نیایش نوئل
پروردگارا//در اين لحظه كه شب به پايان مي رسد//و خورشيد برمي آيدو پرنده مي خواندوشاخه هاى نازك درختان دهكده دور دست دور از من//هواى زلال صبح را مى نوشند//و ستاره پنهان مي شود،در اين لحظه كه من آخرين شعر شبانه ام را مي نويسم واحساس ميكنم كه خدا بايد باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر