دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ تیر ۳۱, سه‌شنبه

جمع بندی عملکرد نه ماهه شاعر نادم و بعضی از شرکاء

اقای محترمی بنام جمال الدین اکرامی فرد شبستری که احتمالا یا از اقوام حسین کرد شبستری است که پهلوان بود و یا از بستگان شیخ محمود شبستری است که عارف بود مقاله ای در جواب کتاب آقای مصداقی نوشته وبنده را مورد مرحمت قرار داده که در این لینک: جمع بندی عملکرد نه ماهه شاعر نادم و بعضی از شرکاء  بخوانید و بهره مند شوید. مقاله اگر چه من چندان چیزی از آن نفهمیدم ولی خود گویاست. شما اگر چیزی فهمیدید مرا هم با خبر سازید در ضمن نمیدانم چرا کوشش شده جمع بندی و نقد  وبررسی وزین وسنگین آقای مصداقی به من نسبت داده شود این را هم اگر دانستید خبر دهید با آرزوی سلامت و موفقیت برای آقای جمال الدین اکرامی فرد شبستری و امید به اینکه با اندکی توجه رهبر به خود و درک مشکل اصلی و بهبود حالشان این جنگهای نامیمون قلمی راه بجائی  درست  ببرد.در باره  مطالبی که اقای شبستری مطرح نموده نیازی به پاسخ نیست  به ایشان سفارش میکنم حتما گزارش نود وسه آقای مصداقی را دقیق و منصفانه بخوانند تمام جوابها را خواهند یافت. اسماعیل وفا یغمائی

۱۳ نظر:

همایون بنی آدم گفت...

تیر به گیجگاه خورده و آقایان هذیان میگویند. مسعود میگفت در این انقلاب همه بالا خواهند آورد. خدا را شکر که خود مریدان هم معجون درون را بالا آوردند و بالاخره ما فهمیدیم که در خلوت دل این عاشقان آزادی چه جرثومه کثیفی لانه کرده. خدا را شکر که نباید سی سال دگر حرث و نسل بر باد دهیم تا واقعیت جمهوری دمکراتیک اسلامی را ببینیم.

ناشناس گفت...

این بدبخت مادر مرده عقده شاعر بودن داره و آن مهملاتی را در جملات بلند کوتاه زیر هم قرار داده شعر می داند و اصلا شأن نزول این نوشته بیشتر معرفی خودش به عنوان شاعر بوده است تا نقد مطلب یا موضعکیری های دیگران و طبیعی است که این موجود عقده یی ارضا و تشفّی عقده خود را در حمله به اسماعیل داده است. اما از همه جالب تر و خنده دار تر و که مثل طنز گزنده یی، گندیدگی بینشی و ابتذال سیاسی دستگاه مرید و متملق و فرصت طلب پرور مسعود رجوی را نشان می دهد، بیسوادی این مردک ابله نادان است. او پایان مطلب خود باز هم چند جمله کوتاه و بلند زیر هم گذاشته و آن را به عنوان شعری در «رسای مسعودد رجوی» به او تقدیم کرده است. منظور این ابله رثا بوده است چون رسا به معنی صدای بلند است و معنایی دیگری هم که فرهنگ معین برای آن آمده است عبارت است «تند هوش سریع الانتقال لایق و قابل» و اصولا شعری رسای کسی نمی سرایند و بلکه در رثا می سرایند و آن هم شعری در ستایشی کسی است که مرده است. حالا این الدنگ شعری در ستایش مسعود رجوی نوشته اما گفته شعری در رسای مسعود رجوی است. البته مسعود رجوی به به عنوان یک مبارز انقلابی دوران شاه خیلی وقت است که مرده است اما نه برای این چرند نویس سایت آفتابه داران
آرمان

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: یکی از نکاتی که در طول یک سال گذشته برای من بسیار جالب بوده را برایتان می گویم و آن موضع گیری های کامنت گذاران بوده است. و با توجه بسیار آنها را می خوانده ام. اکثرا برای من خنده دار بوده و خواندنی. مثلا ، یکی از آنها بعد از کلی فحش مربوط به میدان خراسان به پایین به مجاهدین در انتها ،گویی نفس تازه کرد و گفت که وای مردیم از بس خوب بودیم!! دیگری فردی به نام سیف الله است که در طول یک سال گذشته می نوشته است و انسان بسیار خوبی است به مانند دیگر کامنت گذاران. نکته جالبی که در کامنت های سیف الله هست این است که یک بند همه را به آشتی توجه می دهد و دعوت می کند. مثلا می گوید که خداوند انشالله امسال را سال صلح و دوستی قرار بدهد و به این دعواها پایان بدهد. ویا بس کنید والله.نه مصداقی خائن است نه مجاهدین.هر کدامشان رنجها کشیده اند و این دعواها جز به نفع ملای درنده صفت نیست.خدا همه را کمک کند. خدا انشالله همه را رفیق و دوست کند در این غربت سرد و سخت. و یا جدا باعث تاسف است جنبشی که سالهای سال بپایش اشک و خون یک ملتی ریخته باید به چنین وضعی بیفتد که در این شرایط خطیرنیروها بر ضد هم تلف شود. ایا راه دیگری پیدا نمیشود که این ملاهای بیشرف از این دعواها سود نبرند. تنها یک مورد موضع گیری کرد و آن این بود که من یک سئوال دارم که چطور چند هزار انسان با شرف که حتما از این ماجراها باخبر شده اند و نمیتوانسته مخفی بماند با زهم تا سر حد پرستش به مسعود و مریم رجوی وفادار مانده اند کاش جناب جمالی این را توضیح میداد.
که جواب او تقریبا همیشه شبیه این بود که
ول کن بابا سیف اله ! و یا
سیف اله جان
قربان دهنت داداش
میگن حرف راست را باید یا از ...

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: یکی از نکاتی که در طول یک سال گذشته برای من بسیار جالب بوده را برایتان می گویم و آن موضع گیری های کامنت گذاران بوده است. و با توجه بسیار آنها را می خوانده ام. اکثرا برای من خنده دار بوده و خواندنی. مثلا ، یکی از آنها بعد از کلی فحش مربوط به میدان خراسان به پایین به مجاهدین در انتها ،گویی نفس تازه کرد و گفت که وای مردیم از بس خوب بودیم!! دیگری فردی به نام سیف الله است که در طول یک سال گذشته می نوشته است و انسان بسیار خوبی است به مانند دیگر کامنت گذاران. نکته جالبی که در کامنت های سیف الله هست این است که یک بند همه را به آشتی توجه می دهد و دعوت می کند. مثلا می گوید که خداوند انشالله امسال را سال صلح و دوستی قرار بدهد و به این دعواها پایان بدهد. ویا بس کنید والله.نه مصداقی خائن است نه مجاهدین.هر کدامشان رنجها کشیده اند و این دعواها جز به نفع ملای درنده صفت نیست.خدا همه را کمک کند. خدا انشالله همه را رفیق و دوست کند در این غربت سرد و سخت. و یا جدا باعث تاسف است جنبشی که سالهای سال بپایش اشک و خون یک ملتی ریخته باید به چنین وضعی بیفتد که در این شرایط خطیرنیروها بر ضد هم تلف شود. ایا راه دیگری پیدا نمیشود که این ملاهای بیشرف از این دعواها سود نبرند. تنها یک مورد موضع گیری کرد و آن این بود که من یک سئوال دارم که چطور چند هزار انسان با شرف که حتما از این ماجراها باخبر شده اند و نمیتوانسته مخفی بماند با زهم تا سر حد پرستش به مسعود و مریم رجوی وفادار مانده اند کاش جناب جمالی این را توضیح میداد.
که جواب او تقریبا همیشه شبیه این بود که
ول کن بابا سیف اله ! و یا
سیف اله جان
قربان دهنت داداش
میگن حرف راست را باید یا از ...

ناشناس گفت...

آقای ایوب نظام آبادی این شانتاژ که از این انتقاد ها آخوند ها سود می برد یا این که فلان مقاله انتقاد از مجاهدین در فلان سایت وابسته به وزارت اطلاعات درج شده دیگر رنگی دارد و کسی را مرعوب نمی کند، طبیعی است که رژیم از اختلاف بین دشمنانش شاد می شود، مگر ما از اختلاف بین باندهای رژیم شاد نمی شویم، مقاله انتقادی را فلان سایت رژیم و ایران اینترلینک درج می کند، بکند به ت...اسب حضرت عباس!رهبری مجاهدین سی سال با خود خواهی لبریز از حماقت به هر انتقادی دهنکجی کرد و ناسزا گفت. سالها دستگاه تازه به دوران رسیده و بیشعور مجاهدین مغرور از این که در موضع برتری قرار دارد که کسی حریفش نیست، رادیو و تلویزیون دارد که دیگران ندارند، نشریه های گوناگون دارد با شبکه توزیع از طریق هواداران، که دیگران پولش را ندارند و نیروی لازم هم در خارج کشور ندارند، فکر می کرد که هر غلطی می خواهد می تواند بکند، و هیچکس حریفش نیست و صدای هر اعتراضی را می تواند در نطفه خفه کند.اما علم بساطشان را به هم ریخت و انقلاب ارتباطات که انفجار اطلاعات را به همراه آورد،ضربه سنگینی بود بر جمجه های آکنده از کج و کاه رهبری مجاهدین که جز افکار ارتجاعی و استبدادی تولید نمی کرد. حالا هرکس در خانه خود و بدون پرداختن هزینه یی باهزینه بسیار ناچیز، می تواند هر آنچه را که می خواهد با نوشته و تصویر و فیلم و موسیقی، روی اینترنت قرار بدهد و از کانادا تا انگلستان و از استرالیا و نیوزلند تا فنلاند و سوئد و نروژ، از آلمان و فرانسه و ترکیه تا ایران و هند و ژاپن، به با یک کلیک در آنطرف،علاقمند به مسائل ایران، اعم از ایرانی و غیر ایرانی، در خانه و در صفحه کامپیتوتر خود، پیام را دریافت کنند. من فکر نمی کنم که این دستاورد بزرگ و معجزه گر قرن بیستم که در عین حال بسیار مردمی و قابل در دسترس همه است، برای هیچ دولت سرکوبگر و مستبد و برای هیچ نیروی ارتجاعی و توتالیتری، به آن اندازه که برای دستگاه رهبری مجاهدین مصیب بار و دماغ تکّبر شکن و شاخ قلدری شکن،بوده، مصیبت بار و درد ناک بوده باشد. بنابر این دست از شانتاژ و ننه من غریبم بازی و طلبکاری از موضع «تنها نیروی مبارز در برابر رژیم» و طلبکاری به ازای «خون شهیدان» بردارید، از قلدر منشی ها و دریدگی ها گذشته شرم کنید و خصوصا شخص جنابعالی رویتان را کم و زحمت راهم کنید. فکری هم برای یبوست فکریتان بکنید، چرا که این اسهال قلم شما ناشی از همان یبوست ذهن و فکر شماست

ناشناس گفت...

آقای ایوب نظام آبادی این شانتاژ که از این انتقاد ها آخوند ها سود می برد یا این که فلان مقاله انتقاد از مجاهدین در فلان سایت وابسته به وزارت اطلاعات درج شده دیگر رنگی دارد و کسی را مرعوب نمی کند، طبیعی است که رژیم از اختلاف بین دشمنانش شاد می شود، مگر ما از اختلاف بین باندهای رژیم شاد نمی شویم، مقاله انتقادی را فلان سایت رژیم و ایران اینترلینک درج می کند، بکند به ت...اسب حضرت عباس!رهبری مجاهدین سی سال با خود خواهی لبریز از حماقت به هر انتقادی دهنکجی کرد و ناسزا گفت. سالها دستگاه تازه به دوران رسیده و بیشعور مجاهدین مغرور از این که در موضع برتری قرار دارد که کسی حریفش نیست، رادیو و تلویزیون دارد که دیگران ندارند، نشریه های گوناگون دارد با شبکه توزیع از طریق هواداران، که دیگران پولش را ندارند و نیروی لازم هم در خارج کشور ندارند، فکر می کرد که هر غلطی می خواهد می تواند بکند، و هیچکس حریفش نیست و صدای هر اعتراضی را می تواند در نطفه خفه کند.اما علم بساطشان را به هم ریخت و انقلاب ارتباطات که انفجار اطلاعات را به همراه آورد،ضربه سنگینی بود بر جمجه های آکنده از کج و کاه رهبری مجاهدین که جز افکار ارتجاعی و استبدادی تولید نمی کرد. حالا هرکس در خانه خود و بدون پرداختن هزینه یی باهزینه بسیار ناچیز، می تواند هر آنچه را که می خواهد با نوشته و تصویر و فیلم و موسیقی، روی اینترنت قرار بدهد و از کانادا تا انگلستان و از استرالیا و نیوزلند تا فنلاند و سوئد و نروژ، از آلمان و فرانسه و ترکیه تا ایران و هند و ژاپن، به با یک کلیک در آنطرف،علاقمند به مسائل ایران، اعم از ایرانی و غیر ایرانی، در خانه و در صفحه کامپیتوتر خود، پیام را دریافت کنند. من فکر نمی کنم که این دستاورد بزرگ و معجزه گر قرن بیستم که در عین حال بسیار مردمی و قابل در دسترس همه است، برای هیچ دولت سرکوبگر و مستبد و برای هیچ نیروی ارتجاعی و توتالیتری، به آن اندازه که برای دستگاه رهبری مجاهدین مصیب بار و دماغ تکّبر شکن و شاخ قلدری شکن،بوده، مصیبت بار و درد ناک بوده باشد. بنابر این دست از شانتاژ و ننه من غریبم بازی و طلبکاری از موضع «تنها نیروی مبارز در برابر رژیم» و طلبکاری به ازای «خون شهیدان» بردارید، از قلدر منشی ها و دریدگی ها گذشته شرم کنید و خصوصا شخص جنابعالی رویتان را کم و زحمت راهم کنید. فکری هم برای یبوست فکریتان بکنید، چرا که این اسهال قلم شما ناشی از همان یبوست ذهن و فکر شماست
نظاره گر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: یکی از عجیبترین کامنت گذاران ، آقایی است به نام همایون بنی آدم. من از ایشان خواهش می کنم که اگر مایل بود هرچه خواست بر علیه من بنویسد که این به آن در شود!بیشتر کامنت گذاران ، موضع گیری یک نواخت دارند و نیز کسانی هستند که نقاط ضعف و قوت مجاهدین را مطرح می کنند و یکسویه به مسائل نگاه نمی کنند. لاجرم گاهی از زاویه ای به دفاع می پردازند و روزی از زاویه ای دیگر حمله و انتقاد را مشاهده می کنیم. اما همایون بنی آدم شما را گیج می کند و نمی فهمی که سرانجام ایشان کجای این جنگ قرار دارند. در یک جا رضا گوران را به دروغ بافی متهم می کند و می گوید که ترهات سر هم می کنی. از مواضع سازمان مجاهدین در تمامی مسائل از نبرد مسلحانه ، رفتن به عراق و هر چه که فکرش را بکنی دفاع می کند و تلاش می کند که آنها را توضیح دهد و توجیه نماید. می گوید که رقص رهایی و این مهملات به من و تو می آید و نه مجاهدین قهرمان. به مسعود رجوی که می رسد او را به عنوان یک قهرمان بی نظیر نمایش می دهد که روزی بیست ساعت کار می کند و خطاب به اقای یغمایی می گوید که تو میدانی که مسعود و مریم و هر مسؤل دیگر سازمان در روز صد هزار تضاد حل میکند تا مبارزه یک قدم جلو برود. تو میدانی که اینها سالها و بلکه دهه هاست که یک خواب راحت نکرده اند و باز تو میدانی که اینها نه برای فرار از خطر بل برای حل و فصل مسایل جنبش آنجا و اینجا هستند. خودت بهتر از من موسی و اشرف و ضابطی و داوری و براعی و غیره را میشناسی. اینها بالاترین مجاهدین بوده و هستند و یا شهید و یا زیر شهادتند. خودت بهتر از من میدانی که یک سوم مسؤلان سازمان از بالاترین تا غیر در فروغ شهید شدند. میدانی که شریف و غیره تا عمق میدان رفتند و نیز می گوید که مریم و مسعود نیز در فروغ حضور داشته اند. در کامنت بعد معلوم نیست که چه شده که ناگهان می نویسد که هم بالا آورده محمدی و هم اسهال هاشم زاده را خواندم. کاری که خمینی دجال و لاجوردی قصاب با هزار قتل و شر نتوانستند پیش ببرند این جوجه بازجویان، که به مصداق سایر بازجویان با نام مستعار هرزه پراکنی میکنند، بخوبی پیش بردند و امید و اعتماد ما را به مجاهدین بهم ریخته و از بین بردند. عجب، طرف میگفت بزرگترین گناه خمینی خیانت به اعتماد مردم بود. بنگریید که خود چه میکند. سالها پیش ویلیام رویس که مسئول بخش فارسی صدای آمریکا بود به من میگفت اینقدر سنگ مجاهدین به سینه نزن، که اینها طالبان کرواتی هستند. این ماهی هم مثل بقیه از سر گندیده. عجب به این امت شهید پرور و خاک دیکتاتور آور. عجب. در ضمن ، گاهی جوری می نویسد که من فکر می کنم که بنیانگذاران سازمان را ایشان به سمت سیاست هدایت کرده و آموزش داده .باز در روز دیگر معلوم نیست که چه شده که ناگهان می گوید در ضمن، نکند مزدوران فکر کنند که دربند بودن مجاهدین سر سوزنی از پتانسیل مبارزاتی ایشان کم کرده. شیر در قفس هم شیر است.
در این زمینه بلند کردن هر علمی بر علیه سازمان و هرگونه مخالفتی که بر علیه مجاهدین و به نفع اطلاعات باشد خیانت است. دست در خون مجاهدین کردن است.
و با عصبانیت آقای یغمایی را خطاب قرار داده و می گوید ، بنظر میرسد که تو هم در این بازارچه دمکراسی وظیفه مند میدانی خودت را که عرعر مزدوران را نشر و پخش کنی. حال که صدای شیپور استرداد بلند شده همه قلمها و قدمها و درمها را، علیرغم انتقادات اصولی به رهبری دیکتاتور منش مجاهدین، باید به سمت قضاییه رژیم و اطلاعات بدنام گرفت. اینقدربر علیه ویلپنت تبلیغ نفرمایید. شرکت در این تظاهرات انقلابی ترین اعمال است. لطفا سه نیروی اصلی، سازمان یافته و جدی اپوزیسیون رژیم را نام ببریید. مجاهدین، مجاهدین، مجاهدین. کس دیگری نیست که نیست که نیست. رژیم پارسال هم در بحبوحه ویلپنت بازی دیگری درآورد. حالا هم مار و مارمولک دیگری به میدان آورده.ایشان به یکباره آنچنان جو گیر شده که می گوید سازمان بایستی از لیبرتی خارج و رهبری این نیروهای عراقی و سوری را بدست بگیرد. روز دیگر معلوم نیست که چه شده می گوید که بنده گوه بخورم در مراسم امسال ویلبنت شرکت کنم. مستید یا دیوانه؟ روی لاجوردی را سفید کرده اید. تف به رویت و رویتان. روز دیگر به نظر می رسدکه از طرف دیگر عصبانی است ومی گوید که این هم جنگی است که مصداقی و گروهان بریده شاکیان بر علیه مجاهدین براه انداخته اند. هر کس و ناکسی میتواند هرچه میخواهد ببافد و تا زمانی که بر علیه مجاهدین است چاپ می شود. این بخشی از قیقاج های این کامنت گذار محترم بود که آوردم . آقای رحمانی می گفت که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد. به این مفهوم که آنها نمی توانند به هر کسی اعتماد کنند و آن فرد خود را مطرح نماید و به ناگهان پرچم مخالفت را بردارد.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر، تو را به خدا یک کمی کله ات را به کار بیانداز . من کی گفتم که سایتهای زنجیره ای سو استفاده می کنند ؟ من گفتم که مصداقی چند وقت پیش گریبان حسیبی و محیط را چسبیده بود که جدا خجالت دارد ، نام شما در گوشه ای از یک سایت رژیمی درج شده است. می خواهی محل دقیق آن را نشان دهم؟ حالا اگر نظرم را بخواهم بدهم می گویم اینکه آنها مقالات و عقاید شما را روی هوا می زنند واز هم می قاپند مهم نیست. بلکه مهم این است که موضع شما با آنها یکی شده است . اصلا به خوب و بد آن هم کاری ندارم . اصلا به من چه مربوط! اما در اینجا نکته جالبی به میان آمده و آن این است که یک عذر خواهی به همه آنها در تمامی این سالها بدهکار هستید. در تمام این سالها همه از کوچک و بزرگ به آنها توهین کردید و تهمت زدید. برای هر کس که کار می کردند یک مسئله است و اینکه شما تازه به حرفهای آنها رسیده اید یک مسئله دیگر. از این زاویه که آنها درست می گفتند را فراموش نکن. البته این حرف شما است. ولی از این بگذرم. من همین الان مشغول مطالعه بودم و قصد دارم که خوش دهن ترین کامنت گذار را البته با آوردن بخشهایی از کامنت هایشان و مقایسه آنها معرفی کنم. تو یکی از نامزد های مهم این بخش هستی! امید وارم که موفق شوی! زیرا هنگامی که کامنت های تو را می خوانم احساس می کنم که با چکش بر سرم کوبیده اند. تو قادری گل واژه ها را مسلسل وار بیرون دهی که کمتر کسی می تواند به مانند تو عمل کند. من مانده ام که چرا شماها به مسائل سازمان مجاهدین از یک مرتبه بالاتری و منطقی تری برخورد نمی کنید و استدلال نمی کنید ؟ فقط حمله می کنید . مثل این جمله که بخشی از آن را می آورم. می گویی که الدنگ ثابیتی به اسم سماعیل هاشم زاده ثابت که پشت اسم مستعاری پنهان شده است و در ثبات و پایداری الدنگی آرمانی اش نباید تردید کرد، در سابت آفتایه داران در با گوشدن چاک دهن تا دم چاک کپل برای یاوه گویی به اسماعیل وفا یغمایی ..............

ناشناس گفت...

ایوب نظام آبادی روی تو سنگ پای قزوین را از میدان بدر می کند.تو مدافع همان سیستم گندی هستی «پرچمدار» توهین به و فحاشی به منتقدان بوده است و با بیشرمی هر اتهامی را خواسته به منتقدان زدن و در افلاس ورشکستی نظری و عملی و مطرود بودن در بین ایرانیان، راه حفظ تشکیلات و هوداران را چسباندن منتقدان به رژیم دیده که نمونه رسوای آن در مورد آن دو عضو مستعفی بود. در مورد بد دهنی هم وقتی سرکار و دیگران با تشکیلاتی از آن دست می افتد که به آن اشاره کردم و نیز کسانی که می خواهند از آن دفاع کنند طبیعی است که بد دهنی هم واکنشی در میان کامنت گذاران باشد اما اول برو آن مطلب الدنگی که با نام مستعار سیاوش جعفری و با تیتر شاعر مزبله نشین علیه اسماعیل وفا یغمایی نوشته بود بخوان بعد برو آن لیستت را تهیه کن.در ضمن فکری هم به حال یبوست ذهن و فکرت بکن که این اسهال قلم ممکن است ترا از نفس بیاندازد یا باعث هذیان گویی خیلی نامربوط تر از اینها بشود که تا به حال کرده ای و طبعا آنها هم به نوبه خود واکنشها و پاسخهای دهنکوب ممکن است برایت به ارمغان بیاورد
نظاره گر
نظاره گر

ناشناس گفت...

جناب ايوب
بازى بس است،شما هوادار مجاهدين نيستيد اگرچه اداى آنرا در مى آوريد، هيچ هوادار مجاهدين اينقدر بيكار نيست، كار شما تكرار نشخوارهاى مزدوران و توابين با تمركز اتهامات جنسى آنها و شكلك درآوردن در رد آنها مى باشد، چيزى كه زايده ذهن كثيف خود آنهاست، هيچ هوادار مجاهدين نابغه عالم تواب را به پشيزى نميگيرد، مورچه چه باشد كه تو كله پاچه اش را هى مزه مزه ميكنى، جواب هواداران از كانالهاى مقاومت جارى است، در اين دريچه هم
نظر بكنى فرق خود با آنها را در مى يابى، از هارت و پورت اين توابين كه بگذرى چيزى جز منجلاب مشاهده نمى كنى، آيا هيچ نيروى سياسى مقابل رژيم ولو مخالف با مجاهدين اين مزخرفات را انعكاس داده؟ هواداران مجاهدين خوب بدل از أصل را تشخيص داده، ميگى نه اين گوى و ميدان.
إفشاگر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: افشاگر سلام، خواهش می کنم که یک مورد مشخص را بگیر و توضیح بده تا من بفهمم . د ر ابتدا تصمیم گرفتم که به دنبال کار نروم در باره 93 کار کنم و نظر خود را بطور مفصل بگویم ولی بعد پشیمان شدم . اول اینکه من بی کار نیستم. چرا این را می گویی؟ دوم ، در چه مواردی با من موافق نیستی؟ اینکه می گویم منتقدین مزدور رژیم نیستند و اینکه آنها تمامی برای رژیم کار می کنند و سازمان مجاهدین دستگاه مزدور سازی است دروغ است و کسانی که به استخدام رژیم در می آیند بسیار انگشت شمار و استثنا هستند ؟

همایون بنی آدم گفت...

جناب نظام آبادی

ممنون از عنایتتان. راست میگویی مواضع من قاطی است. من در ذهن خود طرفدار ایرانم. ازهر چه به نفع ایران باشد حمایت و هر چه بر علیه ایران باشد را محکوم میکنم.

زمانی بود که شاه مظلوم را دشمن شماره یک ایران و خلقهای جهان میدانستم. و روز دیگر گلو پاره میکردم که بختیار نوکر بی اختیار. زمانی بود از ته دل مرگ بر آمریکا و صیهونیسم میگفتم و امپریالیسم را دشمن جهانخوار میدانستم. زمانی هم بود که مال و جان را در راه مسعود میدادم و هر کلامش را بالاتر از قران بسر میگرفتم. مبارزه مسلحانه را اصل میدانستم و کاسترو و چین و سایر کشورهای بلوک شرق را برادر. عمری در این راه رفت و انقلاب شد و هزار اتفاق دیگر.

چاچسکو که مرد هزاران یتیم آواره را دیدم که بدتر از حیوان میزیستند. کاسترو و چین و ماچین شدند حامی رژیم ضد بشر. اگر شاه و پدرش 300 نفر در پنجاه سال حکومت پهلوی کشتند و 1 بیلیون دلار دزدیدند این حکومت امام روزی 300 نفر کشت و هزار هزار بیلیون دلار دزدیید. اگر شاه با سه سال بودجه نفت بشکه ای بیست دلار در هر مرکز استان یک دانشگاه در سطح جهانی ساخت و پلی تکنیک و آریا مهر و تبریز و شیراز و نفت آبادان و مشهد و ملی و بازرگانی و اهواز و اراک و غیره و غیره ساخت، اگر سراسر ایران را با جاده و فرودگاه و قطار به هم وصل کرد اگر دهها مجموعه صنعتی ارج و آزمایش و ایران ناسیونال بوجود آمد اگر شاملو و تناولی و دانشور و بنان و مرضیه و سیحون پا در عرصه هنر گذاشتند این بی پدر و مادرها با سی و پنج سال پول نفت بشکه ای صد دلار یک قلم گوه هم نخوردند. و هرچه بافته شده بود را از هم گسیختند.

تنها بختیار بود بعد بازرگان که گفتند خمینی نه فرشته که دیو دجال ضحاکی است حرث و نسل بر باد ده. مبارزه مسلحانه هزاران هزار از شریف ترین و پاک ترین ایرانیان را به شوره زار مرگ کشاند. و هرچه در دو سال فاز سیاسی قدم به قدم با تقدیم هفتاد شهید و هزار زندانی بدست آمده بود را در عرض ششماه از سی خرداد تا نوزده بهمن با کشتار و اسارت دهها هزار پرستو و کبوتر به دهان افعی ریخت. زیباترین زیبا رویانمان در زندانها شکستند و تیغ کش گلوی انقلاب شدند. یکی نبود بگه مغز خر خورده ها، هیچکس زیر شکنجه و شلاق دوام نمی آورد. اما شعار و شعر مونث جایگزین اخلاق و مرام شده بود.
امپریالیسم بی پدر شد مادر مهربان تبعیدیان و مبارزان آواره. و دخیل پشت دخیل بود که با هزار عذر و بهانه و من نبودم دستم بود به خایه های آن می بستیم.

هرچه تا دیروز مقدس بود در عمل به گند کشیده شد. انقلاب مرد و خیانت حاکم شد.

در این وسط با اینکه خاک وطن توبره شد و بند از بندمان جدا گردید خوشحال بودیم که از میان ای همه آتش و خون الماسی چون مجاهدین و مسعود برایمان مانده. و میگفتیم دوباره میسازیمت وطن. اما بعد از استعفای قصیم و روحانی چاه عمیقی باز شد و آتشفشانی از لجن بیرون ریخت. اسماعیل پاک و با وفا، شاعر ملی و مبارز یک شبه شد مزدور. قصیم و روحانی، قهرمانان ملی دستیاران گوبلز و لاجوردی و سعید امامی شدند. محمد اقبال خواهرش را روسپی و حیوان خواند و قول اعدام داد و آنچه خمینی و لاجوردی نتوانستند در سی سال کنند فرزندان مسعود و مریم یکشبه کردند. سی خرداد به هفده ژوئن تبدیل شد و دستگیری و زندان شش روزه پاریس شد بدترین درد انقلاب. تضاد اصلی انقلاب شد رجوی و غیر رجوی.

آری این چنین است که من بت و بت پرستی را به کنار گذاشتم. تنها آنچیز مقدس است که برای آزادی باشد.

برای همین چهل سال مبارزه را ارج مینهم و هزار چرند خمینی بافته مثل رقص رهایی را مبتذل دانسته اما این چنین ترهاتی را بر علیه مبارزان ملی مثل قصیم و روحانی و اسماعیل را محکوم میکنم.

ناشناس گفت...

سهرابي - آقا يا خانم ناشناس اندرفوايد ظهور اينترنت درجهان و خطاب به كاربرديگري به نام نظام آبادي نوشته :«حالا هرکس در خانه خود و بدون پرداختن هزینه یی باهزینه بسیار ناچیز، می تواند هر آنچه را که می خواهد با نوشته و تصویر و فیلم و موسیقی، روی اینترنت قرار بدهد ..» سوال من از اين نظريه نويس وكاربراين است ؟ آيا همين موضوع درمورد نظام حاكم برايران نيز صدق مي كند ..؟ اگرمي خواهيد به جواب برسيد لطفا لينك زيررا ببينيد ..
http://www.youtube.com/watch?v=HMYrRc5Hw-E