این شعربلند را من در سال 1360هنگام رفتن از تهران به مهاباد و سپس از مهاباد به دل کوههای کردستان جائی که در آن هنگام رزمندگان حزب دموکرات و گردانندگان رادیو مجاهد میزیستند و هنگامی که پای پیاده و گاه به مدد ماشین راه میپیمودیم سرودم.در تهران و در خانه ای مخفی بودم. روزهای اول شروع مبارزه مسلحانه بود و همه چیز آشفته و هر سپیده دم غرش رگبارها دهها و صدها تن را به خون میکشید. مجاهد احمد شاد بختی قرار بود برای کمک به تحریریه رادیو مجاهد به کردستان برود که در خیابان دستگیر و تیرباران شد. همسرش قبل از او همراه با صدها تن دیگر تیر باران شده بود.دستور داده شد که من بجای شادبختی به کردستان بروم. پیکی جوان بنام کاک خسرو از سوی حزب دموکرات به تهران آمده بود .....
ادامه در امتداد سفر باستانی تاریخ. اسماعیل وفا یغمائی
ادامه در امتداد سفر باستانی تاریخ. اسماعیل وفا یغمائی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر