دوستان گرامی برای گذاشتن کامنت دو نکته را رعایت کنید در غیر اینصورت با عرض پوزش کامنتها منتشر نمیشود.
ا.کاربرانی که به هر دلیل نمی خواهند با نام واقعی کامنت بگذارند،نامی مستعار، یا شماره، یا علامتی برای
خود انتخاب کنید ،و با انتخاب همان گزینه ناشناس، اسم را در آغاز یا پایان
کامنت بنویسید تا انواع اقسام ناشناس ها با هم قاطی نشوند و در صورت لزوم
بتوان پاسخ داد
2. از انتشار کامنت هائی که حاوی توهین
و تحقیر و دشنام به افراد یا سازمانها یا گروهها یا پیروان عقاید مختلف
باشد خود داری میشود و این نوع کامنت ها خصوصی تلقی خواهد شد!. دشنام
وتوهین، و مارک زدن بدون پشتوانه درست منطقی و سیاسی و در حقیقت سرکوب
نظری!، فرهنگ جالبی برای چالش نیست. این فرهنگ یعنی سرکوب نظری را همراه
با کشتار وشکنجه عملی از همان سال 1357 وبر پائی نظام نحس و پلید آخوندی
تجربه کرده ایم و متاسفانه قسمت نظری ان سالهاست توسط برخی تشکلهائی که خود
را اپوزیسیون و آلترناتیو میدانند تا همین امروز در رابطه با منتقدان و
مخالفان با پشتکاری ستایش انگیز!!ودر عین حال مهوع دنبال میشود.این فرهنگ در این وبگاه جائی ندارد.میتوان
با منطق مستحکم و به روشنی نقد کرد و به چالش کشیدوبر آگاهی ها
افزود.مقصود و مقصد بجز در رابطه با مرتجعان حاکم،نه ستیز و قهر بل چالش و
رشد فکری و در برابر دشمن مشترک نزدیک شدن وهمبستگی و همیاری است .
با تشکر
دریچه زرد
۲۴ نظر:
چشم آقا اسماعیل! ما همه سرباز توأیم یغمایی
گوش به فرمان توایم یغمایی
ارارار گرامی من مخلص شما هستم و کمتر از آن که کسی سرباز و گوش بفرمان من باشد .ما همه سرباز و گوش بفرمان برادری برابری و ازادی هستیم و در این راه کوشنده باشد که خدمتی بکنیم
با درود
اتهام قتل و مرگ مشکوک و طلاق اجباری و .... دشنام وتوهین و مارک زدن بدون پشتوانه درست منطقی حساب میشود یا نه؟ گدای کردن آزادی از پنتاگون چی؟ حتمن اینها همه جز نقد های مدنی میباشند و بر آگاهی ها افزآیند.
نگاه کن اسمائیل جان: بیش از دهسال است که بد ترین دشنام ها و تهمت ها را شما، شکری ، جعفری،اصفهانی ... به مجاهدین زدید. اصلان محلتان نگذاشتن. شاید همین برای بعضی از شما ها عقده شده باشد. ولی برادر جان، وقتی تهمت وزارت اطلاعاتی و سرویسی زدید، و مرز ها را مخدوش کردید، اونجا دیگه تهمت و دشنام و یا بقول شما "نقد" نیست. مرز دریدن است.
دوست (سابق)، ح
عزیز دوست سابق
ایانه بردار و حقیقت خودت و حرفهایت را ببین هم من و هم تو میدانیم حقیقت چیست.داوری اینده هست نگران نباش.
دوست سابق در ضمن با عرض معذرت شما کیلوئی حرف میزنی من دهسال قبل عضو شورا بودم و نمیتوانستم و نمی خواستم دشنام که نه نقد بنویسم.سال 2004 من استعفا دادم. تا سال 2008 بر سر کمک به شماری از بچه های تیف نقد من شروع شد و تا کنون نیز جز نقد که حق من و ماست چیزی ننوشته ام.سرکاربروید ادبیات نشات گرفته از فرهنگ آقای رجوی را بخوانید و قضاوت کنید بدترین دشنامها تا حد کوچه و بازاری چنانکه در رابطه با پیرمرد مترجمش غلام ارائه شد و الوده ترین دروغها و اتهامها چنانکه در نامه همسر سابق من علیه من اعلام شد از جمله اطلاعاتی بودن نثار شده است بدون تعارف در بی ادبی و هتک حرمت و توهین تشکیلات سرکارگوی سبقت را از تمام سازمانهای سیاسی ربوده است ولی متاسفانه شما امکان نگریستن به خود را ندارید چون چنان غرق در عظمت و حقانیت خویسید که نمی ینید.متاسفم
خداوند مجاهدین خلق و مسعود و مریم رجوی را از شر منافقین که سعی میکنند ریشه این جنبش را بزنند حفظ کند و نیز منافقین و توطئه گران را به راه رستگاری هدایت کند
سیف الله
سلام این آقای ح مثل اینکه چیزها را نمیخواند تهمت اطلاعاتی به آقای یغمائی زده شده است آقای ح شما انگار بی خبرید
خداوند همه را بیامرزد فعلا که همه از دست هم بدبخت و بیچاره ایم و اخوندهای بی همه چیز دارند کیفشان را میکنند
احمد .ک
آقا اسمعیل، منظورم شخص شما به تنهایی نبود؛ منظور این بود که شماها (شما بقول خودتان از سال ٢٠٠٨) مشغول انتقاد بودید و کسی نگفت انتقاد نکنید، چون انتقاد های شما، نظیر اتهام جنگ طلبی و اتهام گدایی و زانو زدن بزرگترین سازمان اپسیزیون در مقابل پنتاگون، خیلی مدنی، محترمانه و مودبانه و منطقی بود. ولی وقتی از مرزهای سرخ (اتهام قتل) میگذرید و اتهام های اطلاعاتی و سرویس پسند میزنید، دیگه سازمان مجاهدین باید خیلی پخمه باشد که آنها را هم زیر سبیلی رد کند.
شما بهتر از من میدانید که مجاهدین در ده سال گذشته واقعن از خیلی از اتهامات و فحش ها و ناسزا گویی ها و تهمت ها و نیش و ... خوردند و گذشتند. کلامی هم نگفتند. یک سری به مقالات شکری و یا اصفهانی و یا برخی از چم نمایان بزنید
که صبر و حوصله مجاهدین را ارزیابی کنید (در واقع وقتی برای این جدل های پوچ ندارند و هم اینکه از زمین و آسمان زیر ضرب قرار دارند).
در مورد خود شما هم: این شما بودید که بعد از یکی دو تا مقاله، هل من مبارز طلبیدید، آنهم تحت عنوان همسر و مادر بچه و اتهام قتل زدید. اگر به همان روال "افشاگری" مدنی ادامه میدادید، مطمئن باشید خبری نمیشد. تنور داغ مصداقی (تیف خارج کشوری) شما را هم گرفت. لطفآ با خودتان صادق باشید.
دوست (سابق)، ح
دوست سابق
اتهام قتل را شما دارید میزنید.من کلمه مشکوک را به کار بردم یعنی ناشناس شک بر انگیز نامعلوم حالا شما میخواهید از این قتل را استخرج کنید بکنید.در ضمن بگذارید درب دیگ افتاده باشد برادر من بهتر است تکلیف مجاهدین را نه من و شما واقعیت حرکت تاریخ و براورد اندیشه های انها روشن میکند که بنظر من کرده است
خدا یارت
آقای ح شما مثل اینکه یا خبر ندارید یا خودتان را به بی خبری میزنید .مجاهدین از همان سال 1363 به بعد گروهی و شخصیتی و سازمانی بوده که او را سازشکار وابسته و مزدور و میانه باز و... نگفته باشند.از دکتر قاسملو گرفته تا تیمسار مدنی و تا مرحوم بختیار و مرحوم منتظری ومهندس بازرگان و مهندس سحابی وسازمانهای اکثریت و اقلیت و پیکار و راه کارگر و هر کس و سازمان دیگر را تا توانستند دشنام بستند عجب اینکه شما میگوئید صبر بخرج داده اند واقعا مضحک است من تا وقتی که بودم شاهد همه اینها بودم ولی شما گویا هیچوقت در درون این تشکیلات نبوده اید خوشبختانه کتابها و اسنادش قبلا منتشر شده است و همه میدانند
ماشاالله
آقای ماشالله: در تمامی و یا اکثر موارد، طرف مقابل شروع کننده بود. اگر قاسملو نغض تعهدات شورایی نمیکرد که از شورا اخراج شود هم خودش زنده بود و هم جانشینانش و هم اینکه حزب دموکرات هنوز هم وزنه ایی میبود. اقلیت هم از "دو راه باقی نیست" شروع کرد و سر از زنجیر کردن خود در اور و کشتار در گپیلون در آورد. بازرگان هم که میخواست رییس جمهور خمینی اینهم در اوج کشتار های دهه ٦٠ شود. باز هم ادامه بدهم؟ شما ماشالله ماشالله خیلی مرد و دموکرات هستیدید، کنجکاوم که چرا از سعید امامی و حجاریان و ... نگفتید. و یا اینکه یکی دو سال دیگر صبر باید کرد که اسم این آخریها به لیست شما اضافه بشود (همانطوریکه رفعت صفایی، محمد علی اصفهانی، اسمعیل هوشیار، ... به لیست مبارزین آقای یغمایی اضافه شده اند).
ح
فرهاد کوهستانی
به مناسبت سالگرد پایان جنگ ایران و عراق
بعد از پذیرش قعطنامه 598 توسط خمینی، در مرداد 1367 ، مسعود رجوی دست به یک عملیاتی زد و آن را فروغ جاویدان نامید
در حقیقت امر هر دو طرف این معادله، به آخر خط سیاسی خود رسیده بودند.
خمینی بعد از گزارش اکیپ اقتصادی دولت و بعضی از کارشناسان صاحب صلاحیت در این خصوص؛ که وضعیت اقتصادی کشور را فاجعه بار اعلام کرده بودند؛ با بیان اینکه جام زهر را سر می کشد در حقیقت به شکست خود اعتراف کرد.
و قعطنامه 598 شورای امنیت را پذیرفت، و اعلام آتش بس کرد.
مسعود رجوی هم که روی جنگ سرمایه گذاری کرده بود؛ با شرایط جدید بوجود آمده؛ وی نیز به آخر خط مرحله ای خود رسید. و با یک تحلیل غلط از این شرایط,و بدون پذیرش شکست خطی خود , برای فرار از پرسشهای آتی, دست به یک کشتار آگاهانه, از نیروهای سازمانی خود زد. 1300 نفر کشته, تعدادی نامعلوم مجروح, نتیجه این کشتار آگاهانه بود.
این را می گویند اصل طلایی حداکثر تهاجم, البته نه برای رژیم خمینی, چرا که در یک معادله ساده ای نظامی پیشاپیش, نیروهای مجاهدین, که تعداد قابل توجهی از آنها حتی یکبار هم دست به اسلحه نبرده بودند، بازنده ای این چالش به شما می رفتند.
اصل طلایی حداکثر تهاجم, معطوف به تهدید داخلی بود. چرا که بعداز یک شکست خطی, یا باید این شکست را پذیرفت, و مابه اضاء آنرا نیز از نظر سیاسی با یک انتقاد ازخود پاسخ داد, عرصه را به افراد صلاحیتدار سپرد؛ و یا اینکه برای فرار از این پاسخگویی دست به کشتار جدیدی زد.
البته در نشست بعد از این عملیات, وی اعلام کرد اگر این عملیات را انجام نمی دادیم, می سوختیم.
شایان یادآوری که, همانزمانی که اولین عملیات در چارچوب جنگ ایران و عراق کلید زده شد, آنچه که رجوی بعد از هشت سال آنرا سوختن مینامد, در همان نقطه هشت سال پیش آغاز شده بود.
با درود به روان پاک کسانیکه قربانی خودخواهیهای ... مسعود رجوی شدند.
فرهاد کوهستانی
فرهاد کوهستانی گرامی
یک کلمه با اجازه شما حذف شد بگذارید در منطق نوشته جدال و چالش ادامه یابد و فضای عصبی بر نوشته ها حاکم نباشد
با پوزش و تشکر
اقای ح خدائیش اسم جلادها را با شخصیتهائی مثل دکتر قاسملو . مهندس بازرگان و... قاطی نکن و زرنگی نکن شما اگر اسم دوسه نفر شخصیت را از سال 1357 و دوران مهندس بازرگان گرفته تا دوران دکتر قصیم وروحانی و یغمائی و اصفهانی وصدها عضو جدا شده و.. را بتوانی ببری که مارک بریدگی و خیانت نخورده باشند من حرفت را قبول میکنم حالا در جلسات داخلی چه چیزها در باره افراد گفته میشد بگذرم شما اسم دو سه نفر غیر خائن وغیر بریده و واداده را ببر تا من باور کنم شما راست میگوئی
ماشااالله
آقای ح برای بقیه تکلیف تعین نکن اینجا سازمان نیست که خط بدهند ادمها ازادند که هر طور میخواهند فکر کنند مثل اینکه ادم از دست شماها نمیتواند راحت باشد و باید همنیشه اقابالا سر خط بدهد
تهمتن
گروهی از بدبخت ترین ملت دنیا هنوز که هنوز است بر سروکله خود میکوبند و جلودار آنها شاعری انقلابی!! است. واقعا مسخره اید شماها. آخرشید.
مسعود رجوی خدا نیست بلکه انسانی است که می تواند خطا بکند خطا کاری او تا وقتی با جلادانی چون خمینی و خامنه ای مبارزه میکند مهم نیست مهم مبارزه است او نور چشم ملت ایران در مبارزه بوده و هست و شرم برای کسانی میماند که در سخت ترین شرایط سیاسی بجای در افتادن با دشمن اصلی خطر را نمی فهمند و دشمن را عوضی میگیرند با امید به هدایت گمراهان وخسته شدگان از مبارزه علیه آخوندها
شهره.ج
آقای ماشا الله. بهتر نیست به قول آقای یغمائی کیلوئی نظر ندهیم؟ شمامدعی هستی که هرکسی جدا شده مارک مزدوری و وابستگی به رژیم خورده. مخصوص روی صدها جدا شده تاکید کرده ای.از طرف مقابلت میخواهی اگر می تواند اسم دوسه نفر از این همه جدا شده را ببرد که مارک نخورده اند. این یعنی این که شما همه جدا شدگان را چک کرده ای و مطمئن شده ای همگی مارک خورده اند. حالا مخلص از شما خواهش دارم برای این که هم طرفت قانع بشود هم کاربران به صداقتت پی ببرند و هم روی بنده کم بشود اسم صد تا از آن صدها جدا شده مورد نظرت را با ذکرسند و مدرکش بنویس.در غیر اینصورت بنده مثل آقای یغمائی نمیگویم کیلوئی حرف میزنی بلکه میگویم دروغ پردازی میکنی و اتهام بی مدرک وارد میسازی.
جناب یغمایی
بنده دیشب چند خطی خطاب به اقای ح دوست سابق شما نوشتم که شما طبق معمول و مانند سه چهار دفعه پیش باز هم حذفش نموده اید.
آن نوشته فحشی هم نداشت مگر اینکه شما صفات دروغگو و شیاد را که بنده درباره آقای رجوی بکار برده بودم را هم فحش بدانید.
جناب یغمایی شما با حذف نوشته های امثال من نشان می دهید که هنوز و همچنان دل در گرو آقای رجوی دارید.
عجیب است که امثال آقای ح در اینجا هر چه بخواهند می توانند بنویسند اما مخالفان آقای رجوی نمی توانند.
جناب یغمایی خودتان بهتر می دانید که هر چه در نوشته من بود واقعیت بود و هیچ اغراقی در آن نبود. اگر مشکل شما آن چند صفات دروغگو و شیاد درباره اقای رجوی بود خوب می توانستید آن را با نقطه چین جایگزاری کیند نه ینکه همه نوشته را حذف بقرمایید.
جناب یغمایی راستش را بخواهید این تناقض های در حرف و عمل و تزلزل و یک گام به پیش و دو گام به پس سرکار عالی برایم قابل فهم نیست. البته برای من هم دیگر مهم نیست و با برداشتن کلاه و لبخندی از سر احترام از کنار دریچه زردتان می گذرم.
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان اینهمه نیست
ح ا خ
ح الف خ گرامی
با پوزش هر چه میخواهید بنویسید ولی در محتوا و منطق لطفا در بکار بردن کلماتی که باب مجادلات لفظی را باز میکند توجه داشته باشید ممنونم
جناب یغمایی
با سپاسگزاری از شما متاسفانه شما اول مطلب مرا پاک می کنید بعد می نویسید هر چه می خواهیم بنویسم..
خوب بود شما مرحمت می نمودید و می نوشتید کجای مطلب من رعایت کلمات را در منطق و در محتوا نداشت تا من اصلاح کنم.
جناب یغمایی در این مورد دوست خودتان آقای شکری بسیار بسیار تندتر از پاراگراف بنده می نویسند که البته شما ممنتشر می کنید.
با آروز ی موفقیت برای شما بنده تصمیم گرفتم که بدلیل حذف نظرات به اجرا گذاشته در دریچه زرد دیگر در اینجا هیچگونه نظری ننویسم و فقط به خواندن مطالب اکتفا کنم.
ح ا خ
ارسال یک نظر