tag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post5496276651519827189..comments2024-03-20T12:32:04.582-07:00Comments on دریچه زرد: قصیده در مدح و شناخت رسم و راه زنقحبگی اسماعیل وفا یغمائیesmailhttp://www.blogger.com/profile/05236301772555132914noreply@blogger.comBlogger4125tag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-64117531880730365702020-06-15T07:04:12.319-07:002020-06-15T07:04:12.319-07:00چو گردید آن شریف و رهبرش از جاکشان
به قوادی درخشان...چو گردید آن شریف و رهبرش از جاکشان<br />به قوادی درخشان گشت سیده النسا للعالمیان!<br />درود بر شما استاد خوبان و پیروز باشیدموساnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-30307729969719983422020-06-13T01:32:52.656-07:002020-06-13T01:32:52.656-07:00این شعر یک شاهکار و نبوغی است که به صورت خارقالعا...این شعر یک شاهکار و نبوغی است که به صورت خارقالعاده ای ماهیت شیررر! و حلقهی پیرامونیاش را به نمایش میگذارد. <br />بیخود نبود که شیررر! گزیده و خشمگین از این حقیقت وجودیش- مرام و ایدیولوژی زن قحبگی- بالاترین مهره هایش و در رأس آنها برادر شریف! را که خود در سر فصل رزومه اش عنوان «بالاترین قرمساق تاریخ معاصر مبارزاتی » را یدک میکشد، به صحنه فرستاد تا با استفادهی ابزاری از مرگ خانم مرجان، با تهدید مستقیم به مرگ شاعر آزاده، مرهمی بر سوزش شدید شیرر! بگذارد و قدری از وحشت حلقهی پیرامونی شیرر! که چهرههای عریان خود را در آیینه ی این شاهکار ادبی میبینند، بکاهد.<br /><br />افشین Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-74734037174379538072020-06-06T00:45:42.121-07:002020-06-06T00:45:42.121-07:00واقعا حیف نیس نام "شیر" براین ادم بزدل پ...واقعا حیف نیس نام "شیر" براین ادم بزدل پنهانکار فرصت طلب گذاشتید ؟ مگه "موش" قافیه را خراب میکرد ؟<br />خاکزادAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1518213859461616716.post-25267521652072129742020-06-04T03:11:31.425-07:002020-06-04T03:11:31.425-07:00۱۵ خرداد ۲۵۷۹ ايرانى ۴ ژوئن ۲۰۲۰ مسعودعالمزاده پار...۱۵ خرداد ۲۵۷۹ ايرانى ۴ ژوئن ۲۰۲۰ مسعودعالمزاده پاريس<br /><br />زنده باد استاد یغمایی،<br /><br />چون که با جاکش سروکارت فتاد / پس زبان لمپنی باید گشاد<br /><br />این دارودسته ی پفیوز، پررو و وقیح نیستن،از اینها گذشته ن، شده ن "دریده". تقصیر از اونها نیست، از ماست. ما چیزی نمیگیم،اون پفیوز کبیر که دچار بیماری های روانی سنگینی است، امر بهش مشتبه میشه و فکر میکنه علی آباد هم شهری است.این رو از جهت خودستایی نمیگم، اما من همون سی و سه سال پیش، برداشتم به خودش نوشتم (تازه اون موقع حزب اللهی مجاهدین بودم) که "دوران جذبه و کاریسما تاریخا گذشته".این رو وظیفه خودم میدونستم و توهم داشتم که از"پایین" میشه با سانترالیسم دموکراتیک"بالا" رو درست کرد.دوران کودکی بود.مجاهدین و خود رجوی تو این دوران کودکی ونوجوانی گیر کرده ن."مشتری"سیاسی مجاهدین اینها هستند: شاگرد مدرسه ها،دانشجوهای سال اول و دوم،زنهای بالای چهل سال و کسانی که از دید تولیدی نمی تونن خودشون رو با پیشرفت اقتصادی تطبیق بدن.یعنی پیش کسانی که مسئله اصلن سیاسی نیست. شور جوانی است بی تفکر،و عقده است برای جامعه هایی که هنوز رد نرینگی توشون قوی است.<br />تو همین فرانسه اینها خودشون رو چسبونده ن به این ماوراء چپ وامونده تا شاگرد مدرسه هاروبریزن تو خیابون سر هیچ و پوچ.<br />دوروز پیش، پس از اینکه تو آمریکا جریان جورج فلوید تو آمریکا سیاه پوستها رو ریخت تو خیابون،این چپ های وامونده این رو بل گرفتن و شاگرد مدرسه هارو ریختن تو خیابون.من سر راه خرید،از چندتاشون پرسیدم که "آخه این دوتاچه ربطی به هم داره ؟".نمی دونستن چی میگن.دوتا ژاندارم تو فرانسه ـــ دزدـــ ی رو دستگیر کرده ن که بیماری قلبی داشته و در هنگام بردن به ژاندارمری دچار حمله قلبی شده و درگذشته.حتا اگربه دستگاه دادگستری فرانسه هم اعتمادی نباشه،میشه رفت به دادگاه اروپا که چندین بار کشورهای اروپایی (از جمله فرانسه) را محکوم کرده.اینکار رو نمی کنن چون میدونن که "پرونده خالی است"، که خطایی انجام نشده و اگر به دادگاه اروپا هم بروند، بور و خیط میشن. اما به این بهانه میشه شارلاتان بازی در آورد و شارلاتان بازی تخصص مجاهدینه.<br />ده دوازده سال پیش،تو جریان دوتا دزد دیگه (زیاد و بونا)همین شد.دو تا دزد از دست پلیس در رفتن قایم شدن زیریک ترانسفورماتور(که سه رده نرده فلزی چهارمتری رو باید رد کرد و تو هر کدام آفیش نیم متری اسکلت سرخ بوده با نوشته "خطر مرگ" در چهار سو). به این میگن پرونده اتهام خالی. تازه پلیس ها امده بودن اینهارو از جایی بیرون کنن که پی ریزی ساختمان بوده، زمین سوراخ سوراخ با نرده بندی آهنی پیش از بتون ریزی.شب بوده واین دزد ها با دهان روزه در ماه مبارک رمضان آمده بودن با چراغ قوه برای دزدی. پلیس ها خبر میشن میان تا اینها نیفتن تو این سوراخهای چهار پنج متری که اگه کسی توش بیفته باید بیان تکه تکه هاشونو جمع کنن. فرار میکنن و میرن برای اینکه پلیس پیداشون نکنه، سه بار نرده های فلزی رو رد میکنن، "خطر مرگ" رو نمی بینن، میرن زیر ترانسفورماتوری قایم میشن که از دو متری بهش کسی نزدیک بشه انگاری که رفته نشسته تو تنور !<br />ریختن بیرون شورش و الم شنگه ای راه انداختندکه نگو.پلیس ها تحت تعقیب هم قرار نگرفتن چون کاری نکرده بودن. تواونجا هم گفته شد(و من باور میکنم) که دارودسته رجوی تو این آشوب ها دست داشتن.هرجا آشه، کل حسن فراشه.یکی نیست بگه مردک، بتوچه ؟<br />دارودسته رجوی برنامه ای داشتند در رادیویی بنام (Ici et maintenant). چنان افتضاحی بود که نگو.اونجا هم دزدی بنام "خالد خلخال" از تروریستهای اسلامی الجزایری تحت تعقیب پلیس بود برای بمب گذاری و قتل. چنان با آب و تاب ازش صحبت میکردن که می شنیدم شاخ در میاوردم.شعار سرنگونی میدادند که خارج از چارچوب قانونی سازمان ملل در امور پناهندگی است.آنقدرافتضاح در آوردند که پرونده رفت روی میز خود ژاک شیراک (رییس جمهور) و در رادیو رو بستند. بعد تظاهرات راه انداختند که گویا اینکارسرکوب آزادیهاست.اونم کی ؟ مجاهدینی که موافق خودشون رو تحمل نمی کنن، میخان دموکرسی درست کنن که پایه اش روامداری با "مخالف" است.<br /><br />با این جماعت دریوزه و الدنگ، باید با همین زبان صحبت کرد.<br /><br />چون که با جاکش سروکارت فتاد پس زبان لمپنی باید گشادمسعودعالمزاده / پاريسnoreply@blogger.com