دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ مهر ۹, چهارشنبه

عیار نقـد فـرهاد مهدوی

فرض کنید فدایی ها به گفته ی خویی برنامه یی هم برای بعد از سرنگونی سلطنت در ایران نداشتند؛ آیا به صِرف برنامه نداشتن فدایی ها، می شود این حکم سنگین را علیه آنها صادر کرد که پولپوت می شدند و بعدتر از اخوندها؟ چه ربطی دارد؟ آیا این، قصاص قبل از جنایت و داوری ناروا نیست؟ آیا این، یک - هیچ به نفع آخوندها حساب نمی شود؟ ادامه‌ی مطلب...

در باره خمرهای سرخ


۳۹ نظر:

واقع بین گفت...

سلام و با آقای مهدوی موافقم. آقای اسماعیل خوئی بیشتر یک فتوا صادر کرده اند چون واقعا بدون دلیل نمیتوان گفت که چپ اگر به حاکمیت میرسید پول پوت میشد. ممنون از آقای فرهاد مهدوی

خسرو.چپ سابق گفت...

من با نظر آقای واقع بین موافق نیستم.حرف آقای خوئی درست است این سازمانها ی چپ چه از انواع مذهبی یا مارکسیستی اگر حاکم میشدند به علت اینکه واقعا مایه ای نداشتند همان میشدند که آقای خوئی اشاره کرده است و این سازمانها بودند که به دلیل مخالفت با حکومت شاه موجب پهور آخوند ر ایران شدند.من خودم چپ بوده ام ولی من میخواهم به آقای خوئی بگویم فرض ایشان در عین درست بودن نادرست است در جامعه ایران یا شاه می ماند و یا خمنی و ملا میامد چپ اصلا ریشه ای نداشت

ناشناس گفت...

آقا فرهاد
برو بشین ماستت را بخور دادش . خویی حرف اکثریت ایرانی ها را زده.
واقعیت اینه که اگر فدایی یا مجاهد به قدرت می رسیدند از آنجا که در هر کاری اغراق می کردند مطمئنا به چیزی کمتر از رژیمی مثل پولپوت راضایت نمی دادند و شاید هم حتی بدتر.

اما بعد از آنهمه افتضاحاتی که فدایی ها ز بعد از 57 بالا آوردند خیلی پر روویی می خواد که کسی بیاد از اونها دفاع کنه.
درود بر خویی که حقایق ها را با صراحت بیان می کنه.
فرشاد

ناشناس گفت...

چپ ایران خیلی عقب مانده بود
حتی از امثال علیف و استالینیست های آذربایجان و امثالهم هم صد سال عقبتر و کوته بین تر بودند.
چپ ایران بی سواد بود و علیرغم ظاهرش اما در عمق همان فرهنگ آخوند را داشت ولی چون به غایت بی ریشه تر از آخوند بود شکل کمیک و خنده داری در ظاهر اما در عمق بی نهایت خشنی صد بار بدتر از آخوند را در صورت بدست گرفتن قدرت برای ایرانی ها به ارمغان می آورد.
به ارمغان آوردن فقر کشتار گرسنگی سرکوب ازادی ها و بستن زبانها...از مشترکات فرهنگ حاکم بر چپ ایران و آخوندها بود.
خواننده

ناشناس گفت...

فامیل دور
با سلام و درود به اقای فرهاد مهدوی
اقای مهدوی عزیز مطلبی که شما نوشته اید کمی اشکال فنی دارد من زیاد وارد جزئیات ان نمی شوم و خلاصه مینویسم و فکر میکنم شما شناخت زیادی از جامعه ایران و سازمان های باصطلاح سیاسی نظامی ان ندارید و اگر هم اطلاع دارید خیلی کم است اگر چه اینجانب هم علامه دهر نیستم ولی واقعیت ها را می بینم
در اینجا من اصلا با نوشته اقای خوئی هم کاری ندارم چون واقعا اصلا اقای خوئی را نمی شناسم بهرحال حاشیه نروم
اقای مهدوی عزیز قبل از پیروزی انقلاب ایران و یا در استانه ان گروهای زیادی سر بر اوردند چپ راست کمونیست مجاهد توده ای فدائی همینطور تا دلت بخواهد هی زیاد شدند تا انقلاب ایران در اثر اشتباه شاه فقید به پیرووزی ملاها ختم شد گروههای سیاسی که همه بدنبال نانی از این داستان بودند همه شان دیدند که از ملا رودست خوردند و ملا همه حاکمیت رابرای خودش برداشت دعوای گروهای سیاسی انموقع هم با حاکمیت از همین جا شروع شد دعوای سازمان مجاهدین خلق هم با ملا و خمینی هیچ چیز غیر از این نبود مجاهدین می گفتند که خمینی انقلاب را از دست ما دزدید منظورشان این است حاکمیت را از ما دزدید پس ببینید دعوا نه منافع مردم و نه ازادی و نه دمکراسی دعوا دعوای قدرت است همین عزیز من
مثالی دیگر شما خودتان یکی از این گزینه ها را انتخاب کنید
------------------------------------------------------------
مملکتی داریم که در ان هر کس که دینی غیر شیعه داشته باشد از حقوق اولیه شهروند ی محروم میشود هر کس اعتراضی به حاکمیت کند دستگیر و زندانی میشود هر کس که شراب بخورد شلاق هم میخورد مملکتی که زنان باید حجاب کامل داشته باشند و خلاصه مملکتی که با امضای خمینی چند هزار نفر زندانی اعدام میشوند وخاورانی درست میشود وووووووووووو این یک مملکت
--------------------------------------------------------
مملکتی هم داریم در ابعاد کوچک تحت عنوان اشرف کعبه امال مجاهدین در این مملکت کوچک یک ولی عقیدتی وجود دارد به هیچ کس هم پاسخگو نیست الا خدا در این مملکت نه تلویزیون ماهواره ای وجوود دارد و نه اینترنت و نه موبایل و نه پستخانه هیچ کس در این مملکت نمی تواند از یک قرارگاه 200 متری پایش را انطرفتر بگذارد مگر با ویزا در این مملکت پمپ بنزین زنانه و مردانه است مردان حق سوار شدن در ماشینی که زنان هستند را ندارند مردان وزنان باید هفتگی گزارش جنسی خود را بنویسند حتی انچه به خواب دیده اند در این مملکت هم زندان وجود دارد که زندانیان همان نفرات شهر اشرف کعبه امال مجاهدین هست میباشند زندانبانانش هم زنان و همان مردان همین شهر شرف است خروج از این مملکت مصادف است با 2 سال زندان اشرف 8 سال زندان ابوغریب و بعد تحویل به جمهوری اسلامی در این مملکت کسانی پرورش پیدا میکنند که نامشان طعمه و مزدور است فقط 1000 تای انها به تیف رفتند و بعد تعدادی به ایران در این مملکت همه افراد دارای یک جعبه سند رمز هستند که در دستان رهبر عقیدتی اش است همان اسنادی که در زندانهایشان میگیرند و یا در غسل هفتتگی شان جمع میکنند و داخل ان صندوقچه رهبر عقیدتی میرزند ووووووووووووووو
---------------------------------------------------------------------------
سابقه تمام گروه های سیاسی ایران بسیار فجیع تر از ان است که بخواهیم بحث انتقادی با انها بکنیم بحث این است که اینها ازمایش خود را همزمان با جمهوری اسلامی پس داده اند و حالا تبدیل به یک باند تبهکار شده اند از نظر من پولپوت برای اینها کم است اینها به حاکمیت نرسیده این فجایع را انجام داده اند
اما شما کدام گزینه را انتخاب میکنید
----------------------------------
من میگویم باید با تمام این باندهای فاسد و خائن به مردم ایران خداحافظی دائمی کرد بزرگترین اشتباه شاه این بود که عقب نشینی کرد باید تا زمان حاکمیت کامل قدرت بدست شاهپور بختیار در ایران می ماند و قدرت را بدست بخیتار تثبیت میکرد
در ضمن مردم ایران امروز نه ملا میخواهند نه مجاهد نه فدائی و نه امثالهم برای راحتی خیالتان میگویم اپوسیون واقعی برای حذف رزیم ملاها در داخل ایران است و نه در خارج ایران و شما هم باید کمی واقع بین باشید

معذرت میخواهم گفت...

خواهش میکنم مجاهدین را با چپ قاطی نکنید مجاهدین از سال 57 در محتوای یک سازمان راست افراطی ارتجاعی بود که از ... مالی خمینی شروع کردو به ملک حسین و سدام و کاپیتالیستها رسید الان هم یک سازمان شدیدا راست در حقیقت یک فرقه تو سری خورده راست است که اگر پرونده اش باز شود بوی گندش عالم را میگیرد. رهبران این سازمان اگر کمی کمتر خود خواه بودند الان در سپاه و بسیج خامنه ای مقامامات مهمی داشتند

فراری از دین گفت...

من واقعا نمیدانم سازمان مجاهدین و رهبرش چپ بوده یا راست ولی در قضیه استعفای دوتن از اعضای شورا و اتهامات بیشرمانه که به انها زدند و ان ماجرای بند از بند جدا کردن مخالفان و کارهائی از این قبیل هم روی پل پت را سفیدکاری کردند هم نشان دادند که دستشان به قدرت برسد چیزی از خمینی و خامنه ای حرام لقمه کم ندارند

ناشناس گفت...

چپ و اسلام به درد ایران نمی خورد. ایران را باید با حکومت و کنگره ای ایرانی و آنهم اصیل ایرانی اداره کرد که مردم با عشق و علاقه آن را بذیرند. مجاهد و مارکسیست و آخوند و بقیه به درد ما نمی خورد و مردم و ایران را بدبخت نکنید. یک ایرانی

کامران گفت...

من فکر میکنم که نوشته آقای مهدوی ناظر بر یک دستگاه منطقی است. انتقاد او به آقای خویی این است که از بی برنامه بودن یا نداشتن برنامه نمیتوان نتیجه گرفت که کسی پل پت خواهد شد. حال اگر دلایلی یا واقعیت هایی وجود داشته باشد که نشان بدهد که کسی پتانسیل پل پت شدن را دارد مثل این که میگویند مجاهدین این پتانسیل را دارند یا مثلا چپ ها دارای این پتانسیل هستند؛ آن بحث دیگری است. من با آقای مهدوی صد در صد موافقم که هر چه چپ ایران و فدایی های شهید خطا کار بوده باشند؛ آنها را نباید با واژه “ننگ” توصیف کرد. به نظر من این خطای عظمای آقای خویی است که شهدای فدایی را با این واژه های زشت توصیف کرده است. به این خاطر باز فکر میکنم که نوشته آقای مهدوی دقیقا مطلبی است که به خال زده.
اگر آخوندها جنایت کرده اند؛ البته که محکومند و باید محکومشان کرد و اگر از جریانات سیاسی ایرانی زمینه های دیکتاتور مآبی از خود نشان میدهند البته که باید افشایشان کرد؛ اما شهدای فدایی که همه میدانیم بقای خود را رد کردند؛ به هیچوجه سزاوار برخوردهای موهنی مانند برخورد آقای خویی نبوده؛ نیستند و نخواهند بود. این دفاع از فرد یا جریان خاصی نیست؛ این دفاع از یک پرنسیپ است.

ناشناس گفت...

فامیل دور
در ادامه کامنت برای توضیح قسمتی که گفته ام اپوزسیون ملاها در ایران است و مردم ایران هستند کمی برایتان توضیح میدهم برای اینکه فکر میکنم نیروهای سیاسی خارج از ایران همه دچار یک نوع سنگوب ذهنی شده اند برای فهم موضوع 2 مثال می اورم
یکم
------
پس از 30 خرداد 1360 جامعه ایران قفل شد و تمام صداها خفه شدند این بخشی از هماهنگی نانوشته بین سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی بود برای خفقان در جامعه ایران پس از ان جامعه ایران کم کم میرفت تا خودش را جمع و جور کند که سرانجامش در 18 تیر سال 78 بود که میرفت طومار ملاها برای همیشه برچیده شود ---------سوال از شما 18 تیر ماه در ایران سازماندهی شد و فرماندهی شد یا در خارج از ایران ؟
جواب روشن است در خود ایران در جامعه ایران همان زمانی که تعدادی از این گروههای باصطلاح اپوزسیون مشغول ازدواج ایدئولوزیک بودند بله همانموقع این حرکت در ایران شکل گرفت و بعد سرکوب شد
دوم
------
جنبش سبز در سال 88 که باز هم میرفت طومار ملاها را در هم بپیچد از درون جامعه ایران شکل گرفت علیرغم تمام نقاط ضعفی که داشت که برجسته ترین ان نبودن فرماندهی و سازماندهی قوی
-----------------------------------
تمام گروههای سیاسی خارج از کشور همه و همه خواب بودند که مردم ایران میرفتند طومار ملا را درهم بپیچیند تنها کمکی که گروهای سیاسی میکردند به مردم ایران نبود بلکه به دشمن مردم ایران ملاها بود نمونه اش کسانی که جنبش سبز را جنبش لجنی نام نهادند و برای ان ترانه ها سرودند همچنین ناگفته نماند که بگویم
که گروهای سیاسی و باصطلاح اپوسسیون خارج مهمترینش مجاهدین خلق عصای دست ملا بودند تا با نام انها جنبش را سرکوب کنند همینطور نکته ای دیگر نیز بگویم که بسیار مهم است و ان اینکه جمهوری اسلامی ایران تا وجود دارد به سازمان مجاهدین نیازمند است همیشه هم اینگونه بوده بدلیل کارهائی که این باند فاسد انجام داده همیشه جمهوری اسلامی جنبش مردم ایران را با اینها نسبت میده یا به امریکا یا به اسرائیل یعنی اینکه جمهوری اسلامی نیازمند همچین دشمن احمقی هست
------------------------
همانطور که گقتم باید نیروهای سیاسی خارج کشور ذهنشان را جمود خارج کنند و واقعیت ها را ببینند در هیمن دو مثالی که در بالا اوردم مشخص میشود که قیام های مردم ایران نه تنها از بیرون ایران سازماندهی نمی شود بلکه تماما و تماما به نیروی مردم ایران و جوانان ان انجام میشود که میخواهند طومار ارتجاع را در هم بپیچند
اگر شما یک مورد تنها یک مورد به من نشان دهید که قیام های ایران از بیرون سازماندهی شده من نیز دیدگاه خود را تغئیر میدهم و با شما همنظر میشوم
نتیجه گیری
***************************************
باید با اپوزسیون دو زاری همیشه در حال عقد و ازدواج و نفت فروش خداحافظی کرد و اپوزسیون واقعی را تقویت کرد اینبار نه باشعار ولی فقیه نه با شعار ولی عقیدتی باید دست مردم ایران و جوانانش را برای ازادی میهن فشرد نه دست بیگانگان را مردم ایران هیچ احتیاجی به چنین اپوزسیونی ندارند و نخواهند داشت

ناشناس گفت...

نوشته آقای مهدوی بیشتر از خوئی که مورد خطاب ایشان هستند گوئی آب در لانه مورچه شاهی ها ریخنه، جماعت طلب کار اختناق سیاس دوران شاهنشاهی را فراموش کرده و بااستناد به حرف های خوئی که معلوم نیست به حکم الکل بوده و یا خماری بعد از آن تمام مبارزات نیرو های چپ، (مذهبی و مارکسیست) را ندیده گرفته . و آقای فرشاد که ظاهراً جو گیر هم شده از وی می خواهد که برودو ماستش را بخورد. راستش من از شما دعوت می کنم قبل از اینکه ماستت را بخوری نوشته مهدوی را یکبار دیگر بخوان. در ضمن من تا حالا چنین ضرب المثل ماست خوری را نشنیده بودم. با تمام احترام به شعر ها و کارهای خوب خوئی در گذشته بهتر است ایشان هم ماستشون را بخورن و شعرشان را بنویسند و گاهی هم از مجاهدین تعریف کنند و گاهی از شاهی ها.

درویش

همایون بنی آدم گفت...

با تشکر از آقای مهدوی و خویی. شاید این از اساسی ترین بحثها باشد. که ما نه انگشت انتقاد را بسوی دیگری که خود را نقد کنیم.

اول اینکه آقای خویی شاعرند و نه فیلسوف یا یک فعال سیاسی. گرچه شاعر تمامی اینهاست ولی هم نگاهش و هم بیانش متفاوت است.

در ثانی درست میگوید. جریان احمد زاده - پویان و حتی قهرمان ملی حمید اشرف شناختی عمیق از مردم نداشتند. شاید جریان جزنی - ظریفی آنهم بخاطر شرکت در پراتیک عملی سالهای 32 شناخت واقعی تری داشتند. و سازمان فداییان بر اصول تئوریک این آقایان بنا شده بود. نه تنها فداییان بلکه مجاهدین و سایرین هم شناختی نداشتند. شناخت نیروهایی مثل شهید ملی شاپور بختیار و یا بازرگان بمراتب از سازمانهای چپ واقعی تر میبود.

خویی بدرستی میگوید که ما مرگ را سرودی کردیم و آرمانهامان را واقیعت پنداشتیم و انقلابی را در پندار خود و نه در واقعییت بنیان گذاشتیم.

ما شهید دادن و شکنجه شدن را هم لازم و هم کافی دانستیم. احمد زاده ها و حنیف نژادها نه اسطوره های بی بدیل میدان سیاست که فرزندان شریف و عاصی بودند که با یک نگاه سطحی به قیام ارتجاعی پانزده خرداد و جریانات کوبا-الجزایر-ویتنام راه خود را از جریانات ملی-مذهبی-توده ای جدا کرده و شیوه جدیدی را بنیان گذاشتند. شیوه ای که فقط توسط قشر بسیار کوچک و محدود دانشجویی روشنفکری شهری قابل قبول فهم و قبول بود. نه سیاهکل و نه اعدام حنیف و یارانش و گروه نه نفره جزنی- ذولانوار قیام توده ای بدنبال آورد اما یک اطلاعیه بر علیه خمینی دجال هزاران نفر را بخیابان کشید.

در رابطه با پولپوتیسم احتمالی هم نظرشان ثائب است. دیدیم که جریاناتی مثل پیکار قبل از انقلاب و اکثریت بعد از انقلاب و مجاهدین در برخورد به استعفای قصیم-روحانی چه کردند. یعنی انجا که دنیای شعر و شعار پایان میپذیرد و جهانت واقع و تضادهای واقعی سرباز میکنند آقایان از هر شکنجه گری سبع تر به میدان میآیند. مگر نبود که بچه های اقلیت بخاطر یک ایستگاه رادیویی سلاح کشیدند و همدیگر را کشتند؟ این گروهها از آنجا که حتی یک دکه آدامس فروشی را هم اداره نکرده بودند و تمامی مناسبات درونی شان با سانترالیسم مخفی و با دستور از بالا اداره میشد در مواجه با تضادههای واقعی چه بسا از خمینی هم بدتر میکردند. آقایان شانس آوردند بقدرت نرسیدند وگرنه روی خمینی و لاجوردی سفید مینمودند.

فرامرز احدی گفت...

نه مجاهد و نه فدائی به اندازه یک بز هم جامعه ایران را نمی شناختند. یک مشت ادم پر ادعا که فقط از همه چیز جانشان را داشتند که حاضر بودند فدا کنند. مثل بسیجی های و پاسدارها. اکثرشان ادمهای بیسوادی بودند.به این ترتیب شروع کردند و خود را به کشتن دادند و جامعه هم از کشته شدنشان زخمی شد و همه اینها بنفع اخوند تمام شد که ریشه داشت. رزیم سلطنتی در کار خودش و در فرهنگ خودش مترقی تر از مجاهد و فدائی بود و اینها باعث نابودی اش شدند اقای خوئی هم راست میگوید اینها اگر میامدند مثل اخوندها میشدندبعد از سالها هم چکار کردند. تنها چپ ریشه داار در ایران حزب توده بود که اونهم متاسفانه خراب کرد ولی اعضایش خیلی بیشتر شعور داشتند. رجوی هم چپ نیست یک شارلاتان است . مسخره است سی سال قبل رفت زن رفیقش را به حجله برد و اسمش را گذاشت انقلاب یک عده ادم نفهم هم از همان چپ ها اوکی کردند. حالا که رفت ولی شاه با همه بدیهایش خیلی بهتر از اینها بود اصلا قابل مقایسه نیست

نیلی گفت...

درود بر اسماعیل خوئی و حقگوئی اش دمش گرم

م. تهرانی. تهران گفت...

در ایران بدون در نظر گرفتن عنصر اسلام راه به بیراهه میرود.مجاهدین خلق اسلام را بازیچه کردند. نه سواد اسلامی داشتند و نه بعدها اعتقاد اسلامی داشتند. البته بنیاد گذاران و شماری از اعضا انسانهای صادق و مسلمانی بودند ولی از یک بخش دین الت و ابزار ساختند و به بخشهای دیگر توجه نکردند. چپ که همیشه در اقلیت بود. راه حل واقعی در یک تلاش غیر مسلحانه بود که نماینده درستش ملیون مذهبی بودند ولی نشد متاسفانه و کار از دست در رفت. الان هم سرنوشت ایران با نیروهای ملی و مذهبی رقم میخورد و با یک حرکت رفرمیستی. حتی ممکن است این نیرو از حاشیه یا داخل رژیم پیدا شود ولی ایران هنوز هم ظرفیت چپ را ندارد و چپهای ایران هم بطور سازمانی چپ نیستند و چه چپ و چه مجاهدین سی و سه سال هست که در خارج ایرانند و اساسا دیدشان به ایران واقعی نیست

سیمین فردوسی گفت...

مقایسه چپ ایران با پل پوتیسم بسیار ناجوانمدانه است.قصاص قبل از جنایت است. آخر جنایات پل پت کجا و کار این چپ ایران کجا؟ اقای خوئی انصافتان کجاست؟حتی چپ ایران روی کار میامد فرض کنید میشد خمینی. خمینی هم با همه جلادیهایش نتوانست کار پل پت را بکند اگر چه دلش میخواست. خلاصه در این خرفها بسیار بی انصافی هست و اقای مهدوی به درستی دست روی نکات مهمی گذاشته است.

ز. غلامرضائی گفت...

فدائی و مجاهد و چپ همانقدر که میدانستند انجام دادند باید درست قضاوتشان کرد .نقد آقای خوئی رگه های قوی ایده آلیستی دارد

ناشناس گفت...

فرامرز احدی نوشته:
« نه مجاهد و نه فدائی به اندازه یک بز هم جامعه ایران را نمی شناختند. یک مشت ادم پر ادعا که فقط از همه چیز جانشان را داشتند که حاضر بودند فدا کنند. مثل بسیجی های و پاسدارها. اکثرشان ادمهای بیسوادی بودند.». و نیز اضافه می کنند:رزیم سلطنتی در کار خودش و در فرهنگ خودش مترقی تر از مجاهد و فدائی بود و اینها باعث نابودی اش شدند.

آقای فرامرز شل گفتی از اینکه جوان بودند و اشتباه داشتند و... بحثی نیست و دیدیم با روی کردی انتقاد نا پذیر و خود محور بینی افراطی روز بروز از قافله عقب ماندند، اما اینک با بز و بسیجی مقایسه کنیم و بگوئیم گویا شاه بهتر بوداوج بی مسئولیتس و جفا کاری است. چگونه است که با تبه کاری های جلادان حاکم، دستگاه مخوف و مافیائی ساواک فراموش شده شکنجه گران قدیمی مثل تگری بعد از عرق سگی بودند و رفتند حالا اگر کسی میل دارد دوباره آن را سر بکشد بسم الله نوش جان. یادمان باشد آنان همانطور که بدرستی گفتید شهامت این را داشتند که جان شیرین خود رابی دریغ در راه باور های خود فدا کنند، اینکه رجوی و فرخ نگهدار به میوه چینی پرداختند هم بحث دیگری است.

درویش

آواره گفت...

من میخواهم به این فرامرز احدی بگویم اولا شما که بز شناسیتان خوب است میتوانید بگوئید درجه شعور بز چقدر است که مجاهد و چپ ایران را با بز مقایسه میکنید؟همچنینمن فکر میکنم این مساله بز شامل حال خودتان میشود که مجاهد و فدائی و چپ ایران را با بز مقایسه میکنید. آخر مرد حسابی یک بحث جدی هست شما همینطور با بز وارد میشوید واقعا که

ماشالله گفت...

این بحث بز در باره مجاهدین تا مقطع انقلاب درونی سال شصت و چهار مزخرف است. مجاهدین از آگاهترین افراد درسالهای قبل بودند ولی پروژه بز سازی از سال 64 شروع شد. یادم نمیرود که مهر تابان یک اصطلاحی را میگفت که آغل آغل بود و میگفت زرکش میخواسته همه را آغلشان کند ولی در حقیقت با این اقلاب همه را توی اغلها کردند تا سالفکر کنم شصت و هفت که میگفت بهترین ها صفر کیلومترها هستن که چون ذهنشان خالی است انقلاب را میگیرند وهمین هم دلیلش بود که زنها مسئول بشوند الان هم با هر کی صخبتی بکنی میفهمی که واقعا مسئله بز واقعیست یک افرادی سی سال هست مثلا مبارزه میکنند ولی هیچی واقعا نمی فهمند به همین دلیل مسئله بز از یکطرفش واقعی نیست واز یک طرفش خیلی هم واقعی است بز بودن هم برای آخوند و هم برای رهبر عقیدتی واقعا ارزش دارد

سوسیالیست ایرانی گفت...

این اظهار نظر آقای خوئی خودش نمونه بارز یک اظهار نظر پولپوتیستی است.تر و خشک را با هم سوزانده

داود گفت...

چرا بیهوده تلاش می‌کنیم که حرف درست و منطقی‌ را نادرست جلوه دهیم؟!! همین فدایی‌ها و مجاهد‌ها بودند که خوانندگان و هنرپیشگان در زمان شاه را هم عامل خرده بورژوازی و بورژوازی و سرمایه داری می‌دانستند و همگام با خمینی آنها را طاغوتی و فاسد و درباری معرفی میکردند!! همانها بودند که در باره اعدام خانم فرخ رو پارسا که وزیر آموزش و پرورش رژیم پهلوی بود سکوت کردند و در مقابل بسیاری از اعدامهای دیگر هم هیچ اعتراضی نکردند بلکه خواهان اعدامهای بیشتری بودند و دولت بازرگان را به سازش پذیری و لیبرال بودن متهم میکردند!! چرا نمیخواهیم قبول کنیم که رفقایی که بعدها بر سر یک ایستگاه رادیویی در کردستان عراق همدیگر را کشتار کردند و تحت نام اکثریت و اقلیت بدترین تهمتها را نثار یکدیگر کردند قابلیت تبدیل شدن به رژیم پًل پوت را نداشتند؟!!! دستگاه رجوی هم که دیدیم که چه بلائی بر سر اعضا و هواداران ناراضی‌ خود در آورد و برای رسیدن به قدرت با چه کسانی دست همکاری داد و چه تهمتها و دروغ‌ها و جفنگیاتی که به هم نبافت. بیش از این خودمان را فریب ندهیم.

از طرف بزهای ایرانی گفت...

لطفا ما بزها را وارد سیاست نکنید.این رژیم دنبال بهانه میگردد که یک بلائی سر ما بیاورد شما هم دارید جور میکنید.ما بزها عضو هیچ سازمان سیاسی نبوده و نیستیم و مراتب وفاداری خودمان را به جمهوری اسلامی و رهبر عظیم الشان آن ایه الله خامنه اعلام میکنیم
شعار ما همیشه این بوده
ما همگی بز توایم خمینی

ناشناس گفت...

من در جواب به کاربرانی که برای سخنان مشعشع و ناحق اسماعیل خویی قلمفرسایی می‌کنند پیشنهاد می‌کنم گفتگوی مصداقی را بخوانند.

ایراندوست

ناشناس گفت...

ممکن است افراد اشتباه بکنند ولی مهم این هست که همه حرف و نظرشان را بزنند تا حقایق روشن شود. به سرکوب هم رو نکنیم . صحبت کنیم با هم
سیف الله

بز شناس گفت...

بزهای ایرانی تا سال 1357 ده نوع بودند
1-بز تالی
2-بز رائینی
3- بز عدنی
4-بز بلوچی
5- بز مرغوز
6-بز ممسنی
7-بز نجدی
8-بز بزندوش یزدی
9-بز خلخالی
10-بز سیستانی
11-از سال 1357 یک نوع بز دیگر هم پیدا شد به نام بز بسیجی
12-در سال 1364 هم یکنوع بز دیگر پیدا شد به اسم بز مریمی
الان در ایرن ما دوازده نوع بز داریم

ناشناس گفت...

نماز شکر

«باید سپاسگزار باشم که چپ در ایران به قدرت نرسید. اگر می رسید ما می تونستیم یک پولپوتیسم دیگری از نوع شاید بد تر از نوع آخوندی در کار بیآریم و راه بندازیم» (دکتر اسماعیل خویی)
=====
سپاس اعلیحضرتا. سپاس تیمسار نصیری و آقایان ثابتی و حسین زاده و رسولی و عضدی و منوچهری...
و سپاس ای همه آخوندای با عمامه و بی عمامه، بازجویان عزیزی که با بگیر و ببند و شکنجه و اعدام ، زمینه عینی این سپاس را فراهم نمودید. ما هم همراه شما هستیم.
====
پیام به نسل جوانان و مردم تحت ستم ایران

نظام سلطنتی ماه بود مع الاسف قدرش را ندانستیم و از کف دادیم و شد آنچه شد.
حالا میادا یک وقت به فکر تغییر وضعیت بیافتید.
بدانید و آگاه باشید که چپ با پول‌پتیزم مترادف است و نیروهای مترقی نمای ایرانی از چپ گرفته تا مجاهدین، همه‌شان معتقد به از بین بردن مظاهر صنعتی و مدرنیته بوده و هستند.
آنها به محض اینکه به قدرت برسند مردم را به زور از شهرها به روستا می‌فرستند و در اردوگاه‌ها یکی یکی می‌کشند.
همه دانشگاهها و مدارس و بانکها و کارخانه ها را هم به کشتارگاه تبدیل می‌کنند.
مبادا گول بخورید.
بروید اولاً به جان ساواک دعا کنید ثانیاً برای دوام و بقای قاتلین مجاهدین و چپ ها نماز شکر بجا آورید.

پرسان

ناشناس گفت...

به بز شناس
اون بز نوع یازدهم علت بوجود آمدنش این بود که حضرت امام همان شب اول ورودش مادر انقلاب را ترتیب داد و چون ژن حضرتش با مادر انقلاب جور نبود حاصل همون بز بسیجی بود ولی در مورد بز نوع دوازده اشتباه میکنی این ها بز نیستند عزیز جون همه شیرند ولی اعتقاداتشون با من و تو فرق میکنه
شیخ هادی

اشرفی سابق گفت...

من عاشق این بحث بزها هستم عالی.. یادم نمیرود یکبار وقتی براد میپرسید همه حاضر در جلسات همه می گفتند بع...له در یکی از همین جلسات بی اختیار به ذهنم زد همه داریم بع بع میکنیم چون جلسه ای نبود که از ماها بع له نگیرن

فرامرز احدی گفت...

دوستان لطفا این بحث بز و امثال اینها را نکنید. مقاله آقای مهدوی و حرفهای آقای خوئی بسیار جدی و مهم است لطفا اینجا تصفیه حساب نکنید

الف.شاهدوست گفت...

من میخواهم به آقا یا خانوم پرسان بگویم با انصاف اگر ببینیم همان دیکتاتورها بقول شما اعمالشان بهتر از اینها نبود؟شاه از رجوی بهتر نبود؟ فرح از زن ایشون بهتر نبود. لطفا مرا روشن کنید

الف.شاهدوست گفت...

شاه و همان تیمسارها چند هزاران نفر بچه های مردم را سر هیچ و پوچ به کشتن دادند؟اعلیحضرت رفت زن وزیرش را بگیرد اسمش را بگذارد انقلاب؟اعلیحضرت با دشمنی که با مملکت در حال جنگ بود سازش کرد؟اعلیحضرت با مامورهای دست چندم آمریکا سازش کرد؟اعلیحضر نیروهای خودش را اینطور ذله کرد ؟اعلیحضرت رفت قایم بشود؟ انصافتان را میخواهم ؟

بز شناس گفت...

به شیخ هادی
راست میگی اینا شیرن ولی شیر بزن. در باره امام درست گفتی که به مادر انقلاب تجاوز کرده ولی کاشکی در باره این هم توضیح میدادی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ناشناس گفت...

آقای همایون بنی ..
اشتباه می کنید خویی هم شاعر است و هم فیلسوف.
البته به طنز می گویند که خویی به وقت فلسفه شعر می گوید و بجای شعر فلسفه می بافد.

فرشاد

ناشناس گفت...

آقای درویش
دراویش چون معمولا نان شب هم ندارند که بخورند لذا بحث ماست خوردن درباره آنها مطرح نمی شود. بهمین دلیل است که شما این اصطلاح را نشنیده اید.

حالا وقتی درویشی را کنار گذاشتید دوباره بیایید در همین صفحه تا ماست خورتان را در بیارم.
احتمالا را هم نشنیدید
باشد ولی بهر حال اگر روزی شما هم احیانا درویشی را کنار گذاشتید و هوس ماست خوردن کردید فرامش نکنید که ماست را که خورید کاسه اش را زیر سرتان بگذارید.
فرشاد

ناشناس گفت...

اقای مهدوی سلام
من با نظر آقای خوئی موافق نیستم ولی خدا و پیغمبری تا جائی که به چپ موسوم به مجاهدین برمیگردد شما خبر داری چی بسر ما آمد؟به حاکمیت نرسیده خان و مان و زن و فرزند و همه چیز ما را بباد دادند وشرم هم نکشیدند. ایکاش به اینها هم توجه میکردید
یک آدم بدبخت از دست مجاهدین خلق

ناشناس گفت...

بسیار جالب و درست آقای مهدوی دست مریزاد
حسن.ا.ت

ناشناس گفت...

چپ ایران چپ ایران!! کدام چپ؟ دلتان خوش است؟
توده ای و اکثریتی و چهارتا امثال اینها چپ بودند؟
کودن تر از این ها که اصلا در روی زمین پیدا نمی شود کرد.
این چپ فقط به درد نگه داشتن آقتابه برای آخوند می خوردند و بس.
ننه علی اکبر

ناشناس گفت...

آقایان با یک اگر و پیشداوری خارج از ظرف زمان و مکان گمان می کنند حساب همه چیز را روشن کرده اند. از روی عصبانیت و آنچه اکثریت در حمایت از رژیم کرد و بعضی مسائل مثل جدال و اسلحه کشی که در کردستان در بین اوپوزیسیون چب گذشت، حکم پُل پُت شدن حتمی آنها را در صورت به قدرت رسیدن صادر می کنند و فراموش می کنند که اگر مساله به قدرت رسیدن در شرایط بعد از انقلاب بود، چنان پشداوری مطلقا غلط است، چرا که پایه اجتماعی چپ در آن زمان که نیروهای آزادیخواه و ترقیخواهی بودند که به لحاظ تشکل نه شاخه های حزبی و تشکلاتی بلکه در تشکلهایی که در سازمان دهی اعتصابات سراسری علیه رژیم شاه به وجود آمده بودند شکل گرفته بود،و دراین تشکلهای دموکراتیک و ترقیخواه همه جور چپ از پیکاری و فدایی و توده ای را در خود داشت. در آن تشکلها حتی مذهبی ها هم بودند برخی از اینها در انجمن های اسلامی خودشان را تشکیل دادند که بعد از به قدرت رسیدن خمینی شاخکهای دستگاه سرکوب و تشکلهای جاسوسی و پرونده سازی علیه کارکنان ترقیخواه شدند. گروهی از کارکنان مذهبی ترقیخواه هوادار مجاهدین شدند و در انجمن های کارگری و کارمندی که صفت «مسلمان» را به دنبال خود می کشید متشکل شدند. حزب توده از اول به قدرت رسیدن خمینی راه خودش را از چپ جدا کرد و به حمایت خمینی و جمهوری اسلامی طبعا به نیابت از اتحاد شوروی پرداخت. به هر تقدیر، اکثریت بدنه و پشتوانه اجتماعی چپ ترقیخواهی که سازمان چریکهای فدایی خلق گروه بزرگ آن بود، به یقین می توان گفت چپ را در پل پت شدن همراهی نمی کرد هم چنان در انحراف اکثریت در حمایت از رژیم اینطور شد.آن ماجرای فاجعه بار حتی تا شفه کردن خانواده ها و بردن زن شوهرها تا مرز جدایی و طلاق در بدنه تاثیر گذاشت. فاجعه را خمینی آفرید. اگر امکان فعالیت آزاد وجود داشت و خمینی می گذاشت ما از «دموکراسی بورژوایی» برخوردار باشیم، گروههای سیاسی و هواداران در تقاطی افکار و اندیشه ها و در برخورد با واقعیتهای زندگی مردم و مسائل جامعه و در تلاش برای ارائه راه حل برای آنها، پل پت نمی شدند، پخته می شدند. ولی آخوندیسم و خشونت اسلامی که از آغاز خمینی تهدید به اعمال آن می کرد همه را به خاک و خون کشید و کشور را به کثافت فقهات و افکار ارتجاعی آلوده کرد.
نظاره گر