردها بسیار متاسف هستیم اما دوست عزیز در مورد خون دیگرانی که توسط xxxxx ; یا به فرمان xyxy کشته شدن هم متاسف هستیم و بهتر است شما هم شکر زیادی در مورد قربانیان کرد نخوری چون در مطلبت زیادی شکر خورده ای و مزخرفاتی را سرهم کرده ای که درست نیست .
کشور عراق مال مردم عراق است ربطی به من و تو و ارتش ازادیبخش ندارد کشور عراق صاحبش مردم عراق هستند ناراضیان ان هم مردم عراق هستند اپوزسیون ان هم مربوط به عراق است پس بهتر است در مورد اینکه اپوسیون عراقی چه یکتی چه بارزانی و چه دیگران زیادی شکر نخوری و انها را به حال خودشان بگذاری .
نتیجه اینکه جناب فرهاد خودش با تناقضی اشکار میگوید که جنگ با کردها وجود داشته و کشته شدن چند کرد فلان فلان شده هم ارزشی ندارد .
دوست موشکاف فرهاد اول برو تناقضات خودت را جمع کن که خودت هم به ان اذعان داری یعنی جنگ با کردها وجود داشته .
اما یک علامت سوال ؟ هم بگذار چرا باید یک سازمان ایرانی در کشور عراق به جنگ کردهای اپوسیون کشور عراق برود و با مردم کشور عراق بجنگد ؟
این همان سوالیست که رهبر عقیدتی از ان عاجز است .من مختصر میگویم همه اینها ناشی از یک استراتزی اشتباه است که توسط رهبر عقیدتی انجام شده است گفتم یکی بله در تمام زمینه ها کسی که تن به عنصر بیگانه میدهد و خودش را به چی چند چقدر می فروشد اری این است پایان غم انگیز ماجرا.

یاشار استرالیا گفت...

آقای برزویه و زکریا می تونید بگید همرزمتان رضا کرمعلی داخل طوز چه کار داشت دنبال چه ماموریتی بود ؟
بله من در ان جنایت بودم و دست هم دا شتم آرزو دارم به عنوان یک شاهد و اجرا کننده یک نهاد بی طرف حقوق بشری به این جنایت رسیدگی کند حاضرم اولین کسی باشم که در ان تمام فاکتها و دیدهایم را رو میز بگذارم !

داستان کشته شدن رضا کرمعلی در داخل طوز خرماطوز که در جلو ستون زرهی که داخل شهر شده بود را که همه میدانیم . رضا کرمعلی راست راست در وسط خیابان و در جلو زرهی ها پیا ده راه میرفت و تک تیراندازها او را زدند و به انتفام او تانکها و نفربرها ساختمانی را که از انجا شلیک شده بود ، به توپ بستند و چه بسیار زنها و کودکان و بیگناه فقط در این صحنه کشته شدند.

یاشار استرالیا

یاشار استرالیا گفت...

جنایت کرد کشی ارتش عراقیبش رجوی در جریان عملیات مروارید .. فقط یک صحنه را برایتان توضیج بدهم که . پس از سرکوب و کشتار اهالی طوز خرماتوز. خانم ......که ان زمان فرمانده وقت قرارگاه اشرف بودند .به عنوان فرمانده فاتح صحنه با تعدادی از محافظین خود در اطراف طوز خرماطوز ، امده بود و در میان انبوه کشته شده های کردها ، مثل فرمانده فاتح صحنه ، با غرور و افتخار در حالی که لبخد پیروزی در صورتش نمایان بود قدم میزد و این صحنه ها را تماما سیمای آزادی تلویزنون سازمان رسما پخش کرد. آقای برزویه و زکریا خواهشن میتوانید توضیح دهید چرا سید الرئیس درصدی از بودجه نفت را به حساب رهبر عقیدتی تان واریز میکرد ؟؟؟؟
بله گروه یکیتی (جلال طلبانی ) در کردستان عراق و منطقه صفرا و میراوه وماشین پیک سلیمانیه و کرکوک زدند و آخرین بار بچه ها را که راهی ماموریت سردشت بودند کمین انداختن همگی را کشتن و حتا اسلحه و وسایل شخصی بچه ها را هم به سرقت بردند من جز افرادی بودم که در انفجار پایگاه جلیلی که بدست یکیتی نیفتاد شرکت داشتم !
یاشار استرالیا

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: جناب فرهاد ، تمام این حرفها بعضی درست و بعضی غلط و دروغ در همسویی با رژیم است و زمینه سازی برای نابودی آنها. در این شرایط بسیار خطرناک این دشمنی و دروغ پردازی نشان از چه دارد؟ ملاحظه کنید که چه نفرتی از این کامنت ها و مقالات می بارد. شما هم در میان این کامنت گذاران کارتان بسیار جالب است اصلا تکلیفتان روشن نیست از یک طرف در کامنتی ایرج مصداقی را به نشر اکاذیب متهم می کنید و ناگهان همان حرفها را خودتان نیز می زنید. در اینجا هم البته متوجه دروغ پردازی نویسنده شده اید و آن را مطرح می کنید و دست او را تلاش می کنید که رو کنید. باور کن که در پشت این دروغها دستهای خونین و نفرت عظیمی نسبت به اهالی لیبرتی نهفته است. به نظرم روز شماری می کنند که آنها از بین بروند و یا دسته دسته با توبه نامه وارد ایران شوند. راستی در میان این نوشته ها اثری از آن همه مزدوران رژیم در میان مجاهدین نیست تو گویی هر کس که مورد سو ظن قرار گرفته بی گناه بوده. در پایان از سعید اطلس نقل می کنم که
.....این ناجیان همیشه در صحنه شامل طیف های رنگارنگی هستند............ رسالت اول آنها، از بدو تولد جمهوری اسلامی، توجیح خشونت ها و شُستن دستهای خونین خمینی و جانشین اش بوده و در مقابل آن، شکستن تمامی کاسه و کوزه ها بر سر کسانی است که در مقابل بی عدالتی ها و آدمکشی های بیرحمانۀ حاکمانی که به انقلاب مردم خیانت کردند، ایستادگی کرده و به تسلیم تن در ندادند.

ناشناس گفت...

سرنوشت تمام نظام های ایدئولوژیک همین بودە . من تعجب می کنم از کسانی کە از این فجایع تعجب می کنند . مگر انتظاری غیر از این داشتید...؟

لقمان

بهمن گفت...

جناب فرهاد,
از اینکه بر من منت گذارده و با قرار دادن نام من در لیست خوبها, رنج پاسخ دادن را بر خود هموار نمودید, ممنون هستم.
نوشته اید که در امر موش دواندن تخصص دارید, البته فکر میکنم منظورتان موش یابی و پیدا کردن گافها باشد والا موش دواندن به معنای چوب لای چرخ گذاشتن و غرض ورزی بیمارگونه به منظور آزار دادن و سر کار گذاشتن دیگران است که امیدوارم حداقل با این نیت وارد این چالش نشده باشید.
در مورد کشف عجیب شما در مورد عادت من به دست و پا کردن یک ولی فقیه, باید بگویم که به شدت بر خطا هستید, چرا که هنوز زخم ایستادن در برابر سه پیشوای قدر قدرت, یعنی شاه و شیخ و شهنشه شیخ را بر تن و قلبم دارم و شادم از آنکه بی پروای جان و نام و مال هرجا که حقی را پایمال یافتم, در حد توانم در برابر ان ایستادم.
در مورد ایراد بنی اسرائیلی شما به مصداقی باید بگویم تا آنجا که میدانم ذهن فعال انسان دردمندی مانند وی که قریب بیست سال از زندگیش را وقف خواندن و نوشتن و افشا گری کرده است و بیست سالی است در حال زیرورو کردن آرشیو نشریات و روزنامه های مختلف, برای کار تحقیقی و افشاگرانه است, خود به تنهایی آرشیوی از رخدادهای سیاسی سی سال اخیر است. تسلط او بر آرشیو نشریه مجاهد از بدیهیات است.البته اینکه فهم این موضوع برای امثال من و شما که امر مبارزه سیاسی و افشاگرانه برایمان بیشتر تفننی است تا دغدغه و مشغله دائمی و شبانه روزی, دشوار است نباید به ما اجازه دهد که با قیاس به نفس, پا را از جاده انصاف فراتر گذارده و هم صدا با توپخانه لجن پراکنی رهبر عقیدتی راه را بر ضعیف کشی باز کنیم. این رسم جوانمردی و آزادگی نیست.
در مورد بدبین بودن شما به هر کس و ناکسی, باید گفت که خود این بدبینی ممکن است کار دستتان بدهد و به عنوان نمونه از سراسر بیش از ده صفحه گزارش دردناک و صادقانه یک چریک مجاهد خلق, به یک عبارت داخل پرانتز (به درستی و یا نادرست) آویخته و تلاش کنید نه تنها کل گزارش فرد را بلکه حتی شخصیت و هویت سیاسی وی را زیر علامت سوال برده و لجن مال کنید. با کمال تاسف باید گفت که باند تبهکار حاکم بر مقدرات سازمان مجاهدین آنچنان آنچنان افسار گسیخته مارکهایی نظیر مزدور رژیم و جاسوس وزارت اطلاعات را مصرف کرده است که قبح بکار بردن این کلمات رذیلانه در فرهنگ سیاسی ما فرو ریخته و به محض کمترین اختلاف سلیقه و یا نظر, برای از میدان در کردن یکدیگر از آنها سود میجوییم.
آنچه که من با شما موافق هستم نادرستی استفاده از لغت کردکشی, در ارتباط با درگیریهای میان مجاهدین و نیروهای یه کتی و پاسداران اعزامی رژیم در جریان حمله نخست امریکا به عراق است. همچنین با شما موافق هستم که سقوط بغداد به مفهوم قتل عام مجاهدین نیز بود. در این هم تردیدی ندارم که آغاز کننده درگیری خصمانه میان مجاهدین و یه کتی, طالبانی بود که برای نشان دادن سرسپردگی به ملایان و گرفتن امتیاز از آنها, مجاهد کشی را در کردستان عراق آغاز کرد.
اما آنچه که من به اختصار در کامنت قبلی تلاش کردم که بگویم, بسیار فراتر و ریشه ای تر از این جریان است و ره به نقد استراتژی عمیقا ضد ملی سرمایه گذاری استراتژیک بر روی حمایت صدام, میبرد. خطی که به ناگزیر راه به آن درگیری غم انگیز و در ادامه آن, به موج سرکوب و خفقان در درون تشکیلات و در نهایت هم باتلاق کنونی منجر شد.
در ضمن لازم به یادآوری است که همان زمان نیز پس از پایان درگیری ها, بسیاری از رزمندگان از اینکه اشتباهات خطی منجر به آن درگیری ناخواسته و اجباری شد, مساله دار بودند.

ناشناس گفت...

مگر کسی گفته افراد فوق توسط طالبانی کشته نشدند؟ چراموضوعات را قاطی میکنید؟ من که نفهمیدم اگر کسی مثلاً بداند اتفاقی در فلان سال افتاده رجوع به ارشیو مجاهد یک ربع هم وقت نمی‌خواهد.
یکی نیست به این جناب مخ اعظم فرهاد خان بگه بابا جان از بعد از سی خرداد تا سال انقلاب ایدئولوژیک تنها ۱۳۰ شماره نشریه مجاهد انتشار پیدا کرده است. ورق زدن آن بعید می‌دونم ۳ ساعت وقت بخواهد. تازه اگر همه را ورق بزنی. همچی از آرشیو مجاهد حرف میزنه انگار راجع به آرشیو نیویورک تایمز حرف میزنه.

محمد- آلمان

ناشناس گفت...

آقای برزویه چرا همه چی رو با هم قاطی می‌کنی. یک اتفاقی در سال ۶۴-۶۵ افتاده، یک اتفاق در سال ۶۶ افتاده و یک اتفاق در سال ۷۰ این ها چه ربطی به هم داره. این که در سال ۶۴ دو مجاهد را کشتند و یا در سال ۶۶ چهل مجاهد را کشتند ربطی به این نداره که بگی مثلا مجاهدین در سال ۷۰ مردم غیرنظامی کرد را نکشتند. یا موضوع را دور بزنی. کسی مدعی نشده که فلان کس را نکشتند یا مثلاً کسی دیگری را به جای طالبانی عامل قتل معرفی نکرده که شما رگ گردنت بیرون زده.
محمد -آلمان

ناشناس گفت...

جناب بهمن
تشکر از توضیحات شما. با این توضیحات البته بنده و شما با هم اختلافی بر سر موضوع "کرد کشی" مطرح شده در نوشته دوم آقای جمال عظیمی نداریم. در باره اشتباه استراتژیک رهربی سازمان هم که کلا با شما اختلافی نداشته ام. البته بنده با توهین کردن و بد و بیراه به اشخاص در نقد سیاسی عقاید و افکار دیگران مخالفم و به نظرم نباید به احساسات شخصی در نقد منطقی میدان داد.
در هر حال فکر می کنم شما بخوبی متوجه شدید که اشاره بنده هم از اول فقط به همین بود که یکسری کلمات "کد " های اطلاعت رژیم هستند و بکار گیری شان از جانب هر کس که باشد بسیار تردید بر انگیز و مشکوک است. در نظری در زیر نوشته قبلی آقای جمال عظیمی هم قبلا به ایشان این تذکر را دادم که از بکار بردن کلماتی نظیر "فرقه رجوی " بجای سازمان مجاهدین خودداری کند چرا که بکار گیری این کلمه بجای "سازمان مجاهدین" امروز فقط و بلا استثنا از جانب آن دسته از جدا شدگانی بکار می رود که به رژیم پیوسته اند و با اطلاعاتش همکاری می کنند. جدای از درست و غلط بودن این بحث که ایا سازمان مجاهدین یک فرقه است یا نه کلمه "فرقه رجوی یک کد در نوشته های این دسته از جدا شدگان است است که در واقع دیکته شده از جانب اطلاعات به آنهاست و آنها مجبورند آنرا بجای "سازمان مجاهدین" در همه نوشته هایشان بکار ببرند.
جناب بهمن
بنده منظورم این نبود که شما حتما حالا ولی فقیه تان مصداقی است و اگر چنین منظوری را رسانده ام متاسفم. منظورم کلی بود برای اشاره به نیاز روحیی که در همه آنهایی است که با ایدئولوژی ولابت فقیه تربیت شده اند وجود دارد. نیازی که به سبب آن این دسته از افراد در هر وضعیت سیاسیی که باشند بدنبال یک ولی فقیه برای خود می گردند و البته به هیچ کس هم نمیخواهند اجازه دهند که مقام معظم ولایتشان را زیر سوال ببرد.
برای بنده باعث خوشحالی است که بدانم شما مشمول این قاعده نبوده و اهل " ساحت مقدس " سازی برای هیچکس نیستید.
فرهاد




ناشناس گفت...

جناب ایوب سلام
بنده نمی دانم در کجا تکذیب مصداقی را کرده ام و همانجا اما خودم همان حرفها را زده ام.
اگر به نظر شما تکلیفم روشن نیست شاید دلیلش این باشد که بنده اصلا خود را مکلف به دفاع از فرد و یا جریان خاصی نمی دانم.
برای توضیح باید عرض کنم که بنده تا آنجا که می فهمم سعی می کنم در حد همین درک نسبی ام تنها و تنها از حقیقت دفاع کنم و البته در اینراه از هیچ احد الناسی تکلیف پذیر نیستم.
از نظر بنده بحث اختلافات سیاسی میان مجاهدین و منتقدان آنها مثل بحث فوتبال و هواداری از بارسلون یا رئال مادردید نیست که هوادار هر یک مکلف باشد تیم مورد علاقه اش را تشویق کند و تیم مقابل را هو کند .
در اینجا یک دعوای سیاسی واقعی است و توجه باید داشته باشیم که مواضع منتقدان بر خلاف مواضع سازمان مجاهدین خطی نیست. منتقدان یک طیف هستند که در این طیف هر کسی در صدی از حقیقت در مواضع اش هست اما مطمئنا نه همه حقیقت. مثال روشن در همین نوشته آقای جمال عظیمی است. بنده با خواندن نوشته اول او احساس ام این بود که بحث زندان بودن ایشان حقیقت دارد و به نظرم بهتر این بود که سازمان در طول سالهای گذشته بجای تکذیب و انکار کردن موضوع زندان و زندانی در اشرف و اتهام مزدوری به هر کس که از مجاهدین در اینباره سوالمی کرد واقعیت را می گفت و پیرامون آن توضیح می داد . اگر زندانی کردن این افراد اشتباه بوده در طول این سالها از خود انتقاد می کرد و اگر درست بوده دلایل آنرا توضیح می داد. بهر حال می بینیم که واقعیت اینطور نبوده که ما آرزو می کنیم و امروز ما در این نقطه هستیم که می بینیم.
از سوی دیگر بحث زندان بودن جمال عظیمی یک چیز است و بحث "کرد کشی" که در نوشته دوم مطرح کرده است یک چیز دیگر.
قبول کردن حقیقت داشتن آن یکی به هیچ وجه خواننده ای مثل بنده را مجبور نمی کند که با اقای عظیمی عقد اخوت ببندم و خود را ملزم به قبول کلمه به کلمه همه نوشته های او بدانم.
این موضوع برای امثال بنده نه فقط در باره جمال عظیمی بلکه در باره دیگر مخالفان و منتقدان مجاهدین نیز صدق می کند.
موضوع دیگری که به نظرم جا دارد به آن اشاره کنم این است که در کل در میان منتقدان مجاهدین (بجز مواردی که گاهی اینجا و آنجا در نظرات نیز می بینیم که در ضمن آنها فرد با لات بازی و لمپنی می خواهد حرفش را به کرسی بنشانند )انتقاد کردن ممنوع نیست. یک نمونه آن جناب یغمایی است که به نظرم در عمل نشان داده است که فردی بسیار انتقاد پذیر است و اهل گفتگو و بحث است. انتقاد از خود درست آن چیزی است که هیچ وقت در سازمان ندیده ایم. در مقابل سازمان همیشه می خواهد حرفش را با فحش و فضاحت و لجن مال کردن منتقدان پیش ببرد که البته نتیجه آن خود بخود ایزوله شدن هر چه بیشتر سازمان
در صحنه سیاسی است و همین ایزوله شدن هر چه بیشتر هر روز خطرات بیشتری را بموازات خود مستقیما متوجه اهل لیبرتی می کند.
فرهاد

ناشناس گفت...

بیش از ٣٠ سال در آغل رهبر عقیدتی گوسفند وار چریدیم که من خودم یکی از آنها میباشم و زن و بچه و مادر , پدر و...... را فدای یک شارلاتان روانی خمینی , رهبر عقیدتی کردیم خو دم کردم که لعنت بر خودم باد !
آلبانی

ناشناس گفت...

ناشناس گفت
جناب فرهاد
شما نکات خوبی را می نویسید اما رعایت یکسری نکات در نوشته ها می تواند به فهم مطلب کمک کرده و دریغ از آنها می تواند واکنش ایجاد نماید
لذا خواهش بنده این است
از مارک رژیمی بودن پرهیز کنید این شیوه ای که میدانیم چه کسانی و به چه منظور تکرار کرده اند
تلاش کنید موضوعات را توضیح دهید و نه متهم نمایید بگذارید توضیحات شما خود فرد را به موضع اتهام بکشاند و نه...
تلاش کنید با کمک سایر کامنت ها موضوع بحث را تکمیل کنید و نه چر و بحث بیفایده
....
موفق باشید

ناشناس گفت...

جناب ناشناس عزیز

ما درد فروش هر خراباتیم
نه عشوه فروش هر کراماتیم

انگشت‌زنان کوی معشوقیم
وانگشت‌نمای اهل طاماتیم

تعجب کردم که"با این همه مفسدی و زراقی" که "جناح فالانژیست" منتقدین در بنده سراغ دارند بلاخره کسی هم مثل شما در این میان پیدامی شود که بدون توهین و سیخ زدن به بنده تذکر دهد که "بد است این همه عادت به خشم و ناز مکن"
تشکر از پیشنهاد های تان .
با اشراف به اینکه رعایت نکته هایی که می فرمایید برای کسانی مثل بنده که یک عمر "در طریق و عادت قزوینیان" نظر داده ایم کار آسانی نیست اما به چشم! سعی می کنم حتما پیشنهاد های شما را در نظر های آینده رعایت کنم.

(داخل پرانتز: بنده در هیچ نظری هیچکس را صریحا به مزدوری رژِم متهم نکرده ام اما کدهای رژیم در بعضی نوشته ها و نظرات برایم همیشه سوال بر انگیز بوده است.)
با احترام
فرهاد