دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

اسماعیل وفا. جنگ


اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم. اسماعیل وفا

این بخش چهل و ششم از کتاب ماه و ساز دهنی کوچک است و صحنه ها و برداشتهائی از خرد شدن عراق و ملت عراق در زیر سیطره نخستین حمله سی چهل تا کشور به عراق. این کتاب در کشاکش جنگ سروده شد در بیابانهای مرزی ایران و عراق. در آن هنگام من جنگ را تا اندازه ای دیدم. بد نیست منادیان جنگ عجله نکنند و تاملی بفرمایند وخودشان را به نفرین تاریخ ایران دچار نکنند و بگذارند ایران از داخل خودش خودش را اگر چه دیرتر آزادکند که اجانب نه آزادی سوقاتی میدهند و نه دموکراسی که اگر میدادند دنیا اینطور در ستم و دهشت گرفتار نبود

(46)
زبانه‌هاي آتش
ورقص بلاهت و قدرت براجساد ،
در ميان جاده
اجساد مسافران در مه سنگين فرو ريخته
و دركنارة راه
پيكرمتلاشي دخترك تخم مرغ فروش
در ميان تخم مرغهاي شكسته وآميخته با خون وگوشت
ـ املتي شايسته براي جلادان ـ .
**
اگردهان تمام جهان را داشتم
سرودي براي تمام جهان مي‌خواندم
و جان خود را در آن پرواز مي‌دادم
تا تمام جهان بداند:
اين چشمهاي تركيده در ميان تخم مرغ‌ها
زيباترين چشمان جهان بود .

اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان مي‌خواندم
و جان خود را در ان پرواز مي‌دادم
تا تمام جهان بداند:
از اين همه دست فرو ريخته بر خاك
تنها دو دست مي‌توانست
چشمه ساري را جاري‌كند
بياباني را به سر سبزي نويد دهد
و بر خاكهاي سوخته جنگلي بروياند.

اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان مي‌خواندم
و جان خود را در آن پرواز مي‌دادم
تا تمام جهان بداند :
از اين همه دهان خرد شده
تنها يك دهان مي‌توانست
كوچه‌اي را سرشارآوازي عاشقانه‌كند
و به نداي‌كودكاني‌كه پناهي مي‌جويند
پاسخ دهد.

اگر دهان تمام جهان را با خود داشتم
سرودي براي تمام جهان مي‌خواندم
وجان خود را در آن پرواز مي‌دادم
تا تمام جهان بداند:
دربرابر اين چشم‌ها و دست‌ها ودهانهاي سوخته
در برابر اين خانه‌هاي ويران
و درختان شكسته وكشتزاران شعله ور
در برابر خون فرو ريخته زندگي
در برابر خون فرو ريخته زمين
هيچ آسماني
هيچ مرام و مرز وميهن و پرچمي
و هيچ آئين وخدائي مقدس نيست .

اگر دهان تمام جهان را باخود داشتم
سرودي براي تمام جهان مي‌خواندم
براي «آدمي»
براي «خدا»
براي «مسيح» و«محمد»
براي قدرت و بلاهت
و براي…،
­­ ـ دريغا ! ،
چنين مي‌خواند ساز من
و كاميون‌ها مي‌گذرند .

هیچ نظری موجود نیست: