- کنون خورد باید می خوشگوار
- که میبوی مشک آید از جویبار
- هوا پر خروش و زمین پر ز جوش
- خنک آنک دل شاد دارد به نوش
درم دارد و نقل و جام نبید - سر گوسفندی تواند برید
- مرا نیست فرخ مر آن را که هست
- ببخشای بر مردم تنگدست
- همه بوستان زیر برگ گلست
- همه کوه پرلاله و سنبلست
- به پالیز بلبل بنالد همی
- گل از نالهی او ببالد همی
- چو از ابر بینم همی باد و نم
- ندانم که نرگس چرا شد دژم
- شب تیره بلبل نخسپد همی
- گل از باد و باران بجنبد همی
- بخندد همی بلبل از هر دوان
- چو بر گل نشیند گشاید زبان
- ندانم که عاشق گل آمد گر ابر
- چو از ابر بینم خروش هژبر
بدرد همی باد پیراهنش - درفشان شود آتش اندر تنش
- به عشق هوا بر زمین شد گوا
- به نزدیک خورشید فرمانروا
- که داند که بلبل چه گوید همی
- به زیر گل اندر چه موید همی
- نگه کن سحرگاه تا بشنوی
- ز بلبل سخن گفتنی پهلوی
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه
بهار در شعر حکیم طوس و روح ملی ایران فردوسی. آغازداستان رستم و اسفندیار
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر