اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم. اسماعیل وفا
این بخش چهل و ششم از کتاب ماه و ساز دهنی کوچک است و صحنه ها و برداشتهائی از خرد شدن عراق و ملت عراق در زیر سیطره نخستین حمله سی چهل تا کشور به عراق. این کتاب در کشاکش جنگ سروده شد در بیابانهای مرزی ایران و عراق. در آن هنگام من جنگ را تا اندازه ای دیدم. بد نیست منادیان جنگ عجله نکنند و تاملی بفرمایند وخودشان را به نفرین تاریخ ایران دچار نکنند و بگذارند ایران از داخل خودش خودش را اگر چه دیرتر آزادکند که اجانب نه آزادی سوقاتی میدهند و نه دموکراسی که اگر میدادند دنیا اینطور در ستم و دهشت گرفتار نبود
(46)
زبانههاي آتش
ورقص بلاهت و قدرت براجساد ،
در ميان جاده
اجساد مسافران در مه سنگين فرو ريخته
و دركنارة راه
پيكرمتلاشي دخترك تخم مرغ فروش
در ميان تخم مرغهاي شكسته وآميخته با خون وگوشت
ـ املتي شايسته براي جلادان ـ .
**
اگردهان تمام جهان را داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
و جان خود را در آن پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند:
اين چشمهاي تركيده در ميان تخم مرغها
زيباترين چشمان جهان بود .
اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
و جان خود را در ان پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند:
از اين همه دست فرو ريخته بر خاك
تنها دو دست ميتوانست
چشمه ساري را جاريكند
بياباني را به سر سبزي نويد دهد
و بر خاكهاي سوخته جنگلي بروياند.
اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
و جان خود را در آن پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند :
از اين همه دهان خرد شده
تنها يك دهان ميتوانست
كوچهاي را سرشارآوازي عاشقانهكند
و به ندايكودكانيكه پناهي ميجويند
پاسخ دهد.
اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
وجان خود را در آن پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند:
دربرابر اين چشمها و دستها ودهانهاي سوخته
در برابر اين خانههاي ويران
و درختان شكسته وكشتزاران شعله ور
در برابر خون فرو ريخته زندگي
در برابر خون فرو ريخته زمين
هيچ آسماني
هيچ مرام و مرز وميهن و پرچمي
و هيچ آئين وخدائي مقدس نيست .
اگر دهان تمام جهان را باخود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
براي «آدمي»
براي «خدا»
براي «مسيح» و«محمد»
براي قدرت و بلاهت
و براي…،
ـ دريغا ! ،
چنين ميخواند ساز من
و كاميونها ميگذرند .
زبانههاي آتش
ورقص بلاهت و قدرت براجساد ،
در ميان جاده
اجساد مسافران در مه سنگين فرو ريخته
و دركنارة راه
پيكرمتلاشي دخترك تخم مرغ فروش
در ميان تخم مرغهاي شكسته وآميخته با خون وگوشت
ـ املتي شايسته براي جلادان ـ .
**
اگردهان تمام جهان را داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
و جان خود را در آن پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند:
اين چشمهاي تركيده در ميان تخم مرغها
زيباترين چشمان جهان بود .
اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
و جان خود را در ان پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند:
از اين همه دست فرو ريخته بر خاك
تنها دو دست ميتوانست
چشمه ساري را جاريكند
بياباني را به سر سبزي نويد دهد
و بر خاكهاي سوخته جنگلي بروياند.
اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
و جان خود را در آن پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند :
از اين همه دهان خرد شده
تنها يك دهان ميتوانست
كوچهاي را سرشارآوازي عاشقانهكند
و به ندايكودكانيكه پناهي ميجويند
پاسخ دهد.
اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
وجان خود را در آن پرواز ميدادم
تا تمام جهان بداند:
دربرابر اين چشمها و دستها ودهانهاي سوخته
در برابر اين خانههاي ويران
و درختان شكسته وكشتزاران شعله ور
در برابر خون فرو ريخته زندگي
در برابر خون فرو ريخته زمين
هيچ آسماني
هيچ مرام و مرز وميهن و پرچمي
و هيچ آئين وخدائي مقدس نيست .
اگر دهان تمام جهان را باخود داشتم
سرودي براي تمام جهان ميخواندم
براي «آدمي»
براي «خدا»
براي «مسيح» و«محمد»
براي قدرت و بلاهت
و براي…،
ـ دريغا ! ،
چنين ميخواند ساز من
و كاميونها ميگذرند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر