نفس گرفت در این شب هوای تازه کجاست
برون ازین قفس آیا، فضای تازه کجاست
از این نوای به تکرارها دلم خونست
سرود و نغمه و بانگ و نوای تازه کجاست
خروش چنگ و دف و طبل نو، کجاست کجاست
غریوبربط وعود و درای تازه کجاست
عزای تازه و جانکاه و سوگ نو بسیار
دمی سرور دل و جان فزای تازه کجاست
از این نوای به تکرارها دلم خونست
سرود و نغمه و بانگ و نوای تازه کجاست
خروش چنگ و دف و طبل نو، کجاست کجاست
غریوبربط وعود و درای تازه کجاست
عزای تازه و جانکاه و سوگ نو بسیار
دمی سرور دل و جان فزای تازه کجاست
۵ نظر:
جناب یغمایی
شما تنها نیستی قربونت والله بنده حقیر هم دچار خفقانم .
این غزل سرکار را خوندم و خیلی به دلم نشست.
نفس گرفت در این شب هوای تازه کجاست
نفس گرفت در این شب ....
از شما چه پنهون جناب یغمایی الان که این را برایتو شاعر نازنین می نویسم می نویسم
بسته راه گلویم بغض و دلم شعله ور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی..
لا اله الا الله
اقا صلوات بفرستیم
ندارد
دست مریزاد جناب یغمائی از زیباترین غزلهائی بود که تا حالا خوانده ام واقعا عالی است و خداوند یارتان باشد
درود و سلام بر تو. خسته نباشی.
ای شاعر! پیوسته دمت گرم و دلت خرم باد شادم کردی با این شعر بخدا حظ کردم درود بر تو
م.حمیدی
جناب یغمائی منهم گاهی شعر مرتکب میشوم یک بیت اضافه کردم
به رهبران بگوئید تا کسی برجاست
به کمپ لی بر تی کربلای تازه کجاست
ارسال یک نظر