انتقاد شما به آقای ابریشمچی به خاطر سکوت دراین مورد(تهدید به بند از بند
جدا کردن منتقدان در یک برنامه تلویزیونی) وارد نیست!اولا این نوع تفکر و
این نوع حق به جانب بودن در انتقام گیری، از آموزشهای خود مسعود رجوی، از
قرائت «زیارت عاشورا» سرچشمه می گیرد. کافی است که به یکی دو سخنرانی او در
عاشورا گوش بکنید تا به یاد بیاورید که او چگونه خودش را حسین زمان و
مریدانش را مجاهدان امام حسین، رژیم و عواملش را یزیدیان زمان می خواند و
به کسانی که «اسباب کشتار» را فراهم کردند و حتی کسانی که به رژیم ....یادداشتی بر انتقاد اسماعیل وفا یغمایی ایرج شكری
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴۶ نظر:
مرگ بر تروتسکیتهای نامرد بی پدر مادر بریده
حسن
نه چندان ناشناس
حسن آقا نکند که تروتسکی هم "حق رهبری " مسعود رجوی را خورده و ما خبر نداشته ایم؟
همه شما نامردا تروتسکیتید نیخاهید کمر انقلاب را بشکنید هی انشعاب و استعفا ولی این آرزو رو به گور میبرین
حسن
نه چندان ناشناس
جناب وفا یغمایی چرا نظر بنده درباره مقاله آقای شکری منتشر نشد؟
اگر اشکال شرعی داشت بفرمایید تصحیح می کنم.
نه چندان ناشناس
جناب وفا یغمایی لطف کنید بفرمایید چرا نظر بنده درباره مقاله آقای شکری منتشر نشد؟
اگر اشکال شرعی داشت بفرمایید تصحیح می کنم.
سلام :علی فرهنگ می گوید "مقالات انتقادی "علی ناظر" هیچ گاه به صورت کامل و یکپارچه در سایت های رسمی و غیر رسمی وزارات اطلاعات درج نمی شود. "علی ناظر" با حفظ مواضع انتقادی خود نسبت به "مجاهدین خلق" به گونه ای می نویسد که امکان سوء استفاده حداکثری رژیم از تفاوت ها و احیاناً اختلافات درون "جبهه خلق" را ناممکن می سازد. این مهم خاستگاه و "ماهیت" انتقاد از سوی "علی ناظر" را نمود می دهد.ا ز سوی دیگر به مقالات اتهام آمیز و تخریب کننده "ایرج شکری" و نوع واکنش رژیم آخوندی نسبت به آن ها رجوع کنید. تا به امروز اکثریت قریب به اتفاق مقالات ایشان که در ارتباط با "مجاهدین خلق" به رشته تحریر در آمده است با "استقبال"، "تقدیر" و "تائید" رژیم آخوندی مواجه شده است. "
آغا از هر بحث و گفتگو و جدل و اختلاف نظر که بگذریم من هر چه مقالات و نوشته ها و شر و ورهای این اسماعیل یغمائی را که میخونم از خودم میپرسم که اگر این جنبش و انقلاب و مبارزه نبود این یارو چکار میخواست بکنه؟
خدائیش این آدم هم بیسواد و هم بد قیافه و هم تنها شغلی که میتونه داشته باشه همین کاسه لیسی آخوندهاست
عزیز جان در مورد بیسواد بودن کوشش میکنم جبران کنم در مورد بد قیافه بودن تقصیر خداست اینقدر بد خلق کرده در ضمن اگر مونثی تقاضای ازدواج مرا ردکن عزیز و انشالله با یک خوش تیپ مزدوج شو خدا یارت باد
نه چندان ناشناس در کامنت سرکار کلمات نادرستی بکار رفته بود.مسئولیت مق
اگر رهبری انقلاب اکتبر بعد از لنین به دست تروتسکی افتاده بود، (و نه به ناحق به دست استالین)،اکنون اوضاع دنیا طور دیگری بود.شما تروتسکی را که هرچه بود و هرچه می گفت به هر حال به دست استالین از صحنه حذف شد و بعد هم جمجمه اش با تبر شکافته شد، مقصر کدام بدبختی می دانید؟ گویا این تروتسکی بود که معتقد بود سوسیالیسم در یک کشور نمی تواند تحقق یابد و اکنون هم فروپاشی شوروی و هم اوضاع چین، نشان دهنده سطح بالاتری از زندگی و حقوق بیشتری برای شهروندان است التبه تبعیضات و اختلافات طبقاتی نجومی و فساد بسیار بالاست به ویژه در روسیه ولی در همان حال مبارزه طبقاتی پیچیده تر و با مطالبات بالاتری رو به روست. چینی ها با عبور از دوران مائو و آغاز اصلاحات تنگ شیائوپینگ و استراتژی جهش اقتصادی اکنون غول اقتصادی بزرگ دنیا بعد از آمریکا هستند و تاثیرگذاری و وزنشان در سیاست بین المللی نه به خاطر ناوهای هواپیمابر و نیروی نظامی بلکه به خاطر قدرت اقتصادی و همراه با دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی است. گفته می شود به اندازه جمعیت اروپا از جمعیت زیر فقر چین به طبقه متوسط تبدیل شده اند. هر دو مورد چین و روسیه ضایعاتی داشته اند ولی حرکتی شروع شده است که تحت فشار واقعیت ها و از اعماق جامعه جوشیده و خوشبختانه رهبران هر دو کشور بزرگ درایت و درکشان میلیونها با از امثال شما که با چند برگ کتاب خواندن خود را عالم دهر می پندارید و برای مسائل دنیا نسخه می پیچید بیشتر بود، و به جای پافشار به روشهای غلط و نا کار آمد گذشته و راه انداختان اردوگاهای کار اجباری و جوخه های اعدام، دست به تغییر روش زدند و با رشد نیروهای تولید و بالا رفتن سطح زندگی و افزایش دانش و آگاهی و امکان سازمانیابی مردم، مبارزات طبقاتی با کیفت جدید و خواستهای متنوع تری مطرح است. تحول و دگرگونی جامعه امری زمان بر و پیچیده است و رهبران معجزه گر قادر مطلق نیستند و ورد و جادویی هم برای معجزه نیست. به جای کوبیدن سرخود به دیوار فحش دادن به دیگران، فکرتان را به کار بیاندازید و شهامت اخلاقی پذیرفتن اشتباهات خود ناتوانی و استباهات رهبران مورد ستایش خودتان را داشته باشید.
عاشق اهل بیت
آقای ایوب خان این نظر مجاهد خلق حمید نصیری راجع به علی ناظر است. ملاحظه میکنید چقدر متعادل برخورد میکند.
همزاد ديگر او، آن «شكري» مفنگي است
با«ناظر»ي كه آن هم، گويي خبيث ثانيست
http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=27290
چنانچه ملاحظه میکنید مجاهدین خلق او را «خبیث خواندهاند. جخالت هم خوب چیزی است.
شوری
با سلام به ان اقا یا خانمی که گفته اقای اسماعیل بد قیافه وبی سواد است میخواستم بگویم این اقای اسماعیل یغمائی با همین قیافه خیلی زیباست وبه قول خودش خلقت خداست والبته همین جا خوب است یک نکته ای را بگویم از تفاوت اقای یغمائی وقیافه زیبای مریم رجوی دقیقا سازمان مجاهدین با این ایدئولوژی که دارد به زیبائی اهمیت میدهد ونه به شخصیت ادمی نگاه کنید مریم رجوی را فکر میکنید این خانم چه میزان پول مفت وباداورده را خرج زیبا سازی خودش میکند باور کنید با عرض معذرت اگر ... از او زیباتر میشود قصد توهین ندارم چرا که از نظر من مریم رجوی هم اسیر شده و گناهکار اصلی ان ایدئولوژی است که این سازمان را رهبری میکند بگذریم انسانها را نه با شکل وقیافه بلکه به شخصیت انسانی شان میشناسند وامیدوارم مجاهدین یک روز متوجه شوند که تن آدمی شریف است، به جان آدمیت نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت .انحراف ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین همه پایه های انقلابیون اصیل همچون حنیف ووو را نابود کرده وسازمان مجاهدین را تبدیل به ووووووو خودتان میدانید کرده است رویا
ایرج شکری با دلی پر که از مسعود رجوی و ابریشم چی دارد همان دلی که هر روز پرتر هم می شود اینهمه صغرا و کبری چیده تا بتواند به لطایف الحیل یک فحش ناموسی به مهدی ابریشم چی و یک فحش ناموسی هم به مسعود رجوی بدهد.
واقعا که باعث تاسف است و از ایرج شکری بعید بود.
تروتسکیست اسلامی
نه چندان ناشناس
جناب یغمایی اگر منظور شما " ... " ..." و و دزد ناموس بودن ... در نظر گاه عامیانه مردم مذهبی متعصب به اعتقاد آقای شکری است که این را من نگفته ام. این عبارت را من از نوشته اقای شکری نقل کرده بودم. اگر این کلمات نادرست است چرا مقاله جناب شکری را در سایت مخترم خود گذاشته اید؟ اگر مقاله او را گذاشته اید پس نقل قول از او نیز نباید سانسور شود. در هر حال من حرفم فقط این بود که جملات آقای شکری آنقدر طولانی و پرانتزها در میان جمله ها آنقدر زیادند که در آخر متوجه نشدم که چرا انتقاد آقای یغمایی وارد نیست و ربط نوشته اقای شکری با بند از بند باز کردن آن جناب مجاهد چیست؟
حضرت نچنان ناشناس
مسئولیت مقاله اقای شم
کری با خودش است مسئولیت کامنتها با من لطفا رعایت کنید و چند کلمه از کامنت شما حذف شد ممنون
من تعجب میکنم که آقای یغمایی چرا وقتش را صرف این کارها میکند. جناب یغمایی، حیف از وقت ودانش و عمر شما نیست که اینطور میسوزد و خاکستر میشود. کمی بازنگری کنید وخود را از این گرفتاری خلاص نمائید. زمان در حال گذر است و فردا پا به ششمین ماه این اختلافات ودرگیری قلمی با مجاهدین خلق میگذارید. آیا نسبت به خود و دیگران احساس مسئولیت نمی کنید و این هدف شما بود که در این جایگاه قرار گیرید و از قطار بی هدف پیاده نشوید؟
نر گدا
تروتسکی مروتسکی چیه حسن. فارسی حرف بزن. رجوی و رجویها میرن انشالله. ما باید به سرنگونی آخوندها فکر کنیم این نیروی مقاومتی که هست را یاری کنیم. این مهمه در شرایط فعلی. اگر هدفها مشترکه که دعوا چیه و نقطه بزاریم و بریم سر خط.
قوله تعالى : يعرف المجرمون بسيماهم فيؤخذ بالنواصي والأقدام فبأي آلاء ربكما تكذبان هذه جهنم التي يكذب بها المجرمون يطوفون بينها وبين حميم آن فبأي آلاء ربكما تكذبان . در قران کریم هست که در روز قیامت مجرمان و گناهگاران با چهره های بسیار زشت وارد صحرای محشر میشوند زشتی اسماعیل وفا یغمائی هم به دلیل عملکردهای ضد انقلابی ایشان است که چهره ای قبیح به ایشان بخشیده است و این گمشده در راه انقلاب با سیمائی بمراتب زشتتر در پیشگاه عدل الهی حضور خواهد یافت و به جهنم خواهد رفت
مام صادق در مورد جهنم چنین میگوید: آتش دنیا یک بخش از ۷۰ بخش آتش جهنم است، آتش جهنم ۷۰ بار با آب خاموش شده سپس شعلهور گردیده تا به آتش دنیا تبدیل گشته است و اگر چنین نبود هیچ انسانی طاقت تحمل آتش را نداشتدر روایت دیگری از امام علی نام طبقات و درهای جهنم چنین ذکر شده است: ۱- هاویه؛ ۲- سعیر؛ ۳- جحیم؛ ۴- سقر؛ ۵- حطمه؛ ۶- لظی؛ ۷- جهنم اولین طبقه جهنم ٬ هاویه است و آخرین و پایین ترین طبقه آن جهنم است .» در بعضی روایات عکس آن هم ذکر شده است اما در هر حال جای یغمائی و شکری در کنار خمینی و خامنه ای در پائین طبقه است و بزودی خواهند دید
هادی روزبه
https://www.youtube.com/watch?v=J1y-tle88hQ
سوریه: سخنان پدر کودکان کشته شده در حمله شیمیایی اسد
سلام
رویا
اقای هادی روزبه وان اقا یا خانم که بحث قیافه اقای یغمائی را کرده اند من راستش قصد پاسخ به این بچه اخوندهای رجوی را نداشتم اما باید یک چیز را هم بگویم رجوی برای فرار از زیر بار پاسخگوئی به پرسش های منتقدین اینگونه یک مشت ادم روان پریش و بیمار روانی را به میدان اورده و با توهین های مسخره به شخصیت های اصیل میخواهد از معرکه بگریزد اما باید به این روانپریشان گفت روزگار دروغ و نیرنگ پایان یافته و حالا زمان پاسخ گوئی است رجوی با فرستادن حزب الهی ها وچماقدارانش به میدان وفحاشی به این وان به قول خودش میخواهد میز را چپه کند ولی بنظرم این راه نیز همچون همه اشتباهات این جریان ارتجاعئ به شکست منجر میشود یک مشت ادم روان پریش که در قرن ما زندگی نمی کنن و با افکار عقب افتاده قصد دارند همه اشتباهاتشان را به گردن دیگران بیاندازند وخودشان نیز از این رهگذر به کاسه لیسی بیگانگان مشغول باشند تا به قول اقای رجوی تغاری بشنکند واز این وسط کاسه لیسان را از این همه در ببرد من وقتی کامنت های طرفداران اقای رجوی را می بینم واقعا مطمئن تر میشوم به اینکه این جریان تا چه اندازه فاسد وتهی از محتوا شده است وافسوس وصد افسوس از پایمال شدن خون حنیف وموسی و وووو که رجوی همه انها را بر باد هوا داد امیدوارم خدا به بیماران روانپریش شفا بده و اگر هم شفا نداد کمی عقل وشعور بده تا بتوانند فکر کنن و خیلی چیزها که اینجا جای پرداختن به ان نیست
با تشکر رویا
آقای یغمایی
شما در مقاله خود در رابطه با بند از بند جدا کردن به درستی انگشت گذاشتید روی این مسئله که چرا آقای ابریشمچی در این مورد سکوت کردند. به نظر من هم آقای ابریشمچی باید در همان زمان در رد جمله به کار گرفته شده نظر میدادند و سکوت نمیکردند. اما آقای شکری از زاویه غلطی به مسئله میپردازند چرا که نفرت نثار آخوندها و دم و دمبالچهای آنها از نظر من اشکالی ندارد و نمیتوان این دو را در قیاس با یگدیگر قرار داد و از آن نتیجهٔ دلخواه را به دست آورد. آقای شکری از روی غیظ مسائل را هر چه که هست برمیگردند تا بتواند از آنان برای منظور خود استفاده کند. البته این حق آقای شٔکریست که هر طور که مایلند تحلیل کنند و هر مطلبی را که دوست دارند در سایت خود قرار دهند.
عبارت زیر فقط جهت یادآوری برای آقای شٔکریست.
آقای شکری الان در صفحه نخست شما ۳۸ مطلب موجود است. از این ۳۸ مطلب ۲۳ مطلب در ضدیت با مجاهدین و شورا ست، چند مطلب در رابطه با آهنگها و فیلمهاست و اندک مطالبی در مبارزه با رژیم.
یاور امیدوار
سلام: فردی با اسم مستعار علی فرهنگ چهار سال پیش نظر خود را راجع به ناظر و شکری داده بود ولی در این مدت بسیاری تغیر نظر داده اند. اما آقای شکری همچنان به ضدیت با تنها سازمان موجود و نیز با مقدسات جامعه و خصوصأ پیامبر به مانند گذشته ادامه داده و مشغول کینه توزی و انتقام گیری است. اساسأ من نمی دانم کسی که به شدت از مذهب نفرت دارد به چه دلیل آن را در ابتدا پنهان کرده و به آدمهایی نزدیک شده که اهل نماز و روزه هستند؟ در ضمن من با آقای همرزم سابق بسیار موافق هستم.
تروتسکیست
سوال هایی در ذهن حقیر پس از مطالعه مقاله آقای شکری جای گرفته این است. از جمله اینکه آیا او کی به اینهمه دانستنی ها درباره آقای رجوی دست یافت؟
اینطور که از متن نوشته او احساس می شود آقای شکری از همان سی سال پیش همه آنچه را که در اینجا آورده است را می دانسته.
همینجا باید عرض کنم که در اینصورت یک تفاوت اساسی میان او و آقای یغمایی هست و آن اینکه آقای یغمایی در آن سالها یک مجاهد متقاعد بود که بعدها به گذشت زمان بتدریج در اعتقادات خود شک کرد و و با بدور ریختن همه آنچه که به نظرش غلط بود خود را ابتدا از مجاهدین و بعد هم از شورا کنار کشید.
اما آقای شکری تقریبا می توان گفت مسیر خلاف آقای یغمایی را پیموده است.
شکری با دانستن همه آنچه که در اینجا آورده وارد شورا می شود و نزدیک به پانزده سال با همین اقای رجوی و ابریشم چی و رئیس جمهور برگزیده آنها مریم رجوی همکاری نزدیک می کند. این همکاری اقای شکری تا آن نقطه که به قول مجاهدین "اردنگی" نخورده و از شورا بیرون گذاشته نشده ادامه می یابد. می توان چنین تصور نمود که در صورتی که مجاهدین ایرج شکری را از شورا اخراج نمی کردند او همچنان به همکاری خود با آنها ادامه می داد.
آیا آقای شکری در آن هنگام که به همکاری با شورا دعوت شد پیش از پذیرفتن آن دعوت همه این نظرات خود را به مجاهدین بهمین روشنی امروز گفت؟
من نمی دانم پاسخ او به این سوال چیست اما با شناختی که از مجاهدین دارم می توانم تصور کنم که د ر صورت آگاهی از نظرات آقای شکری مجاهدین از خیر همکاری با او می گذشتند.
آخر چرا وقتی کسی درباره مسعود و مریم رجوی و ابریشم چی و ...اینگونه می اندیشید وارد شورایی می شود که همین افراد رهبری اش را بر عهده دارند.
خوب می شود رک و راست گفت به نظر من شما یک شمت شارلاتان هستید و ترجیح می دهم از دور با شما همکاری کنم و زیاد به شما نزدیک نشوم
ایا این شیوه همکاری آقای شکری با مجاهدین قابل قبول است؟ یعنی اینکه کسی با چنین نظریاتی بیاید و سالها و آنهمه در دفاع از سیاستهای عمین مسعود و مریم رجوی بنویسد؟
خوب چرا اقای شکری چنین کرده است؟ ایا نیاز و وابستگی مالی دلیل این کار بوده است؟ یا عدم عدم یگانگی اقای شکری با عقاید خودش؟ و یا هر دو؟
آیا امروز پیش از نوشتن چنین مقالاتی چنین ضرورتی از سوی اقای شکری احساس نمی شود که در ابتدا و پیش از هر گونه دست به قلم بردنی از اینگونه بیاید و صادقانه از خودش انتقاد کند و به چنین پرسشهایی پاسخ دهد تا بتوان راحتتر حرفهای او را شنید و باور کرد؟
اقای یغمائی با سلام من یک زن غیر مسلمان و لائیک هستم که از مجاهدین و شورا حمایت میکنم وفکر میکنم خیلی از نوشته ها و شعرهای شما در شرایط حاضر به نفع رژیم است ولی اطمینان دارم افرادی مثل این آقا و خانم ناشناس که چهره شما را مورد نظر دارد و افرادی مثل هادی روزبه اینها از نفرات آخوندهای جنایتکارند که میخواهند هر چه بیشتر به اتش اختلاف دامن بزنند بخصوص ای آقای هادی روزبه که نوشته اش نوشته یک آخوند تمام عیار است و مزخرفاتش بدرد منبر میخورد میخواستم به این مساله توجه کنید و اینکه فرهنگ هواداران مجاهدین یک فرهنگ سیاسی است و شبیه اینها نیست.
مریم نقوی
سال 1354 مارکسیستهائی مثل تقی شهرام مجاهدین را متلاشی کردند الان تروتسکیتهائی مثل شکری و یغمائی و قصیم و روحانی میخواهند این جنبش را متلاشی کنند.مرگ بر تروتسکیسم خیانت پیشه و تروتسکیستهای نامردی که یک عمر نان جنبش را خوردند و نمکدانش را شکستند.شما ها هم که بمن انتقاد دارید هیچی نمیفهمید بعد میفهمید شاید.
حسن
این نوشته لاقل در بیان باعث شرم است کلماتی مثل... و... را در یک مقاله نوشتن یعنی چی خجالت هم خوب چیزی است
ص.
مریم نقوی مطمئن باشید امثال شما زنها را هم که لائیک هستند و ادعا میکنند از مجاهدین حمایت میکنند و از دشمنان مجاهدین دلجوئی میکنند با اسماعیل یغمائی و شکری میبرند به جهنم.من هم رزیمی نیستم.مرگ بر خمینی و خامنه ای من فقط یک انسان درد کشیده ام و معتقدم تنها امید مجاهدین و شورا هستند در باره جهنم هم اعتقاد کامل دارم که مجرمون میروند جهنم در این باره روایات کافی هست
مام على (علیه السلام):
اعلموا اءنه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر على النار، فارحموا نفوسکم فانکم قد جربتموها فى مصائب الدنیا. اءفراءیتم جزع اءحدکم من الشوکة
تصیبه والعثرة تدمیه والرمضاء تحرقه ؟! فکیف اذا کان بین طابقین من نار ضجیع حجر، وقرین شیطان ؟
بدانید که این پوست نازک تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم کنید، شما در مصیبت هاى دنیا آزمایش کرده اید که وقتى خارى به بدن یکى از شما مى رود و یا به زمین مى خورد و خونى مى شود و یا شنهاى داغ پایش را مى سوزاند چگونه بیتابى مى کند؟! پس ، چگونه خواهد بود اگر میان دو لایه از آتش قرار گیرد و هم بسترش سنگ و همدمش شیطان
باشد؟!.
رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
لو اءن دلوا صب من غسلین فى مطلع الشمس لغلت منه جماجم من فى مغربها؛
اگر یک سطل از چرک و خون دوزخیان در شرق عالم ریخته شود بر اثر آن جمجمه کسانى که غرب عالمند به جوش مى آید.
رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
اءدنى اهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلى دماغه من حرارة نعلیه ؛
کم عذاب ترین اهل جهنم دو کفش از آتش به پا دارد که از حرارت آنها مغرش به جوش مى آید.
رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
اءکثر ما یدخل الناس النار الاجفان : الفم والفرج
دو چیز میان تهى بیش از همه مردم را به جهنم مى برد: دهان و شرمگاه .
حالا بازهم از اینها حمایت کن و بگو من رزیمی هستم
هادی روزبه
تروتسکیست
اقای روزبه عزیز
باور کنید اگر حقیر به جای شما بودم و به این خدا و این عذابهایی که شما به تصویر کشیده اید اعتقاد داشتم همین الان یک تیر توی مغز خودم خالی می کردم.
این حرفهای مسخره یعنی چه که اگر یک سطلش را در شرق بیندازی در عرب به جوش می اید؟
آخر پدر بیامرز در قرن بیست و یکم و با اینهمه پیشرفت علمی این حرفهای شما با اصول ترمو دینامیک و مقوله انرژی در تناقض است. آیا شعورتان به شما نهیب نمی زند وقتی این مزخرفات را می نویسید؟
تو که خودت را تروتسکیست معرفی کردی، از ادبیات و منطقی که بکار گرفته ای و زاویه نگاهت معلوم است که رجویستی بیش نیستی. او کسی که می گوید «مجاهدین به شکری اردنگی زده اند»، از همان لنجزار تغذیه می کند. شکری در مقاله بعد ازانتشار بیانیه تفصیلی، جزئیاتی از اختلافاتش را فاش کرد که قبلا نگفته بود، از اینها گذشته در همان بیانیه تفصلی در به اصطلاح افشاگری در مورد دکتر قصیم، به مطلبی که دکتر قصیم در انتقاد از ایرج شکری و عدم پذیرش میانجیگری دکتر هزار خانی اشاره شده بود. حالا باز هم می گویید که مجاهدین با به شکری اردنگی زدند؟ می بینید چقدر بی پدر مادرید. خوب است نگاهی به آن سه مقاله لااقل در پژواک ایران یا در وبلاگ یا فییس بوک شکری بکنید.
اسم مقاله ها
1- بیانیه تفصیلی شورا و یاد آوری علی الحساب من
2- بیاینه تفصیلی شورای ملی مقاومت و تحریفات مربوط به اخرج من
3- چرا با دکتر هزار خانی گفتگو نکردم
http://iradj-shokri.blogspot.fr/
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-53458.html
حقیقت دوست
دنیای اعتقاد یک چیزست و دنیای علم یک چیز در مقابل عظمت جهان علم یک الاغ لنگ بیش نیست و همه مسائل را نمیداند برای نفی جهنم که عین عدالت است و افرادی امثال یغمائی و شکری و خامنه ای و خمینی و هیتلر و لنین و استالین وامثالهم باید در آن بسوزند چون جهنم کوره زباله سوزانی عالم است در هر حال برای نفی جهنم باید اعتقاد داشته باشیم همه پیامبران و امامان دروغگویند که امکان ندارد پس جهنم هست خدائی که خورشید را با این خرارت خلق کرده جهنم را هم خلق کرده و دستش چلاق نیست بنابر این خیالت راحت باشد و تیر هم که به مغزت بزنی چون خودکشی حرام است راست میبرندت جهنم در کنار سایر مرتدین و ضد انقلابیون بنابراین حقیقت را گوش کن و عناد ورزی نکن
خیر خواه تو
هادی روزبه
میگن کاو پیش بعضیا فیلسوفه امروز باورم شد وقتی مطلب هادی روزبه را خوندم
سیما
یک دانه موی مجاهد خلق مهدی ابریشمچی به تمام شما واداده ها میارزه تفاوت اون با شماها اینه که اون به بدبختی مردمش فکر میکنه شماها به خوشبختی خودتون خدا نگهش داره تا به این ملت خدمت کنه درک انقلاب ایدئولوزیک هم کار انسانهای وارسته است نه شماها برین گم بشین مزاحم نباشین با این شر و ورها
ایرانی
تروتسکیست
جناب خقیقت دوست با سپاس از محبت بی دریغ سرکار در حق این حقیر باور بفرمایید این حقیر نیز به همان اندازه شما دوستدار حقیقت هستم.
شما به شیوه ای نادرست و نه زیاد شرافتمندانه عبارتی را داخل گیومه قرار داده اید و آنرا به من نسبت داده اید حال آنکه این حقیر به اقای شکری توهین نکردم بلکه نوشتم بقول مجاهدین "اردنگی" خورد.
و اردنگی را هم داخل گیومه گذاشتم که یعنی حرف من نیست و این توصیف از آن مجاهدین است.
همچنین برای رفع ابهامات جنابعالی باید عرض کنم که حقیر "رجویست " نیستم و اتفاقا و از جمله به دلیل همین اختلاف نظراتی که اقای شکری هم به آنها از سالها پیش اعتقاد داشته و همچنین اعتقاداتی که بعدا در ضمن عضویت در شورا و همکاری با آن و همچنین پس از اخراجش از شورا به آنها رسید و اینجا و آنجا اینروزها به اندکی از آنها اشاره کرده است دعوت آقایان مجاهدین برای عضویت در شورای مقاومت راهم نپذیرفتم.
بهعبارت دیگر می خواهم حضور محترم سرکار عالی عرض کنم که حقیر در این چند دهه همین نظراتی را که اقای شکری امروز بیان می فرمایند داشته ام و اتفاقا بهمین دلیل هم هست که نمی توانم بفهمم چرا اقای شکری هم که همین عقاید را داشته است در آن سالها به شورای مقاومت پیوست و قریب به پانزده سال در نشریات حضرات و در دفاع از "مهر تابان " " رئیس جمهور برگزیده مقاومت" و "رهبر مقاومت" قلم زد و تا زمانیکه مجاهدین ایشان را از شورا اخراج نکردند بر همان سیاق باقی ماند. البته شکل اخراج در امروز دیگر زیاد مهم نیست با بقول آنها با "اردنگی" و یا بقول اقای شکری مثل مگسی که وز وز کرده باشد.. بهر حال به شیوه ای که آقای شکری یک نقل و مجاهدین نقلی دیگر از آن کرده اند فرموده اند ایشان اخراج شده است.
با این توضیحات جناب حقیقت دوست شاید حالا بتوانید بپذیرید که حقیر نه تنها از لجن زاری که می فرمایید تغذیه نکرده ام و اساسا همواره از چنین نوع تغذیه ای هم بیزار بوده ام و تا حد امکان و توان از آن اجتناب کرده ام بلکه اتفاقا سوال من از اقای شکری هم تا حدودی به همین نوع تغذیه که می فرمایید و دلایل آن مربوط می شود.
در پایان جناب حقیقت دوست از صمیم قلب امیدوارم که پدر و مادر سرکار عالی در سلامت و تندرستی باشند و برای ایشان و شخص سرکار عالی آروزی طول عمر با عزت دارم.
نه چندان ناشناس
اقای "ایرانی" تصور نمی کنم کسی برای شما کارت دعوت فرستاده باشد. خیلی ناراحت هستید زحمت تان را کم کنید.
اقای ابریشم چی هم وقتی به کارنامه سی سال گذشته اش نگاه کنید تقریبا بیست نه سال و نیمش را در پاریس بوده است و نه ایشان نه خانم رجوی نه اقایان سید المحدثین و رضایی و ...و..و .. در طول این سالهای اقامت در پاریس و بقول شما پی از اینهم سال فکر کردن به بدبختی مردم در نهایت هیچ گل خاصی که به سر مردم ایران نزدند بماند در ضمن بسیار هم به پای مردم در مبارزه شان برای ازادی قفل و زنجیر زدند. قفل و زنجیز هایی که رهبر عقیدتی برایشان تهیه می کرد و می فرستاد.
تروتسکیست
آقای هادی روزبه بنده همینجا در حضور همهاین جماعت مرتدین و غیر مرتدین حاضراعلام می کنم که ایمان آوردم به روز داغ و جهنم جنابعالی اما یکی دو تا خواهش دارم
اول اینکه مرا با حسن آقا در یک طبقه نگذارید لطفا چون اصلا آبمان با یشان در یک جو نمی رود. اگر امکانش هست با همین شاعر مخترم اقای یغمایی ما را در یک طبقه بیندازند خیلی ممنون هم میشوم چون یک سوالاتی درباره عروض و وزن و قافیه دارم که آنجا فرصت اگر شد انشالله و تعالی از ایشون قصد دارم بپرسم
دوم اینکه با اقای رجوی هم بنده را محشور نسازند چون حوصله شستشوی مغزی در آن دنیا را دیگر ندارم.
یک سوال تکنیکی هم دارم که مربوط به فلسفه ایجاد طبقات در جهنم است.
آیا آنجا هم قرار است پرولتاریا و نمایندگانش مثل اقای سامع و سرمایه داری و نمایندگانش مثل اقای مازندرانی و خورده بورژوای مرفه و نمایندگانش مثل اقای روحانی و قصیم و متین دفتری و خورده بورژوای واپسگرا و نمایندگانش مثل آقا جلال گنچه ای و روشنفکران بنمایندگی اقای هزار خانی و و خورده بورژوا های دمکرات امثال شما و بنده و اقای رجوی و ابریشم چی و بلاخره کشاورز که این آخری نمایندگی اش توی سرش بخورد زیرا این یکی را ما تروتسکیست ها اصلا از اول بعنوان طبقه ای که بتواند وارد انقلاب شود قبول نداشتیم و می خواهیم سر به تنش نباشد چون ذاتا ارتجاعی است و تمام هم مسئول و نه مقصر آن بقول اقای حنیف حیدر نژاد مرحوم لنین روحی فدا بود که اینها را جزو طبقات انقلابی دانست وگرنه نه تروتسکی و نه ما تروتسکیست ها انقلابی بودن طبقه کشاورز را اصلا تا پیش از انقلاب اکتبر قبول نداشته ایم و الان هم نداریم...برگردم به سوالم ..داشتم می پرسیدم ایا دلیل طبقات جهنم همین جدا کردن طبقات جامعه است یا اینکه مثل یحچال فکسنی خانه ماست که هر طبقه اش یک دمایی دارد و مثلا گوشت را باید پاین و سبزی را در صندوق زیر آن و مربا و کره و پنیر را بالا ی ان گذاشت و بستنی را در جای یخی بالای بالا؟
زیرک
آقای ایرانی بگویید منظورتان دقیقا یک دانه موی از کجای آقای ابریشم چی بود (سر یا پا یا کجا..) تا بدینوسیله خانواده ای را از نگرانی درآورید.
آقا بس کنید والله دارین تیشه به ریشه هم میزنید.بس کن اقای شکری. بسکنید مجاهدین خلق به کجا دارید میرید فکر کردید.وای بحال این ملت بیچاره باشماها
یک مادرپناهنده
از هواداران مجاهدین خاهش می کنم به اسماعیل توهین نکنید و حساب شاعر عزیز را از بقیه جدا کنید من یقین دارم آنهای که به اسماعیل توهین میکنند هوادرار مجاهدین نستنتد
حقیقت دوست
آقایی که خودت را تروتیسکیست معرفی می کنی، شما اگر غرض و مرضی نداشته باشی و قصدت فقط دریافتن حقیفت باشد، نباید عین الفاظ توهین آمیز دیگران را نسبت به کسی به کار ببری که ظاهر فقط از او سوال داری. در ثانی بنده نمی دانم غیز از آن آدم معیوب المغز که اسمش حمید امامقلی نصیری است و قبلا در «شعر»ی که به درد مریم و مسعود می خورد به اسماعیل وفا و ایرج مصداقی عاطففه اقبال و ایرج شکری اهانت کرده بود و چندی پیش در مطلبی در آفتابکاران با عنوان چه جیف چه خوب به دکتر کریم تاخته و ضمن همان مطلب نامربوط های به شکری گفته و همین لفط اردنگی زدن را بکار برده بود، کدام هرزه دهانی این اردنگی زدن را به کار برده که شما ان را به کل مجاهدین تعمیم می دهید. دیگر این که غرض و مرض شما و تفسیر برای تجقیر کردن ایرج شکری در همین نمایان است که گفته اید او خودش اخراج را مثل بیرو کردن مگسی ذکر کرده بود؛آن چه برداشت من بود آن تشبیه نه برای یناچیز شمردن خودش بلکه برای نشان دادن زشتی رفتار خود سرانه کسانی بود که هیچ حرمتی به هیچکس قائل نیستند و نمونه اش همین رفتارشان با دکتر کریم و روحانی است کسانی که خودشان را تنها آلترناتیو دموکراتیک می دانند، اما شماکلا با قصد تحقیر ایرج شکری وارد شده اید نه برای یافتن حقیقت که به اندزه بسیار روشنی در نوشته ها شکری در آنجا ها که از کار فعالیت فرهنگ سازان و هنرمندان و سینماگران کشور دفاع کرده قابل دریافت است و هم در آنجا ها که به انتقاد از دیگران(غیر از مجاهدین) و همه در آنجا که به رژیم تاخته و هم در مواردی که از مجاهدین و رزمندگان ارتش دفاع کرده است. به علاوه ما که از مکاتبات درونی و انتقاد درونی بین اینها(از جمله آقایان قصیم و روجانی با مجاهدین) خبر نداریم ولی شما حکمت را در مورد شکری در چند بند و تبصره! صادر کرده بودی. و نگاه شما و تعبیر و تفسیری که ارانه می کنید آدمی را که مسائل را دنبا می کند، یاد مقاله علی فرهنگ نامی(که اسم مستعار است)می انداز که درست به همین روش شما و با همین نگاه برای کوبیدن ایرج شکری حدود چهار سالی پیش وارد صحنه شده بود. شما از اگراول نخواستید وارد شورا و همکاری با مجاهدین بشوید، اگر ادعای کار سیاسی داشته باشید این به خودی خود هیچ امتیازی نیست. باید دید در عوض چکار می کردید. اگر دنبال زندگیتان و دنبال تحصیل و ازدواج رفته اید حق شما بوده و می توانید خرسند باشید که وقت و عمرتان در راهی که به سراب ختم شد هدر نرفته است. اما این را به عنوان امتیازی به رخ ما نکشید. اگر هم تشکل و جای دیگر و و راه مفید تری یافته اید خوش به حال شما ایرج شکری یا آن را نیافته یا شاید می شناخته و نخواسته است. شینده ام از بعضی و گمانم ایرج مصداقی هم همین را گفته است که با مجاهدین بودن برای او ظرفی بود برای مبارزه با رژیم،شاید برای شکری هم همین بوده است بالاخره در اصل اختلاف با مجاهدین نمی توانست مانع از همکاری با آنان با دشمن خونخواری مثل رژیم بشود، اما وقتی اختلاف به مرحله یی مرسد که کسی می بیند که کلا آن جریان مورد اعتماد دارد بیراه می رود یا یا جا در جای پای رژیم شاه و خمینی می گذارد، چنان که ایرج شکری در آن نامه به مریم اشاره کرده بود و آنها با اعمال و رفتار بعدی شان نشان داده بودند که آگاهانه جا در جای پای شاه و خمینی گذاشته اند، کار به چدل جدی و جدایی رسیده است.
حقیفت دوست
تروتسکیست
پیش از هر بحثی جناب حقیقت بین خواهش می کنم از شما که تعصبات بیخود را کنار بگذارید و در ضمن هر چند که می دانم برایتان بسیار سخت است اما خواهش می کنم سعی کنید مودب باشید زیرا با لات بازی ولمپنی و یقه درانی های مدل چاله میدان و طیب و محسن سگ دست بازی نه شما می توانید منظورتان را درست برسانید و نه من تمایلی به ادامه گفتگو با شما خواهم داشت.
جناب حقیقت دوست اگر قبول کنید مودب باشید و از خر شیطان بی ادبی تان پیاده شوید شاید بتوانیم چند قدم در معیتتان آرام حرف بزنیم.
راستی این "ما" که می فرمایید منظورتان غیرخودتان چه کسانی دیگر است.
حقیر چیزی ندارم که به رخ سرکار و دوستان شما بکشم تنها در بیان حقیقت تلاش می کنم و مثل نام شما دوستار آن.
جناب حقیقت بین کسی که معتقد بوده است که ابریشم چی ".." بوده و رجوی ".." نمی بایستی وارد هیچ شورایی که ساخته و پرداخته این کسان باشد می شد. چرا نمی خواهید این تناقض و دوگانگی اظهر المن الشمس درون اقای شکری را ببینید؟
من به اقای شکری احترام می گذارم و مقالات او را معمولا هم با اشتیاق بسیار می خوانم. او بسیار باریک بین است و نگاه انتقادی درستی به خیلی مسائل دارد اما من مثل شما متعصب نیستم و بنا بر این واقعی تر از شما میتوانم نقاط قوت و ضعف او را ببینم.
سوالاتی هم که درباره پیوستن او به شورا پرسیدم سولاتی طبیعی هستند که به ذهن هر خواننده که هوشی متوسط داشته باشد می رسند و اگر توجه کرده باشید بجز من کس دیگری هم در همین صفحه سوالی شبیه به این سولات من پرسیده است.
جناب حقیقت دوست بهتر است که علاوه بر دوست داشتن کمی حقیقت بین و حقیقت جو و هم باشیم. پرسیدن عیب نیست اما ندانست نو از سر احساس کوشش برای بستن دهان دیگران کردن عیب است و برازنده شما هم نیست.
اگر در سایت آفتابکاران همه مقاله ها را با دقت بخواندید می دیدید که کسان دیگری نیز همین واژه "اردنگی" خوردن را درباره اخراج اقای شکری از شورا بکار برده اند. تشبیه این اخراج به "وز وز کردن مگس" هم از خود اقای شکری است و حقیر هم که البته مجاهدین را خیلی خوب می شناسم می توانم حدس بزنم که در این زمینه اخراج با اقای شکری بیش از حد تند برخورد کرده اند و به نظرم آقای شکری شایسته چنین برخورد های تندی و بی احترامی ها که خود آقای شکری در مثال مگس بخوبی توصیف کرده نبوده است. بهر حال مجاهدین همین اند و همه آنهایی که روزی گذرشان به دباغ خانه اقای رجوی افتاده است این را می دانند.
مصداقی هم که فرموده اید اگر مانند شکری این ها را پیش از وارد شدن در روابط شان می شناخته خوب باید گفت بسیار کار غلطی کرده است. بهر حال یک مینیمم تفاهم و توافق و اعتماد برای نزدیکی سیاسی لازم است. در غیر اینصورت چنین کسان می توانستند بیرون از روابط باشند و به وظایفشان هم عمل کنند بدون آنکه بند ناف خود را به کیسه پول مسعود رجوی ببندند.
شما جناب حقیقت دوست ظاهرا کمی دیر به این بازیها وارد شده اید و یا از دور دستی بر آتش دارید و بهمین دلیل نمی توانید این چیزها و حرفهای مرا رادرک کنید .
امیدوارم پدر و مادرتان تندست و سالم باشند و برای شما هم یکبار دیگر طول عمر با عزت در جستجوی حقیقتی که انصافا دوست داشتنی هم هست آرزو می کنم.
به آن خانم یا آقائی که میگوید اسماعیل وفا یغمائی بد قیافه است با پوزش از آقای یغمائی میخواهم بگویم خداوند خیلی اسماعیل وفا را دوست داشته که بقول این افراد قیافه اش بد شده چون اگر با معیلرهای این خانم و آقای هادی خوشقیافه نیشد احتمالا مثل قربان بیچاره رهبر یک پرونده ناموسی برایش درست میکرد و به افشاگری علیه او میپرداخت بنابراین از همین حالا به خوشقیافه ها اخطار میدهم مبادا فکر خروج به سرتان بزند که افشا میشوید
قلندر باشی
بگذارید زشتان بروند تا شورا و مجاهدبن زیباتر شوند
دوستدار مسعود و مریم
جناب تروتسکیست !
اتفاقا مادر بزرگ بنده هم دقیقا تفکر شما را داشت و با همین اندیشه تا آخر عمر هم وارد هیچ دارو دسته سیاسی هم نشد و زندگی نسبتا آرامی داشت و با آشپزی و خیاطی سر خودش را گرم میکرد. آزارش به کسی هم نمیرسید البته به شاه و خمینی خیلی نفرین میکرد انهم بدلیل بلاهایی بود که آنها بر سر فرزند و نوه اش آوردند. بهرحال توصیه من به شما هم این است که به همان شیوه گذشته ادامه بدهید و زندگی آرام و بی دغدغه خود را با ورود به این کشاکش های سیاسی بزرگترها، بر هم نزنید.
دوست شما
کسی که خود را تروتسکیست معرفی می کنی،شما همه چیز را دارید تحریف می کنید. اولا که نگفته که گفته آقای ابریشمچی یا رجوی فلان بوده اند، آنچه او نوشته معنی کردن آن «از چهره مایه» گذاشتن است. فکر می کنم فهمیدن این اصلا به هوش فوق العاده ندارد. نوشته پیش روی همه است. او دارد می گوید ریسک آن «انقلاب ایدئولوژیک» چه بود و مجاهدین با این کار ممکن بود به چه صفتی از سوی همان مردم مسلمانی که پایگاه اجتماعیشان در بین آنان بود، متهم شوند و به خاطر چه چیز از «مایه گذاشتن از چهره» صحبت می کردند. حال شما می گویید کسی که «می گوید ابریشمچی...» شکری نمی گوید ابریشمچی فلان بوده، او توضیحی در مورد اتهام یا صفتی که ممکن بود از سوی آن بخش مذهبی مردم به آن بازیگران انقلاب ایدئولوژیک زده بشود و خطر این کار که فراتر از هر حماسه مجاهدین شدن آن هم به خاطرهمان خطر بوده است را شرح داده است. در ضمن آنهایی که در آفتابکاران هر نامربوطی را می خواهند علیه ایرج مصداقی و اسماعیل وفا یغمایی هم نوشته اند و علیه قصیم و روحانی هم دارند می نویسند، نمی شود گفت «مجاهدین» می گویند اگر چه حتی هوداران یا اعضای مجاهدین باشند و اگر چه مجاهدین در پرخاشگری و اهانت به منتقدان و کسانی جدا شده اند به طور کلی خود را ملزم حد و حدودی نکرده اند و نمی کنند و این چیزی مثل قانقاریا برای اعتبار آنان بوده است. دیگر این که شما باز هم دارید سفسطه می کنید و می خواهید مساله لوث کنید باز مساله را به «کیسه پول مجاهدین» وصل می کنید. همین دکتر قصیم تا قبل از استعفا از فعالترین مدافعان مجاهدین بود، پزشک و جراح است و به «کیسه پول مجاهدین» وصل نبود. اما کارهای چند ماه گذشته رهبر مجاهدین به ویژه آن پیام های بی معنی سران رژیم صبر او روحانی را لبریز کرد. دیگر این که من قبلا هم تاکید کردم صرف اختلاف نظر در زمنیه های مختلف با مجاهدین، مانع همکاری با آنها برای براندازی رژیم درنده خوی آخوندی نمی توانست باشد، اما وقتی انتقادات سالها با بی اعتنایی به بایگانی سپرده می شود و کجر روی ها افزایش پیدا می کند، کار به جایی می رسد که دیگر آدمی مثل دکتر قصیم و روحانی هم حضور خود را در ائتلاف بی ثمر می یابند. برای کسی که مبارزه با رژیم مساله اصلی است و مفید بودن را در درگیر بودن در آن می داند، طبعا آسان نیست که ائتلافی را که به آن امیدی داشته و از سالهای عمر خود برای آن مایه گذاشته ترک کند، آن هم در غربت. من گمان نمی کنم با شما که متن نوشته حاظر شکری را هم تحریف می کنید و آن وقت به من می گوید تعصب دارم یا برخورد لمپنی می کنم، بشود به نتیجه رسید، بنابرین شما می توانید هر طور که خاطر مبارکتان راضی می شود، فکر بکنید، ولی واقعا اگر خواستید گوشه یی از حقیقت را دریابید، همان سه نوشته از شکری را که در کامنت قبل یاد آور شدم را با اسناد ضمیه اش را بخوانید.
حقیقت دوست
نه چندان ناشناس
آقای تروتسکیست
اگر چه در شکل با بکار گرفتن کلمات نامناسب توسط آقای حقیقت دوست در بیان نظراتشان بهیچ وجه موافق نیستم اما در محتوای نظر معتقدم که او خیلی خوب تا حدودی زیادی درباره آقای شکری توضیح داده است.
همانطور که می دانید رشد تضادها در یک روند دیالکتیکی می تواند مورد بررسی قرار گیرد. تضادهای آقای شکری با مجاهدین در ابتدا که او به همکاری با آنها پرداخته در حدی نبوده است که مانع این همکاری باشد. سپس در طی سالیان این تضادها رشد کرده اند تا به امروز که شاهدش هستیم.
آقای شکری مطمئنا در شروع همکاری اش با مجاهدین و شورا شناختی که امروز از آنها دارد را نداشته و شاید هم بتوان گفت اصلا نمی توانسته است که داشته باشد. شناخت امروز او حاصل تجربه همکاری او در طی سالیان بدست آمده است.
برای شناخت بیشتر از جزئیات موضوع به شما مطالعه مقالاتی که لینک آنها توسط آقای حقیقت دوست در بالا آورده شده است را به توصیه می کنم.
نه چندان ناتشناس
در ضمن خوب است که آقای تروتسکیست این آخرین مقاله ابرج شکری در وبلاگ درفش را که اعلام رویکرد جدیدی در برابر رهبری مجاهدین به خاطر عبور از خط قرمزی است که از نظر او در بیانیه تفصیلی با اتهاماتی که به او زده شده، صورت گرفته است خوانند و ببینند که او به اندازه کافی صراحت و شجاعت انتقاد و اعتراض را دارد.
حقیفت دوست
http://iradj-shokri.blogspot.fr/2013/08/normal-0-21-false-false-false-fr-x-none_21.html
ارسال یک نظر