بنا بر پیشنهاد پرسان صفحه گفتگو باز شد تا کسانی که بیش از نظر می خواهند کوششی بکنند امکان درست تری داشته باشند.در قسمنت نظرات مطلبتان را با موازینی که قبلا توضیح داده شده بنویسید. کسانی که میخواهند میتوانند نظر خود را در همین زمینه ارائه کنند. نظرانت بعد به متن منتقل خواهد شد. امید اینکه فضائی درست برای گفتگوهائی درست ایجاد شود و بپاید.پاداری این ستون بستگی به شما دارد.می توانید در ستون چپ روی تصویر گفتگو کلیک کرده و در قسمت نظرات بنویسید. نظرات توهیم آمیز بی محتوا و خارج از کادر مطالب مورد بحث منتشر نخواهد شد.دریچه زرد
۵ نظر:
با سلام
در پهنه گیتی هر متائی هرچند عالی تر فقط با لمس و از روبرو امکان إصالت آنرا میتوان دریافت . معتقدم عیار همه پدیده ها و هر بیانی در این روال بهتر (نه کاملتر) آشکار میشود. مطمئن باشید اوباشان و ألافان خارج کشوریٍ ارتجاء غالب و مغلوب جیم خواهند شد. و وارد هیچ "گفتگو"ئی نخواهند شد.
با تشکر
جناب ناشناس
خیلی ممنون. چه خوبست بخود نگاهی اندازیم و ببینیم سرچشمه و یا آبشخور عقیدتی نظر شما از کجا می آید. به درست و غلط بودن آن فعلا کاری نیست.
اول اینکه "ما میدانیم" دوم اینکه " قضاوت و پیشداوری" میکنیم، سوم اینکه "یأس گمانی" یا از پشت عینک یأس و بدگمانی نظر میدهیم.
آین فقط شما نیستید همه ما دنیا را از پشت اینچنین عینکی می بینیم.
یعنی اینکه "من" میدانم که در دنیا هر متاعی با لمس آن شناخته مس شود. یعنی من میدانم دنیا چطور کار میکند . دوم اینکه "من" "قضاوت" کرده و نظر خود را پیشاپیش و بدون اینکه به پاسخ احتمالی شما ارزشی دهم را داده ام. و در آخر در کمال کژگمانی و بدبینی به عیان میبینم که از شما علاف و اوباش آبی گرم نشده و ما ها ول معطلیم.
یعنی "من" برای بحث و اقناع نیامده ام. "من" عاقل و شما یک مشت کور و کچل و این بحثها هم پیشکش. شما راهی بجایی نمیبریید.
خوب از حالا و با این پیش داوری که دیگر فضایی برای برخورد و رشد افکار نمیماند.
"ادامه دارد"
سلام: آرمان می گوید که ایوب را بیرون کنید چونکه به ما می گوید نادان. چرا که گفته ام نمی توانید که آدم را با وجوه گوناگون آن ببینید . آدم ممکن است که انسان بی سوادی باشد و در عین حال بسیار قابل اعتماد و قوی و با مسئولیت. حرف من این است که شما اینچنین نمی بینید و نمی دیدید. فردی می گوید که می خواستم بروم دنبال زندگی ، رفتم ایران و دیدم که از من همکاری می خواهند ، پس در اولین فرصت از ایران خارج شدم. حالا شما یک کلاغ چهل کلاغ می کنید و پیاز داغ آن را زیاد. نمی توانید بفهمید که آدمها قهرمان نیستند . مرتکب اشتباه می شوند. همین آدم نهایت تلاشش را برای آرمان خود به کار می بندد. همین آدم گفت که من از همه عذر خواهی می کنم. شما می گویید که آقا و خانم برای ما بت بودند و قدیس . خیلی خوب ، خیلی بی جا کردید که چنین تصور غیر منطقی داشتید. خود آنها عملا گفتند که ما مرتکب اشتباه می شویم و بفرمایید ببینید ولی به همین سان بایستی از ما حرف شنوی داشته باشید و در غیر اینصورت ما را به خیر و شما را به سلامت. من که از همان اول چنین تصوری نداشتم . اصلا از نظر من مجاهد به مفهوم انسانی تخیلی نبود و فقط می دیدم که در مسیر مبارزه فداکاری و از جان گذشتگی می کنند و همین الان هم اگر آرمان و من در آنجا بودیم فلنگ را صد باره بسته بودیم و آمده بودیم به ایران و فیلم مستند درست می کردیم به مانند بازگشت ممنوع. حرف من این است که یک ذهن دهاتی فقط خوب و بد می کند . نمی تواند ببیند که همه چیزدر این عالم فازی است و یک ذهن روستایی تلاش می کند که یک خط مشخص بین همه چیز می کشد . منظور من این است که سازمان مجاهدین را با تمام پستی و بلندی های آن باید دید.مگر در جبهه دشمن باشی که آن حسابش جداست.
سلام بر آقای ایوب
اگر به جای پراکنده نویسی، «پرسش مشخص»ی مطرح شود، تا آنجا که میدانم، پاسخ خواهم داد.
پرسان
سلام: پرسان ، من با تو بسیار مخالفم و اساسا از گفت و گو انتظار رسیدن به تعادل و حقیقت ساده لوحی است. ولی به هرحال زندگی هست و این تضادها . چند بار دیگران و نیز خود تو نوشته ای که رهبران آنها باید بیایند و از عملکرد گذشته خودش و خودشان انتقاد کنند و طلب پوزش بخواهند از مردم ستمدیده ایران. مثلا گفتی که مسعود رجوی باید بیرحمانه خودش را زیر تیغ برده اعتراف کند که عملکردش به سود دشمنان مردم ایران تمام شده و مقصر واقعی خود اوست.من اساسا این حرف را قبول ندارم و اگر جای آنها بودم بسیاری از کارهای آنها را برای حفظ و انسجام سازمان انجام می دادم .رسیدن به اینجا نیز معلول عواملی بسیاری بوده که در اختیار آنها نبوده است. حالا شما به روشنی از مورد و مواردی که فکر می کنی می بایستی انجام نمی دادند و یا انجام می دادند اسم ببر لطفأ.
ارسال یک نظر