سالهاستکه پس از شروع جدی جدا شدنها، بریدنها،منفعل
شدنها،و متاسفانه مزدوری رژیم آخوندرا پیشه کردن،شاهد و گاه هدف حملات آزار دهنده ای هستیم که متاسفانه در میان جماعاتی به یک سنت سیاسی و فرهنگی
دردناک، مضحک و خطرناک تبدیل شده است. اندکی توضیح میدهم....یاداشتکها. یاداشتک شصت و ششم دردناک ،مضحک، خطرناک اسماعیل وفا یغمائی
۳ نظر:
ناشناس
گفت...
آقای وفا یغمایی این روزها هم رژیم مطلقه ولایت فقیه هم این سازمانی که در نوک پیکان تکامل قرار دارد و مثل ائمه معصومین و 124 هزار پیغمبر هرگز خطا نمی کند هر دو به تکاپو افتاده اند . مجاهدین خلق نیروهایشان بعد از تقریبا سی سال از اردوگاهی که با جهان خارج تنها رابطه مجازی داشت دارند به دنیای واقعی البته نه ایران بلکه در فرنگ پا میگذارند . دنیایی که از آسمان تا زمین با هم فرق دارند و در این هبوط بسیاری از آنها در ابعاد وسیع در معرض جذب دنیای عینی خارجی را دارند یعنی جدا شدن از این سازمان ( که طبق فرهنگ لومپنی همین سازمان بریده یا بریده مزدور محسوب میشوند چه بخواهند با پرچم و ایدئولوژی جدیدی با این رژیم بجنگند و یا خاموش بمانند ) این سازمان با این ترفندها و کلمات چاله میدانی نیروهایی را که میخواهند از آنها جدا شوند مانند لولوخورخوره تهدید میکنند و میترسانند .
یک چیز اما مسلم است چون ماهیت برخورد و عمق این برخوردها غیر واقعی و پوسیده و غیردموکراتیک است در نهایت به خودشان بر میگردد و کاسه و کوزه ها سر خودشان خراب میشود . آنها بارها چوب همین برخوردهای آخوندی را خورده اند و باز هم آزموده را دوباره می آزمایند .
شاعر گرامی خوب نوشته اید و دستتان درد نکند هر چند که برای امید و انتظار گوش شنوا داشتن از رهبران و مسئولان مجاهدین باید به معجزه اعتقاد داشت. متاسفانه خشونت گفتاری در تشکیلات مجاهدین در برابر منتقدان و معترضانشان بقول امروزی ها نهادینه شده است و به نظر من می بایستی به جستجوی ریشه های این خشونت و شناخت آن و البته به مقابله با آن پرداخت ودانست که آیا چنین خشونتی که امروز در گفتار است اگر امکاناتش فراهم باشد این پتانسیل را نیز دارد که به کردار بنشیند؟
به موازای خشونت گفتاری باید به منطقی اشاره که جهان را تنها به دو بخش اطلاعاتی رژیم و مجاهد خلق تقسیم می کند و از منتقد و معترض فعال تا منفعل خاموش همه را در کنار دشمن مردم یعنی رژیم جمهوری اسلامی می نشاند. پرسشهای بسیاری در رابطه با سازمان مجاهدین در ذهن من هست. اینکه : آیا منطق دشمن خواندن منتقدان و معترضان و برخورد خشونت آمیز با آنها پدیده ای نو است یا اینکه ریشه اش به پیش ازسال 64 یا 60 و یا حتی بسیار دور تر بر می گردد؟
آیا می توان تصور کرد که چنین اندیشه ای که امروز می توان گفت ذاتی یک سازمان سیاسی است فردا در حاکمیت خواهد توانست تحمل منتقدان خود روزنامه نگاران روشنفکران و احزاب سیاسی دیگر را داشته باشد؟ یا اینکه باز هم بساط پاسگاه و بازداشتگاه و شکنجه گاه و کشتارگاه دایر خواهد بود؟
آیا در ایدئولوژی مجاهدین حذف و از میان بر داشتن تنها برای دشمنان و مخالفان و منتقدان و منفعلین است یا اینکه با افراد فعال و حل شده در خودش هم در صورت ضرورت همین کار را خواهد کرد؟
آیا کیش شخصیت رهبر که امروز از ویژگی های خاص مجاهدین است فردا نیز در حا کمیت همچنان پا بر جا خواهد بود؟
آیا جایی برای احترام به نفس زندگی زندگی انسان ها شخصیت افراد در ایدئولوژی سازمان مجاهدین وجود دارد یا اینکه هستی انسانها با تمام شخصیت خانواده حرفه علایق و احساساتشان می بایستی به پای رهبری که شعور و توانی مافوق انسان و مقامی پیامبر گونه و جایگاهی چون خورشید جهان افروز دارد ریخته می شود و ضررورت حیات انسان تنها در رابطه با میزان حل شدگی اش در رهبری سنجیده خواهد شد؟
و البته بسیاری پرسشهای دیگر. ..
و آخر اینکه آیا همه این پرسشها در جایی بهم مربوط می شوند و پاسخ به آنها ویژگی های مشترک یک پدیده را در روشنی و در معرض دید ما قرار می دهد یا نه هیچ ارتباطی میان آنها نیست؟
شاید پاسخ به این پرسشها بتواند به شناخت ویژگی های خاص سازمان مجاهدین کمک کند و ما را بهتر با ایده آل و مقصد آینده ای که رهبری مجاهدین برای ایران در نظر دارند آشنا نماید.
سلام آقای یغمایی این حکایت همه آنهایی است که چون با پوشاندن حقایق به امیال خود نرسند ماهیت آشکار کنند و تیغ عریان برکشند و به جان دیگران افتند که حفره خالی شده را که بر همه عیان شده با این اباطیل بپوشانند که شاید از این طریق به نوایی برسند. خودتان بهتر می دانید که در طول تاریخ هرگاه مقتدر قدرت طلبی که برای رسیدن به منظور خود د رپشت لفافه ها مخفی می شود و چون دیگر کار ساز نیست ماهیت واقعییشان را رو می کنند و برای رسیدن به هدف از قربانی کردن هیچ چیز فروگزار نمی کنند .ابتدا با دموکراسی و ازادی و برابری برای امیال خود استفاده می کنند و چون اکسیر دیگر کارگر نمی فتد ماهیت واقعی را نشان می دهند واین در واقع ماهیت واقعی سازمان است که محور عالم و ادم شده و خود را خلیفه الله بر روی زمین می داند.و نمی دانم که این رده ایدئولوژیک را چه کسی به رهبری ابلاغ کرده شاید همان بحث امام زمان که می فرمودند این را به اذهان القا می کردند.!!!!! پس اقای یغمایی دلخوش دار و بدان که تنها نیستی اگر هم تنها بودی باید این چنین حقایق را بازگو می کردی چون تاییدی بر پیشینه شماست که برای ازادی مردم و روشنگری حقایق از هر چیزی مایه گذاری.
۳ نظر:
آقای وفا یغمایی این روزها هم رژیم مطلقه ولایت فقیه هم این سازمانی که در نوک پیکان تکامل قرار دارد و مثل ائمه معصومین و 124 هزار پیغمبر هرگز خطا نمی کند هر دو به تکاپو افتاده اند . مجاهدین خلق نیروهایشان بعد از تقریبا سی سال از اردوگاهی که با جهان خارج تنها رابطه مجازی داشت دارند به دنیای واقعی البته نه ایران بلکه در فرنگ پا میگذارند . دنیایی که از آسمان تا زمین با هم فرق دارند و در این هبوط بسیاری از آنها در ابعاد وسیع در معرض جذب دنیای عینی خارجی را دارند یعنی جدا شدن از این سازمان ( که طبق فرهنگ لومپنی همین سازمان بریده یا بریده مزدور محسوب میشوند چه بخواهند با پرچم و ایدئولوژی جدیدی با این رژیم بجنگند و یا خاموش بمانند )
این سازمان با این ترفندها و کلمات چاله میدانی نیروهایی را که میخواهند از آنها جدا شوند مانند لولوخورخوره تهدید میکنند و میترسانند .
یک چیز اما مسلم است چون ماهیت برخورد و عمق این برخوردها غیر واقعی و پوسیده و غیردموکراتیک است در نهایت به خودشان بر میگردد و کاسه و کوزه ها سر خودشان خراب میشود .
آنها بارها چوب همین برخوردهای آخوندی را خورده اند و باز هم آزموده را دوباره می آزمایند .
شاعر گرامی خوب نوشته اید و دستتان درد نکند هر چند که برای امید و انتظار گوش شنوا داشتن از رهبران و مسئولان مجاهدین باید به معجزه اعتقاد داشت.
متاسفانه خشونت گفتاری در تشکیلات مجاهدین در برابر منتقدان و معترضانشان بقول امروزی ها نهادینه شده است و به نظر من می بایستی به جستجوی ریشه های این خشونت و شناخت آن و البته به مقابله با آن پرداخت ودانست که آیا چنین خشونتی که امروز در گفتار است اگر امکاناتش فراهم باشد این پتانسیل را نیز دارد که به کردار بنشیند؟
به موازای خشونت گفتاری باید به منطقی اشاره که جهان را تنها به دو بخش اطلاعاتی رژیم و مجاهد خلق تقسیم می کند و از منتقد و معترض فعال تا منفعل خاموش همه را در کنار دشمن مردم یعنی رژیم جمهوری اسلامی می نشاند.
پرسشهای بسیاری در رابطه با سازمان مجاهدین در ذهن من هست. اینکه :
آیا منطق دشمن خواندن منتقدان و معترضان و برخورد خشونت آمیز با آنها پدیده ای نو است یا اینکه ریشه اش به پیش ازسال 64 یا 60 و یا حتی بسیار دور تر بر می گردد؟
آیا می توان تصور کرد که چنین اندیشه ای که امروز می توان گفت ذاتی یک سازمان سیاسی است فردا در حاکمیت خواهد توانست تحمل منتقدان خود روزنامه نگاران روشنفکران و احزاب سیاسی دیگر را داشته باشد؟ یا اینکه باز هم بساط پاسگاه و بازداشتگاه و شکنجه گاه و کشتارگاه دایر خواهد بود؟
آیا در ایدئولوژی مجاهدین حذف و از میان بر داشتن تنها برای دشمنان و مخالفان و منتقدان و منفعلین است یا اینکه با افراد فعال و حل شده در خودش هم در صورت ضرورت همین کار را خواهد کرد؟
آیا کیش شخصیت رهبر که امروز از ویژگی های خاص مجاهدین است فردا نیز در حا کمیت همچنان پا بر جا خواهد بود؟
آیا جایی برای احترام به نفس زندگی زندگی انسان ها شخصیت افراد در ایدئولوژی سازمان مجاهدین وجود دارد یا اینکه هستی انسانها با تمام شخصیت خانواده حرفه علایق و احساساتشان می بایستی به پای رهبری که شعور و توانی مافوق انسان و مقامی پیامبر گونه و جایگاهی چون خورشید جهان افروز دارد ریخته می شود و ضررورت حیات انسان تنها در رابطه با میزان حل شدگی اش در رهبری سنجیده خواهد شد؟
و البته بسیاری پرسشهای دیگر. ..
و آخر اینکه آیا همه این پرسشها در جایی بهم مربوط می شوند و پاسخ به آنها ویژگی های مشترک یک پدیده را در روشنی و در معرض دید ما قرار می دهد یا نه هیچ ارتباطی میان آنها نیست؟
شاید پاسخ به این پرسشها بتواند به شناخت ویژگی های خاص سازمان مجاهدین کمک کند و ما را بهتر با ایده آل و مقصد آینده ای که رهبری مجاهدین برای ایران در نظر دارند آشنا نماید.
سلام آقای یغمایی
این حکایت همه آنهایی است که چون با پوشاندن حقایق به امیال خود نرسند ماهیت آشکار کنند و تیغ عریان برکشند و به جان دیگران افتند که حفره خالی شده را که بر همه عیان شده با این اباطیل بپوشانند که شاید از این طریق به نوایی برسند.
خودتان بهتر می دانید که در طول تاریخ هرگاه مقتدر قدرت طلبی که برای رسیدن به منظور خود د رپشت لفافه ها مخفی می شود و چون دیگر کار ساز نیست ماهیت واقعییشان را رو می کنند و برای رسیدن به هدف از قربانی کردن هیچ چیز فروگزار نمی کنند .ابتدا با دموکراسی و ازادی و برابری برای امیال خود استفاده می کنند و چون اکسیر دیگر کارگر نمی فتد ماهیت واقعی را نشان می دهند واین در واقع ماهیت واقعی سازمان است که محور عالم و ادم شده و خود را خلیفه الله بر روی زمین می داند.و نمی دانم که این رده ایدئولوژیک را چه کسی به رهبری ابلاغ کرده شاید همان بحث امام زمان که می فرمودند این را به اذهان القا می کردند.!!!!!
پس اقای یغمایی دلخوش دار و بدان که تنها نیستی اگر هم تنها بودی باید این چنین حقایق را بازگو می کردی چون تاییدی بر پیشینه شماست که برای ازادی مردم و روشنگری حقایق از هر چیزی مایه گذاری.
ارسال یک نظر