....متاسفانه گرفتاريهاي زندگي و شعله و دوذد سرگيجه آور حوادث فرصت زيادي براي انديشيدن به مفاهيم عام و مخصوصا حيات باقي نگذاشته و ما نمي توانيم گاهي با خودمان تنها بشويم و ببينيم در كجا زندگي مي كنيم و چرا زندگي مي كنيم، و فايده و معناي اين زندگي چيست. مدتهاست شاعرانگي زندگي بسيار تضعيف شده است، امكان زيباي حيرت كردن، و تازگي داشتن مسائل و پديده ها، در روزگار ما ديگر خاص اطفال است و يا كساني كه از روستاها به شهر مي آيند، فرصت نداريم كه گاه اطرافمان را بنگريم و بدانيم بر غباري زندگي مي كنيم كه در ميان كهكشاني عظيم كه خود جز غباري در ميان خوشه هاي كهكشاني و جهان بي پايان بيش نيست به سوي مقصدي نامعلوم، در زمان و مكان در همين جهان مادي كه بنيادهايش بر ستونهاي راز استوار است درحركتيم، فرصت نمي كنيم كه درك كنيم كه با حشره روي برگ درخت و پرنده روي شاخه و ستاره دور دست همخون و برادر و خواهريم و چون درك نمي كنيم احساس قدرتي بيكرانه نداريم و از مرگ مي ترسيم،ادامه.... گفتگو. شعر و برخی مقولات هنری. جمال بامداد. اسماعی...
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر