دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ بهمن ۵, شنبه

سرود سازی برای رجوی، نعل وارونه و اقدامی از سر ورشکستگی

رهبری مجاهدین در حالی که این روزها فی الواقع میبایستی به فکر چاره جویی برای خرابکاریها و صدمات جبران ناپذیری باشد که به دلیل بی کفایتی و بی لیاقتی به جنبش آزادیخواهی و ضد ارتجاعی مردم ایران زده، باز هم برای وانمود کردن این که کنترل اوضاع را هنوز در اختیار دارد سفارش داده سرود تازه ای برایش بسازند! گفته شده این سرود "تازه ترین کار گروه کُر ارتش آزادیبخش" است و "رایت مسعود" نام دارد. اقداماتی تبلیغاتی از این قبیل معمولا مختص زمانی است که جنبشی،  ادامه مطلب

۱۸ نظر:

فواد سجادی گفت...

بابا ایول
دنبال این بودم که یکی در رابطه با این سرود یه چیزی بنویسه که حرف دل همه ما رو بزنه...
کی نوشته این مطلب رو؟

ناشناس گفت...


حکایت نعل وارونه به مرکب خویش زدن در همین جمله سرود رایت رجوی سمبلیک شده است.
گويد آری می توان
تکيه کن بر خلق خويش
این جمله خیلی خنده دار است بخصوص برای آنهایی که در جریان توصیف مسعود رجوی از خلق قهرمان در عبارت مشهور او "توده های بیهوده" هستند و همچنین خنده دار است برای همه آنهایی که در جریان سیاستهای سی ساله مسعود رجوی بوده اند و خوب می دانند و به عینه هر روز دیده اند و می بینند که که تنها چیزی که در دکان عطاری چهار نبش سیاسی مسعود رجوی وجود ندارد همین تکیه بر خلق خویش است! چه می شود کرد؟ویژگی مسعود رجوی همیشه همین بوده است که در همه این ساله بر عکس نهاده نام زنگی کافور و کسی هم نه در شورا و نه در سازمان از او نپرسیده است که آخر چرا و بر اساس چه معیار علمی سیاه را سپید و شکست را پیروزی می نمایانی؟
البته مسعود رجوی در سخنرانی دی ماه سال گذشته بسیار
می خروشید بی امان:
هان يکانها پيش
اما معلوم نشد و نیست که چرا یکانهای داخل کشور گوششان به "فرمان مسعود" بدهکار نبود و نیست و اصلا از جای خود جنب نمی خورند!
بگذریم و به همین دو جمله سرود رایت مسعود رجوی بسنده می کنم. باقی این "غزل" را ای مطرب ظریف زینسان همی شمار که زینسانم آرزوست.
فرهاد

ناشناس گفت...

خیلی مطلب به جایی بود.
به نظرم این جمله شعر خیلی درسته
او مرد تنگه های بی عبور است چون تابحال از هیچ تنگه ای که عبور نکرده هیچ بلکه در فاضلاب و سیلاب لیبرتی هم گیر کرده است!!!!
شیوا

ناشناس گفت...

یکی میمرد زدرد بینوائی
یکی میگفت خیار چنبر میخواهی
و ای مرگ بر اخوند پدر سگ
ب باقری

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

سرود و درود ، دیگر اثر ندارد.

عَلم کردن سرود رایت مسعود در این شرایط نشاندهنده شک و تردیدهای بسیار جدی هم در بدنه و هم در رأس مجاهدین نسبت به مسعود رجوی است .
این تلاش مذبوحانه ماههای پیش از انقلاب ۵۷ را بیاد می‌آورد که عمله رژیم سابق، جاوید شاه جاوید شاه سر می‌دادند و گاه چماق هم به دست می‌گرفتند.
همه سیستم های مبتنی بر فرد و ماهیتاً دیکتاتور در شرایط این چنینی، به بزرگنمایی پیرامون رهبر خود (به دستور و خواست وی) اقدام می کنند.

این حرکت از بابت دیگر هم تاسف‌بار است و آن بیگانگی رهبری مجاهدین با روانشناسی جامعه ایرانی است. مردم مار گزیده و رهبر گزیده ایران، با شنیدن اینگونه مدحیات مشمئزکننده، جز اینکه بر فاصله شان نسبت به مجاهدین بیافزایند واکنش دیگری ندارند.

دفاع واقعی از مسعود رجوی، سرود و درود یا هرزه نویسی علیه منتقدین نیست، انتقاد از خود صادقانه است. انتقاد مسعود رجوی از عملکرد گذشته خودش، و طلب پوزش از مردم ستمدیده ایران. اینگونه رژیم و نوکرانشان هم بور می شوند.
مسعود رجوی باید بیرحمانه خودش را زیر تیغ برده اعتراف کند که عملکردش به سود دشمنان مردم ایران تمام شده و مقصر واقعی خود اوست.

جز این آب در هاون کوبیدن است.
سائل

ناشناس گفت...

بهشته
تكيه بر خلق خويش يعنى امضاى ده ميليون عراقى بالا هجده سال، ٥٠٠٠ نماينده مجلس، همه عشاير عراق، نظاميان امريكائى، سناتور هاى فرانسوى، وكلاى مصرى ، قاضى هاى فلسطينى ، .......... و بشمار صد ، هزار ، يك ميليون، صد ميليون يك ميليارد، ووووووووو
حالا شير هميشه بيدار غرش مى كند كاركران ، اموزكاران ، دانشجويان، بى كاران ، نويسندكان ، و ٥ ميليون ايرانى خارج كشور از ترس رهبر در ميروند.

ناشناس گفت...

نازنين نويسنده اين مقاله خدا باباى خودت وتمام امواتتو بيامرزه كه باعث بانى شدى كه من انقدر خنديدم عالى بود ياد روزنامه توفيق آفتادم خدا وند دلتو هميشه شاد كند ويك عقلى هم به اين برادر مسعود بده فكر ميكنم طرف زده به سرش . خداوند نكهدارت باشد

ناشناس گفت...

صد آفرین به این اشخاص تحریریه صدا در مبارزه با رژیم امام گور به گور شده و اراذل اوباش اخوندها. خب این هم یک روش است، تمامی‌ مقالات این اشخاص در رابطه با مجاهدین با تمرکز روی آقای رجوی. حتی یک مقاله در رابطه با رژیم نیست. با خود گفتم شاید آنها دائره مبارزه با منکرات جبهه مقاومت است که کارش بگیر و ببند متخلفان عفت مبارزه در جبهه مردم مقابل رژیم است. ولی‌ خوب که دقت کردم دیدم اشتباهی‌ گرفتم آنها کارشان سر زدن است در زرورق اداره منکرت جبهه مردم. دقت را بیشتر کردم دیدم نه بابا اشتباهی‌ گرفتم اینها مبارزین آینده در مقابل رژیم هستند با استراتژی گیر به مبارزین حال. به هر ترتیب راهی‌ باید گشود به سمت ایران و گیر به این سرودها کمک کننده برای ورود به ایران. این سازمان مجاهدین بد اخلاق با این سرودها و این رهبری و این شکستها که هیچ مثبتی در پرونده ندارد مزاحم علنی شدن این مبارزان. من فقط مانده دیوانگان راه آقای رجوی چرا این را با این همه روشنگر راهنما فهم نمیکنند، خوب که تفکر کردم فهمیدم استراتژی صدا را درک نمیکنند، آخه این بنده خوداها فقط رژیم را میبینند و خود را و سالها می‌باشد بدلیل عدم دسترسی‌ به موبایل و اینترنت از استراتژی مدرن صدا بدور. یک کم وقت لازم است، شما صبور باشید با دویست سیصد مقاله بعدی شاید دو زاری آنها بیفتد. آنها فعلا زیر تیغ جلاد دلشان به همین سرودها خوش است مانند یاران آنها زیر تیغ خلاص جلادان با دست بسته. شما به روشنگری خود ادامه دهید. به قول امریکائیها بابا گود لاک.
موسی‌ احمدزاده

ناشناس گفت...

ماسالی
سرود برا ی رهبری که شهامت دفاع از خط و سیاست و استراتژی خودش را نداشت؛ بعد از کودتای 1364 موسوم به انقلاب ایدئولوژی؛ خودش را پشت سر زن و بجه مردم پنهان کرد.
بعد شکست خط و اتمام جنگ ایران و عراق؛ غائله " دروغ جاویدان" را پدید آورد و 1200 نفر را به داخل چرخ گوشت رژیم فرستاد؛ و تعداد نامعلومی را مجروح و معلول کرد.
بعد از سقوط رژیم حاکم بر عراق؛ سیاست ماندن در عراق و به کشتار دادن آگاهانه افراد را پیشه گرفت تا زیر بار شکستهای خفت بارسیاسی و خطی نرود.
و حال نیز نقش امام غائب را بازی می کند؛ و حتما در انتظار دریافت جایزه صلح نوبل هم هست.
به این می گویند رهبری طراز نوین دجالیت.
درود به سنگ پای قزوین.

ناشناس گفت...

کافیست سری به نوشته‌های سایت صدا بزنید و مطالب مندرج در این سایت را مورد بر رسی‌ قرار دهید تا بیشتر به ماهیت این سایت پی ببرید (من تا بیست و چندی از مطالب این سایت را بر رسی‌ کردم. هیئت تحریریه‌ این سایت در این بیست و چند مطلب فقط درد مجاهدین دارد و بس).
از نظر من این سایت سایتیست که مطالبش فقط در ضدیت با مجاهدین است و بس. مهم نیست که چه کس یا کسانی‌ پشت این سایت هستند اما در نوشتار شباهت عجیبی‌ با سایتهأیی چون ایران اینترلینک و ایران دیدبان دارد. در این سایت اثری در ضدیت با آخوندها به چشم نمیخورد و حتا شاید بتوان گفت که سعی‌ شده با رندی و زرنگی خاص در مورد آنان تبلغ مثبت شود (اگر لازم بود موارد را توضیح خواهم داد).

اما دو سوال از شما آقای یغمأیی

پیشاپیش باید بگویم که چون این فرد یا افراد برای شما قابل شناسایی هستند به معنی‌ حقیقی‌ بودن آنان نیست چون همین استدلال را دیگر سایت‌ها میتوانند داشته باشند.

یک،
شما که مخالف چاپ از افراد غیر حقیقی‌ هستید، میتوانید بگویید که این تحریریه شامل چه کس یا کسانی‌ هستند تا ما خوانندگان هم با آنان اشنا شویم؟

دو،
آیا من هم این اجازه را دارم که مثل شما تحلیل کنم و نتیجه گیری کنم که تحلیلان این سایت و فرد یا افراد پشت این سایت مشکوک هستند یا شامل سانسور خواهم شد؟


جمال

ناشناس گفت...

جناب موسی
برای تفکر و تعقل کردن باید چیزی بنام مغز را البته بشرط آنکه هنوز چنین چیزی در سر سرکار بعد ازعبور بندهای انقلاب ایدئولوژیک وجود داشته باشد را بکار بگیری!
بنده با خواندن خرعبلات سرکار تصورم این است که تو بجای مغزعضو دیگری از اندام مبارک را بعنوان منبع اندیشه و دقت و تفکر بکار گرفته ای!
فرهاد

ناشناس گفت...

موسی‌ احمدزاده
جناب ماسالی‌ عجب تحلیلی
کودتا سال ۶۴؟ بر ضد کی‌؟ شما یا فهم از کودتا ندارید یا تعریف جدید دارید از آن. سال ۵۴ کودتا بود و نتیجه پیشرفت کودتا کشتن درون گروهی بود از طرف فرصت طلب شهرام، بهرام که از سازمان مجاهدین دست نکشیدند و انقلاب ۵۷ آنها را مجبور به پذیرش آن کرد. کودتا ۳۲ ضد مصدق بود. همیشه یک فرد و یارانش هدف یک کودتا. گرد نیست. خب شما اسم بیاورید کودتا بر علیه کی‌؟ خواب دیدید در مهندسی‌ سازی در مقایسه با سال ۵۴ خیر باشد. آن بنده خدا که تلاش در مقایسه تقی‌ شهرام با آقای رجوی دآرد تمام تجربه تشکیلات او به سال ۵۷ تا ۶۰ است بقیه ادعا مفت در درک تشکیلات مجاهدین و ایدلوژی آن. میتوان ایدئولژی را به چالش کشید ولی‌ کودتا؟ اسم بیاورید مشخص تا حرف شما پایه داشته باشد.
عملیات فروغ یا مشگل مجاهدین در عراق بعد از اشغال عراق یک مرحله از مبارزه میباشد در تلاش مقابل رژیم با افت و خیز آن. جنگ چریک شهری مجاهدین و فدایی در زمان شاه، یا مبارزه اشرف دهقان و یارآن او در کردستان و جنگ منطقه و خاک گیری، جنگ سربداران در امل، جنگ حرمتی پور و یاران قهرمان او در جنگل شمال و مجاهدین در جنگل شمال و شهرها، گرد آمدن این سازمانها در عراق بعد از یورش رژیم به الان و کردستان، خروج آنها بجز مجاهدین از عراق در اشغال آمریکا، تلاش مجاهدین در عراق برای حفظ خود و خروج سالم تشکیلات آنها از عراق با تمامی‌ مشکلات، و از طرف دیگر تلاش افراد و سازمانهای طرفدار مبارزه مدنی مانند زنده یاد فروهرها و بدنه جنبش سبز چیزی نیست جز روند مرحله به مرحله فشار ملت قهرمان به رژیم. افت و خیز این سازمانها و افراد در تاریخ عادی میباشد. کل آنها و فشار آنها مهم است، یعنی‌ انرژی مثبت آنها. آنها که در این مبارزه اشتباه کردند و متلاشی شدند یا بر سر دار و زیر تیغ جلاد پرواز کردند در یادها خواهند ماند بدلیل مقاومت و حمایت از مردم.
شما نگران وادادها و تسلیم شدگان و پیوستگان و هوچی گران بریده از مردم باشید و روش و شیوه آنها را نقد کنید برای عبرت تاریخ.
مجاهدین، بقیه نیرو های مقابل رژیم چه با اشتباه، چه باشند یا نباشند، تاریخ از آنها به نیکی‌ یاد خواهد کرد تا زمانی‌ که به ورطه خیانت و همکاری با دشمن تن ندهند و یاران مردم با هر تفکری را به سلاخی دشمن روانه نکنند.
موسی‌ احمدزاده

ناشناس گفت...

درویش

اژگونی را ببین که در غیاب سرودهائی از نوع زحمتکشان سرود رایت مسعود (از نوع کره شمال آن) میدانی میشود و زحمتکشان و سراینده آن را از میدان خارج می کنند؟

این چه واژگونیست ، که سازمانی که با شعور مشترک تعریف میشد ومشروعیت می گرفت به سازمانی به رهبری خاص الخاص تبدیل می شود؟

این چه واژگونیست که بجای سازمان، مسعود ''تکیه گاه دلشکستگان'' میشود و به سریر قدرت می نشیند و رایت وی تکیه گاه میشود

ناشناس گفت...

موسی احمد زاده،
تاریخ قضاوتش را در مورد رهبرکرد و تمام شد و رفت و شما هنوز اندر خمّ یک کوچه ای‌!! یک خائن به تمام معنا به مردم ایران و به رفقا و دوستان و همسر و...! کسی‌ که همیشه در بزنگاه‌های حیاتی قرص جیم فنگ را خورده است!! کسی‌ که هنوز کفن همسر اولش در ایران خشک نشده بود رفت سراغ فیروزه بنی صدر و اصلا فراموش کرد که زنی‌ هم داشته که کشته شده است!! بعد هم که شرایط را مناسب دید رفت سراغ زن دیگر و باقی‌ قضایا!! در اوج بحران عراق هم چون دید که صاحبخانه (صدام) اوضاعش شیر تو شیر شد زد به چاه سامره و شد یک امام زمان غائب دیگر که پیروانش مانند تو باید ۱۴۰۰ سال دیگر به دنبالش از این چاه به آن چاه سرگردان و ویلان و حیران بمانند

ایوب گفت...

سلام: با درود برجناب فرهاد خوش دهن، من از شما یک سئوال دارم . می خواهم ببینم توانایی این را دارید که بدون فحاشی جواب دهید؟ اول این را بگویم که با این پیش فرض از شما سئوال می کنم که از اساس شماها آدم رژیم نیستید و به اشتباه از مجاهدین هواداری کردید و بعد به هر دلیلی به اینجا رسیدید که به قول سعید اطلس دیر و زود دارد اما سوخت وسوز ندارد که به سمت رژیم می روید. سئوال من این است که گروهی که به قول شما فاقد شعور و تعقل است و در حصار های گوناگون گیر کرده است و به لحاظ جسمانی و روانی بسیار ضعیف است نه در داخل و نه در خارج طرفداری ندارد و هیچ کاری از دست او برنمی آید در این صورت اینهمه جلز و ولز شما و حکومت از بابت چیست؟
اگر وقت ندارید و کانالهای تلویزیونی حکومت را نمی بینید به شما بگویم که در مدت هفت هشت ماه گذشته بی اغراق بطور روزمره تبلیغات ضد مجاهدین داشته ایم چه به صورت گزارش و یا فیلم و سریال و خبر. در حال حاضر سریال ارمغان تاریکی را هر روز برای بار دوم پخش می کند .

ناشناس گفت...

در اوج محاکمات ننگین مسکو در ۱۹۳۰ که استالین به شدت در افکار عمومی (و در حزب کمونیست) زیر سئوال رفته بود و همه جا گفته می‌شد او بهترین کادرها را به کشتن داده و مارک خیانت زده است، ناگهان سرود و درود، بیش از هر وقت دیگر برای او تراشیده شد و در تظاهرات حزبی عکس آن جناب را (که طول آن نصف عرض خیابان بود) بر تریلی های بزرگ می‌گذاشتند و استالین استالین معلم ماست سر داده می‌شد (فیلم آن نظاهرات در یوتیوب موجود است)

عَلم کردن سرود رایت مسعود در این شرایط، نشاندهنده شک و تردیدهای بسیار جدی هم در بدنه و هم در رأس مجاهدین نسبت به مسعود رجوی است .

ماههای پیش از انقلاب ۵۷ هم عمله رژیم سابق، جاوید شاه جاوید شاه سر می‌دادند و گاه چماق هم به دست می‌گرفتند.
همه سیستم های مبتنی بر فرد و ماهیتاً دیکتاتور در شرایط این چنینی، به بزرگنمایی پیرامون رهبر خود (به دستور و خواست وی) اقدام می کنند.

این حرکت از بابت دیگر هم تاسف‌بار است و آن بیگانگی رهبری مجاهدین با روانشناسی جامعه ایرانی است. مردم مار گزیده و رهبر گزیده ایران، با شنیدن اینگونه مدحیات مشمئزکننده، جز اینکه بر فاصله شان نسبت به مجاهدین بیافزایند واکنش دیگری ندارند.

دفاع واقعی از مسعود رجوی، سرود و درود یا هرزه نویسی علیه منتقدین نیست، انتقاد از خود صادقانه است. انتقاد مسعود رجوی از عملکرد گذشته خودش، و طلب پوزش از مردم ستمدیده ایران. اینگونه رژیم و نوکرانشان هم بور می شوند.
مسعود رجوی باید بیرحمانه خودش را زیر تیغ برده اعتراف کند که عملکردش در سالهای اخیر، به سود دشمنان مردم ایران تمام شده است. باید بگوید که به مردم خویش همانند آخوندها، دروغ گفته است.
جز این آب در هاون کوبیدن است.
سائل

ناشناس گفت...

نظر حذف شد
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

۵ بهمن ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۲:۵۲

نمونۀ فوق بخوبی ثابت میکند که چطور خودتون با آن همه ادعاهای کشاف دمکراسی و جیغ های بنفش بر علیه مجاهدین در این دریچۀ رنگ پریدۀ زردتون، خیلی بی ظرفیت هستید و اصلاً تحمل شنیدن نظرات مخالف رو نداریدوگرنه نظر من رو که خالی از هر گونه ناسزا و توهین بود را حذف کرده اید! فیا عجبا عجبا!