شانزده تیرماه سال هزار و سیصد و شصت و دو
از مجموعه شعر منتشر شده حصار
شب گاه وقتی ماه می بارد
با قطره های روشن مهتاب
در سایه تاریک نخل پیر
در مهمانی اشباح خونینی که میرقصندم اندر یاد
من دشنه یاد ترا از سینه خود میکشم بیرون و در فواره های خون
رقص ترا بر دار میبینم
در قاه قاه خنده مشتی پلید گول سنگین دل
که پای می کوبند بر این خاک
رقص ترا بر دار میبینمزیر نگاه وحشی خورشید تابستان هفت تیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر