چه جهانی است جهان شاعری
وقتی در جان من رودها می خوانند
ابرها می بارند
وبادها از میان نخلها می گذرند
و این همه ستاره، این همه ستاره
که شبهای مرا روشن می کنند.
چه جهانی است جهان شاعری
وقتی تمام عاشقان در گرمای تن من
یکدیگر را در اعوش می کشند
می گریم و می خندم
بر ویرانه های خویش
نه چون بومی بل چون عقابی
وقتی در جان من رودها می خوانند
ابرها می بارند
وبادها از میان نخلها می گذرند
و این همه ستاره، این همه ستاره
که شبهای مرا روشن می کنند.
چه جهانی است جهان شاعری
وقتی تمام عاشقان در گرمای تن من
یکدیگر را در اعوش می کشند
می گریم و می خندم
بر ویرانه های خویش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر