پایان دیکتاتور!پایان فقیه
اسماعیل وفا یغمائی
ودر نهایت پرده فرا میرود
و پرده فرا میرود در نهایت
در آنسوی پرده میزی و جامی است
لبالب شوکران ،لبالب شوکران و لبالب شوکران
باید بنوشدش! دیکتاتور
عریان از جامه های خونین دروغ و شکوه و شرارت
سر واپس میزند به انکار ی عبث
رقصان در چشمش آنهمه جنازه و جسد و اشک
آنهمه دروغ و دغا و دنائت ودریدگی
انهمه فریب و فتنه وفساد
آن همه پلیدی و پلشتی و وهن و وقاحت
میغرد چون نر گاوی رقت انگیز
چون خوکی خره کشان
و جام بر زمین می افتدوشوکران بر خاک میپاشد
شادی اش اما دیری نمیپاید
که پرده ای دیگرفرا میرود
و در آنسوی پرده
تاریخ است وتختی و تنقیه ای
لبالب شوکران
لبالب شوکران
وآه ! لبالب شوکران.....1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر