من
آن روزها شرایط روحی بدی پیدا کردم. جدا از اینکه محمدرضا باباخانلو دوست
من بود، انسانی بود که جلو چشمم خودش را آتش زد و داد میزد سوختم سوختم.
مرگ دلخراش او مرا دچار دپرسیون شدیدی کرد. دائم تصویرش جلو چشمم می آمد.
رفتم در آسایشگاه خوابیدم. فرمانده ام آمد گفت چرا خودت را ول کرده ای؟
اسمش ایرج بود. گفتم صحنه خیلی درد ناک بود. ادامهی مطلب...
۱۶ نظر:
سلام: همه صحبتهای نویسنده را باور کردیم بی کم وکاست. به شدت تحت تأثیر قرار گرفتیم و تصمیم گرفتیم که سبیلمان را بنابر همدردی با همه سبیل زنان بتراشیم.
Esmet chieh? Tamame kasani ra ke nam mibari nameshan baram ashenast. man ham tu haman zaman be sazeman payvastam
دوست گرامی فریاد آزادی. شما اگر میخواهید خاطراتتان را بنویسید بنظر من حتما باید نام خود را بنویسید اینها یک سند است و سند بدون نام نویسنده واقعا مشکل دارد. توجه کنید لطفا
با درود
جناب فریاد آزادی
قلمتان شیرین است اما همانطور که جناب اقای یغمایی اشاره کرده است بدون نام اصلی تان این نوشته ها معتبر نیست.
باید پای نوشته هایتان امضای واقعی باشد تا اگر کسی خواست نسبت به راست و دروغ آن اظهار نظری بکند بتواند پاسخ دهد و شما هم بتوانید پاسخ دهید.
در ضمن شما در نوشته هایتان نام بسیاری کسان را نوشته اید. شرط انصاف نیست که نام همه این کسان را بنویسید و نام خودتان را ننویسید.
فرهاد
با سلام خدمت فریاد آزادی
دوست عزیز من در صداقت قام شما شک ندارم. بقول علما بر اساس استصحاب سیاسی هم که شده با توجه به نوشته های اقایان جمالی، حیدر نژاد، مصداقی صحبتهای فراوان با این و آن در طول سالها و نیز تجربه شخصی تا سال 1372 میدانم که راست مینویسید فقط تاکید من این است اینها اسناد تاریخی ماست و برای نخستین بار است که واقعیات درونی تشکیلاتی که بخشی از سرافرازان میهن ما بنیادش را با تمام نقاط ضعف و قوت پی افکندند دارد به انصورت نوشته وشنیده میشود بنابراین در اینگونه اسناد باید حتی الامکان نام ونشان خود رااشکار کرد تاسند استحکام دیگری داشته باشد. البته من میدانم بعضی اوقات مشکلات مختلف سیاسی و امنیتی میتواند نویسنده را معذور بدارد
با احترام
سلام وفای عزیز
قد کشیدن مژگان پارسایی در مناسبات بخشی ازآن ،نتیجه کار تیم عملیاتی اکبر آماهی بود.
عملیات موسوم به زدن بیت رهبری از اقدامات این تیم در تهران بود.
به اکبر آماهی لپ تاب هدیه شد ،شایع بود که ازسوی رهبری است.
پس از فرار اکبرآماهی «گزارش انقلاب» وی درسطح مناسبات بعنوان «سندخیانت»وی منتشرشد.
پس ازآن، ما متوجه این موضوع شدیم «گزارش انقلاب» نه برای یگانگی با «ارزشهای سازمان» بلکه چماقی است
برای «آینده »است.پس از آن اکثر بچه ها ازنوشتن گزارشی از این جنس خوداری کردنند.
من با نظر وفا هم عقیده هستم .شاید در پروسه موسوم به رفع ابهام از تو اعترافاتی گرفتن واین تو را نگران میکند که
منتشر شود، اگر این نظر درست است، فکر میکنم آنها هم ریز وبا ذکر نام بنویس.
موفق باشید
اشرفی سابق
انزلی ـ جلولا
آدم که این نوشته را میخواند خنده اش میگیرد ، اتفاقاتی که افتاده بیشتر به فیلم های کمدی شبیه است .
معنی اش این است که سقوط اخلاقی سازمانی که روزی ادعا داشت در نوک پیکان تکامل است و اکنون به مضحکه خاص و عام با این دسته گل به آب دادنها تبدیل شده است و نه تنها هیچ رنگ و بوی ترقیخواهی ندارد بلکه بوی متعفن جسد خمینی ملعون از تن و بدنش بگوش میرسد .
منم معتقدم که که باید این نوشته ها اسم و رسم و آدرس داشته باشد تا اتهام زده نشود . اسم مستعار تاثیر این نوشته را به صفر تنزل میدهد .
میم میم
خیلی جالب است که ایوب که در عمرش یک روزدر آنجا نبودە ، حرف کسانی کە آنجا بودەاند را رد می کند . آقای ایوب! همەی این خاطرات درست است عزیز . از این اتفاقات اونجا کم نمی افتاد...
لقمان
خیلی جالب است که ایوب که در عمرش یک روزدر آنجا نبودە ، حرف کسانی کە آنجا بودەاند را رد می کند . آقای ایوب! همەی این خاطرات درست است عزیز . از این اتفاقات اونجا کم نمی افتاد...
لقمان
جناب آزادی، درود...اینکه صحنه ها و نام های دیگران و اتفاقات را می نویسید، باید مجاهدین و خیلی کسانی که آنجا بوده اند، نام واقعی شما را بدانند...پس چرا خودتان با نام واقعی نمی نویسید...نظر که نمی دهید که بینام و نشان بنویسید...دارید خاطرات می نویسیدو آنچه می نویسید به نظرتان صد در صد واقی ست و نمی شود بی نام و نشان باشد...مگر اینکه درایران باشید و رژیم هم اسم شما را نمی داند و یا نمی شناسد... زنده باشید.
تکتندهنده است . بنویسید و افشا کنید نگذارین پنهان بماند لطفا
من تا به امروز فکر میکردم که ایّوب یک هوادار مجاهدین است که با کامنتهایش کار شریف ماله کشی را به عهده گرفته است و به همین دلیل بعضی مواقع ایشان را مورد خطاب قرار میدادم و نکاتی را به ایشان گوشزد میکردم ولی با خواندن کامنت ایشان که در بالا نوشته شده است متاسفانه متوجه شدم که ایشان نه تنها اصولا نظری ندارند بلکه شغل ایشان مانند ملیجک ناصر الدین شاه است و من به هیچ عنوان دیگر ایشان را مورد خطاب قرار نمیدهم زیرا که ارزش آنرا ندارند. از دوستان گرامی هم در خواست دارم که به طور کّل ایشان را نادیده بگیرند زیرا نه تنها بی فایده است بلکه باید شاهد دلقک بازیهای بیشتر ایشان هم باشیم!!!
درود بر اشرفی سابق
من هم غلامرضا هستم واز اشرفیان سابقم از تمام نفرات اینها فکتهای زیاد گرفته اند. شاید یکدرصد باشند که ننوشته باشند بخصوص در موارد اخلاقی و ضعفها حتی خوابها اینها خهیچ ارزشی ندارد و باعث ابرو ریزی خودشان میباشد اصلا نترسید خودتان بنویسید که چه چیزها از شما خواسته اند اصلاکسی دیگر برای حرفهای اینها حتی خود مسعود ارزش قائل نیست که چه برسد به این افشاگری های اخوندی که روی اخوندها را هم سفید کرده است
بعد از نوشته های اقای صیاحی ان هم یک سند خیلی روشن است
داود جان ، تو به پروپای این ایوب پیچیدی و می گویی که بیرونش کنیم و بایکویت. اصلا حواست نیست که من و ایوب و یکی دو نفر دیگه مشتری اینجا هستیم و اگر ما که تعدادمان به اندازه انگشتان یک دست نیست نباشیم شما می مانید که هی همدیگر را تایید کنید و از همدیگر به شکل بسیار لوسی تعریف. دیگر اینکه هواداران سازمان مجاهدین در این سایتها وارد نمی شوند زیرا که عقیده دارند که نه الزاما مسئولین سایت بلکه دیگران از عوامل حکومت به عنوان مقاله نویس و کامنت گذار وارد می شوند و در این جا و آن جا ول می گردند و شایسته بحث نیستند .
صادق جان اصلا مهم نیست که مجاهدین و هوادارانش به این سایت سر میزنند یا نه، زیرا مجاهدین اهل تفکر و تعقل نیستند و کلا با اندیشیدن و فکر کردن بیگانه اند و از آنها و بسیجیها اصولا هیچ توقعی نداریم که سخن دیگری بگویند و یا حرف دیگری بزنند و یا به سخن دیگران توجه کنند که اگر اینگونه بود که دیگر ما مشکلی نداشتیم و هر چیز سر جای خودش بود و وضعیت کشور ما هم بهتر از این بود! متاسفانه مشکل اینجاست که ما مردم ایران درگیر این دیدگاههای تک بعدی و متعصبانه و خود خواهانه افراطی و بنیاد گرایانه هستیم که به هیچ کس و هیچ چیز دیگری توجه نمیکنند و خودشان را امام حسین میدانند و دیگران را هم یزید!!
ارسال یک نظر