دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

اطلاعیه شورای ملی مقاومت و کمیسیون امنیت و ضد تروریسم! در باره اسماعیل وفا یغمائی


اطلاعیه شورای ملی مقاومت و کمیسیون امنیت و ضد تروریسم!در باره من اسماعیل وفا یغمائی یک عضونادم! پیشین مجاهدین.برای رعایت دموکراسی و اطلاع رسانی بخوانید و به دیگران بدهید بخوانند. ولی در حالیکه با یک نامه عاطفه اقبال و مازیار ایزد پناه چندین خروار از سوی دو براتدر زنده شان بر سر انها فرو ریخت معلوم نیست به چه دلیل خانم اکرم حبیب خانی خاموش است و این زحمت متاسفانه بر دوش دوستان شورا افتاده است. راستش اینها کم است و مرا تعجب زده کردبا تشکر از رفقای سابق شورا که یک عضو نادم پیشین را شایسته دادن یک اطلاعیه دانستند. فقیر کمیسیونی ندارم که در رابطه بامن اطلاعیه بدهد جز کمیسیون حقیقت و پرده از دروغ و فریب برداشتن که این کمیسیون هم توان چندانی ندارد. به لطف حضرت حق بعدا به حضور خواهم رسید و عرض ادب خواهم کرد و ابهامات این اطلاعیه را روشن خواهم نمود. زنده باشید.اسماعیل وفا یغمائی
 مرگهای مشکوک » در درون مجاهدین، ادعای خلص اطلاعات بدنام آخوندهاست.اسماعیل یغمایی، یک عضو نادم پیشین مجاهدین، بر اساس یک خبر موهوم و ساخته و پرداخته اطلاعات آخوندی نوشته است: «آیا خانم اکرم حبیب خانی زنده است یا مرده است، یا خودکشی کرده، یا به مرگی مشکوک مثل خیلی از مرگهای مشکوک درگذشته است؟»لجن پراکنی رذیلانه دربارة «مرگهای مشکوک» در درون مجاهدین برای خوشامد رژیم منفور ولایت فقیه در بحران مرگباری که در آن دست و پا می زند، یک خودفروشی آشکار سیاسی و یک ادعای تکراری و خلّص از سوی اطلاعات بدنام آخوندهاست. منشأ این ادعا، چه بسا برادر وی در انجمن نجاست اطلاعات آخوندهاست که نامه نگاریها و سوابق طولانی در جذب نامبرده دارد.
مأموران اطلاعات و انجمنهای نجاست، به مدت ۶۷۷ روز با ۳۰۰بلندگو در اطراف اشرف مشابه همین دعاوی را دربارة بسیاری از مجاهدین تکرار کرده اند و همگان از آن مطلعند. پرونده قطور ۱۷ژوئن که سرانجام مُهر یاوه و ابطال خورد، مملو از شهادتهای دروغین و همچنین لجن پراکنی در همین خصوص از جانب مزدورانی مانند خدابنده و سینگلتون و سبحانی تحت عنوان اعضا و هواداران سابق مجاهدین است.از این پیشتر، روانشاد استاد بهرام عالیوندی، عضو شورای ملی مقاومت در خاطرات خود که از سیمای آزادی پخش شده است، فاش کرد که مأموران اطلاعات نیمه شب خبر قتل فرزندان مجاهدش در اشرف را به او دادند.کمیسیون امنیت و ضد تروریسم
شورایملی مقاومت ایران
۱۱ خرداد ۱۳۹۲ . اول ژوئن۲۰۱۳

۳۰ نظر:

ناشناس گفت...

واقعاً باور نکردنی هست! با انهمه تشکيلات، امکانات، پول ، تبليغا ت ، و و و کم مونده
در مقابل يک فرد تنها که اکثر عمر خود را در خدمت به اين سازما ن داده و حالا سؤال
ميکند آيا مادر پسرم پيش شما هنوز زنده هست يا نه؟ اطلا عيه سياسی نظامی
بدن؟! اين نشان ضعف نيست؟ خا نوم رجوی اگر هنوز زن هستی و انسان و حس مادری و
انسانی داری لطفاً يک جواب ساده بده، چون به هر حال حقيقت در آينده نزديک
روشن خواهد شد، بهتر نيست خودت اعلام کنی؟ حميد ع

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز صبور باش
برای مجاهدین هیچ چیز بد تر از منتقد مستقل ضد رزیم نمی باشد و همین است راز و رمز برافروختگی شان.
حتمن طبق قانون «تضاد و وحدت نیروها» چنین فردی وجود خارجی ندارد!
همچنان شوریده بر هر نوع دیکتاتوری بمان
ممد

ناشناس گفت...

‌آدمی که این اطلاعیه را صادر کرده است به هوادارانش یاد بدهد که دروغ نگویند. سئوال آقای یغمایی در پی خبررسانی هواداران رجوی در مورد خانم حبیب‌خانی بود. اگر این خبر نادرست است (که به احتمال زیاد چنین است)، خود را سرزنش کنید که به ترویج شایعه پرداخته‌اید.

محدث

ناشناس گفت...

این است ثمرۀ خون ۱۲۰۰۰۰ شهید؟ به راستی آقای رجوی روی خمینی را دارد سفید می‌کند. ای تف به ولایت فقیه و همسنگ ایدئولوژیکی آن، رهبر عقیدتی.

ناشناس گفت...

ببخشید و با عرض معذرت نوک پیکان تکامل با این اطلاعیه "کمیسیون ضد تروریست...." اش ر..ه است به کلمات.

این اطلاعیه سندی گویا بر عمق انحطاط اخلاقی نوک پیکان تکامل است.

ناشناس گفت...

با سلام اسماعیل عزیز!
با توجه به سوابقم در بخش امنیتی سازمان بایستی به شما هشداری جدی در ارتباط با یک توطئه احتمالی رهبر بدهم. شما گفته اید که دو تن از وابستگان سازمان به امیر در ارتباط با فوت مادرشان تسلیت گفته اند در حالیکه خودشان در این رابطه هیچ خبری نمی دهند. حال سناریو چیست؟ :
اسماعیل با مواضع اخیرش همچون استخوانی در گلوی رهبر گیر کرده است. به او نمی توان مارک وابستگی به وزارت اطلاعات را زد. کسی باور نمیکند و این گونه سر شاخ شدن با وی میتواند به ضد خودش تبدیل شود و بسیاری از هواداران و اعضای شورا را میتواند مساله دار سازد. چه باید کرد! رهبر و تعدادی از افراد پیرامون بند وی مار خورده و افعی شده اند. دامی میگسترند: غیر رسمی خبر مرگ مادر را به امیر میدهند. این خبر امیر را و به دنبال ان پدرش را نگران میکند. اسماعیل تلاش میکند از کانالهای خود سازمان صحت خبر را پی بگیرد. با وی برخورد توهین آمیز میشود و پاسخی نمی گیرد. اسماعیل ناچار میشود پرسش اش را علنی مطرح سازد. با توجه به اینکه این داستان حسابی وی را عصبی کرده است وی به احتمال زیاد در پرسش خود گزک مناسبی به دست رهبر و باند حیله گر پیرامونش میدهد تا بتوانند اسماعیل را به دام انداخته و مهر کثیف وزارت اطلاعات را بر پیشانی وی بکوبند.حال به نظر میرسد این باند جمله مناسب را برای مانور دادن و حمله به اسماعیل را در پرسش شما یافته است: مرگهای مشکوک در سازمان! با این بیانیه کمیسیون ضد اطلاعات شورا!! که در ظاهر هم ممکن است کمی برای شما عجیب جلوه کند حمله را آغاز کرده است. گام بعدی احتمالا ابتشار نامه از همسر سابق شما و یا نشان دادن تصویری از ایشان است که وی را صحیح و سالم نشان میدهند. با این کلک بند رهبری با یک تیر دو نشان زده است.
١- اسماعیل را سنگ روی یخ کرده و به وابستگانش ثابت میکند که او هم مشکوک است.
٢- نشان میدهد که ادعاها در مورد مرگ های مشکوک در سازمان همه بی پایه و اساس هستند. و افرادی همچون یعقوب کر بعداز نزدیک به سی سال مبارزه، (چهار سال زندانی خمینی و ٢٥ سال حضور در پایگاههای سازمان در کردستان و عراق) پس از تقاضای خروج از سازمان سر پست نگهبانی اشتباها با شلیک سه تیر از سلاح خودش کشته میشود !!
دوست عزیزمن تصور میکنم شما هنوز رهبر سابقتان را نشناخته اید! پس مواظب باشد در دامش نیافتید!

ناشناس گفت...

از این مجاهدین خلق هر چی بگی برمیاد. تنزل اخلاقی تا کجا؟

ناشناس گفت...

تهوع آور تهوع آور تهوع آور و جدا خاک بر سر این شورای مسخره با این اطلاعیه اش.فرزانه

ناشناس گفت...


یک نگاه به کلمات بکار برده در فحشنامه شورای آقای رجوی بکنید .


یک عضو نادم پیشین مجاهدین - یک خبر موهوم و ساخته و پرداخته اطلاعات آخوندی
لجن پراکنی رذیلانه - برای خوشامد رژیم منفور ولایت فقیه
یک خودفروشی آشکار سیاسی انجمن نجاست اطلاعات آخوندها
مُهر یاوه و ابطال خورد، - شهادتهای دروغین و همچنین لجن پراکنی
.................................
احمد

ناشناس گفت...

اسماعیل آخرش مگسان گر د شیرینی کار دستت دادند . خودت متوجه هستی ؟ فایده اینهمه زور زدن و زور زدن و زور زدن وبه جای شعر گفتن و کار های زیبای ادبی به پاچه ملت چسبیدن همین بود . حالا از کجا سود بردی ؟ از اینجا رانده و از آنجا مانده و مسلما خودت هم بلاخره نفهمیدی که کجا ایستاده ای و کجا ی کاری و با کی هستی و با کی نیستی و با کی داری می جنگی و با کی نمی جنگی . فقط برایت احساس تاسف میکنم . غرور و خود خواهی و در عالم هپروت زیستن و بدنبال عاطفه اقبال وشرکاء راه افتادن نتیجه اش همین است . برو یک تنه حالا با همه عالم بجنگ . تا ببینی به کجا میرسی

ناشناس گفت...

ای ننگ ،ای ننگ،
آفتاب آمد دلیل آفتاب،وقتی جانوران درنده ای همچون جان بلتون،جان سانو، معاون بخش عمليات مخفی سيا در زمان جرج بوش انسانهای شریف ویار مقاومت رجویها می شوند ،بیش از این نباید از مسعود رجوی وبا نو وشورای مفت خور و ولگردش انتظار داشت که انسانهای شریفی همچون اسماعیل وفا یغمائی یکی از سرمایه های ادبی سیاسی ایران به چنین القاب خمینی پسندانه ا ی متهم شوند.صلی علی محمّد یار امام خوش آمد.

حیدر پناهی گفت...

آقای یغمایی متاسفم متاسفم برای اینهمه فحش و فضاحت که در این اطلاعیه آمده است. من از شما بابت آن عذرخواهی می کنم. اینها به جایی رسیده اند که نباید! با جان بولتن ها و .... نشستن متاسفانه به اینجا میرساند که یارهای قدیمی را دشمن می انگارند. و یک سئوال را با فحش و فضاحت پاسخ می دهند. مواظب خودتان باشید که من الان با سابقه سی و خورده ای سال در میان مجاهدین الان به این نتیجه رسیده ام که اینها خطرناک هستند. با اینگونه برخوردها میتوان فهمید که تا کجا می توانند بروند. نشست های درونی یادتان هست که می پرسیدند اگر مثلا فلان مسئول سازمان جلوی مسعود بایستد آیا حاضرید او را بکشید؟ هر که می گفت نه انقلاب نکرده بود. هر که میگفت آری انقلابش پذیرفته می شد!! ما آنروز نمیدانستیم! متاسفم و برایتان نگرانم

ناشناس گفت...

سلام
من اگر جای اقای اسماعیل وفا یغمائی بود به رجوی میگفتم هرزه وخود فروش من نیستم بلکه هرزه وهرجائی توئی وان مریمت و میگویم رجوی دهانت را ببند که بوی تعفنت همه جا را گرفته باشد تا روزی که این ننگ تاریخ ایران همچون خمینی دجال بیشتر افشا شود ومن انروزی که رجوی پشت میز دادگاه نشسته را مثل روز روشن میبنم ومنتظر ان روز هستم موفق باشید

ناشناس گفت...

اگر مادر دلاور امیر زنده باشد و بیاید در سیمای آزادی و به او بگویند شبیه جناب محمد اقبال و نحوه برخورد ملکوتی او با خواهرش سخن بگوید و اسماعیل را مثلاً به «لجن» بکشد بیشتر مردم ایران می‌فهمند داستان از چه قرار است و دراینصورت ذره ای از شرافت و پاکی اسماعیل، اکرم، و امیر کاسته نخواهد شد و روسیاهی به سیاهکاران خواهد ماند.

ناشناس گفت...

وجدان پاک اسماعیل و حقیقت طلبی اش کار دست او داد و درود و سلام بر او.
اگر دشمنان اسماعیل و مجاهدین از این آب گل آلود ماهی می‌گیرند و عمامه به هوا می‌اندازند، مقصر کسانی هستند که عالم و آدم را مزدور و معاند فرض کرده اند و قدر منتقدین ارجمندی چون اسماعیل را ندانسته در دستگاه چاپلوسانی مثل «...» می‌روند که خودشان هم می دانند ذزه ای صداقت اسماعیل را ندارند.

ناشناس گفت...

آقای یغمایی این سند افتخار و پاکی شما در نزد مردم ایران خواهد بود در روزی که خلق بداند و پرده از اسرار فرو افتد.

شما فرزند خوب مردم هستید و به شهادت شعر هایتان همواره در کنار مردمتان بوده اید.

ّچه غم اگر سیاستمداران حقیر همچون جلادان حاکم بر شاعر و ادیبی چون شما تیغ می کشند؟ آنها تنها صفحه ای ننگین بر کارنامه پر از خیانت و دروغ خود می افزایند.

ناشناس گفت...

وقتی نامه اسماعیل وفا یغمایی را خواندم احساس کردم صورت مساله روی میز یک سوال بیشتر نبود و آن هم این که "آیا اکرم حبیب خانی زنده است؟ یا مرده؟" و پاسخ هم یک کلمه بیشتر نبود آری یا خیر.
وقتی پاسخ را در اطلاعیه شورای ملی مقاومت با امضا کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت خواندم خیلی تعجب کردم.
فرض بگیریم تمام اتهاماتی که در این اطلاعیه به اسماعیل وفا زده شده، {که البته ناگفته نماند که کماکان از اشعار غنی و بی بدیل او در سرودهایتان استفاده میکنید مثل گل طوفان اشرف و...} بگذریم ...
اما خود شما که رهبر عقیدتی هستید ادعا دارید راه پیامبر و انبیا را میروید و مریم مهر تابان است و دریای رحمت و رهایی است و قدم در راه سیده النسا گذاشته است... یک لحظه با خود خلوت کنید اگر الان آن ها بودند با این صورت مساله روی میز چه برخوردی میکردند؟
تا آنجا که من به عنوان یک مسلمان میفهمم، اولا آن هوادارانی را که امیر یغمایی را نگران کردند مواخذه میکردند و بعد خیلی صریح و روشن پاسخش را میدادند و اگر اکرم زنده بود به او میگفتند که او از نگرانی دربیاید و اگر هم مرده بود به او میگفتند که چرا و چگونه...
آقای رجوی سوالم از شما این است که مگر شما رهبر عقیدتی نیستید؟ چرا دریادل نیستید؟ مگر کسی که دریای رحمت! است در برابر یک سوال و نگرانی واقعی اینچنین رفتار میکند؟ باور کنید همان ایرانیانی که شما میخواهید آنها را رهبری کنید این واکنشها و پاسخهای شما را می بینند و میگویند اگر مسعود با سوال یک عضو سابقش چنین برخورد میکند وای به حال ما...
شما همیشه ادعا دارید که دشمن شما مونیستی رژیم خمینی است و بس ! حال آن که الان ما همه را دشمن شما می بینیم الا رژیم خمینی... در ضمن شما که به اسماعیل وفا مارک میزنید که خودفروشی آشکار سیاسی کرده است یکی نیست به خود شما بگوید که چقدر دنبال فاشیست ترین جناح آمریکا و اسراییل و صدام و... خودفروشی سیاسی کردید....
بهرحال صورت مساله روی میز شما یک سوال بیشتر نبود اکرم حبیب خانی زنده است یا مرده؟ همین

ناشناس گفت...

من روز و روزگاری تمام قلبم، تمام وجودم سازمان مجاهدین بود ولی متاسفانه خودشان به این اشتیاق پاک با رقتار و کردار رژیم پسند خودشان، ضربه زدند. حالا هم آنها را دوست و برادر و خواهر خودم می‌دانم اما بسیار دلشکسته ام . رنج می برم که سازمانی که روزی چشم و چراغ مردم ایران بود حالا دارد از چشم همان مردم می افتد و رهبران متکبر مجاهدین به این گسیختگی که خودشان مسبب اش هستند بی توجهی می کنند و هر روز زشتی دیگری مرتکب می شوند. برادر عزیز مسعود و خواهر عزیز مریم. من از سوز دل با شما حرف می‌زنم. گوش به چاپلوسان ندهید و به بچه های خودتان سنگ و کلوخ نزنید. عواطف و حساسیتهای پاک این مردم را دست کم نگیرید.
سلام و صد سلام به اسماعیل و خدا با او باد.

ناشناس گفت...

تبریک به شاعر سابقا مقاومتی. دست مریزاد! آنچه شما و سایر شرکاء در این روزها مشغول انجام آنید،از عهدۀ هزار مامور زبدۀ وزارت اطّلاعات هم بر نمی آمد. البته انگار دیگر برایتان اصلا مهم نیست که به نیابت از چه جانیانی تیغ برکشیده اید و هل من مبارز می طلبید؟! روح و روانش شاد خواجۀ شیراز که فرمود:
آشنایان ره عشق گَرَم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت بر بیگانه روم

چقدر بیگانه اید با این سخن حافظ. فراموش نکنید که شما و دوستانتان دست اندر کار آتش تهیه بر روی رزمندگان اشرف و لیبرتی شده اید. معنی آتش تهیه را که حتما می فهمید؟!

از اینهمه ژست دموکرات منشانه بعید بود که جوابیۀ همرزم سابقتان جمال بامداد را هم در وبلاگتان قرار ندهید! مرحمت فرموده لینک دهید و اگر صلاح مملکت خویش دانستید، در مورد سفر به هندوستان هم کمی توضیح دهید تا از گمراهی به در آئیم.

ایرانی

Freydun گفت...

Ba salam, first of all sorry by writing my opinion in english, since I do not have the persian fonts on laptop and more important lazy and unable to type in persian letter, and writing in FarsiLatin is most absurd.
I am truly sure, that Mojahedin completly are confused, otherwise they would not react like that. The best way of answer might be the way Mr. HeydarNejaad explain. That is why the Mullah win the best of it, look right now somebody writing as a former person working in Mojahedin as member of inteligent and so on. Take a look again to the letter of Mr. Messdaghie, everything he is writing is wright and is more advise for them, though how Mojahedin answer ihm is just bad and psychic reaction and "nasseza" . I am sure the decay of Mojaheind, this is unfortune to say, has been started. The way Mojahedin answer is in general their specific culture and in general the culture of many iranian.

ناشناس گفت...

اسماعیل نه تیغ برکشیده و نه هل من مبارز طلبیده، به کوچه خاکی زدن موقوف.
سئوال ناقابلی پرسیده است و جواب خواسته است. با کولی گیری و اتهام زنی شما به جایی نمی‌رسید.
پای بیگانگان را هم لطفاً به میان نکشید چون بعد از رژیم، بیگانه تر از جان بولتون نداریم که شما وی و باندش را مدتهاست دوست می‌پندارید.
هویت اسماعیل صدیت با دشمنان اصلی مردم ایران آخوندهای جنایتکار است و با پرونده سازی و شامورتی بازی نمیشود بر آن خط بکشید.
راستی اگر زنده یاد ابراهیم آل اسحاق زنده بود کسانیکه بارها پیش او پشت سر سازمان سفره دلشان را می گشودند می‌توانستند حالا چاپلوسانه بنویسند و در روی او نگاه کنند؟
مقاله گهربار جناب آقای جمال بامداد در سایت آفتابکاران در لینک زیر است.
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3038

ناشناس گفت...



تاریخ ایران همواره نشان داده است که شیعه سیاسی یعنی تروریزم. چرا سر خودمان را کلاه می گذاریم؟ واقعیت این است که ما در ایران یک تروریزم دولتی داریم که آخوندهای در حکومت اند و یک تروریزم در تبعید که برای قدرت با آن یکی می جنگد. اما جنگیدن مانع ازآن نمی شود که هویت و ماهیت این یکی در تبعید را تروریزم ندانیم.
مجاهدین جدای از اینکه در لیست این و آن باشند یا نباشند در ماهیت خود یک جریان تروریستی هستند درست مانند خامنه ای و دارو دسته اش.
من از یسکو خوشحالم که شاعر و محقق ارزنده آقای یغمایی از یک جریان تروریستی خود را کنار کشیده است و از سویی نگرانم که کمیسیون امنیت تروریستهای مغلوب یا وزارت اطلاعات تروریستهای غالب خطری متوجه سلامتی ایشان و نزدیکانش کنند.

یک ایرانی در تبیعد

ناشناس گفت...

در تاریخ ایران توده هاى شيعه و سنى، هردو قرباني استبداد بوده اند. سلطان محمود غزنوى مثلا سنی، ستمی نبود که بر شیعیان و رافضی ها نکند و بعکس شاه اسماعيل صفوى مثلا شیعی خون هزاران سنی بیگناه را برزمین ریخته است.
بحث اسماعیل و طرف مقابل نه شیعه است و نه تروریزم، لطفاً اینگونه بحثها را اینجا نیآورید. اگر صحبت از تاریخ است حکومتها و گروههای عیر شیعه و غیر مسلمان و حتی غیر مذهبی هم بوده اند که سر از تروریسم درآوردند. مغان حقه باز و ستمگر را هم داشتیم که دمار از روزگار مانی و مزدك درآوردند. بنی امیه و بنی عباس و حکومتهای غیرشیعی هم پرونده خوبی ندارند. متاسفانه ما تاريخ اسلام و تشيع را درست نمى دانيم، يك تاريخ جعلى آخوند ساخته را گرفته و برمبنای آن قضاوت می‌کنیم.
بحث اسماعیل و طرف مقابل شیعه یا تروریزم نیست.
موضوع را لطفاً منحرف نکنید.

ناشناس گفت...

ناشناس گفت...
اسماعیل نه تیغ برکشیده و نه هل من مبارز طلبیده، به کوچه خاکی زدن موقوف.
سئوال ناقابلی پرسیده است و جواب خواسته است. با کولی گیری و اتهام زنی شما به جایی نمی‌رسید.


شما که داری داخل جاده صاف آسفالت می تازی، مگه وکیل و وصی اسماعیل خان هستی؟!شایدم یکشنبه ها شما سِمت منشی ایشون رو دارید. از پاسخت هم معلومه کی کولی گری می کنه...جنس امثال تو از همونهاست که به قول زنده یاد ساعدی اگه نفسش به جایی بخوره تا هزار سال چیزی سبز نمی شه.با اینهمه: از هر چه بگذریم سخن هندوستان خوشتر است!

ایرانی

ناشناس گفت...

اطلاعیه را خواندم فقط میگویم اگر این رهبر است خاک بر سرش واقعا.نجمه

ناشناس گفت...

اسماعیل دموکرات چرا کامنت ها را
پاک میکنی ؟ دیروز سی کامنت بود امروز شده است 25 تا !! ولی درهرحال مهم نیست :
ناشناس ناشناس گفت...

باز هم میگویم اسماعیل برایت متاسفم . چطور آنهمه کار و تلاش و شعر و ادبیات را به چاه ویل ریختی و حالا بالای چاه بنشین و زار زار گریه کن . حالا گیرم که تو مجنون بودی و مادر امیر لیلی . به اینهمه زبونی می ارزید؟ زنی رفته است و ترا طلاق داده است . اینقدر وابسته بودی که سی سال زندگی و کار و شعرت را روی زمین ریخته و برایش به آتش کشیدی . کاش میشد خانم بلیندا این کامنت ها را میخواند و می فهمید که برسرتو چه آمده است . حقیقتا که فروش دوست و همسنگر برابر با فروش وجدان است . من دلم به حال امیر میسوزد که باید همه بار مشکلات ترا هم بردوش بکشد و بردوش کشیده است وقتی که درسن 14 سالگی با تشویق های خودت به ارتش رفت و حالا تقصیر بی مسئولیتی های خودت حتی به عنوان یک پدررا به گردن دیگران انداخته ای . تنها توصیه ام بتو این است که این وب لاگ را ببند و برو شاید حداقل آرامش روحی پیدا کنی - مهران صنوبری

ناشناس گفت...

اسماعیل دموکرات چرا کامنت ها را پاک میکنی ؟ دیروز سی کامنت بود امروز شده است 25 تا !!
مهران صنوبری
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
داش مهران که در کامنت پیش (در بخش نخست نوشنه اسماعیل) سهراب بودی و آنجا هم فتوا دادی.
دیروز سی کامنت بود امروز شده ۵۵ کامنت.
===
داش مهران شما برای خودت متاسف باش که مسئله به این مهمی را داستان شوهری که از زنش جدا است تصور می‌کنی و همه را هالو تصور می کنی. هنوز نمیدانی که گریه آن کسی باید بکند که به اعتماد مردم ایران لگد زده است. زبونی و کوری واقعی در ندیدن همین واقعیت تلخ است داش مهران.
سی سال زندگی و کار و شعر اسماعیل اکنون قد کشیده است اما چشمان تو و مثل تو غبار گرفته و نمی‌توانی ببینی.
داش مهران. خانم بلیندا هم مثل بسیاری از مردم ایران به ریش و سبیل جنابعالی و دیگر آیات عظام می‌خندد.

ناشناس گفت...

امروز عصر رفته بودم به مراسمی که در شب هفت مادر معینی از بنیانگذاران حرکت مادران خاوران برگزار شده بود . همه سخنرانان و شاهدان گواهی می دادند که مادر معینی چون همه مادران شهیدان خاوران از مرزهای تنگ کینه و قصاص و سیاست سیاست بازان گذشته بودند و در ورای اینهمه همه فرزندان مبارز و مجاهد را فرزندان خود می دانستند و به همه شان یکسان مهر می ورزیدند و می ورزند..
تمام مدت مراسم و بعد از آن با خود فکر می کردم که همین مادران هستند که کلید آینده را در دست دارند. مادرانی که بی دریغ می توانند دوست بدارند همه فرزندان مبارز و مجاهد و مذهبی و غیر مذهبی و در زندان یا در تبعید یا در لیبرتی ... و خلاصه هر کس را که قدمی یا قلمی برای صلح و آزادی و دمکراسی در این سر زمین بر می دارد را بدور از خط و خطوط سیاسی و نظرات موافق و مخالف دوست می دارند..
و فکر کردم که چقدر امروز در این روزهایی که مسئولان سازمان مجاهدین بخشی از فرزندان همین مردم را بجرم انتقاد یا اختلاف نظر با کینه ای غیر قابل باور به زیر باران شدید ترین تهمت ها و افترا ها گرفته اند به حرکتی و جنبشی از سوی مادران شهیدان نیاز داریم تا رهبران مجاهدین را به مسیر اعتدال و گشایش باز گردانند.
فکر کردم چقدر جای شخصیتی مانند آیت الله طالقانی در این روزها خالی است جای مادرانی که بتوانیم به آنها شکایت بریم دلداریمان دهند. مادرانی که فراتر از کادر بسته و حقیر سیاست بتوانند نهیب بزنند بر رهبر و مسئولان تنگ نظر و کوته فکر سازمان مجاهدین تا شاید ذهنشان باز شود سینه هایشان فراخ شود و بتوانند کمی فراتر از منافع حقیر سیاسی روز خود و فراتر از از نوک دماغشان را ببینند و دست از اینهمه حقارت و کینه توزی بر دارند. .
فکر کردم چقدر جای تاسف و افسوس دارد که مسعود رجوی با اینکه در نیمه های دهه شصت زندگی است نه تنها هیچگاه نتوانست جایگاه یک شخصیت ملی فرا سازمانی را در تاریخ مبارزاتی ما به خود اختصاص دهد تا در چنین روزهایی بتواند ملجا کسانی باشند که شخصیت و آبرو ویشان بازیچه دست مشتی کوته فکر حقیر شده است. بتواند فضا را آرام کند به کدورتها پایان دهد و بر زخمها مرهم نهند بلکه خود امروز به محرک اصلی جریانی تبدیل شده است که به هتک حرمت و ترور شخصیت منتقدان و مخالفان می پردازد.
مریم رجوی هم که در ابتدا قرار بود رئیس جمهور برگزیده همه مقاومت در معنی وسیعش باشد متاسفانه در عمل رئیس جمهور برگزیده سازمان مجاهدین باقی ماند و در همان کادر تنگ و حقیر و پر از کینه و نفرت رهبران و مسئولان سازمان .

در شورای مقاومت هم کسی که وزن و شخصیت لازم را برای حل مشکلات میان منتقدان و رهبران سازمان را داشته باشد هیچگاه وجود نداشته است. کسی که فراتر از کادر سیاسی بتواند با تکیه بر شخصیت انسانی خود به حل مشکلات بپردازد.

داشتم می گفتم که در تمام مراسم بزرگداشت مادر معینی در این افکار غرق بودم و با دلی پراز درد در سوک مادری از شمار مادرانی که با مهر شان با دوست داشتن بی دریغشان کلید آینده ایران هستند گریستم.

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَیْكَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ كَثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا
بارالها ما به تو شكایت میكنیم فقدان پیامبرمان را و غیبت مولایمان را و بسیارى دشمنان و كمى تعداد مان و سختی فتنه ها بر ما و هم پشت بودن زمانه را

مازیار ایزدپناه

ناشناس گفت...

وراتر از خواست به حق اسماعیل، که رنج فرزندش امیر را درک می‌کند که می‌خواهد از سرنوشت مادر دلاورش با خبر شود، واکنش سازمان مربوطه و نظایر «جمال بامداد» واقعاً عبرت انگیز و تاسف بار است. من نمی‌دانم جمال چطوری می‌تواند در خلوت خویش با خودش کنار بیاید.
چقدر این دنیا پست و پلید است و چگونه آدمها رنگ عوض می‌کنند...

ناشناس گفت...

آرش
واقعا متاسفم برای شمامجاهدین قلابی که بر مجاهدی و چریکی مبارز و اصیل چون وفایغمایی میتازید!شاعری که برای مرده ها و زنده های شما سرود ونوشت و غرید و خروشید و با خنده ها وگریه های شماخندید وگریست. متاسفم که این روزها و هفته ها را تجربه میکنم. از سویی برایتان سخت نگرانم و اندوهگینم و از سوی دیگر نمی توانم چیزی نگویم و مخالفتم را با شما ابراز ننمایم. من نیز چون اسماعیل وفا بر شما انتقاد فراوان دارم و مخالف حرکات بچه گانه و حقیر شما هستم. شما رژیم خمینی را رها کرده اید و به جنگ با شاعری پرداخته اید که دشمن شما نیست و جرات به خرج داده و سوالی طرح نموده است!!! شما در حال هل دادن او به سمت وسوی دشمن مردم ایران هستید که باید بگویم سخت در اشتباهید! آری!در مورد این فرد که دهها سال است که به هیچ ناکس و نامردی باج وخراج نداده است سخت در اشتباهید و او یک تنه در مقابل شما و هر نامردم دیگر خواهد ایستاد و ما از وی همه جانبه حمایت به عمل خواهیم آورد. او را مزدور رژیم و همراه و همیار رژیم ملایان مخوانید که گناهی یست نابخشودنی واین وصله ها به او نمی چسبد. او فرزند مردم ایران است و ایرانی وار به مبارزه و ایستادگی خود در مقابل هر زورگو و مستبدی ادامه خواهد داد!