نوشته ات بعد از نوشته های آقایان خزائی ، هزار خانی و
فیلابی چهارمین نوشته از مجموع نوشته های آدمهای «با نام و نشان» و «پدر مادر دار»
است. قبل از این انبوهی نامهای مستعار و اشباح سیاسی! بمیدان آمده بودند که نه نام
و نشانشان مشخص بود و نه پدر و مادرشان معلوم، از این جهت باعث خوشحالی است که
نوبت آدمهای واقعی رسیده است که در گود سیاست و زورخانه مبارزه چرخ زنان بمیدان می
آیند و با «چرخ ساده» و «قجری» و «چرخ تیز» و «تک چرخ» و «دو چرخ» و «سه چرخ» و «چرخ
جنگلی» هنر نمائی کنند.در
قدیم الایام و در سنین چهارده سالگی تا شانزده سالگی که
شانس ...............از زورخانه خواجه خضر تا زورخانه سیاست وچرخ قجری یاداشتی بر یاداشت آقای جلال گنجه ای اسماعیل وفا یغمائی
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۶ نظر:
از قدیم گفتهاند ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل.
جلال گنجهای فرق چندانی با آخوندهای حاکم بر جان و مال مردم و کسانی که قتوای قتل و ... میدهند ندارد. منتهی یکی در قدرت است و دیگری نه.
آنکس که میتواند فتوای خیانت به دو دوست دیروز دهد قطعا میتواند فرمان قتل و حذف فیزیکی هم بدهد. چه خوب که پرده از رخ این شیخ ریاکار هم برداشته شد.
دنیا دیده
بیشرف ها آیا میدانید چه تعداد مجاهد امروز باز کشته شدند ؟ و شما نشسته اید همینطور زر مفت میزنید و شرم و حیا هم ندارید ؟ بروید گم بشوید که حقیقتا از همه چیز تهی شده اید
مردک یا زنک نفهم !کشتار اشرف تقصیر کیست؟مگر همین دیروز اطلاعیه ندادند که عراق عقب نشینی کرده است. برو خجالت بکش و به اصل قضیه وکسانی که بی دلیل اشرفیان را انجا نگه داشتند فکر کن واقعا هم بی ادبی و هم نفهم و بیشعور ناشناس
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3291
سایت آفتابکاران و پژواک ایران یواش یوشاش داره میشن دعوای خانوادگی افراد واشخاصی خاص که برای ما خوانندگان هیچ جاذبه ای ندارد ومربوط به زمان و حال ما نیست. نوری
سلام: به عقیده من خروج اشرفی ها از عراق هیچگاه امکان نداشته است. شما نگاه کنید جناب امیر یغمایی نوجوانی بود که مایل بود به زندگی عادی خود باز گردد با این حال او در طیف گیر کرده بود و با تلاش خود و پدرش و گرفتن وکیل در اینجا و در آنجا و کلی مصیبت توانست بعد از دو سال از آن جا رهایی یابد. وای به حال کسانی که همچنان به سازمان خود پای بند بودند. دکتر قصیم در مصاحبه با بی بی سی این نکته را گفته بود. بقیه مسائل همه تبلیغات بود.
اسمال ، اگه اونائی که موافق تو نبودند و یه چیزای خلاف میل تو نوشتند به نظرت معلوم نیست پدر و مادرشون کی هست عوضش تو که مادرت صد درصد معلومه کی هست. باباتم معلوم نیست بلوچه، ترکمنه، یزدیه، خراسونیه، خلاصه با د ان آ هم نمیتونی باباتو مشخص کنی. درضمن به طرف چرا میگی مردک. از تو مردک تر هم مگه پیدا میشه که دو دستی زنتو گذاشتی تو بیابونای عراق و در رفتی.واسه من اصلا مهم نیست که این کامنتو بذاری. فقط خواستم بگم خیلی آشغالی.
حرفت درسته مردک!
جناب یغمائی حالا شما مطوئنی این اوسا جلال اصلا میتونه چرخ بزنه یا چرخ چرخ عباسی خدا منو نندازی میکنه شما خیلی احترام گذاشتی.من خودم باستانی کار بودم چهارده سال چرخ کار پهلوونا و جوانمرداست این مقاله ای که اون نوشته خیلی نامردی توش خوابیده بخدا
خفه شو مرتیکه پفیوز. شماها همتون آشغالید بی بته ها
کورعلی گفت...
با سلام،
آقای یغمائی عزیز،مسعود خان پهلوان نیست که چنین انتظاری از ایشان باشد.ایشان بیشتر نقش لات محل را پیدا کرده که دستمال یزدی بدست وچاقوی زنجانی به جیب سبیل میچرخاند.
واقعا یک دلقک شده ای جناب جرخ زن . اتفاقا این شما هستید که برای ملایان و دربار ا«ها چهارپشته معلق میزنی بیجاره درمانده!
گرامی آقای یغمایی
نه تنها با قلم نیرومند بلکه با نهایت هنر نیز پاسخ ایشان را داده اید. به نظرم دریچه ای نیرومند از قدرت فکری و شهامت و جرأت را گشوده اید، در برابر کسانی که درطی سالیان، به راستی تمام جهان را هیچ و خود را همه چیز می دانند، بدون شک این یک حرکت و نهضت فکری و دفاع از آزادی و آینده است.
خسته نباشید. سلامت و نیرومند در این زورخانه شرف و پهلوانی باشید.
مینو
در باره چرخ زدن شیخ جلال که دست بر قضا عاشق حلوا هم هست باید گفت:
چون پشّه به گرد کاسه پر حلوا
چرخی زدن است و بعد کله پا شدن
زیرک
خودت خفه شو پدر سگ قرمساق بی تربیت پدر سگ.
اقای اسماعیل یغمائی از شما میخواهم حالا که کامنت آن ناشناس پفیوز را زدید این را هم منتشر کنید چون جواب بد و بیراه بد و بیراهه یا کامنت اون را هم خذف کنید تشکر
اقای احمد رضا به سگ توهین نکن سگ بدبخت چه گناهی کرده این فقط خودش است یعنی خودش!
ﺟﺪا" ﻫﻤﮕﻲ ﺟﺎﻟﺐ ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻴﺪ.
ﻗﺸﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻱ ﻛﻪ ﻗﺼﺪ ﺁﺯاﺩﺳﺎﺯﻱ و ﺑﻨﺎ ﻧﻬﺎﺩﻥ اﻳﺮاﻥ ﺁﺯاﺩ ﺭا ﺩاﺭﺩ, ﭼﻪ ﺩﺭ ﺷﻮﺭا و ﭼﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺘﺎﺑﻜﺎﺭاﻥ.
ﺑﺮاﻱ ﻣﻨﻜﻪ اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ و ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺷﻮﺭا و ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺭا ﻣﻴﺨﻮاﻧﻢ, ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻳﻚ ﺳﻮاﻝ ﻫﺴﺖ, ﺁﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺩﺑﻲ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﻨﻴﻒ ﻧﮋاﺩ, ﺳﻌﻴﺪ ﻣﺤﺴﻦ و ﺑﺪﻳﻊ ﺯاﺩﮔﺎﻥ ﻫﻢ اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩ? ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ ﻓﻜﺮﻱ ﺧﻮﺩ اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻨﺪ?
اﮔﺮ اﻃﻼﻋﻲ ﺩاﺭﻳﺪ, ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﻴﺸﻮﻡ, ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ.
ارسال یک نظر