۱۴۰۰ آذر ۶, شنبه

. قصیده.بر سنگ گور کهنه پرستان همچو من اسماعیل وفا یغمائی

 


بر سنگ گور کهنه پرستان همچو من
اسماعیل وفا یغمائی

بنگر به چشم عقل که دین مبین ما
رینش نموده در همه ی سر زمین ما
رفتیم برامامت، از سلطنت، فرو!
فرمود شیخ: جای شمایان نشین ما
رفتیم سوی کهنگی قرنهای قبل
به به ز انقلاب قشنگ و نوین ما
احزاب مختلف همه دنبال قین شیخ  
رفتند و مرحبا به چنین دکترین ما
از انقلاب ما و شمایان، خدای جهل
تائید کرد نمره بیست- آفرین ما
شه رفت و شیخ آمد و مولا علی رسید
با یازده امام که گردد معین ما
گفتیم شاه نیست امین، خورده پول خلق
با شیخنا رسید رسول امین ما
غارت نمود و برد و به زندان کشید و کشت
در روز عید گشت چنین هفت سین ما
سوگ و ستم ،سراب، و سرخوردن مدام
سالوس شد ششم،سیاهی، شد هفتمین ما
سابق براین به خنده مجالی و فرصتی
اینک لبان تلخ و دو چشم حزین ما
اشک است و گریه سوگ و عزا گریه میکند
حتی به بطن مادر غمگین جنین ما
از عرعر و ز بع بع ملا به منبرش
بنگر تمام سال شده عربعین ما
روی جبین شیخ نگه! داغ دین حق!
شد داغ ننگ نقش به روی جبین ما
اسلام وعده داد به ما پهنه ی بهشت
اینک جهنم است بهشت برین ما
با صد یقین روانه پی شیخنا شدیم
شد ریده مال در پی ملا یقین ما
چون چشم تیز بین، ز خرافات تیره شد
تیزنده گشت! دیده ی بس تیز بین ما!
کردند صیغه خواهر ما را، من و شما
در انتظار حوری پا مرمرین ما
گفتیم شاه نوکر طاغوت گشته است
اینک دو سوی شیخ نگر روس و چین ما
آن یک خلیج پارس خورَد، دیگری خزر
به به از این مبارزه ی گوهرین ما
گفتیم شاه خورد ز اموال ما بسی
بنگر که شیخ میخوردا سرزمین ما
در معده اش نگاه!زمین! کوه! دشت و در
از شرق تا به غرب یسار و یمین ما
گفتیم شاه برده به خلوت سه چار زن
در خلوتیم نک همه!کو؟ وازلین ما
گفتیم شاه ساخته قصر و اوین کنون
ایران سراسرش شده قصر و اوین ما
گفتیم شاه رفته و بالا نشسته است
شیخ گدا کنون شده بالا نشین ما
بیزارم از من و تو و او چونکه هر چه هست
باشد رهین جهل عظیم و وزین ما
بیزارم از تمامی این رهبران دون
این رهبران سست مهاجر نشین ما
این رهبران من من و من من فقط که من
این رهزنان کور و فقط خویش بین ما
این رهبران خسته و پفتال و پیر سال
این رهبران مخفی زیر زمین ما!
از انقلاب شیخ گریزان شدیم لیک
اما کجاست غیر گذشته قرین ما
در چاه فاضلاب به دنبال ایده ایم
احسنت و مرحبا به خیال گهین ما
بیزار دین کهنه و مفتون دین نو!
نور شعور را بنگر بر جبین ما
اسلام ارتجاعی دور از من و تو باد
اسلام انقلابی!! رسم نوین ما
ای نسل نو ز بعد من و ما چو شد خموش
اندر دماغ ما نفس واپسین ما
بر سنگ گور کهنه پرستان همچو من!
باری بخوان پیام قشنگ و متین ما
از ما بیادگار پس از ما نماند جز
یک کوه حرف یاوه و یک تپٌه رین ما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان برای جلوگیری از سوء استفاده سیستم کنترل نظرات فعال است.
دوستان. کاربران
وبگاه دریچه پذیرای نظرات با نام حقیقی یا نام مستعار است بنابر این:
کامنتها در صورت
*بدون نام حقیقی یا مستعار داشتن
*توهین به اشخاص
*افشای مسائل خصوصی زندگی اجتماعی، و شخصی دیگران
*تهمت زدن بدون مدرک و سند
*توهین به ملیتها
*توهین به اعتقادات مذهبی دیگران
* بکار بردن کلمات رکیک
* بی ارتباط بودن کامنت با موضوع
منتشر نخواهد شد
طبعا میتوانید بدون تهمت و توهین و تحقیر و در ارتباط با موضوع با زبانی روشن و رادیکال و بی تعارف به نقد و بررسی بپردازید
با تشکر
دریچه زرد