وضع
نگران کننده و رقت انگیز امروز مجاهدین ناشی از عملکرد آدم خودبزرگ بین و و
خودشیفته ای است که نخواست و نتوانست به ارزیابی واقعگرایانه از شرایط
بنشیند و ناشی از رجزخوانیها و خود بزرگ بینی هایی است که بسته شدن اشرف و
اخراج مجاهدین از عراق را «خوابهای پنیه دانه ای» رژیم می دانست» و نیز
پذیرفته شدن به عنوان «پادو» در اجرای سیاست های آمریکا در منطقه ( به ویژه
در دوران ریاست جمهوری بوش و تیم جنگ طلب ادامهی مطلب...
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۱ نظر:
ای ایرج شکری ، امروز سومین روزی هست که این مقاله سراسر فحش و اهانت بار شما د راینجا آمده است.موافقانت هم که برای تائید سری به اینجا نزده اند. لابد از شنیدن فحش های تکراری تو خسته شده اند. اما برایم جالب است که چرا هیچکدام از مخالفان تو هم در زیر این نوشته کامنت نگذاشته اند. دلیل آن را دقیقا نمیدانم ولی می توانم بگویم به احتمال 95 درصد علتش این است که میترسند با عکس العمل فحش آمیز و اهانت بار تو مواجه شوند. خوبست یک کمی به فکر بیفتی و از بد دهنی هایت کم بکنی .اینطور بیشتر از همه به نفع خودت هست.
جناب شکری
کینه شخصی شما به آقای رجوی و خانم مریم رجوی از نوشتهای شما مشخص است. مطلب مجاهدین را اگر از شما بگیرند، یک نویسنده هستید با مطلبهای خود و سطح استقبال از آن مطلبها. نه چیزی بیشتر، نه چیزی کمتر. میگویند یکی آنقدر به خودش دروغ میگوید خودش هم باورش میشود. یعنی شما از اینجا بنام ایرج شکری پیام میدهید به مجاهدین لیبرتی زیر تیغ که با دست خالی در برابر اراذل اوباش رژیم ایستاده، که آقای رجوی را از خود ترد کنند و گوش بدهند به شما که با معجزه و فهم و درایت فرماندهی شما و دیگر فرماندهان،پرواز آزادی کنند از لیبرتی. فکر کنم زیادی فیلم تخیلی نگاه میکنید. دنبال کیش شخصیت میگردید، زیاد راه دور نروید، نگاهی کنید در آینه. من پیشنهاد می کنم که روابط خارجی را بدهید به آقای مصداقی و همکاران ایشان، امور پناهندگان را هم محول کنید به آقای حنیف نژاد، تبلیغات را بدهید به آقای همنشین بهار، این آقایان ریحانیها را هم که یکی در جو سازی و دیگری در زهر خوراندن وارد است بفرستید یه زهری به رژیم، مالکی و آمریکا ( آمریکا چون گردن کلفت است نیروی کمکی هم بفرستید) بدهند، تا آقای جمالی با فرماندهی و پیام رحمت شما افراد لیبرتی را آزاد کنند. مشگل پذیرش با مصداقی و حنیف نژاد که دولتها را قانع میکنند، ریحانیها مخالفان فرماندهی را کله پا میکنند، فرمانده جمالی هم در تاریکی با کمک قاچاقچیها همه را خارج میکند و آزاد. البته با آقای مصداقی یک مشورتی بکنید که سر پیام دادن اختلاف پیدا نکنید. واقعا شما باورتان شده.
لطفا اگر تصمیم گرفتید جواب دهید عصبانی برخورد نکنید. من چند بار خواندم این مطلب را، اگر نمیدانستم شما هستید، فکر میکردم نیروی سیاسی جدیدی اعلام موجودیت کرده با راه حل جدید و رد راه حلهای قدیم. ولی اسم شما را که دیدم فهمیدم جز رد راه حل و شعار چیزی نصیبمان نمیشود.
اما بقیه نقد تحلیل های خارج از محتوا بماند در فرصتی دیگر اگر لحظه ها اجازه دهند.
من هم مثل شما حال و هوای دیگری گرفتم. غلط گیری بعهده استادهای فن.
کپی کردن و باز چآپ با ذکر نام آزاد است.
دنیای غریبیست نازنین
یاران زیر تیغ
جلادان دست به تیغ
بنگر سنگدلان را با تیغ نهان
در پی یاران میدوند با بانگ اذان
که ای بیخبران
راه گم کرده و من راهنما
دلسوز شما گر همراه شوید
دون مایه گر گمراه شوید
رستم هستم و رزم یار من
ای یار کجائی در خواب من
در خواب بودم پس رستم شدم
از خواب پریدم پر پر شدم
ای وای تیغ جلاد قرمزتر است
رنگ شلوار من چرا زردتر است
موسی احمدزاده
این مخالفانی که میگی شاید میترسن که خشتکشون رو کلا کنن واسه همین نمیان تو اصلن مقاله رو خوندی خانم فاطمه کلمبه
قسمت دوم
پاراگراف اول تحلیل جناب شکری با دو مقوله بی ربط با هم، یعنی پایان اعتصاب غذا و جنگ روانی مجاهدین با رژیم در آغاز و تحولات عراق به اتمام رسیده. ایشان به درستی به شرایط وخیم عراق و درگیریها اشاره میکند ولی از نظر من برداشت درستی از تحولات ندارند. درگیریهای عراق، و مشابه این درگیریها مابین گروهای درگیر در سوریه، دستگیری جیش مختار که تهاجم به مجاهدین را پذیرفته ریشه در عملیات تروریستی در روسیه و ورود روسیه در جنگ با تروریسم در خارج از مرزهای روسیه دارد. یعنی ورود روسیه به جنگ با تروریسم حمایت شده از طرف عربستان و متحدآن عربستان. این تحولات به سرعت در حال شکل گیری میباشد و خارج از کنترل مجاهدین است. آمریکا برای جلوگیری از تحولی که منجر به تغیرات کیفی در خاورمیانه شود، چراغ سبز را در سوریه و عراق برای از بین بردن "داعش" که متهم درجه اول در عملیات تروریستی روسیه میباشد، نشان داده و از طرف دیگر به سمت دیگر نیروها تروریستی دیگر در عراق خیز برداشته. ورود گروههای مورد حمایت آمریکا در درگیری سوریه برای جلوگیری از هر عملیات احتمالی روسیه در ان کشور و عراق میباشد. تعیین معاون سابق امنیت ملی آمریکا برای نظارت بر خروج مجاهدین نتیجه زحمتهای دیپلماتیک مجاهدین و حمایت کنندگان با قدرت آنها در سنا که تعدادی از آنها ریاست کمیته های مهم سنا را در دست دارند میباشد. آنچه که مشخص است آمریکا سعی در خروج خواهد کرد ولی در بستر امنیت ملی خود که با منافع سازمانی مجاهدین در حفظ تشکیلا ت در هر جا، یکی نمیباشد. بنابرین کوچک کردن اقدامات دیپلماسی مجاهدین دردی از شما دوا نخواهد کرد، چرا که بازی شطرنج دیپلماسی در جریان است و برای عناصر بی تجربه که هنوز درک ندارند که چه مشگل میتوان یک قرار از یک سناتور گرفت چه برسد به یک امضا و چه راهی باید رفت تا گرفتن حمایت، همان هارت پورت چپ گری میماند و شعار و پیام.
پایان قسمت دوم
موسی احمدزاده
ممنون آقای شکری بسیار روشنگر ودرست. ایکاش واقعا جناب میفهمید دیگر از کشته ابی گرم نمیشود و هر کشته حالا خشم و نفرتها را دامن میزند ولی افسوس
درود بر آقای شکری خبرنگار و محقق حقيقت ياب. تحليل شما از وضعيت کنونی مجاهدين متأسفانه واقعی هست و بسيار دردناک چرا که دريايی از خون و سوختن چند نسل را پشت سر گذاشته تا به اين بن بست وحشتناک رسيده، و رهبر ديوانه هنوز هم نمی خواهد واقعيت را قبول کند و جان بقيه را نجات دهد.
حميد ع
آقا موسی،این گفته اید وقت گرفتن از یک سناتور چه کار مشکل و... است درست است اما مساله این که است که دو اشکال در کل موضع گیری شما به وضوح خود رامی نمایاند، یکی خودبزگ بینی است یکی سورنا را از سرگشادش دمیدن است که در این استدالالی که به آن اشاره شد نهفته است. این نوشته اید«من چند بار خواندم این مطلب را، اگر نمیدانستم شما هستید، فکر میکردم نیروی سیاسی جدیدی اعلام موجودیت کرده با راه حل جدید و رد راه حلهای قدیم. ولی اسم شما را که دیدم فهمیدم جز رد راه حل و شعار چیزی نصیبمان نمیشود» معنی آن چیست؟ خودتان متوجه هستنید اصلا چه فرمایشی فرموده اید؟ یعنی اگر اسم ایرچ شکری روی آن نوشته نبود، شما با آن به عنوان دیدگاهی از سوی یک نیروی جدید برخورد می کردید و لابد بیشتر روی نوشته دقیق می شدید و اگر می خواستید نقد و ردی بر آن بنویسید سنجیده می نوشتید، ما دیدن اسم ایرج شکری کافی بود که شما دیگ خود را بار کنید و یک آشی برای ایرج شکری بپذیرد که روش یک وجب روغن وایستاده و چند «کاسه شعر» هم در زیر نوشته بخش اول قرار داده اید. عزیز جان ننه من غریبم بازی و طلبکاری و یا دهن دوختن، به پستوانه «خون شهیدان»، حنایی است که دیگر رنگی ندارد و مجوز اسطوره سازی از فاجعه و قهرمان سازی از قربانیان بلاهت رهبر و شاهکار جلوه دادن کارهای ابلهانه نمی شود. اما در مورد سرنا را از سرگشادش دمیدن خوب است توجه فرمایید که در افغانستان این امریکائیها هستند که دنبال یافتن راهی برای تماس و گفتگو با همان طلبانی هستند که در موارد متعدد آمریکائیاها را مورد حملات تروریستی قرار داده و تلفات زیادی بر آنها وارد کرده است. آنچه«تحلیل خارج» از محتوا بود تحلیل ها و ادعاها رهبر مقاومت و مهرتابانش از جمله در مورد ماندن در عراق برای مقابله با بنیاد گرایی و خیلی ادعاها نامربوط دیگر. بنابر اتفاقا این نکته شاید بیشتر از نکات دیگر نوشته شکری خود را به چشم می زند که آن حمایت ها و تعارفات مقامات آمریکائیها در این تجمعات پرخرجی رهبری مجاهدین با عنوان کنفرانس بین المللی برگزار کرده و می کند، مفید هیچ فایده ای برای مجاهدین نبود، چرا که اعتبار ارزش و یک نیروی سیاسی مدعی رهبری مبارزات مردم را میزان حضور و تاثیر گزاری و هدایتگر بودنش در اعتراضات و حرکتهای مردمی تعیین می کند که از مجاهدین مطلقا چیزی در صحنه دراخل نبوده و دیده نمی شود.
جناب ناشناس
اگر به ایشان نمیتوان ایراد گرفت شفاف باشید در این رابطه. بین طلبان
و القاعده تفاوت است، جنگ آمریکا با القاعده در هر نقطه جهان است نه با طلبان. طلبان با دست برداشتن از حمایت از القاعده میتواند در سیاست افغانستان نقش بازی کند. به معلومات خود اضافه کنید. در عدم تحرکات مجاهدین، آنها تا بحال در عراق تمام شده بودند و بسیاری از جدا شدها در کشورهای آزاد نبودن. شاید اگر آقای هوشیار تصمیم گیرنده بود، همانطور که خود فرمودند زندان کنتما را ترجیح میدادند، فقط نمیگویند تعداد افرادی که از آنجا به کشورهای آزاد منتقل شده بسیار کم و اکثراً به کشور خود فرستاده شده و همیشه در لیست سیاه آمریکا میباشند. آن مجالس دیپلماتیک لازم است. از دور نمیتوان لنگش کرد. کار سختی است. قبول دارم که حرف آخر را مردم میزنند، آنها تعیین میکنند درجه حمایت از هر مدعی. موفق باشید.
موسی احمدزاده
آقا موسی باز هم خودت را به کوچه علی چب چرا می زنی؟ مساله این است که وزن و نقش یک نیروی سیاسی را میزان تاثیر گذاریش در در تحولات داخل کشور و حمایت افکار عمومی کشورش از او تعیین می کند نه قرار ملاقت گرفتن از این یا آن سناتور. مساله همین است که طالبان با اینکه یک نیروی مرتجع به تمام معنا و در ضدیت با معیارهای حقوق بشر غربی عمل می کند و اقدامات ترویستی علیه آمریکا م هم نیروهای افغان انجام داده است اما چون به دلیل فساد دولت افغانستان به هر حال در مناطقی از افغانستان از سوی مردم محلی حمایت می شود و امریکا و متحدانش توان ریشه کن کردن آن را نداشته و ندارند، مذاکره وارد بازی کردن طالبان را راه چاره یافت و در این راه چنان عجله داشت که سرو صدای کرزای را هم در آورد. بفرمایید ببینم که رهبر مجاهدین «رهبر مقاومت» است، چرا کجاست نشانه های این رهبری! چرا«ویروس سبز» پیدا شد؟ چرا جز خود مجاهدین کسی ادعاهای «قیام آفرین» بودن مجاهدین را قبول ندارند ونشانه از آن را هم در ایران نمی بینند
جناب شکری در پاراگراف دوم مقاله، مجاهدین را یک نیروی بدون حمایت مردمی ارزیابی کرده و ربط آنرا به شورشهای سال ۸۸ برای اثبات نظر خود داده و نتیجه گیری دلخواه از آن. سوال این میباشد آیا مردم در سال ۸۸ از نیروی سنتی دیگری به جز مجاهدین حمایت کرده؟یا اینکه اکثر انرژی آنها در کادر تغییر از درون و اعتماد به میر حسین موسوی خلاصه شده بود. آیا بدنه این شورش نیروی جوان متولد بعد از انقلاب نبود؟ آیا در پروسه این شورش شعار "مرگ بر اصل ولایت فقید" داده نشد؟ پس چرا آقای شکری سیاست رهبری سازمانهای دیگر اپوزیسیون را زیر ضرب نمی گیرد؟ چرا فقط مجاهدین؟ چون آنها مدعی میباشند؟ چون بیشترین فعالیت را دارند؟ آیا به خاطر شعارهای مجاهدین حمایت مردمی وجود ندارد؟ از نظر من تهاجم به رهبری مجاهدین و مقصر دانستن آنها وقتی این شورشها از هیچ نیرو و شخصیت اپوزیسیون دیگر حمایت نکرده غیر منصفانه و ارزیابی غیر علمی از صحنه میباشد. شورش ۸۸ از نظر من یک پیام برای همه ما داشت، قطع ارتباط مابین نسل جدید با مبارزین و روشنفکران سنتی مدعی. آنها ما را نمیفهمند و شیوه و روشها را یا رد میکنند و یا اگر شیوه را قبول دارند، در نزدیک شدن مشگل دارند. یک نگاهی به خود و نحوه برخوردها که اکثرا بر حذف خلاصه میشود بکنیم دلیل این دوری و مشگل ارتباطی نمایان است. در شورش ۸۸ مردم از کنار دستی گرایش سیاسی را پرسش نمیکرد، سبز و غیر سبز معنی نداشت، تلاشی بود برای نزدیکی به آزادی بیشتر، همین. شعارهای مجاهدین ربطی به حمایت یا عدم حمایت ندارد. مجاهدین بیشترین حمایت مردمی را مابین تمامی نیروهای سنتی بعد از انقلاب در دست دارند، اما اگر آقای شکری ۸۸ را پایه استدلال قرار میدهند، اول توضیح دهند چرا میرحسین و نه شخص دیگر؟ جنبش سبز حتما در شورش بعد چندان سبز نخواهد بود و در این رادیکالیزه شدن به نیروی رادیکال تر گرایش بیشتر خواهد داشت. تحلیل سال ۸۸ برای نزدیکی به نسل جدید یک ضرورت است از جانب همه نیروها و روشنفکران طالب سرنگونی.
پایان قسمت سوم
موسی احمدزاده
جناب شکری در پاراگراف سوم به ارزیابی وزن مجاهدین در روابط آمریکا، عراق پرداخته و در تناقض ذهنی هم آنها را دارای هیچ وزن بدرد بخور نمیداند و هم آنها را پادو آمریکا بخصوص در زمان بوش میداند. حالا چرا بوش باید آنها را که وزنی ندارند پادو خود کند معمای مجهولی است که ایشان میتواند حل کند. ایشان در حقیقت ذهن خود و آرزوی خود را که همانا کاه بودن مجاهدین و پادو بودن آنها باشد بیان میکند. مثلا تا به حال دیده که در غرب به یک سازمان ناچیز سیاسی و رهبر بی کفائت که هیچ حمایت مردمی هم ندارد این همه توجه کنند و شب و روز در این رابطه مقاله چاپ کنند؟ تمامی تهاجمات سیاسی به مجاهدین از نظر صاحب نظر سیاسی بی طرف نشان وزن آنها میباشد و درجه این وزن با حجم مطلب در رد و یا حمایت از آنها سنجیده میشود. در نتیجه مجاهدین وزن سیاسی خود را دارند و هیچ تغییری در ایران بدون پاسخ به تنظیم با آنها نمیتواند براحتی شکل بگیرد. همانطور که در همین غرب هیچ جبهه بدون تعریف در تنظیم با آنها موفق نخواهد شد. چرا؟ حمایت نیرویی که اکتیو میباشد. سیاستمدار غرب آنها را که شما متهم میکنید به تمامی فسادها، دیکتاتوری، و بدون حمایت مردمی بیشتر حمایت می کند تا شما و احزاب همفکر شما که مانند گیر صفحه گرمافن سال ۶۰ میلادی و در جهان قبل از فروپاشی شوروی و تهاجم تروریستی ۲۰۰۱ بسر میبرد. هیچ سازمان معتقد به مبارزه مسلحانه بدون ابزار دیپلماسی در غرب، در جهان جدید نمیتواند در خارج از مرز کشور مادر فعالیت جدی انجام دهد، در غیر اینصورت به عنوان سازمان تروریستی و یا حمایت از تروریسم از هم پاشیده خواهد شد.
پایان قسمت چهارم
موسی احمدزاده
ارسال یک نظر