شادم كه در تمامي عالم غمم توئي
ديگر چه غم ز غم كه دگر عالمم توئي
سر تا به پاي زخم گران بودم و كنون
بينم طبيب سوته دل و مرهمم توئي
من را چه كار با ابديت بگو ميا
اين دم دراز باد !كه اين يك دمم توئي
در قعر حادثات زمان جان شاديم
زيرا كه خاتمم تو و جام جمم توئي
افسانه گشت بيش و كم و رنج و گنج چرخ
زين پس تو گنج رنجي و بيش و كمم توئي
آن خاك منتظر منم اي آفتاب عشق
كز بعد قرنهاي گران آدمم توئي
ديگر چه غم ز غم كه دگر عالمم توئي
سر تا به پاي زخم گران بودم و كنون
بينم طبيب سوته دل و مرهمم توئي
من را چه كار با ابديت بگو ميا
اين دم دراز باد !كه اين يك دمم توئي
در قعر حادثات زمان جان شاديم
زيرا كه خاتمم تو و جام جمم توئي
افسانه گشت بيش و كم و رنج و گنج چرخ
زين پس تو گنج رنجي و بيش و كمم توئي
آن خاك منتظر منم اي آفتاب عشق
كز بعد قرنهاي گران آدمم توئي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر