tag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post653911483454807911..comments2024-03-20T12:32:04.582-07:00Comments on دریچه زرد: میتوانیم فرض کنیم کمپ لیبرتی جابجا شده است اسماعیل وفا یغمائیesmailhttp://www.blogger.com/profile/05236301772555132914noreply@blogger.comBlogger81125tag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-29246531625379172092015-01-19T11:27:22.745-08:002015-01-19T11:27:22.745-08:00به قول آقای یغمأیی فرض کردن که گناه نیست.
برای مث...به قول آقای یغمأیی فرض کردن که گناه نیست. <br />برای مثال فرض کنید که شخصی مریض است اما به جای دوا و درمان خود, دیگران را مریض فرض میکند. این نه تنها کمکی به این شخص مریض نمیکند بلکه به مرور زمان مریضیش بیشتر و بیشتر شده تا جان به جان آفرین تسلیم کند خصوصا اگر در سنین بالا باشد.<br /> <br />حالا میخواهم که این مقوله فرض کردن را بدون اتهام به مزدور بودن چه با جیره و چه بی مواجب به شخصی یا اشخاصی به کار گیرم.<br /><br />فرض کنیم که حرفها و حرکات تمامی این اشخاص از روی صداقت است و از روی دلسوزی و این منم که کج بینیم. فرض کنیم که این اشخاص هیچ غرض و مرضی هم ندارند، فرض کنیم که این افراد به فکر اصلاح کارها هستند. فرض کنیم که آنان دل نگران جان افراد گرفتار در لیبرتی هستند و و و و.......<br /><br />فرض کنیم که انشألله تمامی اینها درست است.<br /> <br />اما بعد از قبول این فرضها و به واقعیت پیوستن خروج افراد مستقر در لیبرتی به کشور ثالث چه اتفاقی خواهد افتاد. <br />به نظر من با بیرون آمدن افراد از لیبرتی و رفتن به کشور ثالث, نق نقها پایان نمییابد چون این اشخاص نه حرفی برای گفتن در مبارزه دارند, نه حرکتی در این زمینه انجام دادهاند و نه انجام خواهند داد.<br /><br /><br /><br />به امید خارج شدن هر چه سریعتر مجاهدین از جهنم عراق<br /><br /><br /><br />برای مثال<br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-30518297203042134862015-01-19T08:27:51.256-08:002015-01-19T08:27:51.256-08:00آقا یا خانم موشکاف به نظر شما چه کسان دیگری اگر زن...آقا یا خانم موشکاف به نظر شما چه کسان دیگری اگر زنده بودند الان در لیبرتی بودند؟ چرا هیچ یک از مبارزان زنده جهان از ایرانی و غیرایرانی گرفته در لیبرتی نیستند؟<br /><br />بدون شرحAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-34399256036968178462015-01-18T23:34:24.963-08:002015-01-18T23:34:24.963-08:00جناب بسیجی دهن گشاد، ن = ف
خیلی با ادب و با نزاکت ...جناب بسیجی دهن گشاد، ن = ف<br />خیلی با ادب و با نزاکت هستی، فیثاغورث اگر زنده بود چه حالی میکرد از این بحث فلسفی به شیوه بسیجی دهن گشاد.<br /><br />موشکافAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-34511531075041115332015-01-18T22:14:24.408-08:002015-01-18T22:14:24.408-08:00آره ارواح عمه ات جناب موشکاف چه گوارا انقلاب ایدئو...آره ارواح عمه ات جناب موشکاف چه گوارا انقلاب ایدئولوژیک می کرد و در مقابل رهبری مسعود و مریم زانوی ایدئولوژیک هم می زد. کنتور که نمی اندازه هر مزخرفی بگو. <br />لنین و مارکس هم اگر زنده بودند الان به مجاهدین پیوسته بودند و رهبری شیر همیشه بیدار رو پذیرفته بودند. <br /><br />ن = فAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-82419958269922396402015-01-18T16:13:12.994-08:002015-01-18T16:13:12.994-08:00شبت خوش موشکافشبت خوش موشکافesmailhttps://www.blogger.com/profile/05236301772555132914noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-1908513483275145902015-01-18T16:05:26.353-08:002015-01-18T16:05:26.353-08:00جناب بغمایی حرفتان را به عنوان آدم بالغ و عاقلی که...جناب بغمایی حرفتان را به عنوان آدم بالغ و عاقلی که تاقبل از خروجش از " دم و دستگاه " چندین بار پشیمان شده است، شل و سفت کرده است را قبول ندارم. چون تمام این اشعار فعلا در سواحل عافیت سروده میشود. نه شما و نه تمام کسانیکه مثل قمر خانم به دورتان میگردند، از نظر رژیم به اندازه یک ارزن هم محسوب نمی شوید. برای راحتی کار خودتان میگویم <br />اصلا فرض کنید که مجاهدین نبودند. به نظر شما رژیم آن وقت چه دغدغه ای داشت؟ حتما در آن صورت برای خودش یک دشمن فرضی مثل مجاهدین می تراشید تا سرشان گرم شود؟ برو تمام سایت های رژیم را زیر رو کن، ببین حتی اسمی از شما هم می آورد؟ اسمی از سلطنت طلب می آورد؟ اما دشمن مردم، دشمن خودش را خیلی خوب میشناسد، شب و روز هم برای نابودی اشان هم نقشه میکشد، ساده ترین نقشه شومش همین بایکوت دارویی و پزشکی لیبرتی است!! راستی چرا؟ آهان حتما به زعم شما « چه گوارا » چه آدم احمقی بوده است که اسم و رسم و موقعیت پزشکی را رها کرد رفت در جنگلها تا کشته شود! ببین بعد از سالها از نامش به چه نیکی یاد میکنند. باور نکن که مرده است، او اگر زنده بود حتما در کنار مجاهدین لیبرتی بود.<br /><br />موشکافAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-20620801380311252532015-01-18T15:37:08.739-08:002015-01-18T15:37:08.739-08:00عزیزم موشکاف
من اگر یک کار درست در زندگی کرده باشم...عزیزم موشکاف<br />من اگر یک کار درست در زندگی کرده باشم خروجم از آن دم و دستگاه است. خدمتت عرض کنم اگر میدانستم این ته ماجراست از همان زندان شاه تواب میشدم و میامدم بیرون. راضی شدی عزیز<br />در مورد بقیه چیزها من اینطوری فکر میکنم شما رد کن نقد کن ثابت کن مزخرف است از بقیه حرفهایت میگذرم خودت بخوانشان <br />دست علی به همراهت<br /> esmailhttps://www.blogger.com/profile/05236301772555132914noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-26384283559785473722015-01-18T15:25:22.108-08:002015-01-18T15:25:22.108-08:00 چرا شما بزور میخواهید حقنه کنی که این رهبران مجاه... چرا شما بزور میخواهید حقنه کنی که این رهبران مجاهدین هستند که مانع خروج آنها از لیبرتی هستند؟ مگر وقتی خودتان در عراق بودید برای خاله بازی رفته بودید؟ نمیدانستید که رفته بودید برای مبارزه مسلحانه؟ لابد حتما، برای همین بزور میخواستید که مجاهد اکرم باباخانی ( آدم اصلا دلش هم نمیخواهد بگوید همسر سابقتان ) را از عراق خارج کنی؟ راستی در دستگاه دمکراسی شما کسی حق انتخاب ندارد؟ این شیوه دمکراسی شما آن روی سکه دیکتاتوری است. باور ندارم که حتی به اندازه یک سر سوزن از روی دلسوزی این چیزها را مینویسی، بیشتر برای این است که آب روی آتش وجدانتان بریزید. یاران را تنها گذاشتید و حالا برای آنها نسخه یأس می پیچید. بجای این چیزها سعی کن چهار خط هم برای سرنگونی رژیم بنویسی. آه... که اگر فروغ جاویدان به پیروزی منتهی میشد؛ معلوم نبود با این دیدگاه اپورتونیستی که داری، آن وقت چه سوء استفاده هایی از قدرت نمیکردی! انگاری بد هم نشد برای آینده ایران، که اگر میخواهد رژیم سرنگون شود، مردم ایران دیگر باید برای همیشه از دست باندبازی و پارتی بازی راحت شوند! فکرش را بکن که <br />مسعوددلیلی، چه لاجوردی میخواست از آب در بیاید؟ یا مثلا کریم قصیم و روحانی چه ها که نمی خواستند بعد از کسب قدرت بکنند! این قانونمند است. شک نداشته باش. بگذار برای راحتی مردم ایران یک آرزو داشته باشم، ایران آزادترین کشور دنیا باشد که دیگر هیچکس برای کسب شهرت قدرت وپول و ثروت مردم نازنینم را تحقیر نکند. <br /><br />موشکاف<br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-3256381527227774062015-01-18T15:03:50.827-08:002015-01-18T15:03:50.827-08:00اوو ـ ای بابا شما هنوز در حال فرض کردن هستید؟ میشه...اوو ـ ای بابا شما هنوز در حال فرض کردن هستید؟ میشه یک بار هم فرض کنی که رژیم اصلا نباشد چه میشه؟<br /><br />ناشناسAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-34196008587179995482014-02-02T09:05:36.486-08:002014-02-02T09:05:36.486-08:00مجاهدین با مشگلات بسیار روبرو هستند و لیبرتی بزرگت...مجاهدین با مشگلات بسیار روبرو هستند و لیبرتی بزرگترین انرژی را از آنها طلب میکند. از نظر من مشخص است عراق جای مناسبی برای استقرار ارتش ازدیبخش نیست و مجاهدین مجبور به خروج مانند خروج الفتح از لبنان. تنها شانس کم استقرار در برخورد آمریکا با ایران بود در زمانی که آمریکا در انجا مستقر بود. خروج آمریکا از عراق و حتی برخورد نظامی احتمالی آتی بدلیل عدم نیروهای آمریکا در عراق تغییر چندانی در شرایط مجاهدین ندارد. خود مجاهدین هم توهم ندارند و لیبرتی را زندان لیبرتی می نامند. آقای یغمایی راحت همه مشگلات را سر مجاهدین خراب کرده. آیا تصمیم صدام برای ورود به کویت تصمیم مجاهدین بود؟تهاجم اول آمریکا چطور؟ واقعه تروریستی ۲۰۰۱ و تغییر کیفی سیاست آمریکا در جهان و تروریزم و برخورد با سازمانهای تروریستی در جهان با نگرش آمریکا و تعریف آن از تروریسم؟ تهاجم دوم آمریکا به عراق و اشغال آن؟ خلع سلاح از طرف آمریکا؟ گرفتن تعهد در کنار نهادن خشونت (بخوانید مبارزه با سلاح) جز در کادر قانون (چه قانونی) ؟ <br /> در نتیجه برای نقد مجاهدین، شفاف بودن بینش سیاسی نقد کننده و در نظر گرفتن عوامل دخیل در تاکتیک یا استراتژی شرط لازم است. در غیر این صورت نقد ناقص است. <br />مجاهدین بدون نقد خود نمیتوانستند از جنگ در شهر به ارتش آزادی در عراق برساند حتی اگر آنرا بیرونی نکرده باشند، ولی میتوان حدس زد که در سطح رهبری چنین نقدی وجود داشته. در رابطه بین دو شخص گاهی کسی با عملکرد فعلی خود به فرد دیگر نشان میدهد عملکرد قبلی را به کنار نهاده. مجاهدین از نظر من در پروسه مرحله بعد میباشند و برای حفظ خود، حداقل در درون خود جمع بندی را کرده و یا در حال تکمیل آن می باشند. <br />سوال این میباشد که چرا آنها باید به شما جوابگو باشند؟ آنهم صف ناهماهنگ با اهداف مختلف. <br />اگر شما و هر تعداد از دوستان شما طرفدار مبارزه مدنی میباشید، به صورت فرد یا جمع یا می باید عملکرد قبل خود را نقد و پذیرش بینیش جدید را بیان کنید شفاف یا در مینیمم بینش جدید را شفاف بیان کنید. <br />آنگاه یک پروسه دارید از ادبیات گروه رادیکال نظامی به ادبیات سازمانها و افراد مبارز در دستگاه مدنی. مرحله سوزی نمیتوانید بکنید، تقلب هم نمیتوانید بکنید چون آنها نیز تاریخچه مبارزاتی خود را دارند که در صدر آن مصدق است. حالا یک نگاهی به برخورد این تشکلها با مجاهدین بکنید در حال حاضر، تفاوت خود را در یابید. از نظر من بعضی از شما در بحران هویت جدید و پذیرش آن بسر میبرد، بعضی هویت خود را میدانند ولی از مطرح کردن آن طفره میروند و از موضع جدا شده مجاهدین از برای درست کردن آنها به رهبری و ساختار آنها تهاجم میکنند ولی ادعا آنها برای درست کردن پوچ است چرا کلا تاکتیک و استراتژی آنها را رد کرده و بیشتر دنبال یارگیری از بدنه آنها میباشند و .. <br />از نظر من آنها که به بینیش مبارزه مدنی رسیده میتوانند مانند جامعه مدرن غرب توافق کنند با مجاهدین در این رابطه هم عقیده نیستند و به کار جدید خود مشغول شوند. مگر جبهه ملی یا ارگانها و تشکلات جنبش سبز صبح تا شب به مجاهدین میپردازند؟ <br />حرف وبحث زیاد است. نقد مجاهدین از طرف نیروها با شفافیت دیدگاه خود لازم برای ارتقا مبارزه آنها ولی نقد در زرورق ایرادگیری بدون شفاف بودن و بینش سیاسی نقد کننده با اهداف غیر سیاسی راه به جایی نمیبرد. من قبلا هم گفته تکرار میکنم این جمع همگون نیست وبا اهداف متفاوت. <br />تغییر در بینش اشگالی ندارد، یک انتخاب است ولی انسان باید تابع عملکرد بینش جدید باشد و پروسه یادگیری در برخورد به مخالف را در بینش جدید فهم کند. اصلاح مجاهدین مربوط به آنها و دیدگاه طرفدار مبارزه با سلاح است. تلاش برای اصلاح از طرف تشکل مدنی که تاریخی دست به چنین کاری نمیزند، یعنی تلاش برای حذف عنصر نظامی و متلاشی کردن اهرم و سیستم نظامی. تشکل مدنی نقد سالم میکند و مشغول به کار خود در مبارزه. اما بعضی از خود شیفتگان هم میخواهند با زرورق تهاجم به مجاهدین در شرایط محاصره و زیر تیغ و جذب نیرو از بدنه آنها خلق کنند شیوه جدید مبارزه مدنی مانند شهرام و بهرام سال ۵۴.<br />میتوان صحبت زیاد کرد ولی قهوه بنده را طلب میکند. امیدوارم روزی دلها از گرد و غبار شسته و چشمه آزادی همه دوستداران ایران را سیراب کند در صلح و صفا و محبت انسانی مردم شریف ایران. <br />موسی احمدزاده <br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-36566202557687108392014-02-01T09:39:51.404-08:002014-02-01T09:39:51.404-08:00آقای یغمایی در قسمت ۳،۶ و ۷ مقاله تحلیل و نظر اصلی...آقای یغمایی در قسمت ۳،۶ و ۷ مقاله تحلیل و نظر اصلی خود را بیان کرده و از نظر خود به شکست استراتژی یعنی ارتش ازادیبخش و استراتژیهای دیگر اشاره، شهید را باز تعریف میکنند که بنده ربط آن را نفهمیدم جز اینکه از لغت تلف شدن نیروها استفاده نشده و ایشان آن شهیدان مجاهدین را تلف شده استراتژی مجاهدین میدانند (ایشان میتوانند برداشت من را تصحیح نمایند اگر لازم دیدند)، و از آنها میخواهند شفاف باشند و به شکست استراتژی اقرار کنند. ایشان هم قول میدهند در صورت شفاف بودن مجاهدین در انتخاب مرگ در لیبرتی و ماندن از برای مرگ ( ایشان بدلیل بینش خود مقاومتی در ماندن قائل نیستند)، دیگر حرفی در این رابطه نخواهند زد. <br />ایشان بدرستی به تفاوت دو جهانبینی یعنی خود و همفکران ایشان با مجاهدین اشاره میکنند. <br /> <br />حقیقت و اختلاف مابین دو کمپ در همین تفاوت دیدگاه میباشد و همه چیز نشات گرفته از آن. <br />کمپ آقای یغمایی یعنی ایشان و همفکران: <br />اگر آقای یغمایی انصاف و صداقت را لازمه شفافیت دیدگاه قرار دهند، قبل از هر چیز مواضع خود یا همفکران مدعی را رسما و با شفافیت بیان کنند. در قدم بعد گامهای ایشان یا همفکران با بینش خود هماهنگ باشد. نظر بنده میباشد این شفافیت و هماهنگی وجود ندارد. چرا؟ تعدادی از افراد از مجاهدین جدا شده یا از هواداری مجاهدین دست کشیده و در این پروسه جهانبینی خود را تغییر داده. مبارز یا فرد یا ظرف جدی سیاسی قبل از هر چیز جهانبینی جدید را با شفافی کامل به مردم خود بیان و شیوه های مطلوب مبتنی و در هماهنگی با جهانبینی خود را به اطلاع مردم میرسانند. آیا این شفافیت انجام شده؟ از نظر من انجام نشده. آیا شما و دیگران با صراحت کامل بیان کرده مبارزه با سلاح را رد میکنید و سی خرداد را هم با همین نگرش رد میکنید؟ آیا حاضر هستید که شفاف باشید که مکانیزم مبارزه با رژیم چه میباشد؟ چیزی که از مجاهدین طلب میکنید. آیا حاضرید شفاف باشید در اینکه مکانیسم را در مبارزه مدنی برای تغییر میدانید؟ یا مبارزه مدنی برای سرنگونی!!!؟ <br />از نظر من مجاهدین شفاف تر برخورد کرده، بعد توضیح خواهم داد. سال ۵۴ شهرام و بهرام این شفافیت را نداشته چرا که از تشکیلات و نیروها نمیتوانستند چشم بپوشند و عملکرد غیر اصولی را انتخاب کردند. آیا مطمئن هستید دلیل عدم شفافیت بعضی از دوستان شما در شیوه و منش در خیالبافی برای جذب ریزش از بدنه مجاهدین و به طور مشخص آنها که در لیبرتی میباشند نیست؟ <br />شفاف بودن در کمپ و جهانبینی شما یعنی بیان رد سلاح، یعنی رد هر نیروی طرفدار سلاح، یعنی نزدیکی به نیروهای طرفدار مبارزه مدنی، یعنی کدام مبارزه مدنی؟ اصلاح از درون؟ یا سرنگونی مسالمت آمیز؟ و از همه مهمتر یعنی پذیرش محتوا و هویت جدید بدون تناقض. بدون تناقض یعنی رفتار با نیروهای دیگر با رفتار یک تشکل طرفدار مبارزه مدنی. تفاوت برخورد شما و دوستان شما با برخورد دیگر تشکلهای طرفدار مبارزه مدنی در این شرایط محاصره مجاهدین با مجاهدین همان تناقض هویتی جدید شما میباشد. شما هنوز در پروسه مبارزه مدنی با مخالف فکری خود فاصله بسیار دارید با کسانی که از اول همین هویت را پذیرفته و با آن راحت هستند. <br />نتیجه گیری اینکه تمامی تهاجمت به مجاهدین از این بینش است ولی دانسته یا ندانسته مشگل در دست کشیدن از تشکیلات مجاهدین و با گوش چشمی به جذب نیرو از بدنه مجاهدین، تا شفاف بودن با خود و پیرامون خود، قبول هویت جدید خود و برخورد سیاسی به مجاهدین مانند ما بقی افراد و نیروهای طرفدار مبارزه مدنی در این دوران. این بحث مفصل است و از حوصله این نقد خارج است. <br />مجاهدین وارتش ازدیبخش، بن بست مبارزاتی از نظر آقای یغمایی : <br />ادامه دارد <br />موسی احمدزاده <br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-53114466913733478042014-01-30T19:57:11.418-08:002014-01-30T19:57:11.418-08:00آقای احمد رضا
بنده به همین کامنتها راضی هستم و ا...آقای احمد رضا <br />بنده به همین کامنتها راضی هستم و اینرا ترجیح میدهم. بنده از سر اتفاق بدلیل علاقه به شعر دست به نوشتن در این دریچه کردم تا با وجدان خود در ادا انصاف در حق مبارزین مقابل رژیم مانند مجاهدین کوتاهی نکرده باشم. دلیل ورود من تهمتهای بدون سند به آقای رجوی و محاکمه آنها در افکار عمومی بود که مرا بیاد جو سازی قبل از اعدامهای اوایل انقلاب و اعدام سران نظام شاهنشاهی انداخت. <br />انزمان جوانی بود و احساس انقلابی. نگاهی به محاکمه سران شاه به دادستانی یزدی بیندازید، شرم میکنید از این نمایش دادگاهی و مقایسه کنید با جامعه مدرن در غرب. همان دادگاهها و سکوت ما و یا حمایت ما پایه بیدادگاههای خمینی شد. تهمت بدون سند و فضا سازی اشتباه است. فحاشی به عقاید و افکار دیگران اشتباه است. من شخصا اعدام را رد میکنم و برای ایران فردا عفو عمومی را می پسندم مانند افریقای جنوبی. ولی تا آن لحظه آزادی، تیغ هر مبارز آزادی مقابل رژیم را با هر تفکری تیز میکنم. شک نکنید. مهمان این دریچه تا لحظه ها چه طلب کنند از این وجود. به فدایی ها، مجاهدین، و بدنه جنبش سبز هم علاقه خاص در میان بقیه مبارزین. <br />ممنون از پیشنهاد شما. شما هم دوری کنید از احساسی شدن و زبان شیرین به کار ببرید در بحث و محاوره با دیگران<br />موسی احمدزاده <br /> Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-8537396752201634412014-01-30T19:14:25.392-08:002014-01-30T19:14:25.392-08:00قسمت ۱-۲ مقاله آقای یغمایی چیزی نیست جز آماده کردن...قسمت ۱-۲ مقاله آقای یغمایی چیزی نیست جز آماده کردن ذهن خواننده برای پذیرش فرضها، انگار هیچ کدام از آن فرضها واقعی نیست با چاشنی نیش و متلک. من به نیش و متلک مانند اعتصاب غذا خانم رجوی و مقولات مشابه آن نمی پردازم چرا که ربطی به این فرضیات ندارد. <br />از نظر من خانم رجوی و آقای رجوی بیشترین انرژی و وقت خود را برای بیرون آوردن لیبرتی از زیر ضرب اختصاص داده در کادر مقاومت برابر رژیم. ما میتوانیم هزار انتقاد، ایراد به تاکتیک و استراتژی مجاهدین بگیریم ولی سخت کوشی، کم خوابی، تلاش ۲۴ ساعته آنها از برای هدف آنها را نمیتوان انکار کرد و خانم رجوی و آقای رجوی هم از این قأعده استثنا نیستند. <br />اما فرضهای خروج یا واقعیت بستگی به دید شما. چشمها را باید شست جور دگر باید دید <br />فرض میکنیم آنها تلاش برای خروج میکنند، این فرض نیست واقعیت است. بحث اختلاف نظر را که فرض است یا واقعیت به کنار نهاده چرا که آقای یغمایی نتیجه فرض را تلاش برای خروج بیان کرده. <br />اما از نیشها که بگذریم، ایشان به تحلیل مجاهدین در پروسه خروج و بعد از خروج پرداخته با نتیجه گیری غلط از نظر من. ایشان ریشه را لیبرتی دانسته و نتیجه گیری که با بسته شدن لیبرتی بحران سراسر مجاهدین را میگیرد. نتیجه گیری که مشروعیت استقرار رهبری مجاهدین در خارج به دلیل ریشه یعنی لیبرتی یعنی ارتش ازدیبخش در عراق است. خروج مجاهدین از عراق، لیبرتی یعنی پایان ارتش ازدیبخش و سرازیری بحران در مجاهدین و جبر رهبری مجاهدین در پاسخگویی به این بحران. پس میتوان نتیجه گرفت چرا مجاهدین کارشکنی میکنند در خروج از لیبرتی. آقای یغمایی میتوانند برداشت من از مقاله را تصحیح کنند اگر برداشتی از فرضها یا تحلیلها و برداشت ها غلط میباشد. <br />در نگاه اول این دیدگاه هماهنگ میباشد بر پایه استدلال تعریف از ریشه. <br />اما از نظر من ریشه لیبرتی یا ارتش ازدیبخش نیست. برای من تعجب آور است که آقای یغمایی با این همه سابقه و مجاهد بودن و کار در ظرف مجاهدین ریشه را ارتش یا لیبرتی میدانند برای مجاهدین. لیبرتی یا ارتش ازدیبخش ریشه استراتژی جنگ از عراق میباشد ولی نه ریشه مجاهدین. <br />مگر ریشه مجاهدین در جنگ شهری به شهرها وصل بود که حالا به عراق وصل باشد. ارتش ازدیبخش یک مکانیسم سرنگونی است، مگر ریشه الفتح لبنان یا تونس بود؟ ریشه مجاهدین در خاک پاک ایران است و بس. ریشه آنها در خاوران است، در اوین و گوهردشت و شکنجه گاه زندانها، در کشتار سالهای ۶۷، در تاریخ ملتی در جنگ از برای آزادی، ریشه در خاک ایران، این ریشه تا زمانی که آبیاری شود میتواند در مقابل توفان و کولاک، سرما و گرما ایستادگی کند با هر اشتباهی. همین منطق حکم میکند در باره هر مبارز آزادی با هر عقیده، ریشه در خاک پاک میهن. <br />برای قطع ریشه باید ابیار و باغبان آنرا و یا سیستم آبیاری آنرا از بین برد. رژیم این را خوب فهم میکند و تلاش بسیار برای زدن سر باغبان ریشه یعنی آقای رجوی و متلاشی کردن سیستم آبیاری ریشه یعنی تشکیلات مجاهدین دارد. تهاجمات رژیم به بقیه نیروها نیز از همین قانون پیروی میکند. <br />پس از نظر من با دیدگاه متفاوت در تعریف ریشه، هر بحران خروج یا ماندن با تمامی طبعات آن میتواند قابلا کنترل باشد تا زمانی که بتوان سیستم مجاهدین یعنی تشکیلات را از زیر تیغ خارج کرد با لیبرتی یا بدون لیبرتی، با حفظ فرد فرد در کادر تشکیلات یا با فدای مطلق در کادر تشکیلات. من با این شناخت از ریشه و تاریخ مجاهدین است که شک نمیکنم هیچکس دلسوزتر از مجاهدین و رهبری آنها برای مجاهدین لیبرتی نیست و شک ندارم با این استدلال تلاش آنها برای حفظ فرد فرد در کادر مقاومت در برابر رژیم. با این دید تضعیف تشکیلات، تلاش برای متلاشی کردن مجاهدین و تلاش برای جدا کردن سر از بدنه مجاهدین و تلاش برای تشدید اختلاف در آرایش قوا آنها در محاصره و زیر تیغ رژیم را محکوم میکنم. نقد تاکتیک مبارزه مجاهدین بعد از عراق یا توضیح خواستن یا اینکه چرا راه حل عراق جواب نمیدهد و اینکه ارتش ازدیبخش چه میشود ، یا مکانیسم سرنگونی چه میباشد، همه همه سوالات بجا اگر هدف پاک و صمیمی باشد. مگر خود شما آقای یغمایی چطوری قانع شدید از جنگ چریکی شهری به ارتش ازدیبخش که به عراق رفتید و این همه شعرها و سرودهای زیبا برای آنها خلق کردید. جنبش آزادی ریشه در قلوب مردم دآرد، چه سرخ آن، چه سبز آن، چه چپ آن، چه ملی آن، هر کس جای خود را دارد در این قلوب مردم قهرمان. اینقدر تنگ نظر نیستند مردم شریف ایران مانند بسیار فسیلهای سیاسی که تعیین میکنند کی در قلب مردم است و کی نیست. مردم شریف ایران همه رنگها را در قلب با صفای خود جا داده، کمی کمتر، کمی بیشتر ولی جای کافی برای همه حتی آنها که در آینده میپیوند به آنها حتی اگر از صف دشمن باشند. <br />چشمها را باید شست جور دگر باید دید <br />ادامه دارد <br />موسی احمدزاده <br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-73047982310143126992014-01-29T23:24:28.074-08:002014-01-29T23:24:28.074-08:00اقای موسی احمد زاده
من با نظر شما موافق نیستم ولی ...اقای موسی احمد زاده<br />من با نظر شما موافق نیستم ولی از اونجا که بر خلاف خیلیا درست و با ادب حرف میزنین اولا از شما میخوام کل حرفاتونو یه مقاله کنین بدین منتشرش کنن دوما از آقای یغمای تقاضا میکنم اینو مستقل چاپش کنن تا اقلا هوادار بدونن مث ادم میشه حرف زد ممنونماحمد رضاnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-86891748268331020122014-01-29T13:51:13.019-08:002014-01-29T13:51:13.019-08:00قسمت سوم
مشگل مجاهدین این میباشد که بسیاری از عوا...قسمت سوم <br />مشگل مجاهدین این میباشد که بسیاری از عوامل از کنترل آنها خارج و پارامترهای سیاسی در چرخش سریع در ربط به تروریسم در شوروی و سیاست جدید کاخ سفید در عملکرد ریاست جمهوری و عدم هماهنگی با دو مجلس اگر لازم بود. ورود ترکیه در جنگ با تروریسم وابسته به القاعده در سوریه و تهدید اوباما در وتو تحریم پیشنهادی سنا از طرف سناتورهای دمکرات نگران کننده می باشد و مجاهدین پیش از هر زمان باید مواظب باشند. فرض آقای یغمایی ممکن ولی تاثیرات آن آنچه ایشان ترسیم کرده نخواهد بود. جنبش سبز از کهریزک و جنایتها درس نگرفته که ساکت بود، بلکه در شورش بعد در عین سبزی پاسخ خود را در خیابان با رنگ دیگری مخلوط خواهد کرد. مجاهدین هم در لیبرتی در صورت کشتار، به مسیر خود ادامه خواهند داد با شیوه و روشی دیگر در ادپتاسیون جدید. تقصیر مجاهدین نیست که آمریکا تصمیم به اشغال عراق و مجاهدین در شرایطی سخت برای خروج سالم در بستر تاکتیک جدید برای ادمه راه. آیا اشتباه وجود ندارد، حتم دارم که خواهد بود. ولی شک نباید کرد که مجاهدین در تلاش برای خروج در کادر مقاومت و ماندن در صورت چرخش در عراق که احتمال آن ناچیز است. در این راه وظیفه نیروها یاری به آنها و هماهنگی با آنها در این کادر است. برای افرادی که اهداف فردی برای عضو خانواده دارند بدون راضی بودن عضو خانواده در خروج تلاش بیهوده میباشد و با تهاجم سیاسی یا غیر سیاسی به مجاهدین نتیجه نخواهد داد. <br />آقای یغمایی به عدم انتخاب آزاد اشاره کرده بدلیل جبر. سوال این است کدام انتخاب ما جبر در آن دخیل نیست؟ آیا بنده در کادر همین کار خود در مهد آزادی بین آمریکا میتوانم هر انتخابی بکنم و یا باید تحت قوانین کاری اعتراض یا انتخاب کنم و در صورت عدم توجه توبیخ و یا از کار کنار باید بروم. انتخاب جبر خود را دارد با ربط مستقیم به محیط که آن انتخاب را محدود میکند. <br />بحث انتخاب آزاد، فقط در محیط آزاد غرب، آنهم در کادر تعریف شده معنی میدهد. نه در محاصره دشمن و زیر تیغ که تابع قوانین نظامی و نجات فقط در دیسیپلین نظامی معنی میدهد. <br />در نتیجه گیری فرض ماندن ، امید است که با خونریزی کمتر این دوستان خارج شوند ولی در صورت هر جنایت رژیم همدردی و کمک به کل مجاهدین لازم. میتوان بعد از خروج هر فریاد حق یا ناحقی به آنان زد ولی از نظر من در زیر تیغ تلاش عبث و بیهوده که دلسوزی خاله خرسه خواهد شد و بس. <br />ادامه دارد <br />موسی احمدزاده <br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-74883299624242906012014-01-29T13:09:36.747-08:002014-01-29T13:09:36.747-08:00 فرضیه ماندن در قسمت، ۵ و ۷ مقاله و مقوله های مرتب... فرضیه ماندن در قسمت، ۵ و ۷ مقاله و مقوله های مرتبط در قسمتهای دیگر <br />قسمت ۵ مقاله: آقای یغمایی به درستی به امکان فاجعه اشاره کرده و بهم ریختگی انسانی تمامی جبهه مردم و بطور مشخص هواداران مجاهدین و شورای ملی مقاومت. فرضی درست که احتمال آن میرود ولی با نتیجه گیری غلط از نظر من. این فرض همچنین بر پایه غلط استوار است. بینش سیاسی آن حفظ حیات فرد فرد به هر قیمتی است، اما کادر قیمت و مرز یک مبارز برای حفظ خود ترسیم نشده. <br />مثلا آیا تسلیم، انحلال تشکیلات در عراق و گسستن سلسله مراتب فرماندهی که ممکن است و فقط ممکن است در کنار فرضها حیات فرد فرد را تضمین کن در این بینش در نظر گرفته شده؟ یا خیر. آیا حیات فرد فرد و تضمین آن در کادر مقاومت و حفظ تشکیلات است؟ مشخص نیست، از نتیجه گیری فرض اول برجسته تر است ولی آقای یغمایی میتوانند رفع ابهام کنند چرا که من نمیتوانم ذهن ایشان را حدث بزنم صد در صد. <br />در کادر تسلیم و انحلال با تضمین بالا حیات فرد فرد در لیبرتی، گسترش این تسلیم به سراسر بدنه جبهه مردم و بطور مشخص مجاهدین و شورا کشیده خواهد شد و رژیم تسلیم ناپذیرترین نیروی مقابل خود را (جدا از نظر ما نسبت به مجاهدین) به کنار خواهد زد به خصوص در عرضه بین المللی. این تسلیم ناامیدی کامل را وارد نجات یافتگان لیبرتی و مابقی نیروها خواهد کرد و بسیاری از آنها بدون شک جذب سیستم و صف خواهند کشید مقابل ازادیخواهان در داخل و خارج و یا به کارهای سیاسی مخرب بر علیه آنها اقدام خواهند کرد. چرا؟ بیش از دو سوم افراد لیبرتی فاقد ارتباط حقوقی با خارج میباشد و در صورت تسلیم و انحلال به سمت ایران سرازیر خواهند شد و ارگانهای سازمان ملل فقط تضمین آنها را از ایران دریافت میکنند. در انصورت هیچ کشور خارجی آنها را نخواهد گرفت. از نظر حقوقی دلیلی برای اسکان آنها در غرب موجود نمی باشد. تسلیم و انحلال یعنی پایان دشمنی با رژیم برای آن دوستان که به ایران سرازیر خواهند شد. <br />بنابراین حفظ فرد فرد لزوما به شکوفا شدن مبارزه ختم نمیشود و از تلاشی سازمان مجاهدی جلوگیری نمیکند اگر در کادر تسلیم باشد. <br />از نظر من حفظ فرد فرد در کادر مقاومت در برابر رژیم، یعنی حفظ تشکیلات مجاهدین شرط لازم این دوران است. آیا عقل سلیم برای هر کس که در جایگاه رهبری مجاهدین باشد میتواند چنین تضمینی را بدهد؟ جواب منفی میباشد. تلاش میتوان کرد ولی هیچ تضمینی وجود ندارد. موسی خیابانی قهرمان و یارانش، حمید اشرف قهرمان، مسعود احمدزاده قهرمان، حرمتی پور، حنیف نژاد قهرمان و بسیار ستارگان غوغاگر رقص رهایی با تسلیم تضمین حیات داشتند ولی کجا بودید من، و شما و بیشماران در این تاریخ یک ملت در راه آزادی. <br />پس فرض شما در ماندن در عراق در کادر مقاومت قابل نقد ولی در کادر تسلیم نیاز به نقد ندارد که تسلیم تسلیم است مانند توابها در زندان. <br />پس در این کادر آیا مجاهدین ماندن را تشویق، و کارشکنی برای خروج تا با گرفتن قربانی از بدنه خون به سر رسانده و از پاسخ گویی فرار کنند؟ همین. جواب منفی میباشد از نظر من. <br />فرض ماندن و فاجعه واقعی است ولی پایه فرض اصرار مجاهدین در ماندن غلط است از نظر من. این فاجعه میتواند حتی با استدلال بر پایه خروج و همه تلاشهای مجاهدین و دوستاران آنها اتفاق بیفتد و تاثیرات خود را به سمت جبهه مقاومت مردم سرازیر کند. <br />مجاهدین در محاصره در صحنه نبرد بود و نبود نیروهای لیبرتی میباشند در کادر مقاومت در برابر رژیم. حفظ فرد فرد لازم در این کادر و راه چاره باید از مجرای حقوقی و سیاسی با این شرط انجام شود. کاری بس سخت. حمایتهای مجاهدین از نیروی سیاسی مخالف دولت عراق در این کادر قبل فهم است نه در کادر تسلیم و بهانه دادن به دولت عراق برای کشتار. تضعیف مالکی یعنی کمک به تضمین بیشتر بقای در لیبرتی تا زمانی که میباشند. حمایت از نیروهای ارتش سوریه که بنده هم برای بسیاری آنها دو ریال ارزش قائل نیستم و تفاوت چندانی بین آنها و اسد نیمیبینم، در همین کادر قابل فهم، یعنی سیاست موازی با اکثریت سنا آمریکا، کاخ سفید برای یارگیری از همان نمایندگان برای فشار به کاخ سفید و عراق برای سعی در کاهش جنایت در لیبرتی. میتوان موافق بود یا نبود ولی باید پاسخ داد در چه کادری حفظ فرد فرد و با چه مکانیسم خروج از عراق. حرف چند سیاسی که با چند نامه نگاری به سازمانهای ذیربط اگر چه گاهی مثبت، فکر میکنند از سر خود شیفتگی که متخصص راه چاره در باره انتقال افراد یک سازمان نظامی از عراق با پیچیدگیهای سیاسی که یک سر آن رژیم و عراق و یک سر آن غرب و منافع ملی آنها میباشد کاربردی ندارد. مشگل فرهنگی ما، اشخاص همه متخصص همه امور. بقول یک دوست خارجی من در مهمانی ایرانی را تشخیص میدهم. آنها اگر ۵ نفر باشند ۶ راه چاره دارند برای نجات ایران و به سختی جایگاه خود را در رشته غیر تخصصی قبول میکنند. <br />ادامه دارد <br />موسی احمدزاده <br /> Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-87954767120688373622014-01-29T05:27:36.880-08:002014-01-29T05:27:36.880-08:00اقای یغمائی
با سلام خدمت شما وتشکر از زحماتتان
این...اقای یغمائی<br />با سلام خدمت شما وتشکر از زحماتتان<br />این آقای مطلوبی یا رژیمی است که میخواهد با تائیید شما بگوید که اگر رای مردم را قبول داری پس بیا ایران زیر علم شیخ حسن روحانی<br />یا از جمعیت رهبر عقیدتی است که میخواهد بگوید اگر قبول نداری اصل توده های بیهوده را و معتقدی ما بر حق نیستیم و رای مردم را قبول داری پس برو ایران<br />با کمال تعجب هردو تا یکجور فکر میکنندعلوی.م.دnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-83393757695123735962014-01-29T05:19:25.728-08:002014-01-29T05:19:25.728-08:00اهاى ايوب خجالت بكش اكثر ماها يك عضوى از خانواده م...اهاى ايوب خجالت بكش اكثر ماها يك عضوى از خانواده مان در دست رهبرتان اسير است<br />-خانواده اى كه يك شهيد در فروغ داده و يك اسير در ليبرتىAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-85044520818878302172014-01-29T02:28:06.707-08:002014-01-29T02:28:06.707-08:00 سلام: جناب بختیار افلاکی،مجتهد شبستری در این ... سلام: جناب بختیار افلاکی،مجتهد شبستری در این مقاله می گوید که <br />بنا به تحقیقات جدید در فلسفه زبان و هرمنوتیک شکل سمانتیکی متن تعیین کننده معنای واقعی آنها نیست. معنا از چگونگی فعل گفتاری گوینده و کارکرد جملات در زمینه و متن تاریخی به دست میآید. <br /> به عبارت دیگر شما برای درک هر حرفی و حادثه ای می بایستی به پیرامون و زمان آن برای درک هر چه بهتر آن توجه کنید. برای مثال این جمله که آنها موبایل ندارند به هیچ عنوان روشن نمی کند که جریان چیست، مگر مسائل دیگر را در نظر بگیرید. یکی از فاکتورها، وجود مزدورهای دستگاه در میان مجاهدین بوده است. مثال دیگر قتل میشیگان است که در شب حادثه می گویند که ساناز به نیما گفته کوتوله و نیما سر ساناز را به زمین کوبیده است. این به هیچ عنوان روشنگر این قتل نیست. یکی از دلایل این حادثه ،ارزش گذاری نظام سرمایه داری برای قد بلند است عقده ای که نیما در طول سراسر زندگی خود با قد 147 سانتی خود در گیر بوده است. <br />ایوبnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-87877125633996932152014-01-29T01:41:48.628-08:002014-01-29T01:41:48.628-08:00
سلام: جناب بردیا، من را با فرهاد اشتباه می گرفتند...<br />سلام: جناب بردیا، من را با فرهاد اشتباه می گرفتند و فحش می دادند . این اصلا مهم نیست. آنچه که مهم است این است که عده ای از بهترین و شریف ترین انسانها در جایی در محاصره قرار گرفته اند و هر کس از رژیمی و بریده و فراری و اداده و جازده و تواب و سلطنت طلب و خمیده و رمیده و ومزدور ودم بریده و بی جیره و باجیره و خائن و دلسوز ومسئله دار و منتقد و وطن فروش و مخالف و راستی و چپی و ملی مذهبی به آنها توهین می کنند و سرزنش. چرا راه مبارزه را در پیش گرفتید؟ رای دادن و پیاده روی در خیابان و گاهی در پیاده رو گاهی همراه با شعاری و اغلب با سکوت ، زیر عبای این رفتن و زیر قبای آن رفتن به گمان آنها بهترین راه است. اما آنها تنها گروهی بودند که مردانه ایستادند و آمدند و ماندند. <br />ایوبnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-15271864552251141092014-01-29T01:04:30.734-08:002014-01-29T01:04:30.734-08:00اقاى يغمايى با سلام
اين تحليل با ارزش شما تن رهبر ...اقاى يغمايى با سلام<br />اين تحليل با ارزش شما تن رهبر عقيدتى و سران اور را به لرزه در اورد<br />تلنكر بسيار بجايى بود<br />يك هوادارAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-63916405195996562992014-01-29T00:46:10.190-08:002014-01-29T00:46:10.190-08:00جناب مطلوبی
شعری را که دو سه سال قبل در مورد انتخا...جناب مطلوبی<br />شعری را که دو سه سال قبل در مورد انتخابات و رای مردم سروده ام اینجا بازنشر میدهم امیدوارمجوابتان را بگیرید هم در باره احترام به رای مردم هم شیخ حسن<br /><br /> قصیده انتخابات اسماعیل وفا یغمائی<br /> <br />ای ولی فقی! والله! جون جملگی تالله<br />که «الکسیون» با دین، کار جن و بسم الله(1)<br />آن سگ است و این گربه،این غزال وآن چون ببر<br />این بود چو مرغابی،آن چو گرسنه روباه(2)<br />گر در آید این از در،آن دگر جهد بر بام<br />ور که آن شود پیدا، این زند به چاک راه<br />آن بود چو خاتونی چاق و چله، گرم و نرم<br />این بود چو ملائی،دور از شما، واه واه!!<br />قصه ی ولایت را، با اراده ی ملت<br /> چون دهی به هم پیوند،میزند شتر قهقاه<br />در نظام ملائی، جان بنده! ملت چیست<br />غیر گله ی از بز، رهبری، چو چوپانشاه<br />اوست فاعل مطلق، لاجرم همه مفعول<br />گر چه عده ای با خواه! یا که عده ای نا خواه<br />کل فاعل مرفوع،نصب حصه ی مفعول (3)<br />تا ابد بود امت ، عبد و رهبری مولاه!<br />خیر و شر امت را او کند همی تعیین<br />با اجازه شارع با هدایت آللاه!<br />از ریاست جمهور،تا چگونه با وافور<br /> می توان حفاظت کرد، قدرت جماع و باه<br />از چگونه جیشیدن، تا طریق ریشیدن<br />تا سبیل خود را تو، تا کجا کنی کوتاه<br />از چگونه باید رفت در خلا به پای چپ<br />تا مگر نیفتی با، کله ناگهان در چاه<br />از چگونه باید شست بعد ریستن، مقعد <br />تا کند برویت باز، جنت خدا درگاه<br />از حکایت تعزیز وز رعایت تقتیل<br />وینکه جان آدم هست ارزشش به قدر کاه<br />اینکه می توان خوابید با «زنان نه ساله» <br /> اینکه می توان با «طفل»، لاس زد پس از ششماه(4)<br />اینکه می توان کشتن زیر سنگ زنها را<br />تا شود جدا از هم، دائما ره از بیراه<br />الغرض ولی آقا! کم بده به ما قاقا<br />شیره مال کن اما، دائما نه، بل گهگاه<br />خیز و چون غدیر خم،از درون خم برکش<br />رهبری برای ما،رنگ کرده و آگاه<br />گاه خاتمی خان را، گاه احمدی جان را<br />گر که دیگری آید، مرحبا و ماشالاه<br />،آن بود چو این و این عینهو مثال آن<br />در پذیرش فرمان از فقیه عالیجاه<br />لیک با چنین احوال گوش کن کلامی را<br />که شنیده ام جاریست، عاشقانه در افواه<br />مادر وطن گویا حامله به توفانست<br />دانی آنکه خواهد زاد بچه را پس از نه ماه<br />«پور» یا که «دخت» ای شیخ! نام اوست «آزادی»<br />گرم و شرزه چون خورشید، پاک و شسته چونان ماه<br />چهره اش چو رودابه قامتش چنان رستم<br />از خزر الی عمان بهر او ست تخت و گاه<br />من گمان کنم یا شیخ انتخاب ملت اوست<br />گر چه بر شود باری از فلان شیخان آه<br /><br />1بخاطر تنگی قافیه! از لغت فرانسه ،الکسیون بجای انتخابات استفاده شد<br />2 کلمه گرسنه، باید هماهنگ با گردنه خوانده شود با ضم گ و سکون ر<br />3-قاعده ای نحوی کل فاعل مرفوع و کل مفعول منصوب!<br />4طبق فتوای علما ! منجمله خمینی میشود با دختر نه ساله ازدواج کرد و حتی عقد دختر شیر خواره بدون دخول و به قصد حتی لذت بردن حلال است. رجوع شود به رساله <br />esmailhttps://www.blogger.com/profile/05236301772555132914noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-45575132915384746602014-01-29T00:34:37.471-08:002014-01-29T00:34:37.471-08:00سلام و جمع و جور ترین و بهترین تحلیلی بود که از جر...سلام و جمع و جور ترین و بهترین تحلیلی بود که از جریان لیبرتی خواندم ممنون از شما و درود بر شماسرهنگ برزینnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-87145910624661734282014-01-29T00:32:46.300-08:002014-01-29T00:32:46.300-08:00جناب مطلوبى جواب سؤال هه هه هه را ندادى ايا رهبر ع...جناب مطلوبى جواب سؤال هه هه هه را ندادى ايا رهبر عقيدتى رأى مى دهد براى تخليه ليبرتى يا نه؟<br />يك مادرAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-20137554132580271202014-01-29T00:22:25.597-08:002014-01-29T00:22:25.597-08:00جناب مطلوبی من فکر میکنم پاسخم را داده ام ولی تو ع...جناب مطلوبی من فکر میکنم پاسخم را داده ام ولی تو علاقه ای به فهمیدن نداری. تو میخواهی بااین سئوال و اینکه مردم به روحانی رای داده اند مشروعیت حکومت آخوندها را ثابت کنی و به این نتیجه برسی که نباید در کل مبارزه کرد و باید دمب مبارک را روی کول گذاشت (شاید مثل خودت) و برگشت و رفت زیر قبای ملا. فکر میکنم طرح این سئوال بیشتر بدرد سلولهای اوین میخورد ومنجمله شکنجه گاههای حکومت در دوران روحانی. حالا باز هم تکرار کن و جواب بخواه esmailhttps://www.blogger.com/profile/05236301772555132914noreply@blogger.com