سرانجام مرگ و سقوط یک شاعر چگونه باید رقم بخورد تا بدترین نوع باشد ؟ که خود در تهوع و نشخوار های اشعار پیشین خود قرق شود ؟ آیا تا به حال چنین سقوطی را شاهد بوده اید؟ کسی که روزی سند افتخار برای حنیف نژاد ها می داد ، امروز سند افتخارش و رهبرش ، مزدوری است که از گاف های بدرآمده از کتاب هایش ، مشخص میشود در زندان به شکار دوستانش و همراه با برادران پاسدار می رفته است! . در سر بزنگاه های سخت زندان ، و کتک خوردن و شکنحه ها غیبش می زده است ! . پس از اعدام ها به بند کارگاه رفته است و با افتخار مسئول کش بافی زندان اوین بوده است ! . دز همانجایی که دوستان سربدارش به شهادت ایسیتاده اند ، برای آنکه بیماری چپ روی ندارد ، در استخری که مشترکا از ان پاسداران است هم شنا می کند !. مرخصی های طولانی می گیرد ! در مرخصی و قبل از آزادی از زندان نامزد می کند ! ! و در آخرین دایالوگش پیامش به زندانبان این است که : " من و تو هر دو بازنده ایم اما در دو سوی متفاوت " ! کسی که رژیم خونخوار آخوندی گزارشات 92 و 93 وی را فی سبلیل الله چاپ می کند و برای زندانیان سیاسی پیشین و خانواده های شهدا ارسال می دارد. کسی که وقتی زندانیان دو بار دستگیری در ارتباط با مجاهدین را را امروز به شکنجه گاه ها می برند ؛ نحوه پاسخ به نظرشان در ارتباط با گزارش 92 و 93 ، سایز حکمشان را مشخص می کند ! کسی که ستاره شوهای سایت های مجازی وزارت اطلاعات است و ... چگونه میشود به وی سند افتخار داد ؟ البته میشود به او سند افتخار داد ، منتهی تا افتخار چه باشد ؟ تایید و تسلیم وادادگی و انفعال در برابر رژیم خونخوار؟ لگد زدن به مجاهدین ؟ به نظر من تنها کسی که لایق است چنین هدیه ای را به مصداقی بدهد باید یا لاجوردی باشد و یا لاجوردی نشان ..
ضمنا امیدورارم دوستانی که نظر شاعر را ب افتخار تایید می کنند ، اینقدر وجود داشته باشند که حد اقل نام خود را هم ذکر کنند ، تا مگر سند افتخاری هم آقای یغمایی به ایشان ارزانی دارد ..
رضا فلاحی از زندانیان دهه شصت و از باز ماندگان قتل عام 67
آقای فلاحی ممکن است ینده هم به آقای مصداقی انتقاداتی(از درون جبهه خلق و از طرف ضدانقلاب غالب و مغلوب) داشته باشم. مصداقی به اندازه توان خودش و اینکه تمام انرژی خود را صرف پژوهش و افشای ارتجاع غالب و مافیای اسلامی حاکم میکند، بسیار موفق و عالی عمل کرده است و بنده دست مریزاد میگویم. نگاه شما به آقای مصداقی انحرافی و بارگذاری شده توسط سازمانی است که شما را مسخ کرده و در گفتار خود صداقت ندارید. هرچند ایرج مصداقی از بسیاری از قهرمانانی که شایسته تقدیر باشند و قیمت بیشتری برای جبهه خلق داده اند، جلوتر نیست و اینجا بنده هم به آقای یغمایی در اینکه تا شمعی میبند آن را با ذائقه شاعرانه اش تبدیل به خورشید به قدیس و قهرمان میکند، نقد دارم و آن را زیاده روی میدانم(همانکاری که با مسعود رجوی و مریم عضدانلو هم کرد). آقای مصداقی اشکالات تحلیلی و فردیت های غیرقابل قبولی هم دارد و در حد و اندازه قهرمان ملی نیست. بنده تردید ندارم که اگر این متن را هم ایشان ببنیند حتما مثل تمام موارد قبل خواهند گفت:"قطعا و بی تردید بنده یک مزدور اطلاعات هستم" :) :) اما آقای فلاحی شما از ذوب شدگان در ولایت رهبری عقیدتی خائن و منحرفی هستید که بهترین نسل ما را به قربانگاه برده و به دست جلادان ارتجاع غالب سپرد(لطفا کمی به این جمله فکر کنید). از این نظر هیچ فرقی با بسیجی ها و پاسدارهای ذوب در رهبری فقیه ندارید. کمی فکر کنید و به شعور خودتان توهین نکیند. زندان در جمهوری اسلامی بسیار افتخارآفرین است، آفرین بر شما، ولی سرمایه ابدی برای اینکه فکر کنید درجبهه حق قرار دارید نیست. کمااینکه بسیاری از جنایتکاران جمهوری اسلامی مدعی جبهه و دفاع از میهن و شهادت و ... بوده اند و امروز بخشی از کثیفت ترین مافیای ضدبشری هستند. پس از کیسه چهل سال قبل برای خودتان مشروعیت ابدی تولید نکنید. زمانی که سعی نکردید انحراف و خیانت رهبری بریده مجاهدین را درک کنید و سعی نکردید با فدارکاری بیشتر از زندان، علت انحرافات و اشتباهات رهبری بریده مجاهدین را بشناسید(که به احتمال زیاد نشان از بریدگی خودتان از آرمانهای اولیه نیز هست)، تمام آن تلاشهای افتخارآفرین خود را نیز به کثافت آلوده میکنید. به شما پیشنهاد میکنم از رهبری عزیزتان بپرسید چرا با استراتژی به کشتن دادن نیروهای صادق بدنه سازمان و فرار بزدلانه خودش در تمام صحنه ها، نسل ما را با تمام فداکارای هایش تبدیل به فحش و سرافکندگی در جامعه خودمان کرده؟! حتی بسیار بدتر و مشمئزکننده تر از نام حزب توده که یک هزارم فداکاری نسل ما را هم نکرد. آیا فکر کردن به این سوال و درخواست جواب آن کار مشکلی است؟! امروز نام مجاهدین با بدنامی و کراهت همراه است. از این بابت بسیار متاسفم ولی واقعیت جامعه است. اگر رهبری سازمان خودش بریده و منحرف و هم راستا با ارتجاع حاکم نبود، حتی رفتن به عراق هم قابل دفاع بود و بنده با تمام توان از آن دفاع میکردم. ولی عزیز موضوع این نیست. موضوع بسیار ریشه دار تر و جدی تر از این حرفهاست. تا جایی که حتی میخواهم به این فکر کنید که چه بسا بخشی از رهبری و موارد مشورت های سازمان چه بسا که آلوده به نفوذ قدرتهای جهانی بوده باشد که بزرگترن پتانسیل نسل فداکار، ملی و افتخارآفرین میهن ما را برای مقاصد استعماری خود ریشه کن کنند. حتما به اینها فکر کنید. وگرنه هیچ از هیچ نفهمیده اید. دنیای تعدل قوایی که بر محوریت منافغ و جنگ قدرت و ثروت می چرخد بسیار کثیف تر از آنی میتواند باشد که حتی تصورش با بکنید.
۶ نظر:
درود .بسیار زیبا و پر معنی است.دو سه بار گوش کردم.ط.ر
گمراهان از شاعران پیروی میکنند.علیرضا م
سرانجام مرگ و سقوط یک شاعر چگونه باید رقم بخورد تا بدترین نوع باشد ؟ که خود در تهوع و نشخوار های اشعار پیشین خود قرق شود ؟
آیا تا به حال چنین سقوطی را شاهد بوده اید؟
کسی که روزی سند افتخار برای حنیف نژاد ها می داد ، امروز سند افتخارش و رهبرش ، مزدوری است که از گاف های بدرآمده از کتاب هایش ، مشخص میشود در زندان به شکار دوستانش و همراه با برادران پاسدار می رفته است! .
در سر بزنگاه های سخت زندان ، و کتک خوردن و شکنحه ها غیبش می زده است ! .
پس از اعدام ها به بند کارگاه رفته است و با افتخار مسئول کش بافی زندان اوین بوده است ! .
دز همانجایی که دوستان سربدارش به شهادت ایسیتاده اند ، برای آنکه بیماری چپ روی ندارد ، در استخری که مشترکا از ان پاسداران است هم شنا می کند !.
مرخصی های طولانی می گیرد !
در مرخصی و قبل از آزادی از زندان نامزد می کند ! !
و در آخرین دایالوگش پیامش به زندانبان این است که :
" من و تو هر دو بازنده ایم اما در دو سوی متفاوت " !
کسی که رژیم خونخوار آخوندی گزارشات 92 و 93 وی را فی سبلیل الله چاپ می کند و برای زندانیان سیاسی پیشین و خانواده های شهدا ارسال می دارد.
کسی که وقتی زندانیان دو بار دستگیری در ارتباط با مجاهدین را را امروز به شکنجه گاه ها می برند ؛ نحوه پاسخ به نظرشان در ارتباط با گزارش 92 و 93 ، سایز حکمشان را مشخص می کند !
کسی که ستاره شوهای سایت های مجازی وزارت اطلاعات است و ...
چگونه میشود به وی سند افتخار داد ؟
البته میشود به او سند افتخار داد ، منتهی تا افتخار چه باشد ؟
تایید و تسلیم وادادگی و انفعال در برابر رژیم خونخوار؟
لگد زدن به مجاهدین ؟
به نظر من تنها کسی که لایق است چنین هدیه ای را به مصداقی بدهد باید یا لاجوردی باشد و یا لاجوردی نشان ..
ضمنا امیدورارم دوستانی که نظر شاعر را ب افتخار تایید می کنند ، اینقدر وجود داشته باشند که حد اقل نام خود را هم ذکر کنند ، تا مگر سند افتخاری هم آقای یغمایی به ایشان ارزانی دارد ..
رضا فلاحی
از زندانیان دهه شصت و از باز ماندگان قتل عام 67
doroud besyar zina va ali boud
sanam.uk
سلامآقای فلاحی. کاش از آن زندان و رنج، فقط اندکی فهم و معرفت و بینش نصیبتان می شد. شما هم پیاز را خوردید و هم چوب را.
سهراب
آقای فلاحی ممکن است ینده هم به آقای مصداقی انتقاداتی(از درون جبهه خلق و از طرف ضدانقلاب غالب و مغلوب) داشته باشم. مصداقی به اندازه توان خودش و اینکه تمام انرژی خود را صرف پژوهش و افشای ارتجاع غالب و مافیای اسلامی حاکم میکند، بسیار موفق و عالی عمل کرده است و بنده دست مریزاد میگویم.
نگاه شما به آقای مصداقی انحرافی و بارگذاری شده توسط سازمانی است که شما را مسخ کرده و در گفتار خود صداقت ندارید.
هرچند ایرج مصداقی از بسیاری از قهرمانانی که شایسته تقدیر باشند و قیمت بیشتری برای جبهه خلق داده اند، جلوتر نیست و اینجا بنده هم به آقای یغمایی در اینکه تا شمعی میبند آن را با ذائقه شاعرانه اش تبدیل به خورشید به قدیس و قهرمان میکند، نقد دارم و آن را زیاده روی میدانم(همانکاری که با مسعود رجوی و مریم عضدانلو هم کرد).
آقای مصداقی اشکالات تحلیلی و فردیت های غیرقابل قبولی هم دارد و در حد و اندازه قهرمان ملی نیست. بنده تردید ندارم که اگر این متن را هم ایشان ببنیند حتما مثل تمام موارد قبل خواهند گفت:"قطعا و بی تردید بنده یک مزدور اطلاعات هستم" :) :)
اما آقای فلاحی شما از ذوب شدگان در ولایت رهبری عقیدتی خائن و منحرفی هستید که بهترین نسل ما را به قربانگاه برده و به دست جلادان ارتجاع غالب سپرد(لطفا کمی به این جمله فکر کنید). از این نظر هیچ فرقی با بسیجی ها و پاسدارهای ذوب در رهبری فقیه ندارید. کمی فکر کنید و به شعور خودتان توهین نکیند.
زندان در جمهوری اسلامی بسیار افتخارآفرین است، آفرین بر شما، ولی سرمایه ابدی برای اینکه فکر کنید درجبهه حق قرار دارید نیست. کمااینکه بسیاری از جنایتکاران جمهوری اسلامی مدعی جبهه و دفاع از میهن و شهادت و ... بوده اند و امروز بخشی از کثیفت ترین مافیای ضدبشری هستند. پس از کیسه چهل سال قبل برای خودتان مشروعیت ابدی تولید نکنید. زمانی که سعی نکردید انحراف و خیانت رهبری بریده مجاهدین را درک کنید و سعی نکردید با فدارکاری بیشتر از زندان، علت انحرافات و اشتباهات رهبری بریده مجاهدین را بشناسید(که به احتمال زیاد نشان از بریدگی خودتان از آرمانهای اولیه نیز هست)، تمام آن تلاشهای افتخارآفرین خود را نیز به کثافت آلوده میکنید. به شما پیشنهاد میکنم از رهبری عزیزتان بپرسید چرا با استراتژی به کشتن دادن نیروهای صادق بدنه سازمان و فرار بزدلانه خودش در تمام صحنه ها، نسل ما را با تمام فداکارای هایش تبدیل به فحش و سرافکندگی در جامعه خودمان کرده؟! حتی بسیار بدتر و مشمئزکننده تر از نام حزب توده که یک هزارم فداکاری نسل ما را هم نکرد. آیا فکر کردن به این سوال و درخواست جواب آن کار مشکلی است؟!
امروز نام مجاهدین با بدنامی و کراهت همراه است. از این بابت بسیار متاسفم ولی واقعیت جامعه است. اگر رهبری سازمان خودش بریده و منحرف و هم راستا با ارتجاع حاکم نبود، حتی رفتن به عراق هم قابل دفاع بود و بنده با تمام توان از آن دفاع میکردم. ولی عزیز موضوع این نیست. موضوع بسیار ریشه دار تر و جدی تر از این حرفهاست. تا جایی که حتی میخواهم به این فکر کنید که چه بسا بخشی از رهبری و موارد مشورت های سازمان چه بسا که آلوده به نفوذ قدرتهای جهانی بوده باشد که بزرگترن پتانسیل نسل فداکار، ملی و افتخارآفرین میهن ما را برای مقاصد استعماری خود ریشه کن کنند. حتما به اینها فکر کنید. وگرنه هیچ از هیچ نفهمیده اید.
دنیای تعدل قوایی که بر محوریت منافغ و جنگ قدرت و ثروت می چرخد بسیار کثیف تر از آنی میتواند باشد که حتی تصورش با بکنید.
ارسال یک نظر