چند روز است از میان آدمهای زنده! رفته ای، کشته شده ای! و جسد بیجانت که از خاک بر آمده بود در حال پیوستن به خاک است، و حل شده در راز بزرگ و ناگشوده مرگ. روز یازده اردیبهشت سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت، آخوندها، حکم شرع را اجرا کردند و کشتندت! به قتلت رساندند! و پرونده مبهم تو در کنار هزاران پرونده دیگر بسته شد. در کنارهزاران هزار پرونده دیگر. دهها هزار پرونده دیگر.تو یک برگ از این پرونده و یک کشته در میان کشتگانی . راستی آخوندها از روز بیست و دوم بهمن سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت، چقدر کشته اند. فقط خودشان می دانند.می گویند اپوزیسون در آمار کشتگان اغراق می کند. البته اپوزیسیون گاهی و بنا به ضرورتها و منافع خلق و انقلاب!اغراق می کند ولی در آمار کشتگان گمان نکنم.جسدها را از همان اوایل آن انقلاب کذائی که روی هم بریزی کوهی میشود. یعنی در کنار رود خروشان خون شهیدان، باید کوهی از اجساد را هم حتما دید، اجساد وزرا و وکلا و ارتشیان رژیم شاه ، اجساد ترکمانان و کردها و عربهای خوزستان که البته شخصیت حقیقی عرب دارند ولی شخصیت حقوقی و ملی شان مثل تمام ما قرنهاست ایرانی است ،اجساد بلوچها و ترکها، اجساد مجاهدین و فدائی ها و توده ای ها و پیکاری ها و دموکراتها،اجساد بهائی ها و زرتشتی ها و اهل حق،و کرور کرور اجساد کشتگان جنگی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر