اگر
اعدامهای صورت گرفته در ماههای اول انقلاب را «اعدامهای کور» و با هدف
انتقام گیری از مقامات لشکری و کشوری نظام پادشاهی تلقی کنیم و یا این گونه
اعدامها را خصیصهی «انقلاب» معرفی کنیم و دلیل آن را ایجاد محیط رعب و
وحشت به منظور جلوگیری از سازماندهی مجدد نیروهای سلطنت و «ضدانقلاب»
بدانیم، اما اعدام خانم پارسای برخلاف دیگر اعدامها و از جملهی ادامهی مطلب...
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۴ نظر:
این نوشته ایرج مصداقی دفاع از حق حیات انسانها، دفاع از عدالت و انصاف است. اگر ایرج مخالف سیاسی سیستمی بود که فرخ روی پارسا وزیر آن بود، دلیلی نمی شود تا از دستاوردهای مثبت و سازنده او یاد نشود و دلیلی نیست تا از او بخاطر دستاوردهای مثبتش در آن زمان قدرشناسی نشود.
تنها دفاع لفظی از آزادی کافی نیست. باید شجاعت داشت و رفتارهای اشتباه گذشته خود یا نیروهای سیاسی را نقد کرد. بی تفاوتی اجتماعی، سکوت نیروهای سیاسی، تائید بخش دیگری از نیروهای سیاسی در قبال اعدام های اوائل انقلاب (چه اعدام وابستگان به نظام پیشین یا زندانیان عادی) نه تنها یک اشتباه بزرگ بود، بلکه زمینه ساز آن شد تا جمهوری اسلامی تازه به به قدرت رسیده، حکومت مرگ و نابودی خود را بر تمام کشور مسلط کند و با همه مردم ایران آن کند که امروز شاهد آنیم.
گذشت زمان دلیلی نیست تا آن اشتباهات به نقد کشیده نشود. باید تا آنجا که می توان، امروز حداقل به لحاظ اخلاقی، از آنان که در بی عدالتی محاکه شده و حق حیاتشان گرفته شد معذرت خواهی کرده و از آنان اعاده حیثیت شود. تا روزی که در یک نظام واقعا دمکراتیک این پرونده ها به لحاظ سیاسی و حقوقی نیز مورد تجدید نظر قرار گرفته و از بازماندگان آنها، همه آنان که به "نا حق" محاکمه و مجازات شدند (چه سیاسی یا عقیدتی یا عادی) اعاده حیثیت شده و از بازماندگان آنها عذر خواهی شده و به آنان غرامت پرداخت شود.
اعدامهای اولیه با شقاوت و بی عدالتی تمام همراه بود . اخوندهای پلید بسا بیگناهان را اعدام کردند و تقریبا تمام گروهها و سازمانهای سیاسی به به و چه چه فرمودند و هنوز هم حاضر نیستند به دلیل هراس از گرایش به سلطنت!! گذشته را نقد کنند در حالیکه در بسیاری اوقات در عمل روی شاه را سفید کرده اند.در هجوم و تسخیر مجدد ایران پس از هزار و چهارصد سال همان ماجرائی تکرار شد که در حمله اول رخ داد کشتار و جنایت و پس از سی و سه سال شاهدیم که اسلام شیعی در حاکمیت چه بلائی بر سر ایران آورده است
خدا بیامرزدش بناحق و ناروا این زن گرامی را کشتند و هیچ نگفتیم در آن روزهای وحشت و خون لعنت بر ارتجاع و خمینی و حکومت مذهب
کریم صفوی
من در حیرت این بودم که رهبران عقیدتی چرا این میزان نفرت از ایرج مصداقی دارند واقعا جای سوال برایم شده بود اما دارم کم کم میفهم که مصداقی چه هیزم تری به اینها فروخته بود که اینها اینقدر شیادانه به وی می تازند .
همین نوشته ایرج مصداقی و دفاع از حقیقت هر که میخواهد باشد از جمله خانم فرخ روی پارسا نشان از حقیقتی بزرگ در شخصیت انقلابی ایرج دارد .
هیچگاه نباید از یاد ببریم که همین سازمان مجاهدین خلق بود که پایه های این جمهوری مرگ و نکبت را تثبیت کرد حمایت از دادگاههای پس از انقلاب و کشتار افراد و اشخاص نظام شاهنشاهی بخشی از گذشته نکبت بار این سازمان است و باید یادمان نرود اگر همین ها حکومت را بدست میگرفتند نه تنها کمتر از خمینی نبودند بلکه بدلایل گذشته سازمانشان در مبارزه مسلحانه میتوانستند بسیار فراتر از خمینی پیش بروند .
بخشی از دفاع سازمان مجاهدین خلق از دادگاههای انقلاب و کشتار افراد نظام شاهنشاهی را ببینید .
«فراماسونری جدید با طرح مسائل حقوق بشر، و دفاع از آن در سطح جهانی، طرح تازهای را آغاز میکند. در پناه این سیاست میخواهد چهره ضدمردمی خود را مجدداً و با شیوهای نو بپوشاند و ماسک جدیدی بر چهرهی خود بزند. در این رابطه تأکید مشخصی روی مسائلی از قبیل آزادی، اخلاق و مذهب دارد. در نتیجه با استخدام این روش نو میکوشد آثار سوء تجاوزهای گذشته را خنثی کند .» «سیاست حقوق بشر میخواهد چهره کریه امپریالیسم را پنهان سازد» صفحهی ۱۱ و ۱۲ مجاهد شماره ۵
و در جای دیگر سازمان مجاهدین میگویند که ..
«دادگاههای انقلاب که با چند اعدام انقلابی کارش را شروع کرد، از تأیید و حمایت گستردهترین اقشار خلق ما برخوردار بود. آنهم در شرایطی که همه امپریالیستها و محافل ارتجاعی جهان یکصدا زبان اعتراض علیه این دادگاهها گشوده بودند. و ظاهرا به خاطر نقض آنچه که خود «حقوق قانونی متهمین» و یا «محاکمه عادلانه» میخواندند، اعدام های انقلابی این دادگاهها را محکوم مینمودند.» مجاهد شماره ۳ پانزده مرداد ۵۸.
سلام: آیا شما بر این باورید که مجاهدین یعنی خود شماها آنقدر ناآگاه و انسانهای بدی بودید و به همین دلیل مدام با حکومت همراهی می کردید ؟ و یا نه، یک گروه کوچک و در معرض حمله ، چاره ای به جز این نداشت که برای جلوگیری از تصادم نهایی هر چه بیشتر با آنها همراهی کند؟ صد بار بد تر از اعدام ها مسئله گروگانگیری بود. آیا واقعا بر این باورید که مخالفت سازمان مجاهدین کار را به کجا می کشاند؟ اساسا مخالفت آنها با گروگانگیری چه اثری داشت؟ در واقع مجاهدین برای درگیر نشدن با حکومت با آن ظاهرا همراهی می کردند. همه چیز را در بافت زبانی و فیزیکی و به عبارتی دیگر ظرف زمانی و مکانی آن بررسی کردن یعنی همین. یعنی اینکه شما نمی توانستید روبروی جامعه ای که تجسم واقعی جهالت بود قرار بگیرید. به همین ترتیب گروههای سیاسی دیگر از جمله سازمان چریکهای فدایی نیز تا سالها بعد به همسویی با حکومت ادامه دادند.
آقای یغمایی شما هم قریب 30 سال از عمر خود را صزف کردید و می خواستید اسلامی آرمان گرا برای مردم ارمغان بیاورید و اگر موفق شده بودید الان اسلام دیگری بر ایران حاکم بود. پس گیر و گرفتاری اسلام نیست سوء استفاده کنندگان و جنایتکارانند که مشکل مردم هستند این واقعه در مورد حکومت پارلمانی هم می تواند که پیش بیاید. با مهر
یدی
سلام: توجه بفرمایید که شما در شرایط حاضر به گذشته نگاه می کنید. ملاحظه کنید آن زمانی بود که مردم به ماه زل زده بودند که خمینی را در آن ببینید. و نیز این پاراگراف را ملاحظه کنید.
ضمن انتقاد به تبلیغات مطبوعات غربی علیه دادگاههای انقلاب گفت: آنچه برای ما ایرانیان قابل درک نیست این احساسات [مثبت] و طرفداری است که مطبوعات غربی به سود خائنان و جنایتکاران کشور ما نشان میدهند. خائنان و جانیانی که به جابرانهترین و وحشیانهترین صورت، مدت 25 سال یا بیشتر در این کشور حکومت کردند. در عین حال اگر شمار اعدامهای دادگاههای انقلاب را که به 60 نفر هم نمیرسد با تعداد بیش از یکصد هزار نفری که طی حکومت شاه کشته یا شکنجه شدند مقایسه کنیم، توجیه رفتار مطبوعات غربی مشکلتر خواهد شد... در حال حاضر دولتی قانونی بر سر کار است و حالت انقلابی و روحیه انقلابی همچنان باقی است. ملتی که کشته داده، زخمی داده و غارت شده است... توقع دارد که هر چه زودتر به پاکسازی محیط اجتماعی خود بپردازد
. این آدم مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت است که در مصاحبه با یک خبرنگار فرانسوی که در تاریخ 12 اردیبهشت 58 منتشر شد این حرفها را بیان کرده است.
سلام: محمد جعفری از نزدیکان بنی صدردر کتابش در صفحه 96 می گوید که "چنان جوی بوجود آمد که احدی را یارای مخالفت با گروگانگیری نبود." به همین شکل در تمامی مسائل دیگر نیز چنین جوی حاکم بود.
ای کاش بنیانگذاران سازمان مجاهدین وسازمان چریکهای فدائی خلق ،وباز تاکید می کنم بویژه وبویژه بنیانگذاران سازمان مجاهدین بجای برسی و تحلیل انقلابات وجنبش های کشورهای آمریکای لاتین،رفته بودند کتابها ونوشته های این آخوندها وبویژه کتابهای خمینی مثل کتاب ولایت فقیه او را خوانده بودند،وبویژه نقش آخوندها در انقلاب مشروطه،ملی شدن صنعت نفت،عمیق تر شدن به مخالفت خمینی با شاه را بر رسی کرده بودند، مسلما امروز در چنین فازی نبودیم.با همه این حال به نظرم باید مسائل را در زمان ومکان خودشان مورد برسی قرار داد .نه بعد از سالها که آبها از آسیاب افتاده وهمه به جز چند نفر انگشت شمارهمه نمره مردودی گرفته ایم.واقعا رهبران جریانهای متشکل سیاسی وبویژه سازمان مجاهدین در این زمینه خیلی مسئول بوده اند.دوباره تاکید می کنم که همه ما در آن موقع نا آگاه بودبم وآگاهی الآن را نداشتیم.انصافا چند نفر در زمان شاه پناهنده سیاسی در کشورهای اروپائی بودند ونسبت به دمکراسی وحقوق بشر مثل الآن حساس بوده وآگاهی داشتند ؟ ودر جریان انقلاب کور ضدّ سلطنتی به اندازه الآن آگاهی داشتیم ؟ خیلی از ماها وشاید بتوان گفت همه ماها غرق شور بودیم واز شعور سیاسی سالهای نوری به دور.این رهبران وروشنفکران آن موقع هستند که الآن باید پاسخگو باشند که تحلیلشان از حمایت از این اعدامها چه بود؟ واگر مخالف بودند چرا اعلام نمی کردند؟ واگر موافق هم بودند بگویند چرا وبه چه دلیل ؟
وسئوال آخر اینکه در کجای تاریخ سراغ داریم که مذهب(هر نوعش)برای مردم دمکراسی وآزادی وخوشبختی آورده است ؟ رهبران باید بیشتر به زیر پای خود نگاه می کردند، ونه کیلومترها آنطرف تر را، چرا همه رهبران سیاسی زندانی در زمان شاه،بدون استثناء در دادگاههای شاه از حرکت ارتجائی خمینی در 15 خرداد 1342 به نیکی یاد ودفاع می کردند ؟ مگر مخالفت خمینی باشاه، اوّلین حرفش این نبود که چرا زن ها حق رای دارند ؟ مگر حرف دوّمش حمایت از زمینداران وفئودالها نبود ؟ پس از چه چیز خمینی دفاع می کردند ؟پس می توان گفت که : یا در ریشه هم مرام وهم عقیده خمینی وآخوندها بودند،ویا فقط به ضدیت کور اکتفا می کردند.ودر آخر اینکه، این سئوال در برابر همه ماها وجود دارد که : آیا انصافا موضع خودمان حتّی به عنوان فرد در مقابل آن اعدامها در آن موقع چه بود،دست می زدیم وهورا می کشیدیم یا مخالف این اعدامها بودیم ؟
ضدیت کور بزرگترین دشمن آگاهی است .
ضمنا در این مورد حرف زیاد است،که مثنوی باید نوشت .
افراد عکس فوق در حقیقت بانوان لعبت والا و نیره سعیدی میباشند.
ایّوب نظام آابدی، مرحوم بازرگان هم اشتباه کرده و آدرس غلط داده است!! حالا شما سعی نکن با نام بازرگان بخواهید دیگران را ساکت کنید. آقای رجوی بارها به بازرگان توهین کرده بود و ایشان را ذلیل و خائن که به حیات خفیف زبونانه ادامه میدهد ملقب کرده بود!!!! ولی در مورد کشته شدههای حکومت پهلوی عماد الدین باقی تحقیقاتی انجام داده بود که با اسم و رسم نام و نشانی اعدام شدگان بود که تعداد این افراد به ۳۸۰۰ نفر میرسید، در ضمن نیروی مثلا پیشرو و مترقی (مجاهدین خودشان را پیشرو میدانستند) نباید به دنبال توهم و شقاوت تودهها برود!! خوب پس چرا نام خودشان را پیشرو گذاشته بودند. میگفتند دنباله رو که بهتر بود!!!
جناب آقای ایوب؛منظور شما چیست که « توجه بفرمایید که شما در شرایط حاضر به گذشته نگاه می کنید.»
باید دیدگاه و دستگاه ارتجاعی مجاهدین را نسبت به زنان دید، بهمین دلیل چند نمونه را ذکر میکنم:
من یک زن فعال هوادار تشکیلاتی مجاهد خلق بودم که مسئول انجمن دانشجویان مسلمان دانشکده بودم که در دانشکده و ازطرف نیروهای هوادار مجاهدین در دانشکده بخاطر سابقه فعالیتم صد در صد بُرد داشتم و به همین ترتیب هماهنگی و همکاری با دیگر تشکلهای دانشجویی موجود در دانشکده حتی از قبل از انقلاب بسیار خوب و دوستانه پیش میرفت،امّا سازمان نسبت به مسئول بودن من مسئله داشت و ترجیح میداد یک برادر نقش مرا ایفاء کند علیرغم اینکه من از اولین کلاسهای آموزشی سازمان با مهدی ابریشمچی بعد از انقلاب جزء نیروهای تشکیلاتی مجاهدین بودم و یک خواهر بودم نه یک برادر.سازمان حتی به من گفت یکی از برادران انجمن اسلامی که موضع خیلی سختی با سازمان ندارد ولی از قبل فعال بوده را مسئول انجمن دانشجویان مسلمان کنم چون برادر است،اصلاً نمیفهمیدند او نیروی رژیم است و نه سازمان،جنسیت و سابقه او مهم بود« تعدادی از نیروهای قدیمی تحت مسئولیت من هنوز در سازمان هستند که در مورد این برخورد اطلاع دارند».
ادامه دارد
امّا در مورد تسخیر سفارت آمریکا،درست است که دانشجویان خط امام اشغال کرده بودند ولی سازمان به سرعت تحلیل کرد که چون اینها راست ارتجاعی هستند زود کوتاه می آیند پس ما باید با حضورمان جلوی سفارت آمریکا مانع از این بازگشت و کوتاه آمدن باشیم و به همین دلیل طبق دستور تشکیلاتی همه نیروهای سازمان در تهران توسط مسئولین انجمن های مسلمان سازماندهی شده و در طول ۲۴ ساعت با شیفت بندی جلوی سفارت آمریکا حضور داشتند و درست در همین روز ها نمایندگان انجمنهای دانشجویان مسلمان را به دیدار احمد خمینی فرستاد.
زنان تا سال ۱۳۶۴ در سازمان عناصر دست دو بودند و در مسئولیت صنفی یا دفتر مسئولین مشغول بودند و سازمان خودش هم اینرا به ما میگفت که چون سازمان در جنگ با رژیم است بالطبع و الزاما خواهران ما کارهای حاشیه ای انجام میدهند.
در مورد اعدام های اولیه سازمان صد در صد تایید میکرد و درست میدانست.
ارسال یک نظر