آقای یغمائی، شما احتمالا در دوران مدرسه نمره ادبیاتت خوب بوده باشد ولی در ریاضیات حتما تجدیدی میشدی و باید شهریور از نو امتحان میدادی. به نظر میاید که ضریب هوشی شما پائین باشد و در ضمن حاصل ضرب ٢ ضربدر ٢ را هم ندانی. شما الان نزدیک به ٣ سال میشود که هی اصرار میکنی که رهبری مجاهدین باید جواب من را بدهد و یا صاحب عله، که من دقیق معنیش را نمیفهمم، باید جواب من را بدهد و نه هواداران سطح پائین. تو دنیای واقعیات هر بچه ای می فهمید که وقتی بعد از این همه نوشتن و گفتن بهت جواب نمیدن یعنی اینکه براشون مهم نیستی و اینقدر که خودت خیال میکنی ارزش نداری. اگر مهم بودی و ارزش داشتی خوب جوابت را میدادند. ارزشت در همین اندازه هست که هواداران رده پائین بهت جواب بدن. تازه همون را هم دیدم که آقای یعقوبی از هواداران هم خواسته بود که وقتشان را صرف کارهای مهم تر بکنند. خلاصه کلام این که شما را تحولیل نمی گیرند، شما هم هی خودت را سبک نکن دیگه.
آقای یغمایی سلام انشاالله خوب و سلامت باشید و از درد چشم و بدن بدور.
درخواستی داشتم که اگر بشود یک بحث جدی تئوریک در مورد مبارزه مسلحانه در زمان شاه را پیش کشید و نقد کرد.
آیا بهتر نبود که حکومت بختیار را حمایت مکردیم و ایران را بسمت یک سلطنت دمکراتیک سوق میدادیم؟
با این هدف که راه برون رفتی از این بن بست سیاه باز شود. فرصت زیادی نیست, اگر نسل ما, نسلی که انقلاب کرد از بین برود ذخیره فکری عظیمی را از دست داده ایم.
عزیز ناشناس درست میگوئی من ریاضیاتم خوب نبوده است ضریب هوشی من هم پائین بود و به همین دلیل در جدال باشاه وارد سیستمی شدم که دست آخر حاصلش را دیدم و فهمیدم با چه انسانهای صادق و باشرفی عمر را سپری کرده ام.چه میشود کرد تجربه بود و گذشت و بحث مفصل است. حرف جناب یعقوبی هم درست است بشنوید برادر من و بگذارید زمان بگذرد و حقیقت براید همین .ممنونم
آقای یغمائی .شما در رابطه با هوشتان و این که اگر ضریب هوشی بالائی میداشتید وارد مناسباتی نمیشدید که چه و چه و چه بوده است، یا دچار خطای فکر تشریف دارید ویا این که مغالطه میفرمائید.چرا؟ کنیزتان خدمتتان عرض میکند که شما سی سال با انواع و اقسام استدلال ها میخواستید به عالم و آدم و از جمله به کنیزتان ثابت کنید که راه فقط راه مجاهدین و رستگاری فقط در سایه رهبری مسعودرجوی و خلاصه یک عالمه از این شعارها. همه را در شعرها و سخنرانیها و مصاحبه هایتان به خورد دیگران و از جمله کنیزتان دادید. اگر یک بینوائی مثل من هم پیدا میشد و میگفت یغمائی گرامی جان مادرت یک درصد ضعیفی را هم بگذار برای این که شاید داری اشتباه میکنی با شمشیر شعر و ترانه و نطق و مقاله در روزنامه و رادیو و تلویزیون پدر ش را در میاوردید و میگذاشتید پیش چشمش. حالا هم که از مسعود رجوی و طایفه بریده اید باز هم دارید با همان وسیله خودتان را به در و دیوار روزنامه و سایت و رادیو و تلویزیون و چه وچه و چه میزنید که ثابت کنید اینها فاسدند و از ملاها بدترند و عمرت را تلف کرده ای و از این حرفها. حالا یک سوال ساده دارم: چرا باید من حرفهای شما را که سی سال دروغ به خوردم داده اید باور کنم؟ (البته مطمئن نیستم که خودتان میدانستید که دارید دروغ میگوید ولی مطمئن هم نیستم که نمیدانستید دارید دروغ میگوئید.) مگر شبیه همین استدلال ها را که دارید علیه مجاهدین و مسعدو رجوی میکنید در تمام اون سالها علیه ساه و نظام شاهنشاهی و بعدش هم خمینی و بعدش هم بنی صدر و .... نمیکردید؟ فکر میکنید با این سابقه مشعشع دیگران باید بپذیرند شما واقعا فرد قابل اعتمادی هستید؟ دیگران که هیچ ،آیا خودتان نزد وجدانتان فکر میکنید واقعا فرد قابل اعتمادی هستید؟
پریچهرا!شما این بنده را هدایت بفرمائید که چه بکند؟ خدا خیرتان بدهد؟بالاخره من چه بکنم سکوت کنم؟چون قبلا جور دیگری بوده ام؟ عزیز من آدم فکر میکند. نقد میکند اشتباه میکند.سنگ که نیست منتظر رهنمودهای شماملک بانو و خاتون بزرگ هستم زنده باشید
آقای یغمائی، کنیزتان کوچک تر از آن است که بتواند کسی را راهنمائی کند.من و هزاران نفر مانند من در اثر راهنمائی یا بیراهه نمائی شما و امثال شما، حالا 35 سال است که در وادی چه کنم چه کنم حیران و سرگردانیم. حالا شما از کنیزتان راهنمائی میخواهید؟ آقای یغمائی امروز سحر پس از صرف سحری (جای شما خالی)و خواندن نماز سراغ حافظ رفته بودم و به او تفال زدم این غزل امد: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند، محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند.آقای یغمائی بقیه اش را حتما میدانید. ولی یک بیتی دارد که فکر میکنم با کمک آن بتوانم یک جواب نصفه و نیمه ولی عادلانه به سوالتان بدهم. حافظ در وسط همین غزل میگوید: عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو، نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند. جناب یغمائی به قول ما کم سوادها نه به آن شوری شوری نه به این بی نمکی. شما شاه بیچاره را سکه یک پول کردید و جز به اعدامش راضی نبودید. شما فقط بدی را دیدید نه واقعیت را. شما بختیار را نوکر بی اختیار خواندید و پدرش را درآوردید .در حالی که بنده خدا نه نوکر بود و نه بی اختیار. واقعیت او را ندیدید. شما مسعود رجوی را به عرش بردید و برایش صدتا شعر گفتید . در حالی که او هم آدمی هست مثل من و شما و ممکن است در کنار آن همه خوبیها عیب و نقصی هم بدارد.شما حالا دارید مسعود رجوی را با کمک ایرج مصداقی که واقعا معلوم نیست سرش به کجا بند هست از عرش به زیر میکشید. آن قدر از مسعود و مریم رجوی بد میگوئید که آدم فکر میکند اینها صدهزار بار از خمینی بدترند. .آقای یغمائی اگر میخواهید افشاگری کنید بکنید ولی از جاده شرافت و عدل و انصاف بیرون نزنید. متاسفانه شما و امثال شما در طول چهل پنجاه سال اخیر ، چه آنها را که من و همسالان من دیده ایم و چه آنها را که خوانده ایم ،کمتر به عدل و انصاف و شرافت سخن آراسته بوده اید.از کنیزتان بشنوید و در طریق اعتدال قدم بزنید.البته اعتدال واقعی نه دروغین مثل اعتدال آخوند حسن فریدون روحانی. بیشتر از این سرم نمیشود. همین هم در نظر بعضی ها زیادی و بیهوده و درجهت دفاع از مسعود و مریم رجوی مینماید.
۱۰ نظر:
تا مکتب شیخ خیمه زد بر ایران
شد خانه ی ظلمت زخزر تا عمان
ای آتش زرتشت بیا شعله کشان
کاینک همه جا معنی شیطان، شیخان
آقای یغمائی، شما احتمالا در دوران مدرسه نمره ادبیاتت خوب بوده باشد ولی در ریاضیات حتما تجدیدی میشدی و باید شهریور از نو امتحان میدادی. به نظر میاید که ضریب هوشی شما پائین باشد و در ضمن حاصل ضرب ٢ ضربدر ٢ را هم ندانی. شما الان نزدیک به ٣ سال میشود که هی اصرار میکنی که رهبری مجاهدین باید جواب من را بدهد و یا صاحب عله، که من دقیق معنیش را نمیفهمم، باید جواب من را بدهد و نه هواداران سطح پائین. تو دنیای واقعیات هر بچه ای می فهمید که وقتی بعد از این همه نوشتن و گفتن بهت جواب نمیدن یعنی اینکه براشون مهم نیستی و اینقدر که خودت خیال میکنی ارزش نداری. اگر مهم بودی و ارزش داشتی خوب جوابت را میدادند. ارزشت در همین اندازه هست که هواداران رده پائین بهت جواب بدن. تازه همون را هم دیدم که آقای یعقوبی از هواداران هم خواسته بود که وقتشان را صرف کارهای مهم تر بکنند. خلاصه کلام این که شما را تحولیل نمی گیرند، شما هم هی خودت را سبک نکن دیگه.
آقای یغمایی سلام انشاالله خوب و سلامت باشید و از درد چشم و بدن بدور.
درخواستی داشتم که اگر بشود یک بحث جدی تئوریک در مورد مبارزه مسلحانه در زمان شاه را پیش کشید و نقد کرد.
آیا بهتر نبود که حکومت بختیار را حمایت مکردیم و ایران را بسمت یک سلطنت دمکراتیک سوق میدادیم؟
با این هدف که راه برون رفتی از این بن بست سیاه باز شود. فرصت زیادی نیست, اگر نسل ما, نسلی که انقلاب کرد
از بین برود ذخیره فکری عظیمی را از دست داده ایم.
عزیز ناشناس
درست میگوئی من ریاضیاتم خوب نبوده است ضریب هوشی من هم پائین بود و به همین دلیل در جدال باشاه وارد سیستمی شدم که دست آخر حاصلش را دیدم و فهمیدم با چه انسانهای صادق و باشرفی عمر را سپری کرده ام.چه میشود کرد تجربه بود و گذشت و بحث مفصل است. حرف جناب یعقوبی هم درست است بشنوید برادر من و بگذارید زمان بگذرد و حقیقت براید همین .ممنونم
در ضمن عزیز ناشناس
تمام بحث این است تحمل کنید همه حرفشان را بزنند.خوب یا بد.همین و بس
ماندگار
درود بر شاعر آزاده و مستقل و گرامی جناب یغمایی عزیز
درود بر شما آقای یغمایی
بسیار پرمعنا و بااحساس بود.
بامید برافتادن پردهها
پیروز باشید
آقای یغمائی .شما در رابطه با هوشتان و این که اگر ضریب هوشی بالائی میداشتید وارد مناسباتی نمیشدید که چه و چه و چه بوده است، یا دچار خطای فکر تشریف دارید ویا این که مغالطه میفرمائید.چرا؟ کنیزتان خدمتتان عرض میکند که شما سی سال با انواع و اقسام استدلال ها میخواستید به عالم و آدم و از جمله به کنیزتان ثابت کنید که راه فقط راه مجاهدین و رستگاری فقط در سایه رهبری مسعودرجوی و خلاصه یک عالمه از این شعارها. همه را در شعرها و سخنرانیها و مصاحبه هایتان به خورد دیگران و از جمله کنیزتان دادید. اگر یک بینوائی مثل من هم پیدا میشد و میگفت یغمائی گرامی جان مادرت یک درصد ضعیفی را هم بگذار برای این که شاید داری اشتباه میکنی با شمشیر شعر و ترانه و نطق و مقاله در روزنامه و رادیو و تلویزیون پدر ش را در میاوردید و میگذاشتید پیش چشمش. حالا هم که از مسعود رجوی و طایفه بریده اید باز هم دارید با همان وسیله خودتان را به در و دیوار روزنامه و سایت و رادیو و تلویزیون و چه وچه و چه میزنید که ثابت کنید اینها فاسدند و از ملاها بدترند و عمرت را تلف کرده ای و از این حرفها. حالا یک سوال ساده دارم: چرا باید من حرفهای شما را که سی سال دروغ به خوردم داده اید باور کنم؟ (البته مطمئن نیستم که خودتان میدانستید که دارید دروغ میگوید ولی مطمئن هم نیستم که نمیدانستید دارید دروغ میگوئید.) مگر شبیه همین استدلال ها را که دارید علیه مجاهدین و مسعدو رجوی میکنید در تمام اون سالها علیه ساه و نظام شاهنشاهی و بعدش هم خمینی و بعدش هم بنی صدر و .... نمیکردید؟ فکر میکنید با این سابقه مشعشع دیگران باید بپذیرند شما واقعا فرد قابل اعتمادی هستید؟ دیگران که هیچ ،آیا خودتان نزد وجدانتان فکر میکنید واقعا فرد قابل اعتمادی هستید؟
پریچهرا!شما این بنده را هدایت بفرمائید که چه بکند؟ خدا خیرتان بدهد؟بالاخره من چه بکنم سکوت کنم؟چون قبلا جور دیگری بوده ام؟ عزیز من آدم فکر میکند. نقد میکند اشتباه میکند.سنگ که نیست منتظر رهنمودهای شماملک بانو و خاتون بزرگ هستم زنده باشید
آقای یغمائی، کنیزتان کوچک تر از آن است که بتواند کسی را راهنمائی کند.من و هزاران نفر مانند من در اثر راهنمائی یا بیراهه نمائی شما و امثال شما، حالا 35 سال است که در وادی چه کنم چه کنم حیران و سرگردانیم. حالا شما از کنیزتان راهنمائی میخواهید؟ آقای یغمائی امروز سحر پس از صرف سحری (جای شما خالی)و خواندن نماز سراغ حافظ رفته بودم و به او تفال زدم این غزل امد: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند، محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند.آقای یغمائی بقیه اش را حتما میدانید. ولی یک بیتی دارد که فکر میکنم با کمک آن بتوانم یک جواب نصفه و نیمه ولی عادلانه به سوالتان بدهم. حافظ در وسط همین غزل میگوید: عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو، نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند. جناب یغمائی به قول ما کم سوادها نه به آن شوری شوری نه به این بی نمکی. شما شاه بیچاره را سکه یک پول کردید و جز به اعدامش راضی نبودید. شما فقط بدی را دیدید نه واقعیت را. شما بختیار را نوکر بی اختیار خواندید و پدرش را درآوردید .در حالی که بنده خدا نه نوکر بود و نه بی اختیار. واقعیت او را ندیدید. شما مسعود رجوی را به عرش بردید و برایش صدتا شعر گفتید . در حالی که او هم آدمی هست مثل من و شما و ممکن است در کنار آن همه خوبیها عیب و نقصی هم بدارد.شما حالا دارید مسعود رجوی را با کمک ایرج مصداقی که واقعا معلوم نیست سرش به کجا بند هست از عرش به زیر میکشید. آن قدر از مسعود و مریم رجوی بد میگوئید که آدم فکر میکند اینها صدهزار بار از خمینی بدترند. .آقای یغمائی اگر میخواهید افشاگری کنید بکنید ولی از جاده شرافت و عدل و انصاف بیرون نزنید. متاسفانه شما و امثال شما در طول چهل پنجاه سال اخیر ، چه آنها را که من و همسالان من دیده ایم و چه آنها را که خوانده ایم ،کمتر به عدل و انصاف و شرافت سخن آراسته بوده اید.از کنیزتان بشنوید و در طریق اعتدال قدم بزنید.البته اعتدال واقعی نه دروغین مثل اعتدال آخوند حسن فریدون روحانی. بیشتر از این سرم نمیشود. همین هم در نظر بعضی ها زیادی و بیهوده و درجهت دفاع از مسعود و مریم رجوی مینماید.
ارسال یک نظر