دیروز نهم سپتامبر 2012با یک دوست و پسرم رفتیم به خاکبوس مرضیه .زنی که داغش دائم و تازه است زنی که نام و وجود زن را در خود رفعت بخشید زنی شایسته دوست داشتن که صدایش کمترین گوهر از مجموعه گوهرهای و جودیش بود . انسانیت و مهربانی و عشق و شورو روح چند بعدی و پر ظرفیت او را کمتر کسی شناخت. انسانی تک نمونه بود. رفتم و کمی بر سر جای کالبدش ساز دهنی زدم تا دوری یک دوست نازنین را که همیشه آزارم می دهدکمی شفا بخشم چیزی که شدنی نیست.فیلم را پسرم امیر گرفته است که او نیز اشکها بر مزار این بزرگ ریخت. با سعادت ابدی دمساز باشی مرضیه همیشه نازنین. با رفتن از این خاک قلمرو مرگ را هم به زیبائی و شکوه آراستی
تمام ترانه می زده را بشنوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر