زیر هر سنگ گور یک تاریخ پنهان شده است.ماکسیم گورکی
رضا شیر محمدی(رضا شیر) ، رزمنده و مجاهد، و دوستی بود که خصائص انسانی اش در خاطر میماند. دیر گاهی بود، سالها ،که ندیده بودمش وامروز خبر رفتنش را پس از سی و چند سال رنج ورزم و دوری از میهن به دلیل ایست قلبی شنیدم.کاری نمی توان کرد آنهم در روزگاری که «جانباختن» و «جان دادن» در راه آزادی را در مسیر «جان کندن» در راه آزادی و در سنگلاخهای آتش و درد و سایه های سنگین ستونهای سئوال برانگیز سرنوشت باید دنبال کرد.
همچو نیلوفر برو زین طرف جو
همچو مستسقی حریص و مرگجو
همچو مستسقی حریص و مرگجو
مرگ او آبست و او جویای آب
میخورد والله اعلم بالصواب
ای فسرده عاشق ننگین نمد
کو ز بیم جان ز جانان میرمد
جوی دیدی کوزه اندر جوی ریز
آب را از جوی کی باشد گریز
آب کوزه چون در آب جو شود
محو گردد در وی و جو او شود
وصف او فانی شد و ذاتش بقا
زین سپس نه کم شود نه بدلقا
مولوی
به احترام این رفیق دیرین با آزرم و محجوب خراسانی که از خاندانی شریف و اصیل و اهل دانش و درد برخاسته بود،اندوه خود را اعلام میکنم.تسلیت دردی را دوا نمی کند و اکثریت کسانی که باید سوگوار رضا باشند پیش از او رخت سفر بسته اند، مگر این روزگار شیختازی و«بستن سنگها و رهائی انواع ددان وکرشمه های کارد بر کارد مالیدن قصابان وقیح تن و روان و پایمال کنندگان حرث و نسل و حرمت و آبرو وشرافت و کرامت انسان» سپری شود یا ما سپری گردیم. معیارهای کوچک زمینی را در مقابل سنگینی و رازناکی مرگ، این سر سربسته حیات و بودن،کاری از دست بر نمی آید،همه از این دروازه میگذریم، بادا که جان پر درد و شوریده رضا، در پرتو حق از اندوه و رنج و غبارهای سالیان شسته شود و بادا که دل پرشورش که در خواب وبر خاک ایستاد در حیاتی دیگردر سروری شایسته آنهمه رنج تپیدن آغاز کند. اسماعیل وفا یغمائی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر