يادبادآنكه دل ازعشق تو پرغلغله بود
دل و منزل زتوتا صبح پر ازولوله بود
يادبادآنكه دلتبود دلم، اي گل من
دل من با دل تو اي دل من يكدله بود
ياد بادآنكه به هر ماه و به هر شب اي ماه
شب من از شرر روي تو پرمشعله بود
مي رسيدي زره وبوسهي پر شكر تو
قدم اول لطف تو دراين مرحله بود
پس ازآن شكر جادوئي ديوانهي داغ
چه بگويم كه تماميت شب زلزله بود
من غزلخوان دو چشم تو وهر بيت مرا
زلبان تو به هر دم صله بعدازصله بود
توفروريخته برماه رخت عطر سياه
درچنين حال همه هستي من درگله بود
كه زآغاز ازل ازچه مرا ازچه ترا
بامن و با تو بناچار بسي فاصله بود
وين سخن تازه نباشد كه زآغاز الست
دل بيچارهي من درپي اين مسئله بود
عشق اي عشق نه از شورش آدم كز تو
زازل شعله زنان آتش اين غائله بود
دل و منزل زتوتا صبح پر ازولوله بود
يادبادآنكه دلتبود دلم، اي گل من
دل من با دل تو اي دل من يكدله بود
ياد بادآنكه به هر ماه و به هر شب اي ماه
شب من از شرر روي تو پرمشعله بود
مي رسيدي زره وبوسهي پر شكر تو
قدم اول لطف تو دراين مرحله بود
پس ازآن شكر جادوئي ديوانهي داغ
چه بگويم كه تماميت شب زلزله بود
من غزلخوان دو چشم تو وهر بيت مرا
زلبان تو به هر دم صله بعدازصله بود
توفروريخته برماه رخت عطر سياه
درچنين حال همه هستي من درگله بود
كه زآغاز ازل ازچه مرا ازچه ترا
بامن و با تو بناچار بسي فاصله بود
وين سخن تازه نباشد كه زآغاز الست
دل بيچارهي من درپي اين مسئله بود
عشق اي عشق نه از شورش آدم كز تو
زازل شعله زنان آتش اين غائله بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر