دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

رضا شیر محمدی رخت سفر بست.روانش با جان جهان دمساز باد


زیر هر سنگ گور یک تاریخ پنهان شده است.ماکسیم گورکی
رضا شیر محمدی(رضا شیر) ، رزمنده و مجاهد، و دوستی بود که خصائص انسانی اش در خاطر میماند. دیر گاهی بود، سالها ،که ندیده بودمش وامروز خبر رفتنش را پس از سی و چند سال رنج ورزم و دوری از میهن به دلیل ایست قلبی شنیدم.کاری نمی توان کرد آنهم در روزگاری که «جانباختن» و «جان دادن» در راه آزادی را در مسیر «جان کندن» در راه آزادی و در سنگلاخهای آتش و درد و سایه های سنگین ستونهای سئوال برانگیز سرنوشت باید دنبال کرد.
همچو نیلوفر برو زین طرف جو                    
همچو مستسقی حریص و مرگ‌جو
مرگ او آبست و او جویای آب                      
می‌خورد والله اعلم بالصواب
ای فسرده عاشق ننگین نمد                     
کو ز بیم جان ز جانان می‌رمد
جوی دیدی کوزه اندر جوی ریز                    
 آب را از جوی کی باشد گریز
آب کوزه چون در آب جو شود                     
محو گردد در وی و جو او شود
وصف او فانی شد و ذاتش بقا                    
زین سپس نه کم شود نه بدلقا
مولوی
به احترام این رفیق دیرین با آزرم و محجوب خراسانی که از خاندانی شریف و اصیل و اهل دانش و درد برخاسته بود،اندوه خود را اعلام میکنم.تسلیت دردی را دوا نمی کند و اکثریت کسانی که باید سوگوار رضا باشند پیش از او رخت سفر بسته اند، مگر این روزگار شیختازی و«بستن سنگها و رهائی انواع ددان وکرشمه های کارد بر کارد مالیدن قصابان وقیح تن و روان و پایمال کنندگان حرث و نسل و حرمت و آبرو وشرافت و کرامت انسان» سپری شود یا ما سپری گردیم. معیارهای کوچک زمینی را  در مقابل سنگینی و رازناکی مرگ، این سر سربسته حیات و بودن،کاری از دست بر نمی آید،همه از این دروازه میگذریم، بادا که جان پر درد و شوریده رضا، در پرتو حق از اندوه و رنج و غبارهای سالیان شسته شود و بادا که دل پرشورش که در خواب وبر خاک ایستاد در حیاتی دیگردر سروری شایسته آنهمه رنج  تپیدن آغاز کند. اسماعیل وفا یغمائی

هیچ نظری موجود نیست: