۱۴۰۰ آذر ۲۹, دوشنبه

غزل . اسماعیل وفا یغمائی.یک بوسه از لبان تو من را کفایت است


هر چند عشق من به تو بیرون ز غایت است
یک بوسه از لبان تو من را کفایت است
ترسم زبوسه بیشترک گاه! لیک دل
گوید:حذر! که بیشتر از این جنایت است
بگذار تا که مهر تو باشد بدون مرز
زیرا دریغ چونکه تن اش را نهایت است
لبخند او بنوش وببویش چو برگ گل
در کار عاشقیت گرعقل و درایت است
بنگر در این نگاه لبش در حسد ز چشم
چشمان او زگیسوی او در سعایت است
نور سحر تراود ازماه روی او
موی سیاه شبزده زین در شکایت است
از کام تن گذر کن تا طعم کام جان
کو را به ملک عشق به تخت ولایت است
حال و هوای عاشقی و خار خار عشق
بی مرز و بینهایت وبی حدَ و غایت است
بسیار لب که تجربه شد در خطا(وفا)
در بوسه اش بمان که زمان هدایت است
چهارم دسامبر 2021
اسماعیل وفا یغمائی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان برای جلوگیری از سوء استفاده سیستم کنترل نظرات فعال است.
دوستان. کاربران
وبگاه دریچه پذیرای نظرات با نام حقیقی یا نام مستعار است بنابر این:
کامنتها در صورت
*بدون نام حقیقی یا مستعار داشتن
*توهین به اشخاص
*افشای مسائل خصوصی زندگی اجتماعی، و شخصی دیگران
*تهمت زدن بدون مدرک و سند
*توهین به ملیتها
*توهین به اعتقادات مذهبی دیگران
* بکار بردن کلمات رکیک
* بی ارتباط بودن کامنت با موضوع
منتشر نخواهد شد
طبعا میتوانید بدون تهمت و توهین و تحقیر و در ارتباط با موضوع با زبانی روشن و رادیکال و بی تعارف به نقد و بررسی بپردازید
با تشکر
دریچه زرد