خداینامک تاملاتی پراکنده در باره مفهوم خدا
اسماعیل وفا
هدیه به ابراهیم آل اسحاق و فرح شریعت
از سالها قبل گاه و بیگاه نکاتی در حیطه اندیشه به خدا و لاخدا در ایجا و آنجا ،در دفترها یا تکه کاغذها می نوشتم. خدا، از دوران نوجوانی همیشه مساله من بوده و هنوز هم هست.از سن ده یازده سالگی تا همین حالا ردیف طولانیی از کتابهای مذهبی و فلسفی را از کتابخانه پدرم در روستای «گرمه» تا «کتابخانه وزیری» و «شرف الدین علی» یزد و «کتابخانه دانشگاه» مشهد و بعدها کتابخانه «قرارگاه مجاهدین» و سرانجام پاریس و لندن را،در جستجوی شناخت این مفهوم خوانده ام.تورات و انجیل و قران و اوستا و اوپانیشادها و.... بسیاری دیگر را نیز، بعدها در حیطه عرفان و تاریخ و روانشناسی و فیزیک نظری و زیست شناسی این تلاش گاه بی حاصل را ادامه دادم ،زیر بنای فلسفی و اخلاقی من برای ورود به مبارزه سیاسی «خدا و مفهوم جاودانگی» بود و علت خروج من هم از جمله همین بود.بسیاری نکات در این زمینه دارم که جای اشاره به آنها در اینجا نیست. در هر حال ، حالا دیگر مفهوم جاودانگی هم برایم کششی ندارد و آن را گول زننده و کاسبکارانه میدانم که چه وجود و چه عدم ،هرجه از دوست میرسد نیکوست، ولی مفهوم خدا هنوزبر سر جای خود است این نوشته ها بسیارند و پراکنده . از شماری از آنها در شعرها و نوشته های خود استفاده کرد ام و بخش اعظمشان باقی اند. نظر اخیر پروفسور هاوکینگ و نوشته فاضلانه همنشین بهار مرا بر این داشت شماری از این پراکنده نوشته ها را جستجو کنم و....ادامه خدای نامک. بخش نخست.اسماعیل وفا
اسماعیل وفا
هدیه به ابراهیم آل اسحاق و فرح شریعت
از سالها قبل گاه و بیگاه نکاتی در حیطه اندیشه به خدا و لاخدا در ایجا و آنجا ،در دفترها یا تکه کاغذها می نوشتم. خدا، از دوران نوجوانی همیشه مساله من بوده و هنوز هم هست.از سن ده یازده سالگی تا همین حالا ردیف طولانیی از کتابهای مذهبی و فلسفی را از کتابخانه پدرم در روستای «گرمه» تا «کتابخانه وزیری» و «شرف الدین علی» یزد و «کتابخانه دانشگاه» مشهد و بعدها کتابخانه «قرارگاه مجاهدین» و سرانجام پاریس و لندن را،در جستجوی شناخت این مفهوم خوانده ام.تورات و انجیل و قران و اوستا و اوپانیشادها و.... بسیاری دیگر را نیز، بعدها در حیطه عرفان و تاریخ و روانشناسی و فیزیک نظری و زیست شناسی این تلاش گاه بی حاصل را ادامه دادم ،زیر بنای فلسفی و اخلاقی من برای ورود به مبارزه سیاسی «خدا و مفهوم جاودانگی» بود و علت خروج من هم از جمله همین بود.بسیاری نکات در این زمینه دارم که جای اشاره به آنها در اینجا نیست. در هر حال ، حالا دیگر مفهوم جاودانگی هم برایم کششی ندارد و آن را گول زننده و کاسبکارانه میدانم که چه وجود و چه عدم ،هرجه از دوست میرسد نیکوست، ولی مفهوم خدا هنوزبر سر جای خود است این نوشته ها بسیارند و پراکنده . از شماری از آنها در شعرها و نوشته های خود استفاده کرد ام و بخش اعظمشان باقی اند. نظر اخیر پروفسور هاوکینگ و نوشته فاضلانه همنشین بهار مرا بر این داشت شماری از این پراکنده نوشته ها را جستجو کنم و....ادامه خدای نامک. بخش نخست.اسماعیل وفا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر