دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ تیر ۶, دوشنبه

یک تن از دهها هزار تنی که ملایان کشتند.بیاد جانباخته راه آزادی علی امیر کبیر یغمائی در سالگرد سفرش از زندگی بسوی زندگی در هفت تیر 1361


۱۴ نظر:

بهمن میرزایی گفت...

با سلام
به دلیل اینکه آدرسی جهت ارسال این مقاله در سایت شما پیدا نکردم آنرا به صورت کامنتی ارسال میکنم تا اگر مناسب دیدید, آنرا انتشار دهید.
با تشکر از همکاری و توجه شما
بهمن میرزایی


عملیات هفت تیر, بی آینده شدن رژیم یا تیر خلاصی بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران!
تاکنون درباره تصمیم ماجراجویانه رهبری مجاهدین در مورد آغاز مبارزه مسلحانه و نتایج مخرب و ویرانگر این تصمیم بر درهم شکستن کل جنبنش آزادیخواهانه مردم ایران و تثبیت موقعیت حاکمیت ملایان برای یک دوره تاریخی, تا حد زیادی روشنگری شده است اما پیرامون عملیات انفجار دفتر حزب جمهوری و کشتار قریب ۷۰ تن از وابستگان و مسئولین رژیم و نقش این عملیات ماجراجویانه در گسترش فضای اختناق و وحشت و باز شدن دست رژیم در قتل عام معترضین و مبارزین سخن چندانی گفته نشده است.

در حوالی ۳۰ خرداد فضای سیاسی ایران بسیار ملتهب بود. جنایت رژیم در مورد اعدام گروهی از مجاهدین و مبارزین در همان نخستین روزهای پس از سی خرداد, نه از سر توانایی و قدرت بلکه ناشی از وحشت رژیم از اوج گیری مبارزات توده ای بود. این جنایت به شدت بر تضادهای درونی رژیم دامن زد و جنبش توده ای را در موضع تهاجمی قرار داد.
کشتار دهها تن از مبارزین و مجاهدین آنهم بدون محاکمه و حتی بدون احراز هویت آنها از سوی دادستانی رژیم, جنایت کوچکی نبود که رژیم و خمینی بتوانند براحتی بر آن سرپوش بگذارند و از بازتاب گسترده منفی آن حتی در میان نیروهای خودشان جلوگیری کنند. در این شرایط بود که عملیات هفت تیر همچون مائده ای آسمانی برای رژیم و دستگاه سرکوبش از راه رسید و رژیم را از مخمصه نجات داد.
مردم بسیاری علیرغم نفرت از بهشتی و سران حزب جمهوری, بسیاری از کشته شدگان در دفتر حزب را نمی شناختند و از هویت آنها بی اطلاع بودند. با این کشتار, رهبری سازمان مجاهدین مرزهای خود را با رژیم درمورد کشتار بدون احراز هویت و اثبات جرم به شدت مخدوش کرد و ضربه سنگینی بر اعتماد توده ها به پایبندی مبارزین و مجاهدین به حقوق انسان, وارد ساخت. ضربه ای که در ادامه به عقب نشینی گسترده توده ها و تنها ماندن نیروهای مبارز در صحنه جنگ تن به تن با رژیم, منجر شد.
در همان روزها با یکی از دانشجویان خط امام در خیابان برخوردی داشتم, به شدت به وی اعتراض کردم وگفتم که که با این جنایت روی شاه را سفید کردید. پاسخش این بود که خود وی هم از این جریان بسیار جا خورده است و این کارها را به هیچ وجه قبول ندارد. نظرش این بود که اطلاعیه سیاسی- نظامی مجاهدین در ۲۷ خرداد از سوی جناح های راست و افراطی رژیم به مثابه اعلام مبارزه مسلحانه تلقی شده است و این جناح قصد دارد با این اعدامها, راه برگشتی برای مجاهدین باقی نگذارد و با وادار کردن آنها به عکس العمل تکلیف همه مخالفان را یکسره کند.
ادآمه در کامنت بعدی

بهمن میرزایی گفت...

ادامه
در آن روزها تصور خود من این بود که سازمان تلاش خواهد کرد با بسیج توده ای به اعتراضات مردمی به این جنایت دامن بزند و با دامن زدن به شکاف ایجاد شده در درون رژیم, جناح افراطی و هار رژیم را بیش از پیش منزوی سازد. اما در شامگاه هفت تیر با انفجار دفتر حزب, به یکباره ورق برگشت. صبح روز هشتم تیر نخستین خبرها در مورد انفجار از رادیو پخش شد در ساعات اولیه و با انتشار خبرکشته شدن چند تن منجمله بهشتی, شادی موقتی فضای مردمی را در تهران در بر گرفت اما با گذشت ساعتی و روشنتر شدن ابعاد ماجرا, خیل پاسداران و امت حزب الله زخم خورده و آماده برای کشتار و قتل عام, به خیابانها سرازیر شدند. جو رعب و وحشت و سرگشتگی و حیرت فضای تهران را فرا گرفت, بازاریان و مغازه داران به سرعت کرکره ها را پایین کشیدند و خیابانها از مردم خالی شده و به صحنه تخت و تاز نیروهای هار و جنایتکار رژیم تبدیل شد. صدها هزار تن در تشییع جنازه کشته شدگان دفتر حزب شرکت کردند و خواهان کشتار و قتل عام مجاهدین و مبارزین شدند.
این کشتار خون تازه ای در پیکر فرسوده و ناتوان حاکمیت ارتجاعی و قرون وسطایی خمینی جاری کرد و پوزه بند از دهان گرگهای هار رژیم گشود و آنها را به جان توده های مردم انداخت. نتایج مخرب این ماجراجویی دیوانه وار را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱- حزب جمهوری و جناحهای سرکوبگر رژیم که به عنوان طرف ظالم و زورگو مورد خشم و نفرت بخش بزرگی از مردم بودند و شخص بهشتی که حتی در میان نیروهای حامی رژیم هم از چهره خوبی برخوردار نبود, به یکباره در موضع مظلوم و قربانی قرار گرفتند.
۲- متحد شدن همه ارکان و جناحهای حاکمیت برای سرکوب خونین جنبش اعتراضی. اینک برای سرکوب و قتل عام مجاهدین و مبارزین در سراسر کشور, وابستگان رژیم از شهدای مظلوم!! کربلای رژیم انگیزه میگرفتند و دیگرهیچ نیازی به کار توضیحی و توجیهی سردمداران رژیم نداشتند.
۳- پیوند خوردن عاطفی و خونین حاکمیت با پایگاه اجتماعی خودش و افزایش خیره کننده قدرت بسیج توده ای رژیم برای به دام انداختن مبارزین و مجاهدین و کشتار آنها. بسیاری از افراد مبارز, توسط نزدیکان و اعضای فامیل خودشان لو رفته و به دام افتادند. در نقطه مقابل با گسترش فضای رعب و وحشت, جنبش توده ای ناچار به عقب نشینی شد و به صورت نظاره گر نبرد نابرابر و خونین مجاهدین و مبارزین با رژیم و حامیانش در سراسر کشور درآمد.
۴- به دلیل عدم آمادگی انبوه اعضا و هواداران مجاهدین و سایر نیروهای سیاسی برای مواجه با شرایط دشوار پیش آمده, در طی همان ماههای نخست, دهها هزارتن بدون کمترین امکان دفاع از خویش, به اسارت درآمدند و یا در درگیریهای پراکنده به قتل رسیدند.
۵- رژیم همزمان درگیر جنگ با عراق بود همین عامل به تنهایی برای سرکوب خونین هرگونه مخالفت و اعتراضی کافی بود. انبوه کشته های ارتش و سپاه در جنگ. خونریزی های جنایت کارانه رژیم را در زندانها کم رنگ نمود. اخبار کشتار روزانه دهها و صدها نفر در زندانها در گردوخاک و هیاهوی جنگ و کشتار در مرزها گم شده و ناچیز جلوه کرد.
خلاصه کلام آنکه حاصل این حرکت ماجراجوجانه و غیرمسؤلانه؛ از یک طرف؛ قتل عام نسلی آرمانخواه و فداکار و تهی شدن جامعه ایران از عناصر ترقیخواه و انقلابی بود و از طرف, دیگر موجب عقب نشینی و انفعال توده های مخالف رژیم شد ودر تحلیل نهایی تضادهای عمیق درون حاکمیت را موقتا به نفع جناح سرکوبگر و جنگ طلب رژیم حل کرده و دوام و بقای حاکمیت ارتجاعی را برای یک دوره تاریخی تضمین کرد
بهمن میرزایی

ناشناس گفت...

البته انطور که بعدا معلوم شد مقرر شده بود تا قبل سقط شدن خمینی طی یک فتوا یک کشتار برای حذف گروه های سیاسی انجام شود ولی شاید نه با این وسعت و تعداد و کشتار دوم نیز بعد از عملیات فروغ بود که به صغیر و کبیر و زیر حکم و با حکم رحم نکردند و سلاخ خانه اقا دوباره کشتار کرد .

ناشناس گفت...

البته اگر چنانچه به نامه اردیبهشت ماه ۶۰ مجاهدین به رهبر انقلاب توجه بفرمایید در ان نامه اقای رجوی هنوز موضع خصمانه به معنی واقعی نداره و بیشتر دنبال سازش هست ... و حتی مرتب خمینی را از سوابق خودشون مطلع میکنه که مسلمان بودیم و زندان رفتیم و در جنگ علیه متجاوزین عراقی علیه صدام شرکت کردیم و گله گزاری اینکه برادران سپاه علیه ما انتریک میشن و از اینجور حرف ها ... حتی در نامه مدعی میشه که ما سینه مستشاران نظامی امریکایی را شکافتیم !!! و سعی میکنه تو نامه خمینی را از توطئه امریکا علیه انقلاب اگاه کنه ! واقعا از روی جهالت و خریت فکر میکرده خمینی توجهی به نامه ایشون خواهد داشت !
بهد کمتر از یک ماه داستلن جنگ مسلحانه !!! خصوصا که تا قبل از نامه اردیبهشت ۶۰ صدها مرتبه طی صدها مقاله و اطلاعیه و اعلامیه انواع عناوین عجیب و غریب مانند پدربزرگوار و امام خمینی و رهبر ضدامپریالیست و سمبل شرف ملی و تبریک و تهنیت و غیره و غیره به خمینی نسبت داده بودند و لذا من با توجه به عقبه موضوع فکر میکنم خرداد شصت یکمقدار ابراز قدرت نمایی بود که این از خصائل اقای رجوی بود و هست و اصولا ایشون علاقه شدید به مطرح شدن و مطرح بودن و مطرح ماندن به هر قیمت داره و بخشی از این ماجرارا بایستی در کیش شخصیت ایشون دید و ضمن انکه از تحلیل سیاسی نباید غافل شد . مثلا درنانه به خمینی ادعا میکنه که سینه مستشاران نظامی امریکایی را شکافته ! و این نامه در نشریه مجاهد با تیراژ بالا چاپ میشه ! ولی ما میدانیم که اصولا ترور مستشاران امریکایی در زمان رهبری مارکسیست ها یعنی شهرام و بهرام و بدست مجاهدین مارکسیست انجام شده بود و اقای رجوی حتی یک میلی متر نقشی در ان نداشته بود ! بنابراین ایشون اصولا عشق معروفیت و عشق این بود که هواداران به عنوان یک چریک ! بزرگ به او نگاه کنن و اگر این مسئله برتری طلبی و خود گتده بینی توهمی در شخصیت ایشونو نتونید بهش بمردازید هرگز نمیتونید نسبت به سی خرداد به یک تحلیل دقیق برسید .

خاکزاد

ناشناس گفت...

بهرحال سی خرداد یک نمایش بود از طرف رجوی که به عاقبت ان هرگز فکر نکرده بود ... و خمینی و خمینی صفتان نیز مترصد چنین نمایشی بودند تا ان را به خون بکشند و دیدیم که چگونه به خون کشیده شد و دیدیم که ایشون چگونه صحنه را ترک کرد و انهم باز با همان خصلت نمایی ! خلبان معزی ایشون و بنی صدر را با هماهنگی های مهدی افتخاری و با استفاده از امکانات فرودگاه به فرانسه میرود ولی اسمش را میگذارد پرواز تاریخ ساز !!! چرا بنی صدر چنین اسمی روی پروازش نگذاشت ؟ دقیقا چون خصلتهای متفاوتی افراد دارند . بعد هم که ۸۰ درصد هواداران بواسطه ۲/۵ سال کار علنی تماما شناخته شده بودند و گروگر دستگیر و تیرباران شدند و بلافاصله هم اکثریت اعضای مثلا خیر سرشان رده بالای سازمان از کشور خارج شدند ! در واقع امکانات سازمان در اختیار رده بالا ها بود ... و این حرکت عجولانه باعث شد که کلا همه سازمانهای چپ خط سه نیز لت و پار و تیرباران شوند ... حتی مسئول ترور سرهنگ هاوکینز یعنی علیرضا سپاسی که از اعضای مرکزی یکی از سازمانهای خط سه بود دستگیر و تیرباران شد ! بله حقایق را هنوز کسی به رشته تحریر در نیاورده است .

ناشناس گفت...

گروهی که در زندان پافشاری بر ایده الوژی اسلامی داشتند پس از ۵۷ با ارم و ایه قبلی فعالیت را در سایه فضای حاصل از سرنگونی سلطنت و جو اسلامی حکومت خمینی اغاز کردند و ابتده امدند و علیه بهرام ها و شهرام ها که سالها رهبری سازمان را در اوج عملیات چریکی مسلحانه عهده دار بودند دست به تحریف و لجن پراکنی زدند و سوابق سازمان را تو جیب خود ریختند و با استفاده از بی اطلاعی هواداران یارگیری کردند و به تشکیلات بزرگ تبدیل شدند ... تشکیلاتی که مغز متفکر نداشت و جز چهارتا سخنرانی از قبل تعیین شده جنجالی بی محتوا خروجی دیگری نداشت ... برای نمونه سخنرانی امجدیه ! و یا رشت ! ویا دانشگاه تهران ! همین و بس . بقیه حرفها مزخرفاتی بود که بصورت مصاحبه در نشریه مجاهد میامد و امروز میبینید که چیز خاصی تبوده گرچه ان روزگار هم چیز تعیین کننده و دقیقی نبود و همه اش یک نوع شعربود بود ولی بی محتوا و بی قافیه ! با چاشنی توجیب ریزی سوابق گذشته سازمان .
این جماعت که به عنوان اعضای مرکزی بعد از ۵۷ دورهم جمع شده بودند جز سابقه زندان سوابق دیگری نداشتند یعنی هیچکدامشون سوابق چریکی به معنی شرکت در عملیات نظامی نداشتند ولی ژست ان را خوب میگرفتند و تلویحا ان را برای هواداران علاقه مند القا میکردند ! مگر واقعیت ماجرا جز این بود ؟ انهایی که در راس و از عاملین اصلی قدرت نظامی سازمان بودند یک به یک یا در درگیریهای ساواک کشته شده بودند و یا مارکسیست شده بودند و گروه های خط سه تشکیل داده بودند و سازمان مجاهدین اقای رجوی مملو بود از افرادی که بهیچوجه در هیچ دوره ای دارای سوابق سیاسی - نظامی نبودند . چرا روی این موضوع تاکید دارم ؟ چون اساس تشکیل سازمان رفتن به سوی تدارک مسلحانه بود وگرنه که قبلا هم مشکل ایده الوژی نداشت . البته عده ای که در عملیات درجه ۳ شرکت میکردند مانند مثلا دعوا با پاسبان و دستیاری در فلان کار و غیره در بین انلن بودند اما عالی ترین شکل عملیات مسلحانه به مفهومی که در نظر داریم در سوابق هیچیک از اینان وجود نداشت و ندارد . اینها افرادی روشنفکر زندان رفته بودند که تاس به یمن توجیب ریزی شان برایشان نشسته بود اما ان را انقدر با مسائل گذشته سازمان در هم امیختند که واقعیات کمرنگ شد . اینها سازمان بازی میکردند و میکنند وگرنه که ابان در جنبش حضور میداشتند ... اینها عشق گسترش تشکیلاتی و برو و بیا و ارایست بازی های دیپلماتیک و مقربازی و رهبر بازی و رفت و امد پنهان و ژست و از کاه کوه ساهتن هستن . دلشان میخواهد مثل عرفات معروف باشن و یا مثل دانیل اورتگا شوند و همین و بس اما حتی معلومات و وزن انها را هم ندارتد . شما توجه کنید برای نمونه اقای رجوی و اقای ابریشمجی و اقای محدثین و اقای توحیدی را روی هم بگذارید روی یک کفه ترازو و یک دانشجوی مبارز ازادیخواه را هم بگذارید روی دیگر کفه ترازو مطمئن باشین اون چهارنفر تا فضا سوت میشوند چون جز اهرم های تشکیلاتی مبتنی بر ثروت هنر دیگر و فایده دیگری ندارند . الان هم که میبینید تا در ایران قیام میشود هول میکنند ! جلو جلو میگن ما بودیم ! اقای خامته ای هم جلو جلو میگه اینا بودن ! در حالیکه کف خیابون نه حضوردارن ونه شعارهاشون وجود داره ...
اینل کلا با نون فرصت طلبی و توجیب ریزی ۴۰ ساله امورات طی کردند و انتظار بیشتری از انان نیست .

ناشناس گفت...

الیته اینها در یک توهم هم بسر میبرند و ان اینست که فکر میکنند جان باختگان دهه ۶۰ "مال" اینها هستند ! نیم بیشتری از انان اگر الان زنده میشدند بروی صورت همه اعضای خودشیفته سازمان تف میانداختند و در این ادعا شکی ندارم چون برادرم از جان باختگان بود و خودم هم مانند او فکر میکردم ... اگر برادرم زنده بود مطمئنم که تره هم برای این جماعت امروزی اینها خورد نمیکرد . من برادرم را بهتر میشناختم تا اینها و خودم را بهتر میشناسم تا بقیه ... هرکس خودش را بهتر از بقیه میشناسد .

ناشناس گفت...

ادبیات اقای ابریشمچی را که در مصاحبه شان در رابطه با رضاپهلوی خواندم تقریبا مایوس شدم ... مثلا ایشان به رضا پهلوی میگوید "بچه عقب مانده شاه " و بعد به تمسخر وی میپردازد ! ایا در فرهنگ اقای ابریشمچی " عقب ماندگی " یک بیماری است یا وسیله ای برای تمسخر ؟! البته من سلطنت طلب نیستم ولی چون هم مصاحبه رضاپهلوی را خواندم و هم مصاحبه ابریشمچی را به عنوان یک ادم بیطرف اعلام میکنم که معلومات سیاسی رضاپهلوی هزار برابر قوی تر و حرفه ای تر از مصاحبه ابریشمچی است و واکنش ایریشمجی را دقیقا از روی حسادت میبینم و در قضاوت خود بالای ۹۰ درصد شک ندارم . من مطمئن هستم در بین این تشکیلات عریض و طویل مثلا اپوزوسیون حتی یکنفرهم در سطح رضاپهلوی وجود ندارد که بتواند مصاحبه ای با این وسعت انجام بدهد . اگرچه نه سلطنت طلبم و نه الان مجاهد . فقط همینو میدونم که اهل جمهوری اسلامی چه بی دموکراتیک و چه با دموکراتیک نیستم .
حسادت طلبی یکی از مشخصه های جماعت رجوی است . شما این حسادت را در واکنش این سازمان نسبت به دختران خیابان انقلاب قبلا دیدید ! حتی دریغ از یک انعکاس ! من نمیدونم پس این همه ادعای قهرمانی برای چیه ؟ وقتی جماعت رجوی پابه پای مزدوران رژیم از انعکاس و خبری شدن دختران خیایان انقلاب وحشت میکنند ... چگونه خودرا اپوزوسیون میدانند ؟

ناشناس گفت...

مثل این است که رضا پهلوی در مصاحبه اش به اقای ابریشمچی بگوید " دراز احمق " ! و بعد به تمسخر وی بپردازد ! افتاد ؟

ناشناس گفت...

اخیرا جماعت رجوی کشف کردند که شعار "رضاشاه روحت شاد" توسط وزارت اطلاعات پشتیبانی و اسکورت میشه ! که البته قبلا ایرج مصداقی زنداتی سیاسی سابق و از افراد جدا شده از مجاهدین هم تلویحا در باره ان گفته بود اما من سندی در صحت این خبر ندیدم و نه خوندم . بگذریم ....
اما جماعت رجوی بفرمایند مثلث مورد نظر خامنه ای که اتفاقا یک راس این مثلث از سوی مجاهدین با اقبال مواجه شده از کجا پشتیبانی و اسکورت میشه ؟! ببینید کار جماعت رجوی به کجا کشیده که نشستن دهن وزارت اطلاعات و خامنه ای را نگاه میکنند تا براساس ان سریع خودشونو به نون و نوایی برسونن . یعنی وزارت اطلاعات غذای نذری میده و مجاهدین میرن تو صف میگیرن و میخورن و اروغشو برای مبارزین داخل کشور میزنن ! عجب روزگاری شده ! بعد اسم خودشونم میزارن تنها الترناتیو ! که البته نام و شعاری از این الترناتیو در کف خیابان وجود ندارد . از هزاران جوانی که مورد ضرب و شتم و بازداشت و زندان قرار گرفته اند حتی برای نمونه یکنفرشان هم وابسته به یک راس این مثلث ( بخوانید غذای نذری اطلاعات برای مجاهدین ) نیستند . ایا واقعا جماعت رجوی مطمئن هستند که با غذاهای نذری وزارت اطلاعات غیر مستقیم ارتزاق نمیکنند ؟ مواضع انان که خلاف این نظریه را نشان نمیدهد ... استعمار خیلی پیچیده عمل میکند . روزی که از خیر جمهوری اسلامی دموکراتیکشان گذشتند تدریجا روبه بالندگی خواهند بود و تا انروز فقط به فقط با اش نذری وزارت اطلاعات کاسه بدست اینور و انور خواهند شد ولاغیر .


خاکزاد

ناشناس گفت...

ما که نفهمیدیم چرا جماعت رجوی پس از اینکه مردم به خیابانها میایند پیام میدهند !!! چرا قبل از ان پیام نمیدهند ؟؟؟ البته این مشخصه همه گروه های توجیب ریز هست ولاغیر .

ناشناس گفت...

هردم از این باغ بری میرسد !
اخیرا جماعت فرصت طلب و تو جیب ریز رجوی ادعا کرده اند که گردهم ایی ویلپنت ادامه قیام مردم ایران است !!! عجب بلوفی میزنند این جماعت توجیب ریز ! منتهی در این گردهم ایی نمایندگان قیام برای سخنرانی حضور ندارند !!! چون عقلشان نمیرسد که چه بگویند و یوهو گردهم ایی را با خیابانهای تهران اشتباه میگیرند و ممکن است یوهو شعار مرگ بر دیکتاتور سر بدهند !!!
من پیشنهاد میکنم در گردهم ایی از دختران خیابان انقلاب هم برای سخنرانی دعوت کنید ! فوقش خواهران شورای رهبری را میفرستند روی تریبون سخنرانی برای سرچوب کردن روسریشون !
واقعا شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لاف لاف خورد گه دانه دانه .

ناشناس گفت...

ببینید دل جماعت رجوی به چی خوشه ؟ ظاهرا جمهوری اسلامی گفته مردم خواست معمولی داشتن ولی از خارج به خواست معمولی مردم جهت داده شد و جماعت رجوی معتقدند که منظور انها بوده اند !!! اخه وقتی وقتی این جماعت بعد از قیام از خواب میپرند و اطلاعیه میدهند چگونه خواست معمولی را از خارج جهت دادند ؟ چرا اصولا اینها کاسه بدست دنبال اش نذری وزارت اطلاعات از روی هم میرن بالا ؟!
واقعاکه ....

ناشناس گفت...

اطلاعیه شماره نه اقای رجوی !
کار اقای رجوی به انجا کشیده که کاسه آش نذری را از دست رائفی پور میگیره ... کارش به جایی رسیده که حرفهای عوام فریبانه خامنه ای را مستند میکنه ... کارش به جایی رسیده که به جنازه ۳۵ سال پیش خمینی اویزون شده ! همان جنازه ای که روزی پدر بزرگوارش بود !!! برای تو جیب ریزی قیام مردم هم به خمینی و خامنه ای و رائفی پور هم اویزون میشن ! عجب قهرمانانی !