با تشکر از خانم
اکرم حبیب خانی.
دوستان! سرانجام پس
از ده روز خانم اکرم حبیب خانی (همانطور که من
خواسته بودم و پیشنهاد داده بودم حتی به شیوه آقایان محمد اقبال و کامیار
ایزد پناه با اطلاعاتی خواندن و دشنام دادن به من از سلامتی خود فرزندش را
با خبر کند.لینک:پیام به خانم اکرم حبیب خانی امیر یغمائی. اسماعیل وفا یغمائی. بلیندا بازول مکنزی ) از سلامتی خود با نامه
ای به کمیسیون حقوق بشر و اطلاعاتی خواندن من خبر داد و در این زمینه
۲۱ نظر:
بسته راه گلویم بغض و دلم شعلهور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم، گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
شاعر عزیز غمت مباد و زنده باشی.
دوست عزیز آقای یغمایی !
دقیقا همانطور که فکر میکردم و مدتی قبل به شما اخطار دادم کل ماجرا یک سناریوی رهبر ساخته بود برای بدام انداختن شما و چسباندن شما به وزارت اطلاعات!! من به شخصه تجربیات مشابهی را در اینگونه عملیات تبهکارانه رهبر در ارتباط با دام گستردن برای افراد دیگر دارم که به جای خود از آنها سخن خواهم گفت. اما این بار تیر رهبر به سنگ خورده است. باید منتظر سناریوهای جدیدی باشید. حیف و صد حیف از آنهمه رنج و تلاش و خون که اینک ملعبه دست نامردانی بیرحم و توطئه گر شده است. اما اینها کور خوانده اند. میشود برای مدتی عده ای را فریب داد اما نمیتوان برای همیشه همه را فریب داد و چاه کنان برای دیگران خود ته چاه درماندگی و استیصال هستند. متن کامنتی که در یازدهم خرداد برایتان نوشتم در زیر میاید:
بهمن
ناشناس گفت...
با سلام اسماعیل عزیز!
با توجه به سوابقم در بخش امنیتی سازمان بایستی به شما هشداری جدی در ارتباط با یک توطئه احتمالی رهبر بدهم. شما گفته اید که دو تن از وابستگان سازمان به امیر در ارتباط با فوت مادرشان تسلیت گفته اند در حالیکه خودشان در این رابطه هیچ خبری نمی دهند. حال سناریو چیست؟ :
اسماعیل با مواضع اخیرش همچون استخوانی در گلوی رهبر گیر کرده است. به او نمی توان مارک وابستگی به وزارت اطلاعات را زد. کسی باور نمیکند و این گونه سر شاخ شدن با وی میتواند به ضد خودش تبدیل شود و بسیاری از هواداران و اعضای شورا را میتواند مساله دار سازد. چه باید کرد! رهبر و تعدادی از افراد پیرامون بند وی مار خورده و افعی شده اند. دامی میگسترند: غیر رسمی خبر مرگ مادر را به امیر میدهند. این خبر امیر را و به دنبال ان پدرش را نگران میکند. اسماعیل تلاش میکند از کانالهای خود سازمان صحت خبر را پی بگیرد. با وی برخورد توهین آمیز میشود و پاسخی نمی گیرد. اسماعیل ناچار میشود پرسش اش را علنی مطرح سازد. با توجه به اینکه این داستان حسابی وی را عصبی کرده است وی به احتمال زیاد در پرسش خود گزک مناسبی به دست رهبر و باند حیله گر پیرامونش میدهد تا بتوانند اسماعیل را به دام انداخته و مهر کثیف وزارت اطلاعات را بر پیشانی وی بکوبند.حال به نظر میرسد این باند جمله مناسب را برای مانور دادن و حمله به اسماعیل را در پرسش شما یافته است: مرگهای مشکوک در سازمان! با این بیانیه کمیسیون ضد اطلاعات شورا!! که در ظاهر هم ممکن است کمی برای شما عجیب جلوه کند حمله را آغاز کرده است. گام بعدی احتمالا ابتشار نامه از همسر سابق شما و یا نشان دادن تصویری از ایشان است که وی را صحیح و سالم نشان میدهند. با این کلک بند رهبری با یک تیر دو نشان زده است.
١- اسماعیل را سنگ روی یخ کرده و به وابستگانش ثابت میکند که او هم مشکوک است.
٢- نشان میدهد که ادعاها در مورد مرگ های مشکوک در سازمان همه بی پایه و اساس هستند. و افرادی همچون یعقوب کر بعداز نزدیک به سی سال مبارزه، (چهار سال زندانی خمینی و ٢٥ سال حضور در پایگاههای سازمان در کردستان و عراق) پس از تقاضای خروج از سازمان سر پست نگهبانی اشتباها با شلیک سه تیر از سلاح خودش کشته میشود !!
دوست عزیزمن تصور میکنم شما هنوز رهبر سابقتان را نشناخته اید! پس مواظب باشد در دامش نیافتید!
۱۱ خرداد ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۱۷:۱۶
پس مشکل اصلی حل شد و به امیرخان وشما تبریک میگویم که خانم حبیب خانی زنده است و ظاهرن در کنار جناب رهبر وسازمان ایستاده اند.
دوست عزیز آقای یغمایی ! دقیقا همانطور که فکر میکردم و مدتی قبل به شما اخطار دادم کل ماجرا یک سناریوی ...ساخته بود برای بدام انداختن شما و چسباندن شما به وزارت اطلاعات!! من به شخصه تجربیات مشابهی را در اینگونه عملیات ... رهبر در ارتباط با دام گستردن برای افراد دیگر دارم که به جای خود از آنها سخن خواهم گفت. اما این بار تیر رهبر به سنگ خورده است. باید منتظر سناریوهای جدیدی باشید. حیف و صد حیف از آنهمه رنج و تلاش و خون که اینک ملعبه دست نامردانی بیرحم و شده است. اما اینها کور خوانده اند. میشود برای مدتی عده ای را فریب داد اما نمیتوان برای همیشه همه را فریب داد و چاه کنان برای دیگران خود ته چاه درماندگی و استیصال هستند. متن کامنتی که در یازدهم خرداد برایتان نوشتم در زیر میاید: بهمن ناشناس گفت... با سلام اسماعیل عزیز! با توجه به سوابقم در بخش ...سازمان بایستی به شما هشداری جدی در ارتباط با یک توطئه احتمالی رهبر بدهم. شما گفته اید که دو تن از وابستگان سازمان به امیر در ارتباط با فوت مادرشان تسلیت گفته اند در حالیکه خودشان در این رابطه هیچ خبری نمی دهند. حال سناریو در نامه
بهمن گرامی با پوزش از این که دو سه کلمه از میل را حذف کردم. این ممکن است هر چند من چیز دیگری فکر میکنم.ولی مهم نیست مساله حل شد.در رابطه با توطئه غمی نیست به خدا سوگند درک حقیقت و شناخت ماهیتها لذتی دارد و نیروئی به آدم میدهد که ادم پاکیزگی خدا را در کنار خود میبیند مگر برای درک این مایه از بی صداقتی و دروغ راه دیگری جز بر لبه تیغ بوسه زدن هست. ممنونم و نیز از دوستان خواهش میکنم عصبانیت خود را کنترل نموده و هیچ نوع توهین شخصی به مجاهدین و رهبران آنها ننمائید.من بسیاری کامنتها را به این دلیل نمی توانم انتشار دهم.با منطق و ارامش وبا قلمی که در شان یک منتقد و مخالف سیاسی است با مسائل روبرو شویم. ممنونم
سلام: یکی از شما جوکی چیزی بگوید بخندیم. چرا زانوی غم به بغل گرفته اید؟
چرا هر وقت هر چه خودتان بنویسید بر حق است؛ نه اتهام هست و نه دشنام است و نه هزار چیز دیگر؛ اما به مجردی که در جوابتان کسی هر چه بگوید؛ هم فحاشی است و هم بر حق نیست؛ هم نامه خودشان نیست؛ ادبیاتش مال او نیست؟ شما تصور میکنید که حقیقتا تافته جدا بافته هستید؟ در هیچ کجا نامه شما را " اطلاعاتی " نخوانده اند؛ بلکه گفته اند، در سایت های وزارت اطلاعات منعکس شده است؛ و این جزئی از توطئه وزارت اطلاعات هست. در ضمن مگر خود شما نمیتوانید از طریق سازمان ملل و حقوق بشر پیگیر شوید که آیا همسر سابقتان در قید حیاط هستند یا نه؟ مگر مدعی نیستی که این نامه خودش نیست؛ آیا نمیتوانی همین نامه را به عنوان یک نامه جعلی در صورت « زنده نبودن » خانم اکرم حبیب خانی؛ تحت پیگرد قانونی قرار دهی؟ فکر کنم آنقدر که خود نامه ناراحت کرده است؛ زنده بودن خانم اکرم حبیب خانی خوشحالت نکرده است. راستی مگر رژیم مرده است، که تمام هم و غمتان را گذاشته اید، سازمان مجاهدین خلق را افشا کنید؟
خانم زهرا با سلام شما اشتباه میکنید.مهیار
آقای یغمایی با این برخورد های اصولی که میکنید و جواب فحشنامه ها را متین و انسانی میدهید ، بزرگترین ضربه ای است که به این سازمان انقلابی که تبدیل به... شده است میزنید . آنها از کسی که مانند خودشان فحش میدهد و برخوردعکس العملی میکند استقبال میکنند و در جا به ...سیدعلی می چسبانند اما از برخوردهای شما مانند جن و بسم الله آنها را میترساند . بی شک 99 درصد از ما جوابیه این خانم را میدانستیم که چه میخواهد بگوید چرا که در آن آنجا آدمها از حق انتخاب و آزادی تهی شده اند . باور کنید که یکی از مسئولان درجه اول این سازمان زمانی که مطرح کردم که میخواهم از این سازمان جدا شوم با گریه می گفت که ما به ... احتیاج داریم کسی که در رهبری ذوب شده باشد . لعنت بر خمینی ، احمد
----------------------
احمد گرامی با معذرت از حذف یکی دو کلمه برای حفظ فرهنگ سایت میبخشی
اسماعیل
چرا نظر زیر را نمی زنید ؟ از کوزه برون همان تراود که در اوست . واقعا چه روش کثیفی جهت بی اعتبار کردن آدمهای مایه داری که به رهبری ... رجوی نه می گویند.تمام درد رجوی از صدر تا ته تشکیلاتش این بود که توان برخورد منطقی وادیبانه با انتقادات وسئوالات شاعر گرانقدر وادیب بزرگواری همچون اسماعیل وفا یغمائی را نداشتند.این برنامه کثیف(تسلیت گفتن به امیر یغمائی در خیابان) را طی مراحلی چیدند که به این شکل به خیال خودشان این شاعر و ادیب بزرگوار را خراب کنند.اما کور خوانده اید.ارزش او با این کار کثیفتان بالاتر رفت وشما بیش از پیش افشا شدید. عین رژیم کثیف وبی آبروی اخوندها عمل می کنید.اوهم اتوبوس شاعران ونویسندگان را به دره پرت می کند ومی گوید خودش به دره سقوط کرد..ای هزاران ننگ بر ...وبرادر دوقلوی مکتبیتان رژیم خمینی باد.آقایون وخانمهای به اصطلاح مستقل شورائی غیرت انسانیتان کجا رفته که در برابر این شیوه های...آخوندها سکوت کرده وبر پای چنین شیوه های کثیفی امضا می گذارید.آقای مهدی سامع آقای هزارخانی آیا خوب فکر کرده اید که در کجا ایستادهاید
دوست ناشناس سلام نظرتان را زدم با حذف دو سه کلمه. خواهش میکنم اگر محبتی به من دارید جدال را سیاسی و انسانی بکنید.هماچ چیزی که خودتان تاکید کرده اید.در ضمن اسمی برای خود انتخاب کنید تا با سایرین اشتباه نشود ممنون
اسماعیل عزیز درود. برادر عزیز. حیف از وقت عزیز نیست صرف این جماعت میکنی. تلاش کن هر چه زودتر این مقوله را ببندی و به کارهای خود ادامه دهیم. باقی حرفها را در مصاحبه ها و اشعار و نوشته های پراکنده میتوان زد. این جماعت درست بشو نیستن. یکی دیگه پس از مسعود هم که بیاد همین راه را خواهد رفت و خانه از پای بست ویران است. بچسب به شعر و رسالت شاعری و ادبی خودت که من صلاح ت را گفتم و پشیمان نخواهی شد. قربانت، س
به نظرم یک چیز فراموش شده است و آنهم تشکر از اقدام آقای مسعود رجوی و دستوری که دادند تا خانم جبیب خانی از این ماجرا مطلع و نامه بنویسند. به هرحال ما آدم های باانصافی هستیم و هر قدم رهبری به سوی خیر را گرامی می داریم.
بله باید از آقای رجوی تشکرکی کرد. اما کاش می گفتند آن خانم فقط در یک پاراگراف از سلامت خودشان خبر می دادند و آن لجن پراکنی ها را علیه شاعر و همسر قدیمشان نمی کردند. هرچند که حتما زیر فشار گفته اند.
ناشناس آخر
بالاخره خدا را شکر معلوم شد که زنده است و نگرانی تمام شد.سیما
من از دوستان زنده یاد نادره افشاری هستم در سال 1365 او به دلیل عشق به مسعود و مریم تقاضای خود سوزی داد که در نشریه انجمنهای دانشجویان مسلمان هم چاپ شد بعدها دشمن رجوی شد.امیدوارم با این کارها فردا تکرار نشود این مرام فحاشی برادر و خواهر و زن و شوهر علیه هم واقعا بسیار زشت و نفرت انگیز است.محبوبه سالاری
بنام خدا،بنام شرف،بنام وجدانهای بیدار.بنام عدالت و آزادگی.این هنر نیست که به یک یا چند نفر یا حتّی گروهی اتهام یا اتهاماتی زده شود.هنر در اینست که حتّی با دشمن غدّار با عدالت ومنطق وسند صحبت شده وحتّی او را محاکمه کرد.در غیر اینصورت شیوه همان شیوه ای است که سران رژیم کنونی در اوایل انقلاب خیلی ها را فقط با لفظ اینکه مزدور شاه بوده به جوخه های اعدام سپردند،ویا اکنون تحت عنوان جاسوس این کشور وآن کشور به طناب دار می سپارند.آقای اسماعیل وفایغمائی چهره ای ناشناخته برای ایرانیان،بویژه ایرانیان خارج ازکشورنیست.امّا با همه این حال اگر سازمان مجاهدین ویا شورای ملی مقاومت در رابطه با وابستگی ایشان به وزارت اطلاعات رژیم، سند یا اسنادی دارد،هرچه زودتر برملا سازد.تا ملّت بدانند با کی طرف هستند وکی درستکار وکی زشتکار است، در غیر ایصورت بازار اتهام زنی رواج یافته و ماموران واقعی در این آشفته بازار مفت ومجانی در خواهند ودودش به چشم همه خواهد رفت.
.وجدان،شرف،عدالت،آزادگی ،انصاف وبه اضافه فضای سیاسی خارج کشور طلب می کند که هر چه سریعتر سره از ناسره روشن شود.در غیر اینصورت این شتر اتهام زنی دیر یا زود بر درب خانه همه خواهد خوابید .
با امید به اینکه هرچه زودتر چهره وماهیت متهم اصلی برای ملت آشکار شود.
م-ت اخلاقی
متن این نامه به من میگوید که مجاهدین خلق آن را نوشتهاند و به اسم ایشان منتشر کردهاند. من نمیدانم این "زندان" لیبرتی چگونه زندانیست که ایشان امکان تردد ندارند و در عین حال توانستهاند ظرف این مدت کوتاه به این نتیجه برسند که همسر سابقشان در مسیر دشمن افتاده است!! انتشار این نامه به هیچوجه سند زنده بودن و یا مواضع امروز ایشان نیست.
تمام این قضایای اخیر بوی مشکوکی میدهند به نظر میاید یک عده به عمد یا صحو قصد سرگرم کردن مجاهدین رو دارند تا از مسیر مبارزه اصلی دور بشن.اگر قرار بر این باشد که هر کس یک ادعای مجهول بر اساس یک خبر یا خواب دیدن در پیش پای مجاهدین بگذارد و انتظار جواب داشته باشد این خود بهترین گزینه برای سرگرم کردن مبارزین است.
بهتر نبود که آقای یغمایی و تمام آنهایی که ادعای خیرخواهانه دارند از دولت عراق و مارتین کوبلر خواستار لغو محدودیت های موجود میشدند و در این زمینه مصرانه فعالیت میکردند.شاید چونکه این کار مشکل تر از متهم کردن مجاهدین است راه حال بهتری برای کسب اطلاع باشد.
بهتر است این امکان رادر اختیار امیر قرار دهند تا با مادرش تلفنی صحبت کند و قال قضیه کنده شود.
مجاهدین هم بدش نمی آید یکی به پر وپاچه اش بپیچد و ننه من غریبم بازی درآورد و سرپوش بر خیلی از مسائل بگذارد. کاری که رژیم و دیگر گروههای سیاسی هم میکنند.
این نامه پشیزی ارزش ندارد. دقیقاً تقلید از اعمال جنایتکار معدوم سعید امامی است. ماجرای سرکوهی را به یاد بیاورید که از این نامههای زیر فشار اطلاعات بسیار نوشته شده است. ظاهراً رهبر و انصارش قصد دارند که گوی سبقت را از سعید امامی بربایند. زهی تاسف که به این حد از انحطاط سقوط کردهاند.
محدث
ارسال یک نظر