۱۴۰۰ آذر ۷, یکشنبه

شعری از استاد حکمت یغمایی 1328-1399. نگاهی به خور مرکز خور و جندق و بیابانک در دشت کویر

 
«گذشت سال درخور

خور آنجا که زادگاه من است‏

سال‏ها برده بودمش از یاد

از قضا دست روزگار مرا

بار دیگر بدست آنجا داد

*

آمدم سوی آشنا اما

همه ناآشنای من بودند

می‏نمودند چون وراندازم‏

چشم‏ها،گوئیا سخن بودند

  *

می‏نهادم قدم بهر گوشه‏

بر سر چهار سو و یا گذری‏

زنده می‏شد به ذهن خاطره‏ها

شکل می‏یافت ز آن همه اثری

  *

با نگاه ملال‏آور خویش‏

می‏نمودم نظر ز«گلدسته»

خور در فقر دست و پا میزد

بود از گردش زمان خسته

  *

کوچه‏ه ائی که رفت‏وآمد داشت‏

در سکوتی عمیق رفته فرو

شده آرام از بیا و برو

کوی«گودال»و کوچهء«سکرو»1

  *

رونق دشت از میان رفته‏

غم بر آن سخت سایه گسترده‏

از«مگستان‏2»پرطراوت خور

نیست،جز نخل‏های پژمرده

  *

خنده میزد«کویله‏3»چون بر نخل‏

بود زیبائی دو چندانش‏

در میان زمردین مجری‏

رشته‏های سپید دندانش

 *

چتر اندوه بر سر خود داشت‏

خنده با گریه‏اش بهم آمیخت‏

شوربخت از وجود شیری بر

اشک بر سفره زمین می‏ریخت

  *

نخل بیمار ز آفت شیره‏

«ریشه غر4»گشته قوز بالا قوز

دست دهقان ز چاره کوتاه است‏

چه کند بینوا شده پاسوز5

  *

راستی او خدای دهقان بود

که به مخلوق خویش نان میداد

گرچه مخلوق دست دهقان بود

با رطب‏های تازه جان میداد

  *

تخته«حاج قاسم»و«دربو»

همه افتاد با«کویر کلا

برگ و باری به«باغ رعنا»نیست‏

آه خیزد«ز باغ واویلا»6

 *

لیف‏7بر گردن دو نخل بلند

بسته می‏شد مثال گهواره‏

رقص میکرد در میان هوا

صبح تا شام تیره همواره

  *

از عمو«هوی»8آبکش دیگر

خبری نیست بهر بستن آب‏

پای«فنجان»«کلاغو»و«دهزیر»9

همهء«های و هوی»رفته بخواب

  *

در«ترمتین‏10»شبا مهتابی‏

کس نبیند«کلاچی» و«فلکو»11

ز آن همه دورهم نشستن‏ها

گپ زدنهای دختران نکو

  *

دختران گشته‏اند قالیباف‏

صحبت«گردو شانه‏»دیگر نیست‏

چرخ و«کندوی»پنبه رفت کنار

هم ز دشکی‏ نشانه دیگر نیست12

 *

ز آن همه بازی نشاطآور

نامی از«سنگچین‏13»و«گتین‏14»نیست‏

نوجوانان دگر نمی‏دانند

که«الوداد»یا که«تختین»15چیست

 *

گله دیگر به سینهء«طشتاب»16

نرود صبح و شام باز آید

نشنود گوش هی‏هی چوپان‏

خشکسالی که بس دراز آید

  *

«ارته‏»و«ترخ‏»و قیچ‏ خشکیدند17

گرم از اینها تنور مادر بود

نیمی از سال قوت برزگران‏

دانه‏های«معاش‏»و«کادر»بود18

  *

تشنگان کویر را ساقی‏

«روی»و«دول»بود و«مردادون»19

به امیدی که می‏شوند پرآب‏

لیک گردید بختشان وارون

  *

ابرها از فراز این واحه‏

آمدند و شدند و سود نداشت‏

چه بگویم خدا زبانم لال‏

مگر آنجا خدا وجود نداشت

 *

آب‏ها ز آسیاب‏ها افتاد

آسیابان دگر نشد بیدار

«هیزر»و«همزئو»و«دریاشو» 20

شده از کار و بار خود بیکار

  *

آفتاب از وراء نخلستان‏

در پس پرده افق می‏خفت‏

غوطه‏ور در میان اندیشه‏

پیرمردی بزیر لب می‏گفت

  *

از صفا بزم خور خالی شد

همه رفتند و خور تنها ماند

رخت بر بست شادی از دلها

نقشی از آن به روی لبها ماند

 

(1)-نام دو کوچهء از دهکدهء«خور»

(2)-مک بضم اول نخل.

(3)-غلاف خوشهء خرما

(4)-بیماری گیاهان.

(5)-سپر بلای دیگری.

(6)-نام باغ‏هائی از خور. 

(7)-رسن از الیاف نخل.

(8)-فریاد آب کشان.

(9)-دو قنات معروف خور.

(10)-نام زمینی که زنان در آنجا چرخ‏ریسی‏ می‏کنند.

(11)-از وسایل نخ‏ریسی.

(12)-اصطلاحات کرباس‏بافی

(13)-نوعی بازی با سنگ.

(14)-بازی گوی و چوگان.

(15)-انواع بازی.

(16)-بیابانی در اطراف چاهی بنام طشت آب.

(17)-سه نوع از هیزم بیابان.

(18)-دانه‏هائی‏ خشخاش مانند برای تغذیه.

(19)-«روی»و«دول»و«مردادون»نام سه سنگاب است که هنگام‏ بارندگی آب در آن جمع می‏شود.

(20)-هیزر،همزئو،دریاشور،نام سه آسیای آبی است

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان برای جلوگیری از سوء استفاده سیستم کنترل نظرات فعال است.
دوستان. کاربران
وبگاه دریچه پذیرای نظرات با نام حقیقی یا نام مستعار است بنابر این:
کامنتها در صورت
*بدون نام حقیقی یا مستعار داشتن
*توهین به اشخاص
*افشای مسائل خصوصی زندگی اجتماعی، و شخصی دیگران
*تهمت زدن بدون مدرک و سند
*توهین به ملیتها
*توهین به اعتقادات مذهبی دیگران
* بکار بردن کلمات رکیک
* بی ارتباط بودن کامنت با موضوع
منتشر نخواهد شد
طبعا میتوانید بدون تهمت و توهین و تحقیر و در ارتباط با موضوع با زبانی روشن و رادیکال و بی تعارف به نقد و بررسی بپردازید
با تشکر
دریچه زرد