كـه عشقآمد مرا زاول،كلـيد حل مشكلها
ببوساي لولي مهوش، لبساغر وزآن آتش
بده جاميكه برخيزد، دل ازغمها غم از دلها
چه سازيايغم مسكين، تو با ايندلكه شادوخوش
ز رنج ديگراندارد، بـهدوش خـود حمايـلها
رهيديرست و دور اما، جرس مستانه مي خواند
زمنــزلها به مقصدها، زمقصدهـا بـه منـزلها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر