دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

از رشحات قلم این آقایان

عرض کنم الحمدلله شکر خدا بالاخره سد شکست ویکی از صاحبان رشحه، آقای علیرضا تبریزی لطف کرد و عکسی از سیمای نازنین خود را بر روی اینترنت قرار داد وهمراه با معرفی خود اعلام نمود شخصیت حقیقی است و به دنبال آن نیز حسب المعمول در نوشته ای مقداری بنده را نوازش قلمی قرار داد . از ایشان تشکر میکنم و از خوانندگان میخواهم نخست عکس ایشان را تماشا کنند وحظ بصر ببرند سپس مقاله شان را در این لینک بخوانند..(از ترشحات عالیجناب زردپوش: پاشنه آهنین، بیماران عقیدتی و کلکسیون روزبه!).
با امید به اینکه سایر مقاله نویسان از جناب تبریزی بیاموزند و تصاویر خود را در کنار مقالاتشان  قرار دهند.
  برخی از سایر مقالات و رشحات قلم  این آقایان  





۴۳ نظر:

ناشناس گفت...

کریم صفوی
قبل از اینکه برم عکس رو نگاه کنم توی ذهنم گفتم که این اقای تبریزی چه شکلی هست توی ذهنم یک ادم کراواتی و مدرن و خلاصه کسی توی این مایه ها توی ذهنم بود بعد که عکس رو دیدم تعجب کردم که این چه عکسیه چرا اینطوری و خلاصه چند سوال به ذهنم زد .
اما من خیلی سربع مطلب این اقای تبریزی رو خوندم و غرق در عکس شدم که این چه جور عکسیه اما به نتایجی رسیدم که عرض میکنم .
بنظرم طرف مورد نظر اقای تبریزی به عمد چنین محلی را برای عکس انتخاب کرده اند که نشان بدهند که یک کاسبکار هستند
دوم اینکه باز کردن یفه پیراهن تا نصفه هم این منظور را میرساند که اقا جان ما جاهل و لوطی هستیم
سوما ایجاد وحشت در دل بینندگان که بترسید از ما که ما میتوانیم اینطوری باشیم
و یعنی اینکه ما اینیم .
فکر کنم اصلا مقاله مد نظر این جناب نبوده بیشتر قصد نشان دادن هیکل و قیافه و تیپ جاهلی مد نظر بوده ....وافعا خدا یک عقلی به این جماعت بدهد چرا که هر روز که میگذرد اینها بیشتر قاطی میکنند
اقای یغمائی شما سه عکس از اریضه نویسان که عکس نداشتند گذاشتید من اگر جای اقای تبریزی بودم عکس شماره 2 که گذاشته بودید را انتخاب میکردم
خدایا به بیماران و معلولان عقیدتی شفا بده امین

رنجبران گفت...

مجاهدان مدرن و واقعی به اینها میگن هاااااا. زندانیان لیبرتی بهتره یاد بگیرن.
این مشهدیعلی خودش کلی کلکسیونه.

esmail گفت...

دوستان به نظر من عکس اشکالی ندارد هر کس ازاد است هر طور عکسی از خود بگذارد آقای تبریزی هم این را خواسته .چه اشکال دارد جوان خوش شمایل و بالا بلندی هستند و کسب و کار هم که اشکال ندارد مساله نوشتن است و نقد و درک و فهم مشکلی که روی میز است .

یاشار گفت...

جناب یغمائی گرامی من گمان نکنم این نوشته ها را این شخص که عکس گذاشته نوشته باشه !
یک روز یکی به ملا نصر الدین گفت یک خرسی پیدا شده که روزی دو تا تخم میذاره! ملا در جواب گفت هر چی از این دم بریده بگین به عمل میاد !
حالا داستان سر بازان گمنام رهبر عقیدتی هم در این مقوله میگنجد !
یاشار

نادر اکیائی گفت...

حالا ما از کجا باور کنیم ایشون اقای تبریزی هستند.شاید یک عکسی از جائی روی اینترنت پیدا کرده اند و زده اند و بازهم دارند پشت پرده مقاله مینویسند راستش من که شک دارم چون درست که آقای تبریزی چرت و پرت مینویسد ولی قلمش پخته است و به این هیئت و فیگور نمیخورد والله نمیدانم من شک دارم

ثزیا ریگی گفت...

من هم واقعا شک دارم که این عکس خودش باشه و تعجب میکنم چطور افتابکاران این عکسو گذاشته؟چون واقعا تاثیر مثبت نمیذاره در هر حال یه اشتباهی هست البته ایشون جوان خوشش تیپی هستن ولی به نویسنده نمیخورن!

خدیجه آجیده گفت...

بسیار مرد زحمتکش و با ارادهای بنظر میرسد باعث افتخار است که هوادارانی در صفوف کارگران داشته باشیم زیرا اینها اینده سازان واقهعی ایران هستند

سیاوش گفت...

خدا وکیلی شکل و شمایل آقای تبریزی به هم چیز میخورد جز نشرونو شتن ؟؟؟؟؟

سیاوش

حميد ع گفت...

اتفاقاً نوشتها به عکس ميخوره (اگر هم عکس سر کاری باشه بازم انتخاب درستی کردن!!) مگر يقه دريده های چاقو کشان دروازه غار نميتونن انهمه فحاشی کنن؟ مگر غير از فحش چيز ديگری نوشته تا حالا؟

مثلاً تا حالا آيا با بحث منطقی با ادب با تحليل علمی سعی کرده ثابت کند انتقادهای بيشمار غلط هست و ما اشتباه ميکنيم و خط سازمان/رهبر درست هست؟
فحشها به عکس ميخوره مبارک باشه.

حميد ع

همنشین بهار گفت...

سلام بر شما
خواهران و برادران عزیز با آقای علیرضا تبریزی و هر کس دیگری که رودرروی استبداد دینی ایستاده است با زبان ناشایست صحبت نکنیم.
نباید به منطقی نزدیک شد که خودمان محکوم می‌کردیم.

با سلام به آقای تبریزی و به امید آنکه
بگذرد این روزهای تلخ تر از زهر

با کمال احترام: همنشین بهار

داود گفت...

خدیجه خانم، این عکس بیشتر شبیه گانگستر فیلمهای جدید هالیودی است قبلاً همه کت و شلوار و کلاه داشتند (یاد همفری بوگارت به خیر) جدیدا گانگستر‌ها این شکلی‌ لباس میپوشند که صاحب بار و مکانهای استریت تیز هستند!! لباس ایشان به همه چیز میخوره الا لباس کارگران!! حالا شما چه تصوراتی از طبقه کارگر دارید به قول معروف من بیلمرم

ناشناس گفت...

آقای یغمایی دیشب یک کامنت برای این بنده خدا گذاشتم اما شما منتشر نکردید. خیلی هم محترمانه بود. من هم در مورد این هواداران و مطلب نویسان برای مجاهدین واقعا حرف دارم. بالاخره شکل هم یک جورهایی باید با محتوا بخونه. مگه نه؟
کاظم

جهانگیر گفت...

بابا جیم جمال هر چی آدم لوطی رو عشقه. چاکر بچه با معرفتهای سام پس خونه و گود زنبورک, سلامتی داشم علی تبریز که وقتی حکم کنه همه محکومند . به سلامتی داش مسعود که بعد از کلی بالا و پایین شدن آخر عمری یک اینچنین نسلی داره از خودش داره باقی میذاره! حالیته؟ به جون هر چی مرده, گرد جهان چرخیده ام خوبان عالم دیده ام اما شما نسل جدید یه چیزه دیگر دیگرید (یعنی که دوبله دیگرید )

خلاصه کلوم سلامتی مجاهدای دهه نود که دل عشقی دارن و به مجاهدای دهه پنجاه و شصت گفتن شوما درنیایین که ما اومدیم // سلامتی سینه چاکاش که دل پر خون از بیوفایی "وفا" دارن ///سلامتی لاتایی که حکم تیر برا مصداقی دارن // سلامتی پشمو پیلی وسط سینه که دل هر چی نامرده رو میلرزونه // ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﻋﺸﻖ ﭼﻬﺎﺭ ﺣﺮﻓﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ خندیدن ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﮔﻔﺖ م ..ر .. ﯼ .. م //

فکر میکنم "برادرو خواهر" یا کلا زدن به سیم آخر که اجازه میدن سیستم به این روز بیافته یا اینکه کلاف از دستشان خارج شده! شاه میتی شریف و شیر حبیب ابوالقاسمی و باقی لوطیهای عالم هم که هوای کانون استراتژیک نبرد رو دارن و یادشون رفته این یکی رو چک و سانسور کنن.

خدابخش مشهدی گفت...

جنگ را رقصیده ایم پس صلح کو
تا برقصیم با صدایش سو به سو
جنگ شیطان است و رقص با او خطاست
صلح دست است گفتگوست نام خداست.

این دو بیت را جایی خواندم و نمی دانم از کیست...برای دمکراسی باید ابتدا به صلح اندیشید...به گفتگو...آرزو دارم مجاهدین و مخالفین نیز دیگر به گفتگو بها دهند و دست از تهمت و فحاشی بردارند. به آقای تبریزی هم می گویم به مجاهدین هم بگوید که دمکراسی این نیست که به هر که انتقاد به رهبری مجاهدین می کند به جای جواب منطقی تهمت بزنند..اگر این را قبول ندارید آقای تبریزی یک نمونه بیاورید که به رهبری انتقاد شده و آنها تهمت مزدوری نزده باشند..حتی یک نمونه مرا قانع می کند....درود بر ایران.

esmail گفت...

دوستان گرامی
بواقع نظر من این است. کسانی که روی چهره و لباس پوشیدن و امثالهم زوم میکنند اشتباه میکنند. این فرهنگ را کنار بگذاریم.سیما و لباس پوشیدن یک کارگر یا یک کارمند هرطور باشد هیچ اشکالی ندارد. دهها هزار جوان دراطراف ما هستند که مثل آقای تبریزی لباس میپوشند. این عکس در سر کار گرفته شده در سر کار کسی کراوات نمیزند و کست وشلولر مجالس جشن را نمی پوشد. از تحقیر پوشش و چهره و فرم موی افراد خود داریکنیم چالش ما وشما یک چالش فکری است و نه تحقیر یکدیگر. از این پس کامنتهائی که به این مسائل بپردازند درج نخواهد شد شماری از کامنتها نیز منتشر نشد کهبا این یاد آوری میتوانید نظراتتان را درست بازنویسی کنید.تاکید میکنم چالش قلمی من و آقای تبریزی شخصی نیست قلمی است و در ضمن شما اگر لباس خود مرا هم در سر کار ببینید شبیه اقای تبریزی است.

زهره گفت...



ناشناس همنشین بهار گفت:
سلام بر شما
خواهران و برادران عزیز با آقای علیرضا تبریزی و هر کس دیگری که رودرروی استبداد دینی ایستاده است با زبان ناشایست صحبت نکنیم...

آقای همنشین عزیز...و اما این پرسش: آیا فقط با کسانی که رودر روی استبداد دینی ایستاده اند نباید ناشایست صحبت کرد و با کسان دیگر که فقط زندگی خودشان را می کنند و کاری به استبداد آخوندی و غیره ندارند،می توان با فحاشی و ناشایستگی سخن گفت؟

ملیحه نوائی گفت...

یغما جان نوشتی لباس تو هم سر کار مثل لباس تبریزی هست. مگر تو هم کار میکنی؟ مگر دوست فرانسویت( حالا بگو همسرت) خرجت را نمیده؟ تو باید به شعر گفتنت برسی نه این که بری بیل بزنی یا گارسونی کنی. درضمن ممکنه لباس تو و تبریزی مثل هم باشه. ولی افکار تو دیگه زیادی سیاه شده. یعنی خیلی وقته که مرز خاکستری رو رد کردی. در ضمن اگر شکل ظاهری و قیافه واسه ت مهم نیست چرا این بندگان خدا رو شبییه خر و گاو و گوریل نشون دادی؟ میبینی راست میگم که مغزت سیاه شده.

esmail گفت...

عزیز
تو مگر راسیستی! سیاه و سفید و زرد و سرخ همه بنده خدایند اما از شوخی گذشته تو باید کوشش کنی بفهمی آن بندگان خدا هم چون علیه دوتا آدم محترم مزخرفات مینوشتند و ارزش جواب دادن نداشتند اینطوری کارسازی شد البته با عذرخواهی از گاو و سگ و گوریل که به اینگونه افراد شرف دارند. روزت خوش

ملیحه نوائی گفت...

یغما جان، دلخور نشو اما منطقت خیلی ضعیفه.چطوری بگم. خیلی لنگ میزنی. اول یک عده را که به چند نفر بد و بیراه گفتند( اصلا فرض بگیریم فحش ناموسی بهشون دادند) توی سایت خودت به صورت خر و گاو و گوریل نشون میدی. بعدش هم از خر و گاو و گوریل معذرت میخاهی. بالاخره باید موضعت رو روشن کنی و بگی وجه اشتراک اینها چی هست؟ اگه تو یک چیزی شبیه هستند پس معذرت خواستنت میشه حرف مفت. حالا این هیچی. باور کن به مقدسات عالم قسم برای من تحمل کامنت های سرتا پا فحش به مجاهدین یا به مخالفهای مجاهدین قابل تحمله. اما رفتار منافقانه این همنشین بهار را نمیتونم تحمل کنم. ایشون خیلی آب زیرکاه تشریف داره.ایرج شکری رو راست میزنه وسط ملاج مسعود و مریم و میگه خوب میکنم میزنم. ولی همنشین بهار سر مسعود رجوی را میبره بعدش هم بالای اون سر بریده شروع میکنه به گریه وشیون .

خدیجه آجیده گفت...

اقای تبریزی گول زبان این را نخوری ها این یغمائی با اینطور نوشتن مار را از سولاخ بیرون میکشد و میخواهد ترا نرم کند.سالها با شعرهایش مرا همسیره مالی کرد که فکر کنم او واقعا شاعر و انقلابی است ولی آخرش فهمیدم که اشتباه کرده ام هر دفعه ده تا کتابش را میخریدم و به دوستانم میدادم ولی آخرش فهمیدم که اشتباه بوده معلوم است نوشته ات به تاثیر خوبی داشته است که او اینطور مظلوم نمائی میکند

احمد رضا گفت...

خدیجه خانوم
اگه حرف شما درست باشه من از آقای یغمائی میخوام یه شعری چیزی بنویسه تا شاید اون رهبر هم بعد از خوندنش از سوراخ بیاد بیرون و رهبری رو دستش بگیره شاید وضع عوض شه

خدیجه آجیده گفت...

آقای احمد رضا
از ادمهای بی تربیت و بی ادب مثل تو انتظاری ندارم که باید همینطور بنویسند شما اگر ادب داشتید با یک مقاومت اینطور نبودید

ناشناس گفت...

درود بر برادر عزیز و مبارزم آقای تبریزی
آقای تبریزی من تمام مقالات شما را خوانده ام حرفتان و انتقادتان درست است اما اگر یک مقدار آرامتر بنویسید تاثیرش خیلی بیشتر است. درود بر شما و غیرت شما.
جواد مقصودی نیا

داود گفت...

آقای مقصودی نیا به قول معروف یک چیزی بگید که بگنجه، آخه ما هر چی‌ این مثلا مقاله آقای علیرضا تبریزی را زیر و رو کردیم و خواندیم جز فحاشی و تهمت و توهین حرف دیگری در آن ندیدیم که شما اینگونه ذوق زده شده و از ایشان خواسته اید که با زبان بهتر سخن بگویند!!! ایشان اصولا حرفی‌ برای گفتن ندارند و اگر این زبان (ببخشید این قلم) فحاش را از ایشان و هواداران مجاهدین و اعضا و رهبری مجاهدین بگیری دیگر چیزی باقی‌ نمی‌‌ماند و حرفی‌ برای گفتن ندارند. اصولا مجاهدین جز فحاشی و تهمت و توهین حرفی‌ ندارند که بزنند

ناشناس گفت...

کاملا با برخورد متقابل فحش دادن مخالفم. اما لطفا واژه‌هارا لوث نکنید کجا آقای تبریزی رو در روی استبداد دینی ایستاده است؟ ایشان به دستور رهبری عقیدتی مشغول به اشاعه فرهنگ لومپنیسم، دروغگویی، بی مسئولیتی و فحاشی هستند. چه فرقی با آخوندها دارند؟ آخوند فقط عبا وعمامه نیست. آخوند یک اندیشه‌ست
بیش از سی سال است آخوندها تلاش می کنند که دقیقا همین فرهنگ را در جامعه ایران ترویج کنند.
delsooz

ناشناس گفت...

از این همنشین بهار آدم تعجب میگنه، طرف هتک و پتک دیگران را دراورده همنشین بهش سلام میکنه! بابا مگه تو پیغمبری. بشین دیگه! بذار روی اینها کم بشه. اینها که این چیزها سرشون نمیشه. با قلدری و باجخواهی میخوان طرف مقابل از میدون بدر کنن. والله خسته شدیم بسکه خوب بودیم.
رفیق اعلا

ایوب گفت...

سلام: درود برهمنشین بهار و ذات پاک و صافش.

ایوب گفت...

سلام: جناب رفیق اعلا،من کامنت شما را به عنوان بهترین کامنت در این هفته انتخاب می کنم. تو را به خدا بیشتر بنویس.

یک دوست گفت...

با سلام،

من امروز مطلبی به قلم یکی‌ از منتقدین دم و دستگاه ولی‌ عقیدتی‌، یعنی‌ خانم یا آقای ع. ریحانی در باره علیرضا تبریزی در سایت پژواک ایران خواندم. متاسفانه شیوه برخورد ریحانی در رابطه با عکس علیرضا تبریزی یادآور "نیت خوانی ها" و یا غیب گویهای رایج در دم و دستگاه ولی‌ عقیدتی‌ می‌‌باشد. ایشان با تکرار چندباره و با تاکید و قاطعیت تمام از تنها یک عکس از تبریزی نتیجه لات و لمپن بودن او را گرفته است. پیشنهاد می‌کنم این شیوه برخورد و گمانه زنیها را به همان سایت گهربار آفتابکاران واگذار کنید و لطمه به اعتبار انتقادات و افشاگری‌های خود نزنید.

من ضمن ابراز تاسف و انزجار عمیق و همچنین حیرت خود از حجم و درجه خشونت قلمی علیرضا علیه منتقدان مجاهدین و تکرار توهینهای رذیلانه‌ای از قبیل "ماماچه پلیدک" و توّاب، خائن و مزدور وزارت اطلاعات در مورد امثال عاطفه اقبال، قصیم، مصداقی، یغمایی، ... در این چند ماهه اخیر، ولی‌ به عنوان وظیفه وجدانی خود و کمک به رعایت انصاف اجازه می‌خواهم به عرض همگی‌ بازدیدکنندگان برسانم که تنها چیزی که به علیرضا تبریزی نمی‌خورد لات و لمپن بودن هست، بلکه بر عکس، وی به لحاظ شخصی‌، خانوادگی و اجتماعی انسان شریف و اتفاقاً بسیار رئوف و مهربان است.
واضح است که در فضای مجازی ملاک شناخت افراد همان قلم و مطالبی‌ که در معرض دید قرار میگیرند هست ولی‌‌ای کاش بتوان از شخصی‌ کردن بحث دوری جست!

ناشناس گفت...

بی شیله پیله
جمال علی آقای تبریزی را جرینگو، به مولا کرتیم، زت و پرت این زپرتیها، که اصلا باد و ناله و صدای جیرجیرکه، اون خیلی عوضی هاشون را هم که قبلا برداران گفته اند که باهاشون مثل «اسب کهر را بنگر» معامله خواهیم کرد، حالا نه حتما مثل همون صحنه، ولی تیز و قمیه رو که همه جا میشه پیاد کرد، داش آکل هم باشند، سفره کردن شکم و جر دادن جیگرشون کاری ندارده، چه همنشین بهاره ش باشه چه اسمال خرما خور خور و بیانک، وجود عرض اندام در برابر جان برکفان اشرف نشان و کسانی که در آفتاب انقلاب مریم بالنده و گرد شدن را ندارند.

ایوب گفت...

سلام: شما ملاحظه کنید که از فرط دشمنی به کجا کشیده شده اید. به هر چیز ی متوسل می شوید که به دوستان سابق خود ضربه بزنید و به این ترتیب عقده گشایی کنید. همین باعث می شود که حرف درست شما نیز در میان این کینه توزی کور گم شود. شما مقاله آقای ریحانی را در باره آقای تبریزی بخوانید. من در عکس این آقا به اندازه سر سوزنی ایراد ندیدم که توجه مرا جلب کند و اصلا به ما ربطی ندارد که آدمها چه مدل لباسی می پوشند و یا چه مدل مویی دارند و از این قبیل. شما مدام به لباس و ظاهر دیگران بند می کنید و این یک مورد استثنا نبود.شما از این جهت عکس برگردان جمهوری اسلامی هستید که امان همه را با دخالت در مسائل خصوصی بریده.

ناشناس گفت...

همنشین بهار دست از این جوش دادن ها و ادای مصلحان رو در آوردن بردار. چیزی به تو نخواهد ماسید. خدا روزی ات را جای دیگری حواله دهد. اینقدر دو رویی و ملق بازی خوب نیست. آخر و عاقبت ندارد.

حسین خواه

جهانگیر گفت...

یاایهالمسلمین,

با خبر شوید که برادر شریف گوش توتون فروش را کشید که بابا این چه مسخره بازی است که راه انداخته ای. رفتن سریع یک عکس با کراوات و لبخند ملیح ژکوندی که گوشه لب چین برمیداره از بابا گرفتند!

به قول عاشقاش :
خوشگلا به چهرشون مینازن ...
خوانندها به صداشون ...
فوتبالیستا به شوتشون مینازن ...
کشتی گیرا به فنشون مینازن ...
عقاب به بال هاش مینازه ...
ما هم چه هوادار سابق چه هوادار حاضر به علی تبریزمون مینازم....
جیگر سینه کفتری هاش رو برم!

خیلی دوست دارم عکس مشتی خوبان عالم اسماعیل هاشم زاده ثابت رو زیارت کنیم. هاشم جون خودتو از ما دریغ نکن داشم. رخ بنما که آن چهره تابانم آرزوست لامصب!

داود گفت...

ایّوب جان خواهش می‌کنم ماله را بذار کنار! شما پاسخ نمی‌دهی فقط و فقط ماله کشی‌ میکنی‌ عزیز، باور کن ماله کشی‌ کار خوبی نیست شخصیت انسان را از بین میبرد. لزومی ندارد که در همه چیز و همه جا دخالت کنی‌ و ماله را به دست بگیری.

صادق گفت...




حسین خواه به کسی چیزی می ماسد که طرف رژّیم را بگیرد در آن سمت دیگربه جز بدبختی و زندان و از دست دادن تمامی دارایی چیزی نیست.اگر منتقدین دست از این رفتار هیستریک بردارن و به شکلی منطقی سعی کنن که مسائل را ببینن بهتر ه. گیر دادن به سر و وضع و شغل دیگران بسیار کار زشتی ست. من مانده ام حیران که سر و وضع شما چه طوری ست. چون کوچکترین ایرادی در این عکس ندیدم. از این به بعد همه شما را به کلاه نمدی و شلیته می بینم.

ناشناس گفت...

زنده باد اتوبوس دموکراسی با شاگرد شوفرش!
آق علیرضا

esmail گفت...

دوستان گرامی
لطفا باز هم تکرار میکنم روی مقوله عکس و سر وضع افراد نروید.در ضمن منکاملا میدانم هر دو عکس عکسهای خود آقای علیرضا تبریزی است. لطفا نقدهای خود را اگر میخواهید بنویسید روی محتوای مقاله و نقد و بررسی نوشته متمرکز کنید تا باب چالشی درست حتی با تند و تیز ترین منتقدان باز شود با تشکر

جهانگیر گفت...

صادق جان,

قربان ناله های دلت بشم که به قول جوانیهای "برادر" که هنوز نزده بود به سیم آخر تو میخواهی "کیک دموکراسی و عدالت را نصف نصف بین ظالم و مظلوم (اینجا بخوان بین هتاک/ فحاش و حیرون/ویلون ) تقسیم کنی." تو این چند ماه, فحش و مزخرفی بوده که از دهان این چهار پنج لمپن بیمقدار بیرون نیامده باشد؟ اصلا اینها از کجا سر و کله شان پیدا شد؟ این مردکه با باقی رفقاش مثل اسماعیل هاشم زاده ثابت یا عارف شیرازی یا اوباش دیگر تو این سی سال تو کدوم گوری بودند که ناگهان از ابریشمچی یا جابرزاده مجاهد تر شدند و آمدند تو میدان مبارزه قلمی. یاد آرمیک نویسنده ارمنی تبار مجاهد به خیر که دو سه سالی ازش خبری نیست و معلوم نیست در چه اسمی وچه کسی حلول کرده. مشتی دروغگو که سر پیری به مشروطه شان رسیده اند و با اسم مستعار فحاشی میکنند و یا این چند تا لمپن بی سر و پا را جلو انداخته اند تا این چند صباح هم بگذرد. شرم!

دونه درشتها میخواهند وانمود کنند که بالاتر از این حرفها هستند که به مصداقی یا اسماعیل جواب بدهند و نوچه هاشان را فرستاده اند جلو در حالیکه همه به خوبی میدانند که اینها جوابی ندارند و باید پشت رهبری خودشان را قایم کنند. دو هفته بعد از قتل عام اشرف تو سیمای آزادی همگی دیدند که "برادر" چند هفته قبلش در ماه رمضان چه طور داشت تعهد ٩٢ میگرفت و با وجود کاتهای پیاپی میفهمیدی که صحبت دو عضو مستعفی وگزارش ٩٢ و این صحبتها بوده. بمیرم برای این بچه ها که نمیدانستند تحت عنایات و رهبریهای داهیانه "برادر" چه فرجام تلخی در انتظارشان است. از طریق تلفن رهنمود میداد که حتی برای کارهای پزشکی هم بیرون نروید! اینها خودشان را قایم کرده اند و بدبختی مثل این بابا داش مشتی را انداخته اند جلو. حال تو آمده ای که چی را به کی ثابت کنی؟ همه را دارند به کشتن میدهند, خود در پاریس پناه گرفته اند و در پایان میتینگ هایشان از زبان صبا فریاد میزنند که تا آخر ایستاده اند و تو آمده ای اینجا برای ما قلمفرسایی میکنی که منتقدین هیستریک هستند.

یک بچه آخوند بیسوادی که هم سید هست و هم حدیث گو و وزیر امور خارجه این مقاومت خونبار هم هست( خیر سرش انگلیسی درست و حسابی هم بلد نیست) پارسال در پاریس میگفت باید از رو جسد ما رد شوند تا به اشرف صدمه بزنند. الان تو کدام قبرستون خفه خون گرفته. چرا تو عکسها قطر شکمش جناب وزیر هر روز بیشتر میشه ولی "برادر" با ناله چهره تکیده افراد اسیررا به رخ میکشد که "رو صورت یاران ببین" این چه شو مسخره ای است که راه انداخته اید. جمع کن آقا این بساطت را که برای دودوزه بازی کردن خیلی دیر است. نمیتوانی هم جانب منتقد را بگیری هم جانب کسانی که به بیغیرتانه ترین شکل انسانهای پاک را در بیابانهای لم یزرع بین قبایل آدمخوار رها کرده اند. برو ببین ایران اینترلینکیها با چه شعفی عکسهای یادگاری دارند تو اشرف میگیرند. در ضمن ای "هوادار بینابینی" دیر آمدی عکس اصلی را از دست دادی وگرنه حیرون سر و وضع منتقدین نمیبودی.

صادق گفت...

احتراما، جهانگیر باور کن که من فحشی ار طرف آنها ندیدم ولی مقالات آنها پر بود از کلماتی به مانند خود شیفته. این کلمه را بارها دیگران از دوست و دشمن برای فردی به کار بردن. نادم ، تواب، بریده، خائن در دنیای سیاست فحش نیست. جهانگیر اینها میرزای جنگلی و جنگلی ها هستن. حتی اگر از بین برن که نمی رن ولی در مقابل تاریخ رو سفید خواهند بود.

جهانگیر گفت...

صادق,

به نظر میرسد که در دنیای موازی زندگی میکنی که ارتباط احساسی و عاطفی تنها ارتباطی است که تو را به دنیای عینی و واقعیات آن متصل میکند. این حرفهای نخ نما و کلی که "اینها میرزای جنگلی و جنگلی ها هستن" حرف رمانتیک و سوپرسانتیمانتال است که به درد گپ در قهوه خانه میخورد یعنی دقیقا همین جایی که من و تو هستیم ولی ربطی به ان چیزی که نامش واقعیات سرسخت اجتماعی است ندارد. این میرزای جنگل نمیتواند دستهای از پشت بسته شده و گلوله های در مغز خالی شده را در حالیکه مریم و رهبران کار دیپلماتیک در اروپا میکنند توضیح بدهد و توجیه کند. این میرزای جنگل نمیتواند به مزخرفات رجوی در باب قدرت مجاهدین و عقده های خود بزرگ بینی او در پشت پرده با هواداران بی پناه در کام اژدها و هیولاهای آدمخوار گوش کند و ساکت بماند. پارسال انگار که دارد سر بچه های دبستانی شیره میمالد از پشت پرده میگفت "مگر الکی است که اشرف را از شما بگیرند, شما مریم را دارید و پشتیبانیهای بین المللی از او" من نمیفهمم مریم دیگر چه خری است؟ مگراو چه میتواند بکند تا این جناب مولوی خود را از چاهی که در ان انداخته بیرون بیاورد. مریم یک دختر بیست و چند ساله بوده که بواسطه ارتباطات فامیلی وعلایق شخصی/عاطفی وارد سازمان شده و باقی داستان را هم خود تو بهتر از من میدانی؟ در دنیایی که او بزرگ شده و توان او, جز لبخند ژکوند زدن و با یک مشت سیاستمدار و پارلمانتر اروپایی که براحتی میتوانند فردا از تهران سر درآورند عکس دسته جمعی گرفتن چه میتواند بکند؟

فکر نکن که سوپر ضد امپریالیسم هستم و از اینکه او با امپریالیستها نشست و برخاست میکند دلخورم, نه! اگر این دکانی که باز کرده اند سر سوزنی جواب میداد, ضربه ای به آخوند عفن میزد, متحد قابل اعتماد ایرانی و خارجی که بتواند کاری بکند به دور خود جمع میکرد, و یا انسانهای بیگناهی که در آنجا گرفتارند را نجات میداد, من هم از این دکان خرید میکردم, و برای نیل به این اهداف درمیتینگهای صد هزار نفری (ارواح عمه سید المحد ثین) شرکت میکردم و به سخنرانیهای تکراری و بی معنای مریم گوش میکردم وبرای لبخندهای احمقانه و فیگورهای آماده عکسبرداری او کف میزدم. اما واقعیت چیز دیگری است. واقعیت اینست که مشتی انسان میانسال و پیر بعد از بیگدارزدنهای تاکتیکی, استراتژیکی, مرحله ای و تاریخی در جوانی و ندانم کاری, دیگر توان ارائه راه حل جدی که راه گشا باشد ندارند, و به همین خاطر به فلسفه "مگر تموم عمر چند تا بهاره" رو آورده اند, مشغول رهبری این مقاومت خونبار از راه دور و از طریق ریموت کنترل هستند. بهای آن را هم امثال مهندس بیژن میرزایی باید بدهند که تعهد ٩٢ تازه به او یاداوری کرده بود که بند (ف )انقلاب را خوب درک نکرده است.

دوست عزیز برو این حرفهای احساسی را برای نوجوانان تازه سر از تخم درآورده بزن که اینها میرزای جنگلند. میرزای جنگل آخرین نفری بود که در میدان ماند بود و در وسط جنگل یخ زد نه اینکه از باکو و یا مسکو رجز بخونه و شهوت قدرت طلبی اش را ارضا بکند. حتی انتظار میرزا بودن و یا انقلابی بودن هم از این بابا نداریم. فقط کمی عقل و انسانیت که جان آدمی را به سودای قدرتی خیالی فدا نکند. در دنیای ذهنی تو مجاهدینی وجود دارند که در صورت شکست در مقابل تاریخ رو سفید خواهند بود. در حالیکه برای تو خبر بدی دارم. میرزا یک سمبل هست که نامش در تاریخ مانده ولی حزب توده یک حزب متشکل و استخواندار سیاسی بود که علیرغم فداکاریهای زیاد هواداران و اعضای آن به واسطه اشتباهات مهلک رهبران در تاریخ ایران از آن به نیکی یاد نمیشود. اگر مجاهدین چیزی داشتند و از نامی برخوردار بودند به لطف مسعود, مریم, مهدی و اعضا جدید الورود مثل این لوطی وداش مشتی تبریزی شاید نامی نیک به یادگار نگذارند.

در ضمن تو فحشی ار طرف آنها ندیدی؟ شاید در نظام فکری تو اینها فحش نباشند, اما همه دیده اند که لغاتی مثل "استفراقات جویده شده" (حالم به هم خورد) و "فضولات " در چارچوب اینکه مجاهدین ارگانیسم زنده هستند و سیستم "جذب و هضم" و " دفع" دارند و منتقدین جزء دفعیات هستند به وفور دیده میشوند, خائن و مزدور که دیگر جای خود دارند! یکیشان نوشته بود که فلانی وقتی ایران بوده با فلسفه و شعربه خواهر شهید تجاوز کرده, بعد هم که آمده خارج خانه اش را تبدیل به روسپی خانه کرده است و حالا مقالات فلسفی و انتقادی مینویسد. ببین سقوط تا کجا! شاید انتظار داری که دیالکتیسین های موحد و گوهرهای بی بدیل مریم بیایند در سایت و نشریه به مخالفین "مادر جنده" بگویند تا جنابعالی رضایت داده که فحاشی میکنند.

برو آقا پی کارت! دلت خوش باشد که که مسعود میرزای جنگل است و جیمز ترافیکانت و باب نی هم گائوک آلمانی هستند که تا آخر ایستاده اند! خنده داره به خدا!

داود گفت...

جناب صادق مگر قرار نبود که جمهوری دمکراتیک اسلامی ضد رژیم خمینی و اندیشه و ادبیات و عملکرد خمینی باشه! مگر قرار نبود که سازمان مجاهدین که نوک پیکان تکامل جامعه بشری است نمونه یک انسان آگاه و آزاد بسازد و گوهران بی‌ بدیل اشرف انسانیت را شرمسار ادب و آگاهی‌ و آزادی بنمایند؟!!!! آیا این تهمت‌ها و توهینها که در نشریات و سایت‌های مجاهدین نثار مخالفان و منتقدان و حتی دشمنان میگردد ذره ای‌ با ادبیات کیهان شریعتمداری در تهران تفاوتی دارد؟؟ پس این تفاوت در کجاست؟ اگر قرار باشد که از ادبیات حسین شریعتمداری استفاده کنیم پس چرا داریم با آنها مبارزه می‌کنیم؟؟!! اگر فقط و فقط مبارزه برای رسیدن آقا و خانم رجوی و دار و دسته به قدرت است که دیگر این مبارزه به اندازه پشیزی ارزش ندارد و باید عطای این مبارزه را به لقایش بخشید. ما یک زمانی فکر میکردیم که ادب و متانت و آگاهی‌ از اصول خدشه ناپذیر مجاهدین است ولی‌ متاسفانه سالهاست میبینیم که هر کس هر چقدر کثیفتر و پلیدتر به دیگران بپردازد نزد رهبری مجاهدین از ارج بیشتری برخوردار خواهد شد!!! صادق خان به خودت صادقانه پاسخ بده که آیا این ادبیات یک سازمان پیشرو و آگاه و مترقی که ادعای نوک تکامل جامعه بشری دارد است؟؟؟!! چرا باید این آلترناتیو متشکل و قدرتمند که رژیم خمینی را سالهاست در صحنه‌های سیاسی وادار به شکست کرده و توان سیاسی این آلترناتیو خواب را از چشمان سران حکومت جمهوری اسلامی ربوده است و تمام دنیا ایران را به نام این مقاومت خونبار و رهبر قدر قدرت و آزاده و آگاه آن یعنی‌ شیر همیشه بیدار در بیشه میشناسند به کسانی که نادم و توّاب و بریده هستند و خودشان را از سر عجز و ناتوانی به رژیم فروخته آند بها دهد و در سیمای آزادی و سایت‌های وابسته به مجاهدین به این افراد بپردازند و قلم انسانی و انقلابی خود را صرف آنان نمایند؟؟؟ یعنی‌ آقای مصداقی و یغمائی و شکری و..که با عرض معذرت از این دوستان مجاهدین آنها را یک مشت زائده بی‌ مصرف میشناسند ارزش اینهمه قلمفرسایی و سیاه کردن صفحات اینترنتی را دارند؟ چرا باید این قدر قدرتان رهبران جمهوری اسلامی را فراموش کنند و چند ماهی‌ فقط به آقای مصداقی فحاشی نمایند؟؟؟ این مشکل از کجاست؟ به چه دلیل این قدر قدرتان با آنهمه یال و کوپال وقت گرانبهای خودشان را صرف ایرج مصداقی نمایند؟ آیا جز اینست که ایرج مصداقی حرف حق را می‌زند و حرف حق همیشه برای زور مداران و زور باوران تلخ است و باید گوینده آنرا به هر طریق مکن از میدان به در کرد؟ اگر رجوی به نامه مصداقی جواب انسانی و منطقی و درست میداد من باور می‌کردم که رجوی میرزای جنگلی‌ است، حتی اگر رجوی به مصداقی هیچ جوابی نمی‌داد و دیگران را هم از فحاشی و جواب دادن به مصداقی و مخالفین منع می‌کرد باز هم پیش خودم می‌گفتم که رجوی فقط و فقط به مبارزه و سرنگونی رژیم می‌‌اندیشد و دیگر هیچ چیزی برایش ارزش ندارد. ولی‌ وقتی‌ میبینیم که رجوی حتی به رفسنجانی و خامنه ای‌ نامه می‌نویسد و آنها را نصیحت دوستانه مینماید در عجب می‌شویم که این شیر همیشه بیدار چرا با دوستان سابق خودش آنقدر نا مهربان است؟؟!!! جناب صادق آیا شما از اینهمه تناقض تعجب نمی‌کنید؟

صادق گفت...

احتراما ،من خودم خیلی زمانهای دور آدمی به نام آق بالا در محله مان که مشهور بود چند نفر از افراد جنگلی میرزا کوچک را لو داده به عنوان خائن می دانستم و تمام بچه ها او را به این نام می شناختیم. بعد اینکه اصلا این لفظ اصلا بار توهینی ندارد بلکه مفهومی عینی و واقعی ست. حالا من مانده ام که چرا و چطور یک از هزار ازهوادارانی که بدنبال زندگی خود رفته اند تبدیل به دشمن و بعد مسعود دلیلی می شوند. مسئله ای که در مقاله گیل آوا مطرح شده بود. این درست است که استثنا هستند و استثنا ها بنابر کم بودن برجسته می شوند ولی مطالعه استثنا ها همیشه جالب است. برای من که بی طرفم این بسیار جالب است که چرا شما اینهمه از مجاهدین نفرت دارید.

ناشناس گفت...

جناب ریحانی با یک نگاه به عکس آقای تبریزی چندین تشخیص علمی‌ و تخصصی داده که جالب توجه می‌باشد. به نظر می‌رسد معجزه طبیب بودن از راه دور که بدون هیچ دستگاهی، فقط با نگاه میتواند هم وجود جنین یا نبود آنرا تشخیص دهد و با یک نگاه به انسان میتواند تشخیص دهد که در چه شبی‌ پدر و مادر، این انسان را نطفه بسته ،به آقای ریحانی سرایت کرده. این مملکت هر روز با دانشمندان جدیدی اشنا میشود. این یکی‌ با کمک از غیب با نگاهی‌ به عکس تشخیص داده ایشان مثل دهنمکی و اوباش کودتا ۳۲ می‌باشد. اما اگر ایشان به عکس خود در آینه نگاه کند و ذهن خلاق خود را منعکس کنند بر تصویر خود، به نتایج جالب تر میرسند که من تشریح آنرا می گذارم به عهده خود ایشان. ضمنا در دمکراسی اتوبوس با عناوین مختلف در حرکت است، شما سوار یکی‌ دیگه شوید، که از هر رنگی‌ سوار میکند، آقای تبریزی را بگذارید به حال خود. البته عصبی بودن جناب ریحانی و متخصصین دیگر قابل فهم، کلی‌ تبلیغ که سران مجاهدین زیر این اسم به آنها جواب میدهند ولی‌ حالا با آقای تبریزی روبرو شده. بقیه فحاشی به ایشان هم از همین سوزش است، بقیه حرف مفت است. گاهی وقتها انسان زهر میخورد ولی‌ حواسش نیست، زهر سوزش هم بدتر از هر چیزی. جناب متخصص زهر، آقای ریحانی ،این یکی‌ از دستشان در رفت که از عوارض دخیل بستن به طب جدید دوستان است.
موسی‌ احمدزاده