کتابی میخواندم که نویسندهاش تصویر
حکیمانهای از مرگ داده بود. نوشته بود که برای یک جوان زندگی همچون
خیابانی طولانی و پر از درخت در روبهروست. اما هرچه جلوتر میروید خیابان
پشت سر طولانیتر میشود خیابان روبهرو کوتاهتر. به جایی میرسید که در
مقابلتان فقط یک افق وجود دارد. خیابان به انتها میرسد و پشت سرش یک
خیابان دور و دراز است. من هم به جایی رسیدهام که روبه رویم دیگر خیابانی
نیست. پشت سرم خیابان طویلی است. روبهرویم دیگر راهی نیستمرگ از نگاهِ داریوش شایگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان برای جلوگیری از سوء استفاده سیستم کنترل نظرات فعال است.
دوستان. کاربران
وبگاه دریچه پذیرای نظرات با نام حقیقی یا نام مستعار است بنابر این:
کامنتها در صورت
*بدون نام حقیقی یا مستعار داشتن
*توهین به اشخاص
*افشای مسائل خصوصی زندگی اجتماعی، و شخصی دیگران
*تهمت زدن بدون مدرک و سند
*توهین به ملیتها
*توهین به اعتقادات مذهبی دیگران
* بکار بردن کلمات رکیک
* بی ارتباط بودن کامنت با موضوع
منتشر نخواهد شد
طبعا میتوانید بدون تهمت و توهین و تحقیر و در ارتباط با موضوع با زبانی روشن و رادیکال و بی تعارف به نقد و بررسی بپردازید
با تشکر
دریچه زرد