در خیابان ظهر تابستان به هنگام اذان
در میان های و هوی عابران
شیخکی الله و اکبر بر لبش
میدوید آهسته سوی مسجد صاحب زمان
میدوید آهسته سوی مسجد صاحب زمان
آنطرفتر پشت میدان در میان خانه ویرانه ای
از برای لقمه ای نان در سکوت
دختر ده ساله ای تن میفروخت
از برای لقمه ای نان در سکوت
دختر ده ساله ای تن میفروخت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر