با نوشته رژی دبره غمگین شدم چون او آدم خوبی است و
آدمهای خوب نباید برای زمینهای تشنه مثل ابر بی باران باشند. با اینحال
نمیتوانم همه گفتههای وی را زیر سئوال ببرم. چون در کشورم حضور ندارم و
آنطور که باید و شاید در افق و در متن تحولات فکری و اجتماعی مردم ایران
قرار ندارم و نسبت به خیلی چیزها ذهنی هستم. به دلیل زندگی در تبعید و
غربتی که باعث و بانی نخستین آن رژیم قاتلان است، بسیاری از ما با بد و خوب
جامعه خودمان آشنایی کافی نداریم و دل مشغولی و دردهای گفتنی و ناگفتنی
مردم ایران را به درستی نمیشناسیم.....«رژی دبره» و اسیرکشی سال ۶۷
۶ نظر:
جناب همنشین
انسانها هم بعنوان جزیی از جهانی که همواره در حال تغییر است تغییر می کنند.
ما حتی برای ماندن در جای دیروز خود نیز باید تلاش کنیم و گرنه اگر خود را به سیر خودبخودی تغییرات رها کنیم معلوم نیست به کجا کشیده خواهیم شد .
بعنوان مثال نگاه کنیم به جناب هزار خانی که در سالهای 50آن مواضع را درباره استالینیسم داشت امروز در کجا قرار دارد.
با این مقدمه می خواهم عرض کنم که گذشته و همراهی رژی دبره با چه گوارا در مقطعی در زندگی اش نمی تواند در قضاوت ما در باره امروز او مورد استناد قرار بگیرد.
خود رژی دبره هم بارها اعتراف کرده است که اگر چه در مقطعی در زندگی خود انقلابی بوده اما سالهای سال است که دیگر انقلابی نبوده و نیست.
رژی دبره ی امروز هیچ وجه مشترکی با رژی دبره ی یار چه گوارا ندارد.
رژی دبره روزییار چه گوارا بود در بولیوی که پس از دستگیری بدلیل نسبت فامیلی که با همسر ژنرال دوگل داشت با پادرمیانی دوگل که نامه ای به ژنرال حاکم در بولیوی نوشت و خواستار آزادی او شد آزاد شد و به فرانسه بازگشت.
از آن زمان به بعد دبره با انقلاب و اندیشه انقلابی و چپ انقلابی برای همیشه وداع کرد.او او از نظر فکری به حزب سوسیالیس فرانسه نزدیک شد و هنوز هماز نظر اندیشه یک سوسیال دمکرات است.
فرهاد
رزی دبره در نوشته خود صداقت را بکناری نهاده است. او که ظاهرا شیفته نظام آخوندی شده "انتخابات" اورگانیزه شده توسط ولی فقیه و شورای نگهبانش را با عربستان سعودی کهیک رژیم پادشاهی است مقایسه می کند و ظاهرا توجه ندارد که اولا در ایران مثلا تغیری در سال 57 روی داده و پادشاهی منقرض شده و ظاهرا "جمهوری" بر سرکار است!
او توجه ندارد که در تمام کشورهای هم مرز ایران انتخابات بر گزار می شود حتی در افغانستان حتی در عراق!
یدون استثنا در همه کشورهای هم مرز ایران انتخابات برگزار می شود اما معلوم نیست چرا رژی دبره ایران را با پادشاهی عربستان مقایسه می کند.
درمورد "فرقه سیاسی مذهبی " مجاهدین رژی دبره دقیقا همان حرفهای مورد علاقه و دیکته شده توسط آخوندها را تکرار می کند.
فرهاد
مقالاتتان بسیار آموزنده است آقای همنشین بهار.
حیف که زندگی در این دنیای بورژوازی اما آزاد وقت مطالعه را از من گرفته.
همش سگ دو برای تهیه نان برای خانواده
رژی دبری اصل حرفش این است: حالا کار از کار گذشته و فرانسه نسبت به رقبای خودش از قافله عقب مانده و خیلی دیر است که فرانسه تأخیر خود را نسبت به دیگر رقبا که بسیار تازه کار تر از ما هستند جبران کند: شرکت های چینی، کره ای، هندی و البته آمریکایی. او به تنها چیزی که فکر نمیکند نقض شدید حقوق ابتدایی و حق زندگی شرافتمندانه ایرانیان است. به نظر میرسد این موجود حقیر قیمتی داشته که از پول طیب نفت نقدا پرداخت شده است.
محدث
درویش
حساسیت همنشین بهار کاملا بجاست، نوشتن چنین مقاله ای توسط چنین نویسنده ای و تو جیب حاکمان تبه کار ایران ریختن تاسف بار است.
اگر چه قرار دادن نام رژیس دوبره در کنار نام احمدی نژاد گناه کبیره محسوب می شوداما به عنوان یک ایرانی باید بگویم، از انکار هلوکاست سال 67 ایران و جنایات سال های مرگ همان احساسی به من دست می دهد که به یهودی هااز انکار واقعه هلو کاست
رژیس دوبره بعد از دیدار از ایران می نویسد:از بی اعتنائی به کشوری فرانسوی دوست(ایران)که در کتاب فروشی هایش ترجمه آثار نویسندگان معاصر فرانسوی بوفور پیدا می شودقلبش به درد می آید. ولی نمی گوید چه بلائی به سر مترجمان همان کتاب ها از جمله محمد جعفر پوینده مترجم کتاب تبعیز جنسی sex discrimination نوشته آندره میشل آوردندو حال و روز نویسندگان و مترجمان و روزنامه نگاران ایرانی چگونه است؟ و یا روزگار و حق و حقوق زنان و دختران دانشجو که بیشتر از پسر ها هم هستند پشت کدامین دیوار پولادین محصور شده که ذره ای از آن پیدا نیست لابد تلاش زنان اسیر را هم به حساب سراسر مخدوش حاکمان باید گذاشت؟ رژیس دوبره باید تمام حقیقت را بگوید تا باورش کنیم.
من با داغ ها بر دل و داغی بر دست دیگر نمی خواهم دچار نکبت هیچ صاحب نام و صاحب اختیاری بشوم تا دوباره در اقتدار "سودو کلاهخود"اسیر گردم.
چرا برخی انسان ها این گونه تغییر می کنند؟ در کشور خودمان مسعود رجوی که روزگاری دل در گروه آزادی داشت وبه زندان افتاد و رهبر بزرکترین جنبش ضد ارتجائی هم شد چنان به قول دوستی به غضب بارک الله بارک الله اطرافیان مبتلا شد که باورش شده به هیچ خدائی غیر خدای آسمانی جواب گو نیست.
فردوس
اقاى همنشين بهار
عيبى داشت كه دكتر هزار خانى ترجمه نوشته اى را كه به ان انتقاد داشت به مردم نشان ميداد يا جملاتى يا قسمت هائى از انرا مى اورد يا مضمون انرا مينوشت ؟ ايا او نمى داند كه مانند اقاى ببل نماينده مجلس با كارهايش خوكها را به وجد اورده است؟
نظرتان رادرباره انتقاد او نمى نويسيد ؟ شما كه فحش نميدهيد از فحش نترسيد
ارسال یک نظر