چونست احوال جهان، انگار خواب آلوده ام
من کژمژم یا همرهان،گویا شراب آلوده اماز ماه میبارد چرا،ظلمت بجای ماهتاب
گویا به خواب اندر شراب و باسراب آلوده ام
می پویم از میخانه ها، در رهگذار خانه ها
درهر قدم از این و آن، با صد خطاب الوده ام
آلوده دامان!بت پرست!کافر دل و ساغر به دست
پیرست! گویندم که من، با شوخ شاب آلوده ام
می گویم ای بر بستگان هم دربها هم دیده ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر