در بازنگری عملیات مسلحانه که دهه پنجاه علیه رژیم
سلطنتی روی داد، گاه بیاختیار دچار مکث شده، به فکر فرو میرویم و از
خودمان میپرسیم این یا آن عملیات چه ضرورتی داشت؟ و آیا به این میارزید
که انسانهای از خودگذشته و فداکار جان ببازند و یا به شکنجه های هولناک
مبتلا گردند و احیاناً این یا آن عابر بیگناه هم آسیب ببینند؟
ا
خاطرات خانه زندگان (۳۵) وقتی همه یک نوع میاندیشیم، هیچ یک از ما نمیاندیشد.
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
همنشین با درود، من نمی دانم که وقتی این مقالات را از مثلا آقای ا ش می خوانی چه حالی به تو دست می ده . من که حالم بهم می خوره. این اندیشه اس؟ خدا وکیلی. این تمایز در اندیشه اس؟ یک بند به این و آن توهین کردن؟ شما به این مقالات و کامنتها نگاه کن. تازه صاحبش مدام تذکر می ده وگرنه خدا میدونه چی می شد.
بهار عزیز
با سلام ،حسین مشار پس از آزاد شدن شهر جلولا توسط گروههای شورشی به همراه شش نفر دیگر درقرارگاه انزلی
اسیر وکشته میشوند و سرهمه ازتن جدا میشود.درمیان این ۷نفردو نفر نیمه فلج بودنند ،یکی از این دو ازویلچراستفاده میکرد.
چه خوب بود، این دو به همراه خواهر مریم خارج می شدند.
حسین وشش نفر همراه در بمباران جت های امریکايی کشته نشده ،بلکه امریکائیها کمک کردنند اجساد قربانیان به اشرف منتقل شود.
امیر صیاحی
ارسال یک نظر