دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ آبان ۳۰, جمعه

مسعود رجوی و «پرچم»اش / از «جیم» تا «عین جیم». همنشین بهار



نسل عاصی و هوشیار امروز که از دغل و دروغ مدعیان کُفری‌ شده و فاتحه همه «رهبران» را خوانده‌است، در وادی دیگری سیر می‌کند و پرسش‌های دیگری دارد:آیا جهان را باید چندان تنگ کرد تا جامه تئوری ما بر قامت آن برازنده باشد، یا جامه تئوری را چندان گشود که بر اندام جهان چالاک آید؟ آیا می‌توان سر به سر اصول هم گذاشت و در این وادی به اجتهاد دست زد؟ آیا محکمات امروز، می‌تواند متشابهات فردا باشد و به عکس، متشابه امروز،   ........ادامه 

۴۳ نظر:

ناشناس گفت...

من یک مارکسیست هستم . اگر اینها نوشته مسعود رجوی است پس صد آفرین بر ایشان . الحق که بید رهبر باشد که اینچنین مسایل را تئوریزه کرده است . ما در ادبیات تشکیلات مدرن انقلابی در جهان ، چنین تدوینی محتوای مبارزه و جاری و ساری کردن ان در تشکیلات نداشته ایم . خوشمان آمد. آفرین بر مسعود رجوی .

ناشناس گفت...

آقای همنشین یک جوری نوشته ای که آدم فکر میکنه وصیت نامه ات را نوشته ایی و این جزوه را به چاپ داده ایی ، چرا ؟
اینکه جزوه درونی سازمان مجاهدین ، ب خصوص بعد از حمله جنایتکارانه به اشرف به دست رژیم بیفتد البته طبیعی است ، ولی اینکه دست شما بیفتد و " وصیت" نامه را بنویسی در انتشار ، ابشخورش همان ترسی است که " جرات " کردی و با سعید شاهسوندی معلوالحال مصاحبه کردی . نتیجه هم مشخص شد : جنازه سعید شاهسوندی ، مرده شور پذیر نیست .
اگر جنازه زنده نشود لاجرم مرده شور را در مقام مرده شوری تثبیت میکند . حال همین مرده شور ، در مختصاتی مبتذل تر ، پایین تر ، نزدیکتر به رژیم ، به حرکت جدیدی دست میزند . قبل از هر چیز باید پاسخ دهی که از جزوه درونی مجاهدین دست تو چه میکند ؟ از فتوحات " امام زمان " در جنایت در اشرف است ؟ وگرنه خود جزوه که سندی است دال بر مبارزه مجاهدین بر اساس آگاهی و انتخاب و از این بابت سند افتخار مجاهدین.

esmail گفت...

ناشناس با سلام
اسمت را لطفا بنویس. کامنتت بزودی حذف میشود چون معلوم نیست کدام ناشناس کدام یکی است!
توضیح اینکه من خود این جزوه را در سال 2006 خوانده ام عزیز
این جزوه را کسانی که از اشرف بقول معروف بریده بودند با خود آورده بودند. چیز غریبی نیست.
این جزوه اگر سند افتخار است چرا باید نهان شود باید از سند افتخار دفاع نمود.
موفق و پایدار باشی

میرزا گفت...

در مورد آن جناب مدعی مارکسیست بودن, باید گفت که دروغ که حناق نیست و در اینجا خرجی هم ندارد. تو مارکسیست هستی و این جزوه سراسر چرند و سند رسوایی رفتارهای ضد انسانی و تفتیش عقاید قرون وسطایی را خوندی و دهنت چارتاق بازماند؟؟!! تو را به جان ابوی محترمت دوتا نمونه از آن ادبیات مدرن انقلابی که تو خوانده ای و این دسته گل رهبرعقیدتی را با آنها مقایسه کرده ای نام ببر تا ما هم خوانده و با شعار جهان-رجوی , رجوی- جهان با تو همصدا شویم!!
آقای ناشناس نیز به تصور خودش مچ همنشین بهار را گرفته و با خیال اینکه با دسته کوران طرف است میخواهد ثابت کند که این جزوه در جریان حمله سال گذشته به اشرف, به دست رژیم افتاده و رژیم هم آنرا بلافاصله برای همنشین بهار پست کرده است. غافل از آنکه امروز خواجه حافظ شیرازی هم میداند که در همان سال ٢٠٠٣ و قبل از حمله آمریکا تمام مدارک و نوارها و جزوات درون تشکیلاتی سوزانده شد و حتی افراد مجبور بودند که یادداشتهای شخصی خود را هم تحویل داده تا سوزانده شود. البته رهبرعقیدتی حواسش جمع بود که اسناد اعترافات و پرونده هایی را که از نفرات داشت, را همراه مهر تابان به خارج بفرستد تا بتواند از آنها در روز مبادا بر علیه افراد استفاده کند.
خلاصه اینکه یا این جناب ناشناس حسابی گیج است و از مرحله پرت و یا اینکه مامور گمنام بیت رهبری است برای انجام ماموریت شریف لجن پراکنی!!

دریچه زرد گفت...

ناشناس
به دلیل مودب بودنت نظرت حذف نمیشود ولی اسمی برای خودت انتخاب کن چون ناشناس یک اسم عام است و معلوم نیست کی کی هست

م-ت اخلاقی گفت...

با درود به همه تلاشگران راه آزادی،

اینجانب این جزوه را تا آخر خواندم،جدای از نکات کارساز ومخرّبش(بنظر اینجانب)،سئوالی که ذهن مرا به خود مشغول کرده،اینست که اینجانب که تقریبا می شود گفت همه سایتهای مربوط به سازمان مجاهدین، ضدّ مجاهدین،دشمن خونی وسیاسی مجاهدین ،مخالف مجاهدین،منتقدین هشدار دهنده وجانسوز مجاهدین را میخوانم،در هیچ سایتی تا کنون به این جزوه برنخورده ام،یعنی آنرا ندیده ام،به زبان ساده تر،اوّلین بار است که آنرا می بینم ومیخوانم.

در خواست دارم اگر سایتی یا نشریه یا روزنامه ای وجود دارد که قبلا کسی این جزوه رادر آن مشاهده کرده ،لطف کرده آدرس آنرا اعلام کند.

با سپاس.

ناشناس گفت...

میرزا، بچه جان ، محتوای یک تفکر هر چه باشد ، ان را تدوین کردن ، تبحر میخواهد . حال اگر این تدوین به بهنه اجتماعی ، سیاسی ، تشکیلاتی راه ببرد و به صورت منسجم و یکپارچه از ان دستورالعمل های منسجم در همه زمینه های فوق در بیاید و در پراتیک هم ابزار رهنمود دهنده حزب و سازمان شود ، صاحب این تبحر خواه و ناخواه میشود رهبر . در تاریخ قرن اخیر ، لنین از چنین تبحری بر خوردار بود .
بچه جان ، شما میتوانید همین آقای یغمایی و یا هم نشین را در نظر بگیرید . از تاریخ جهان های مختلف بسیار مینویسند ولی قآدر نیستند دهشاهی از نظر گاه های خود را به صورت محتوای تئوریک آرائه دهند . از نظر من " حناق گرفته " ، تفکری که وارد سیاست شود ولی توان تئوریک نداشته باشد ، فقط به درد نشخوار های "روشنفکری" میخورد,
بنابر این اگر به رجوی انتقاد دارید ، اگر دشمن رجوی هستید ، باید بدانید که بدون توان تئوریک ، مانند عطارهای خرده بورژوازی ، دارید چرتکه میاندازید . توان تئوریک هم با مطالعه نمیتوان به دست آورد . به همین دلیل همه رهبر نمیشوند . از میان انسان ها ، فقط اندکی رهبر میشوند .... بچه جان بیشتر از این به دردت نمیخورد پسر جان..... برو بخواب.

ناشناس گفت...

نوشته است ""نسل عاصی و هوشیار امروز که از دغل و دروغ مدعیان کُفری‌ شده و فاتحه همه «رهبران» را خوانده‌است،"" احتمالا آقای همنشین بهار سال 88 دراین جهان نبودند و فر یاد های یا حسین میرحسین مردم را بدنبال میرحسین موسوی اصلا نشنیدند . ندیدند که وقتی میرحسین گفت بروید خانه رفتند . هرکسی از ظن خود شد یارمن . چون جناب ایشان رهبری مهبری سرش نمی شود و میخواهد تنهایی کتاب بخواند یک دستورالعمل عام صادر کرده است که نسل جوان فاتحه هرچه رهبر است خوانده است ! نیمی از جمعیت ایران رهبرش مولا علی خامنه ایست . بقیه هم هزار جور رهبر برای خودشا ن دارند . از رهبر حلقه عرفان گرفته تا آیه الله درویشی که درزندان است و تا کروبی و میرحسین موسوی و بقیه . هنوز درکشورهای غربی با وجود گروه های واقعی آنارشیست ها هم هیچ مبارزه ای بدون تشکیلات و حزب و رهبر ایجاد نشده است تا چه برسد درایران . یک کمی از تخیلات آسمانی بیرون بیائید و واقعیت های جامعه ایران را تحلیل کنید . اصغر -ب

ناشناس گفت...

چراآقای همنشین بهار درزیر برخی جملات خودش تفسیر نوشته است که شاید این باشد و شاید آن باشد . انتشار یک کتاب را که کسی با تفاسیر خودش پخش نمیکند . بهتراست بگذارید خود خواننده نتجه گیری کند که چه بود ه و چه نبوده . درهرحال اولین برداشت این است که یک ارتش نظامی سخت بوده است و سختگیری زیاد داشته است ودوم اینکه چیزی را که اضداد میگویند که کسی را به خاطر بریدگی می کشته اند واقعیت ندارد بلکه او درخواست میداده که برود ایران و دوسال اورانگه میداشتند و بعد میفرستادندش ایران . مشکل سرکسانی بوده است که نمی خواسته اند به ایران بروند که بعد ها به کمپ تیف نزد آمریکایی ها میرفته اند . این یک جزوه داخلی و تشکیلاتی برای یک ارتش است که مسلم است قوانین اش سخت و ارتشی بوده است ولی من ایرا د دیگری درآن ندیدم . عباس - س

منقلعلی دودی ژاده مشلمان اشل توحیدی گفت...

میگم آمیرژا ژونم دادشیمون ادولف هیتلرم تفکشو تدوین مدوین کرد شد دوماد تموم عالم!! اشتالینم تدوین کرد!! این رهبر کره شمالیم تدون کرده عژیژم باید ببینی شیشی تدوین میکنه حال این آق مشعودم تدوین کرده دشتش درد نکنه ولی اگه میرشید به قدرت احتمالا دوماد همه میشد یعنی با همشیره همه این ملت بیشاره وشلت میکرد متاشفانه بنده دودیم ژیاد نمیتونم برم دش به آب وگرنه ترکمون میژدم رو همه این تئوری مئوریای تخمی و همشنین رو حرفای تو حالا مشهل میخورم شاید چیژ میژی نشیب شرکار بشه حالا توژیح بده بفهمم توان تئوریک اگه با مطالعه درش نمیشه پش احتمالن یا پشورت تنقیه میکنن به اونژای رهبرا که توان پیدا میکنن شایدم در بشگی همونطور که شید علی توان تئوریکش بالاست و میگن خیلی شخاوت داشته به همه خیرش رشیده یه اشغر قاتلی شیزی به اونا رده که توانشون درشت و وشیع شده شوما که توانشو داری توژیح بده ما شیر فهم شیم فدای آمیرزای بوبولی بابای خودم میشم امیدوارم موش نخوره ترو نشیب گرگ بشی ایشالاه

منقلعلی دودی ژاده مشلمان اشل توحیدی گفت...

در ژمن یادم رفت بگم درود بر همنشین بهار که این شند شرم آور و گشیف و شنیع رو منتشرش کرد و خاک ته کفشش تو شر تو شوشک ناکش با این تئوریهای مژخرف

حميد ع گفت...

اين جزوه تمام موضوعات مطرح شده در خاطرات افراد (مثل رضا گوران)، از جمله زندان، شکنجه، حمله گروهی در نشست های چند ماهه!،واينکه همه اينها دستور مستقيم رجوی بوده را به اثبات ميرساند،که سربازان گمنام رهبر عقيدتی اينجا خيلی سعی کردن بگن دروغ هست .
اگر اين نوشته باعث افتخار هست، چرا سالها پيش ان را انتشار نداديد تا زودتر مفتخر شويد، چرا از اگاهی مردم ايران ميترسيد؟
اين چرنديات که ناشناس ميگه که اينها از مغز تئوری ساز رجوی در مياد و کم مثل او در تاريخ زاده شده و .. فقط چرندياتی هست که از
خشک مغز های به قول خود رجوی در اين جزوه "شستشوی ايديولوژيک " شده در مياد. ايشان بجای لنين که تئوری مبارزه را تدوين ميکرد نه سرکوب درون گروهی و اجبار افراد به ماندن و پرستش رهبر و "شستشوی ايديولوژيک " مداوم زير فشار جمعی، بهتر بود با پلپوت ، هيتلر، کيم جونگ ، ... مقايسه ميکرد.

حالا ميشه فهميد چرا سازمان بجای تکذيب شهادتهای جدا شدها در مورد شکنجه، زندان و سرکوب ... آنها را مزدور می نآمد و ديوانه وار به آنها به طور شخصی حمله ميکند.

حميد ع

يک نفر که عمش ما ئويست بود گفت...



عمه جان ما ئويست من هم وقتی اين کتاب پرچم را خواند از هوش رفت و وقتی به هوش آمد گفت چه قدر اين رجوی انقلابی هست همانا در جهان هستی مثل او از مادر زاده نشده!، و گفت از اين به بعد رجويست هست.

يک نفر که عمش ما ئويست بود

م.ح فرانسه گفت...

معذرت میخواهم رفقا لنین و مائوتسه تونگ و استالین و مثل اینها را با این اقامقایسه نکنید اخر کجای این شبیه انهاست انصاف هم چیز خوبیست بخدا این فقط یکبار در کارگاه افرینش از کارگاه در امده و مثل و مانند هم ندارد انها هر چه بودند ذهنشان اینقدر مسخره نبود که سی سال تمام فقط از این مزخرفات صحبت بکنند

حميد ع گفت...

وقتی رجوی از خودش حرف ميزند چه ميگويد:

'راهبری عقیدتی = سلاح بی همتا = سرچشمه رهایی و توانائیهای مجاهدین و ارتش آزادیبخش - در صورتیکه سلاح انقلاب و عملیات جاری بر زمین گذاشته شود نه ارتش خواهیم داشت و نه آلترناتیو انقلابی.
- این سلاح در سیاست و استراتژی بیش از حمایت از یک ابر قدرت برای ما عمل کرده و در ۱۲ سال گذشته آزمایش پس داده‌است.

- این بالاترین و والاترین حماسه ایدئولوژیک عصر ما است.
'
حميد ع

منقلعلی دودی ژاده مشلمان اشل توحیدی گفت...

حمید ژون شما ببخشینش نمیفهمه شی میگه همینطورشی شاله شرند میگه دوش داره همه کف بژنن تموم شد ولی نمیفهمه دلش میخواس او اشرف بود هی ژلشه میذاشت ولی تموم شد معلوم نیشت شر چشمه کدوم توانائیا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟رو میگه حالا اون خمینی گاب خدا یه شیزی میگفت اقتشاد مال خره ولی این که قربونش برم عژب شیزیه خودشم نمیدونه

ناشناس گفت...

وقتي اشرفي‌ها را در ليبرتي مي‌بينم كه مراسم عاشورا را در زندان برگزار مي‌كنند غم و اندوهي كه گوشها و ديدگانم را در برمي‌گيرد بيان يك شكست و از دست دادن چيزي نيست، بلكه غم و اندوه سنگيني است براي مصيبت سيد الشهدا در كربلا با مناعت روحي دست نيافتني و همزمان افتخاري است به شهادت امام كه آن اشرفي‌ها گفته او را (هيهات منا الذله) در شعارها و نظرگاه‌ها و عقايدشان سمبليزه مي‌كنند و همچنين يادآوري شهدايشان است كه در طول شش سالي كه دولت عراق كنترل كمپ اشرف را از آمريكايي‌ها تحويل گرفت، همچون اخگراني در مسير آزادي اوج گرفتند.

هر آنكس كه شرايط اشرفي‌ها در ليبرتي و رنجها و حملاتي كه عليه آنها صورت مي‌گيرد و محاصره‌اي كه عليه آنها اعمال مي‌شود را بداند به اين يقين مي‌رسد كه ظرفيت وتحمل آنها فراسوي تحمل و طاقت بشر است. به ويژه آنها را مي‌بيند كه از امام حسين تقدير مي‌كنند و در غم و اندوهش اشك مي‌ريزند و چه احساس خشوع و فروتني هنگام ذكر نام وي از خود نشان مي‌دهند؛ اشك‌هاي آن‌ها براي مصيبتي كه بر امام وارد آمد مانند چراغ‌هاي نوراني بشري است كه اندوه نفس را عظيم تر فزوني بخشيده و در آستان مصيبت كربلا خاضع و خاشع مي‌شود. http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4396
شرمتان باد

ناشناس گفت...

این جزوه در یک انقلاب واقعی بسیار چیز عالیی برای برکندن ریشه ملاهاست ولی مشکل رجوی محتوای این جزوه نیست مشکلش این هست که در خاک صدام حسین است و نه ایران و به همین علت هم هست که این ائین نامه از یک ائین نامه انقلابی به چماق نگهداری اعضا نبدیل شده است. متاسفانه
حمید زاده

ناشناس گفت...

صافي الياسري

«ناشناس» البته شناسایی مقاله قلم به مزد سنی و بعثی (صافي الياسري) را که «حقوق بگیر» مجاهدین بوده و هست، به رخ کشیده که از عاشورای امام حسین و لیبرتی نوشته است و...
-----------------------------
ناشناس مزبور (بعد از کپی نوشته آن مزدبگیر بعثی) اضافه نموده: «شرمتان باد»

شرم معنی دارد. شرمتان باد اشاره به چیست؟

البته وقتی مسعود رجوی به اعتماد مردم ستمدیده ایران ضربه می زند و دغل و دروغ می‌بافد، ایجاد واکنش می‌کند.
او به جای اینکه آخر عمری بنشیند و با افراد قدیمی سازمان، بحران مشروعیتی را که مجاهدین (به دلیل عملکرد ناصواب خودش) دچار شده، چاره کند، به این و آن تهمت می‌زند. حتی به مهندس عزت الله سحابی
----------------------------
آنکه دچار لعنت شده، همان کسی است که ماه مقاومت نسلی رنجدیده و فداکار را به چاه شقاوت و خودخواهی خویش کشید.
پرسان

ناشناس گفت...

این جزوه مطمئنا کار وزارت اطلاعات برای خراب کردن مجاهدین است ولی خیلی هوشیارانه نوشته شده است تا کسی شک نکند
محمد علی

ناشناس گفت...

"R" شدن یعنی رزمنده شدن !

فرشید

ناشناس گفت...

آقایان ، جناب یغمایی !
کمی منطقی فکر کنید . حسادت های کودکانه ، عقب مانده گی های حقیر را کنار بگذارید . ما ایرانیان نظیر این جزوه را در ارتباط با هیچ گروه ، سازمان و حزبی نداریم . در یک کلام بی نظیر است اگر بخواهیم بفهمیم . یک سند تدوین شده در راهنمایی عمل مشخص در جنگ یک تشکل در مقابل یک جریان متشکل و جنایتکار برای ادامه جنگ . این جزوه به لحاظ "وجودی" در نوع خود بینظیر است . بحث اصلا ورود به محتوای ایده ایدلوژیک مجاهدین نیست.
تئوری ، راهنمای عمل است. ابزار تعمیر و نگهداری در مقابل فرسایش پدیده در تقابل با تضاد شرایط است . تئوری که ابزار به دست میدهد برای رفتن تا عمق گرفته گی های طبقاتی و تعمیر میکند و تصفیه میکند و نگه میدارد و میماند حتی اگر از دشمن هم باشد قابل تقدیر و تعمق است . آقای یغمایی میگویند که : اگر خوب است باید تبلیغش را کرد و نه پنهان .
آقای یغمایی ، تبلیغ یک تئوری ، به کار گیری ان است در برخورد به ضرورت های عینی . این ضرورت فقط به فقط در حیطه همان سازمان تولید کننده این تئوری است . به چه درد اشخاصی میخورد که با ان ضرورت ها روبرو نیستند و به این ابزار اساسا نیازی ندارند . به کامنت های داده شده نگاه کنید ، جز حماقت افرادی که اول از همه باید اعتراف کنند با این ضرورت ها بیگانه هستند، چیزی میبینید ؟ همنشین هم با این ضرورت بیگانه است . خودش اعتراف میکند که در جهان های به سر می برد و اصولا در دنیای او نیاز به تئوری نیست چون سراسر بی عملی است. نمیگویم هر کس عمل نمیکند جنایتکار است اما ، هر کس به ابزاری نیاز ندارد و به تشریح و توضیح ابزار و کارایی ان میپردازد ، به واقع احمق است . شما نمیتوانید با زبان کلی گویی با یک مقوله تئوریک نقد کنید . مگر اینکه خود تئوری داشته باشید در نقد این تئوری . بنابر این ورود به بحث پیرامون این جزوه برای افراد ی که در زنده گی هستند هیچ چیز نیست جز یک بازی کودکانه و احمقانه با ابزاری که هیچ ربطی به آنها ندارد.
پس میبینید که اصلا بحث محتوای تفکر رجوی نیست بلکه ابزاری است که ارایه شده و به نظر بنده این ابزار در تاریخ معاصر انقلاب های جهان بی نظیر است . رجوع شود به تمامی جزوه های حزبی و سازمانی در تاریخ اخیر . این جزوه بسیار ریز همه مقولات درگیر این سازمان را ( چه با ان موافق باشیم چه مخالف " در بر گرفته و به همین دلیل است که رجوی رهبر مجاهدین شده است . چون خالق ابزار برای تولید ، تعمیر و نگهداری است .

منصور لرستانی گفت...

این جزوه مال شیر رزمندگانست که میخواهند بنیاد اخوند را بکنند نه یک عده افراد که رفته اند و دور ازخطرات زنگیشان را میکنند و در اساس برایشان سرنوشت ایران مهم نیست درود بر شما که خیلی خوب توضیح دادی و مساله را روشن کردی

ناشناس گفت...

فامیل دور
ای عزیزان دل برادر مارکسیست عزیز دل برادر و ناشناس عزیز دل برادر این جزوه و این تئوری خیلی با ارزش است بسیار با ارزش من هم تصدیق میکنم و در تائید میگویم
این جزوه سندی گواه و اشکار بر خیانت رهبر عقیدتی است سندی بر ساخت و ساز برای ساختن لاجوردی ها اری این سند با ارزش است با همین سند ها و تئوری ها بود که دهها لاجوردی در سازمان مجاهدین پرورش یافتند و شدند نه تنها کمتر از لاجوردی در مواردی بیش از او
من به همه کسانی که هوادار و زمین دار این سازمان و رهبر عقیدتی اش هستم میگویم اگر رجوی مرد است اگر جرات دارد اگر شهامت دارد اگر ذره ای و گرمی در او باقیست با زبان خودش بگوید که اری من این تئوری را نوشتم من کمی کوتاه می ایم رجوی به کنار سازمان مجاهدین خلق یعنی بیت رهبری بیایند و رسما بگویند این سند مال ماست و به ان افتخار میکنیم هر گز و هرگز چنین شهامتی در این ها وجود ندارد و همانگونه که انها ترانه سرکوچه کمینه را از اینترنت و نشریه مجاهد و تمام سازمان مجاهدین خلق پاک کردند به گمان این که سر تاریخ را شیره بمالند اما و هزار اما سر تاریخ را نمی شود شیره مالید
اگر روزگاری سر ما را و بیگناهان دیگر را شیره مالیدند ولی سر تاریخ را هرگز نمی توانند
نتیجه
اگر از من بپرسید که دشمن اب وخاک میهنمان ایران کیست ؟
میگویم به همان اندازه که خامنه ای و پاسداران و رزیم ضد بشری جمهوری اسلامی دشمن اب وخاک ایران است رجوی و باند خیانتکارش نیز دشمن اب و خاک و میهنمان ایران است
انهائی که گفته های رضا گوران و گورانها راردروغ می پنداشتند دیگر چه سندی بالاتر از این تازه این سند یا کتابچه پرچم بخشی ناچیزی از مواردی است که بدست امده
حال بنگرید در پشت پرده چه ها بوده که خیلی ها خبر ندارند
اصلا یکی از دلایل غیبت این مردک شیاد همین هاست چیزهائی که از نظر قوانین کشورهای ازاد جرم تلقی میشود همین صحبت های اخیر این مردک را بشنوید این حرفها که این مردک زده اگر همین ها را یک نفر که حضور فیزیکی و وجود فیزیکی داشته باشد بزند چوب توی استینش میکنند چنان چوب توی استینش میکنند که دیگه از این غلطها نکند
بخاطر همین هم سایت های مجاهدین خفه خون گرفته اند و صداش رو در نمی اورند
هر چقدر که این گ....و ه را بیشتر مجاهدین بهم بزنند بوی گندش همه جا را فرا خواهد گرفت پس فعلا صلاحشان در خفه خون گرفتن است همین

میرزا گفت...

جناب ناشناس! خطابت را به من با کلمه بچه جان شروع کردی! باید بگویم که ای کاش چنین بود چرا که بچگی هم برای خودش امتیازات فراوانی داشت که کمترینش آن بود که نیازی به دهان به دهان شدن با پیران خرفت و شارلاتانی همچون تو نداشتم. گفتی مارکسیست هستی و رجوی را با لنین مقایسه کردی. هرچند با لنین و شیوه کارش پس از بدست گرفتن قدرت اساسا مخالف هستم و عمیقا به آنچه نویسنده و روشنفکر سوسیالیست روسیه "ماکسیم گورکی" درست یک سال بعداز به قدرت رسیدن بلشویکها به رهبری لنین, گفت معتقدم :<< وی در مقاله ای مفصل در نقد رهبران حزب منجمله نوشت: " ... لنین وتروتسکی و رفقای حزبیشان هنوز از گرد راه نرسیده,به سم هولناک تسلط طلبی و قدرت آلوده شده اند. این آلودگی را میتوان در مواضع آنها در قبال آزادیهای فردی و حق آزادی بیان و پایمال کردن همه حقوقی که نیروهای دمکرات برای ان مبارزه کرده اند, مشاهده نمود.....">>
اما بلاهت فراوانی میخواهد که رجوی را با شخصیتی مقایسه کنی که معمار و مغز متفکر مهمترین تحول سیاسی- اجتماعی جهان در نیمه اول قرن بیستم بود, تحولی که امواج خروشان آن نزدیک به نیمی از جهان را در بر گرفت.
با توجه به اینکه از خواندن این جزوه آب از لب و لوچه تو سرازیر شده, میتوان حدس زد از جمله آدمهایی هستی که دهها سال است در غرب با خیالبافیهای دون کیشوت وار شبه انقلابی پرسه میزنی و از موهبات سوژه شدن در نشستهای هولناک طعمه و دیگ و قابلمه بر اساس رهنمودهای شبه فاشیستی این جزوه بهره مند نشده ای. یادم هست که یکی از شریفترین دوستانم که پس از آزادی از زندان خمینی با هزار و یک آرزو, پای پیاده از مرز کردستان به سازمان پیوسته بود, چند ماهی در زیر فشار خرد کننده گرازهای وحشی مرید رهبر, برای له کردنش مقاومت کرد و سرانجام کسی که شش ماه را در تابوتهای قزل حصار سر کرده بود و نشکسته بود سرانجام شکست و در نیمه شبی خودش را حلق آویز کرد. انسان برای درک اهداف و روح خبیثی که در تک تک بندها و تبصره های این جزوه لعنتی موج میزند, به اندکی وجدان و شرافت نیازمند است. والسلام

ناشناس گفت...

"پرچم" مانیفست وحشت و اختناق !


واقعا که سرنوشت این سازمان باید برای ما ایرانیها درس عبرتی باشد:

- ما ایرانیها تمایل عجیب به استبداد داریم. رجوی از روز اول اینطور نبود و نمیتوانست هم که باشد. کمبود کار گروهی، عمده کردن فرد در مقابل جمع، فرهنگ شرقی مرید و مراد شدن و از همه بد تر اسلام یک سازمان مردمی با تمام اشکالات ان را به یک فرقه ارتجاعی و به غایت وحشتناک تبدیل میکند.

- اصرار رجوی در ماندن در عراق با این جزوه قابل توضیح است. برای اجرا کردن چنین قوانین وحشتناکی "عملیات جاری" (شکنجه روحی و مغز شویی) نیاز به جایی است دربسته که هیچ راه فراری نداشته باشی و در صورت اعتراض میبایستی که تشریف ببری زندان های عراق!

- این بابا (رجوی) اگر موفق میشد چنان رژیم وحشتی برپا میکرد که استبداد حکومت های استالین و پولپوت و خمینی در مقابل ان مانند بهشت برین میبودند.

- هیچ گروهی که رگه ای از مذهب داشته باشد، دموکراتیک نخواهد بود. این را با تمام وجود میتوان احساس کرد که چگونه دین عامل تحمیق و تخدیر مردم هست! بنگرید که افرادی که تو اشرف و لیبرتی بودند و هستند، رفته بودند با استبداد و خفقان بجنگند، خودشان در ایجاد سیستمی وحشتناک یا مجبور به سکوت میشن و یا باید در اجرای این استبداد فعال عمل کنند!یا به مردم ایران نگاه کنید که بعد از ۱۴۰۰ سال چگونه برای غارتگران خود اشک میریزند! کسانی که مرد ها را مثل داعش کشتند، به زنها تجاوز کردن و به اسیری فروختند و بچه ها را به غلامی (برای سو استفاده جنسی) بردند!!!!!

فرشید

ناشناس گفت...

جناب میرزا ، و اینبار جدی تر بچه جان !
۳ پاراگراف نوشته ایی ، چند دنیا متناقض رفته ایی .
رفیق لنین هر اشکالی که داشت ، در سطح کارایی ها و فونکسیون های مدار خودش دشت . با انتقادات ماکسیم کورگی ، نه چیزی از مرتبط لنیم کم میشود و نه چیزی به ماکسیم گورکی اضافه میشود ، همانطور که خودت گفته ایی ، نقش فرد در تغییر و هدایت تاریخ مطرح است و اینهم از ابزار هایی اجتمایی تولید شده قبل سنجش است . لنین یعنی خلق حزب در کیفیت تقابل با سرمایه داری .
اما داستان دیگ و کوره و .. هر چه که باشد ، به طور عام ( صرف نظر از استثنائات ) به قول خودت ، جریانات له کننده انتقادی بوده است . و باز به قول خدت انقدر له کننده که از فشارش کسی خودش را دار زده . ای کاش دار نمیزد .... ولی دار زدن او و فریاد کشید ن تو معیار های سنجش ابزار را تغییر نمیدهد. کیفیت ابزار را با کیفیت تولید میسنجند نه با ضآیعات . به جای جیغ و فریاد که به نظر من دال بر کودکی شما به نسبت این دوران سیاسی است ، نگاه کنید ببینید که آیا قریب ۳۰۰۰ نفر در لیبرتی که رجوی آنها را با همین ابزار ساخته ، حقیقی است یا آنها گول خورده اند و شما معیار آگاهی و اراده هستید . احساسات کودکانه و گریه های شما از فشار بازی در سیاست این دوران ، چشم من را در نگاه به واقعیت عوض نمیکند. راحت و به زبان خودی : بچه جان من ننت نیستم که اینقدر از انتخابی که خودت کردی و از پسش بر نیومدی ، نق میزنی و تو سر خودت میزنی و اشک میریزی . حالا برو یک کم لا لا .

فرهاد گفت...

به طعمه باید گفت: اگر اهل جنگ و عملیات هستی بایست و بجنگ = به عملیات برو. اگر هم اهل جنگ و عملیات نیستی و بریدی برو در ایران و بگو نادم و تواب هستم و مثل ۷۰ میلیون دیگر زندگی کن و ازدواج کن...!!!!!! نمی دونستم 70 میلیون ایرانی تواب و نادمن !!!!!!!

ناشناس گفت...

من شخصان هیچ اعتمادی به محمد جعفری ندارم چون شخص بسیار مشکوکی میباشد مخصوصن بعد از مصاحبه با شاهسوندی ولی جملات زیر, حقیقی و یا غیر حقیقی, بسیار گویا و قابل تامل میباشند:

"اما طعمه هم زندگی بورژوایی می‌خواهد، هم پاسپورت پناهندگی - از خون مجاهدین هم ادعای اپوزیسیون دارد و هم می‌خواهد با سابقه و عنوان قبلی خود قیمت خود را هر چه بالاتر ببرد ... حتی یک روز نزد مجاهدین بودن قیمت فروش را کیفاً بالا می‌برد چه رسد به سابقه‌های طولانی و عضویت در سازمان ... اینجاست که طعمه «خارجه دوست» و پیمان شکن که سلاح و مبارزه را زمین گذاشته و در منتهای استثمارگری می‌خواهد محصول و رنج و خون مجاهدین را سابقه و سرمایه خود قرار بدهد و از سوختن سیاسی این سابقه و این سرمایه می‌ترسد به ناگهان مبارز می‌شود، از رژیم فاصله می‌گیرد به هیچ وجه نمی‌خواهد به داخل ایران نزد رژیم برود. گوئیا که ایشان یک مجاهد یا انقلابی جلیل القدری است که با کوله بار سالیان به کشف و شهودهای مبارزاتی جدید رسیده که البته فقط در فرنگ از حساب سیاسی مجاهدین به بار می‌نشیند. متقابلاً سازمان هم که جنگ خود را در منطقه رها نکرده تا به حل و فصل مسئله ایشان بپردازد، تبدیل به ستمگر جباری می‌شود که مانع آزادی و انتخاب و سیر و سلوک و کشف و شهود طعمه در فرنگستان است...."

حسین

ناشناس گفت...

ناشناس به ناشناس گفت که چرا ناشناسی؟ من اگر تو رو نشناسم، تو اگر منو نشناسی، کی ما را بشناسد؟ یک عده ناشناست در اینجا میخواهند یک رهبر شناخته شده را محاکمه کنند بدون اینکه شناخته شوند! آن ناشناسهای آشنایی هم که اینجا نسخه شناسایی می پیچند، خط ناشناس هایی را پیش می برند که سی شش سال است که بطور ناشناس خط ناشناخته ای رابه پیش می برند که سر از ناکجاآباد در می آورد.

ربات

منقلعلی دودی ژاده مشلمان اشل توحیدی گفت...

ژناب حشین شلامون علیکم شرا به ممد ژعفری مشکوکی؟ خب منم بتو مشکوکم!! بیشتر اژ تو به رهبر مشکوکم دلیل که لاؤم نیشت همنطور مشکوکی خب باش تا ژونت اژ ژای ناژورد در بیاد با شعید شاهشوندی هم مشاحبه کرده تو مشکوک شدی عژب ژون من نژیر نداری در خرف ژدن تخمی در ژمن این رهبر اکه با ژنش خودش فرار نکرده بود یه شیزی ولی وقتی خودش ژنشو میفرشت فرنگ و خودشم میر تو شولاخ دیگه ژرژر کردن فرنگشتون شکر ژیادی میخوره عژیژم انگار خود رهبر وشط میدونه!هه هه هه هه واقعا رو که نیشت شنگ پاشت حشین ژون

ناشناس گفت...

تو نه که مارکیست نه فقط مارکیسیت بلکه چیزی بیشتر از تماشاچای معرکه یک مارگیر که سرنا میزند و مار می رقصاند نیستی.اتیکت «من مارکسیست همستم» به سینه زدن، مانع دیدن ریزش آبشاری از بلاهت که درکلامت هست نمی شود. در ضمن جناب یغمایی شما وقتی ضابطه ای را اعلام می کنی خوب است آن را رعایت بکین و فدایی یک کامنت نکنی. بنابر این نباید کامنت های «ناشناس» را درج بکنی. دیگر این که شما اگر کار خودت را جدی می گیری که باید همینطور باشد، نباید از کسانی که با مسخرگی کامنت می گذارند، جا بدهید. کامنتهایی مثل این منقعلی یا آن یکی جبری مسلک یا بعضی دیگر که برای مسخرگی و دست انداختن همه وارد کامنت گذاری می شوند، جا بدهید


وبگرد

حميد ع گفت...

ناشناس نوشته که "اين جزوه به لحاظ وجودی در نوع خود بی نظير هست" و دليلش هم اين هست که هيچ گروه ديگری همچين جزوه ای ندارد.!!
من داستانی را نوشتم که اين را با توليد کثافت پهلوانی که شگفت انگيز بود مقايسه کردم، ولی سانسور شد.!
به هر حال هر چيز شگفت انگيزی مثبت نيست، ميتواند کثافت باشد.
به اين ناشناس بايد گفت ديگه پرده ها کنار رفته و توليد ی آقای رجوی در معرض ديد همه هست و بوش عالم را گرفته !!!
شما معنی تئوری را هم نميفهمی، و يک جا ميگی تئوری هست و جای ديگر ميگی ابزار هست . اين که در تاريخ معاصر بی نظير هست را بزار دنيا تصميم بگيرد، اين جزوه را اگر سازمان شهامت دارد به زبانهای مختلف ترجمه کند و ببيند دنيا چه ميگويد! در ضمن يک کپی هم به هوادرن خارجی
سازمان بدهيد تا تأثير شگفت انگيز آن را ببينيد.!!
اين جزوه چيزی جز دستور عمل سرکوب داخلی و شستشوی مغزی برای توليد ربات سر سپرده نيست تا رجوی بتواند با جان آنها بازی کند. که دارد ميکند.

حميد ع

ناشناس گفت...

نسل عاصی و هوشیار امروز؟؟؟؟؟؟ قدم رنجه بفرمائید آقای همنشین بهار یک سفر بروید ایران و این نسل عاصی و هوشیار امروز را به چشم خود ببیند که چه میکند . ودنبال چیست . درمدارس مثل نخود و کشمیش دراگ خرید و فروش میشود . صبح زود برمیخیزد و با عجله میرود که جسد اعدامی و جان کندنش را از دست ندهد . و یا دخترها که حتی برای مخارج دانشگاهشان هم فاحشگی میکنند بی پول هایش اینها هستند . پولدارهایش هم که کازینوهای زیر زمینی دارند و کاملا شبیه آمریکایی ها شده اند . موزیک غربی . رقص غربی و فیلم غربی . تخیلات شما از کتاب های ماکسیم گورکی درآمده است نه از واقعیت های زندگی جوانان نابود شده در زیر حکومت جمهوری اسلامی . احسان - ت

ناشناس گفت...

فقط یک نکته اینجا خیلی خوب به چشم میخورد . مقایسه چنین کتابی با نوشته های این کامنت گذاران روشن میکند که چرا مسعود رجوی دراین دنیا فقط چند هزار نفر طرفدار دارد . فعلا دنیا دست هردمبیلیان است و بس . حتی یک کامنت جدی درزیر این کتاب که یک مانیفست مبارزه جدی و مسلحانه است نمی بینید .نه یک انتقاد واقعی هست و نه یک تحلیل . هرچه هست مسخره بازی و دلقک بازی است . کامران - از نیویورک

حميد ع گفت...

آقای کامران، شما بايد نيويورک را ول کنی بری ليبرتی تا معنی مانيفست مبارزه جدی و مسلحانه را با وجود خودت درک کنی، مگر رجوی نميگه مجاهد سيتيزن نداريم؟ مجاهد خارجه نشين نداريم؟ اگر اين چند هزار باقيمانده هم مثل شما هستن
بايد فاتحه خواند برای اين رهبر هميشه فراری از خطر!
آقای رهبر بايد اين مانيفست را اول در مورد خودش و زنش اجرا ميکرد تا جدی بودنش ثابت شود.
تازه شما اول بايد ببينيد آيا اين رهبر شهامت اين را دارد که مالکيت اين مانيفست (بی نظير!!) را قبول کند!!!
حميد ع



ناشناس گفت...

به آن جناب کم سوادی که نوشته بالا را دست آوردی تئوریک قلمداد کرده باید عرض کنم که این فقط یک دستور العمل اجرایی و آیین نامه اجرایی است نه یک دست آورد تئوریک.
بعد هم اینکه البته در پروسه تولید میزان ضایعات را هم بعنوان یک پارامتر در بهای نهایی بحساب می آورند. در این رابطه اگر به تعداد چندین هزار جدا شده از پس از دستور العمل فوق نگاه کنیم بوضوح می بینیم که خرج آن یش از دخلش بوده است.
این آیین نامه اجرایی از یک نگاه فلسفی نافی جوهر انسان یعنی آگاهی و آزادی است.
بند بند آن بر مبنای تفتیش عقاید و تنها با هدف شستشوی مغزی مستمر افراد نوشته شده است.
ن ت

ناشناس گفت...

اروند گفت: با درود به مَردِ شجاع، همنشین بهار؛
« این کتابچه بیشتر شبیه بخشنامه و دستورالعمل نظامی است تا یک نظریه یا تئوری سیاسی ـ انقلابی »
فصل اول و دوم بعنوان توجیه مقدماتی ، تشکیلات، ایدئولوژی و رده های سازمانی و نحوه عضویت، تعریف ارتش آزادیبخش و جنگ رهائی بخش و ویژه گی های آن را توضیح داده و میتوان گفت بعنوان خمیر مایۀ ورود به اصل موضوع بکار رفته است.
فصل سوم کوشش دارد اذهان را برای جا انداختن مقولۀ رهبری عقیدتی آماده و مهیا نماید و در قدمهای بعدی سناریوی های اصلی یعنی تناقضات درونی افراد را به رخ میکشد تا قادر باشد تمامی لایه های این انقلاب درونی!! را با تسمه های غیر قابل رؤیتی (چه به لحاظ روانشناختی و چه تحت تأثیر جو و فضا سازی و هیاهوی درون تشکیلاتی و..) گردۀ نیرو های تشکیلات را، با سوء استفاده از صداقت ، خلوص و عواطف و تعهد مبارزاتی فرد فرد نیرو های تشکیلات علیه رژیم ، به نفع رهبری بلامنازع مهار بزند. ( شیوه ای به غایت غیر انقلابی و استثمارگرانه و بهره کشانۀ ارتجاعی در مقابل انتخاب آگانه و آزادانۀ انقلابی برای مبارزه.)
بقیۀ فصل ها بطور برجسته تری ادامۀ فصل سوم میباشد که بشکل بسیار افراطی روی مسائل جنسی عمدتاً مردان دست گذاشته تا شورای رهبری زنان و خصوصاً مریم را بطریقی آسانتر جایگزین نماید. بخصوص برخلاف شعار های ضد بورژوائی که چاشنی مطالب میگردد با روحیات خصوصاً جامعه زنان مسلمان و ایرانی بخوبی آگاهی داشته و میدانند با اندکی میدان کاری و مسئولیت سپردن به این زنان قادر خواهند بود نهایت استثمار و بهره کشی را از آنان بنمایند.
همچنانکه در ادامۀ فصول بطور لاینقطعی توضیح و توجیه این فرمان و دستورالعمل سازمانی است و مقولۀ ارتجاعی و با نام های عملیات جاری و دیگ و نشستهای گوناگون آن مطلقاً هدفش مهار و به بردگی کشاندن نیروها بدست رهبری عقیدتی بلامنازع آنگونه که به هر طرف مایل باشد بکشاند.
بعضی از کامنتگزاران این کتاب یا بخشنامۀ نظامی را با تئوری های لنین و.. مقایسه کرده اند (گرچه علیرغم انحرافات و لغزش های فاحش احزاب کمونیست، آنها در دوران خود بسیار راه گشائی نمودند تا جائیکه نه تنها قدرت دولتهای کمونیست بلکه قدرت احزاب کمونیستی در جهان سرمایه داری خواب و آرامش را برای هفتاد سال از کاپیتالیسم و دنیای بورژوازی بین المللی ربوده و نام احزاب کمونیستی مو را بر بدنهایشان راست مینمود). تئوری انقلابی کجا و دریوزگی کردن برای کهنه پیرگرگهای سیاسی همچون جان بولتن و غیرو کجا.
بروید و این سند افتخار را همچون کتاب دعایتان شبها موفع خواب بالای سرتان بگذارید تا از اجنه ها حفظ تان کند.
این کتابچه چیزی که نیست تئوری ایدئولوژیکی یا انقلابی است ، همچنانکه یک تحلیل سیاسی - طبقاتی داخلی ، منطقه ای و بین المللی در جهت رهگشائی مبارزاتی نمیباشد، آنچه که مینماید همچون یک دستورالعمل نظامی برای به کرسی نشاندن یک نظامی کودتاگر علیه نیروهای تحت سلطه اش میباشد که همۀ تعارف ها به کناری نهاده و با انسداد کلیه راههای خروجی مطلقاً راه خروجی(زندان) و به زیر تیغ رژیم کشیدن را نشان میدهد.
این رهبری عقیدتی نه تنها در درون تشکیلات همه چیز را از آن خود و همسرش میخواهد بلکه هویت و زندگینامه و هویت دیگران را نیز میخواهد به میل خود تغییر دهد، (مثل همیشه با اتهام و برچسب های گوناگون که گویا جزء ذاتی ایشان است) چنانچه اگر ایشان میتواند عوامل و مزدوان رژیم را یکشبه انقلابی و مجاهد خلق نماید، پس قادر است کسانی را که بیشتر عمرشان را در مبارزه علیه رژیم جنگیده اند و بخاطر انحرافات اصولی و غیر قابل جبران رهبر خود خوانده صف تشکیلاتی مجاهدین را ترک کرده اند را با انواع برچسب های نا چسب در جبهه رژیم قرار دهد.
گویا به خاطر همین سیاست ضدانقلابی، آگاهانه و بطور عمد بسیاری از مبارزان را تحویل و در دامان جلادان رژیم جنایتکار قرار داده است.
آیا خدمتی بالاتر از این میشود به رژیم آدمخوار کرد و مبارزین و مخالفینش را کَت بسته تحویل دشمن داد و نام انقلاب مریم بر آن نهاد؟
گویا رهبر خود خوانده فراموش کرده اند که هر آنچه بنام خودشان مصادره کرده اند از آن خلق و فرزندان مبارز مردم دلیر ایران است و فداکاری فرزندان ایران زمین به ایشان هویت داده. شایداین جناب یادشان رفته که حوالی انقلاب و مدتی پس از آن بیانیه های ایشان همراه زنده یاد موسی خیابانی نه با نام سازمان مجاهدین خلق و مجاهدین بلکه صرفا با نام زندانیان از بند رسته امضاء می شد و این فرزندان انقلاب بودند که به خاطر خلأ رهبری در مقابل هیولای خمینی به ایشان هویت دادند و چه دیر فهمیدند که ماری را در آستین پرورش میدادند که حالا دیگر افعی چند سر شده است .
اروند

ناشناس گفت...

این کتابچه دستورات تشکیلاتی و نظامی خاص مجاهدین است . یعنی هرکس مجاهد است و میخواهد مجاهد باشد دراین چارچوب قرار میگیرد . جمله به جمله میگوید که مثلا مجاهد لیبرال نداریم یا مجاهد خارجه نشین نداریم و یا مجاهد .... بنابراین کسانی که تلاش میکنند بگویند این دستورات عام است و درمورد هرکسی که و ارد ارتش بشود صدق میکند بیخودی دارند جو را شلوغ میکنند . کجا گفته است اگر کسی بخواهد درارتش آزادیبخش باشد و مجاهد نباشد هم دراین چارچوب می گنجد . حتی اشاره دارد که کسانی که نمیخواهند مجاهد باشند و میخواهند رزمنده ارتش باشد درکنار مجاهدین و درچارچوب تشکیلاتی دیگری می گنجند .کسانی که مجاهد باشند و بخواهند از اسم مجاهدین حتی وقتی از این ارتش خارج میشوند و بداخل یا خارج میروند استفاده کنند را طعمه نامگذاری کرده است . که درست هم میگوید . الان همه کسانی که هنوز میگویند مجاهد سابق اند را جمهوری اسلامی رویشان سرمایه گذاری میکند و از آنها درجهت نابودی مجاهدین استفاده میکند . شما بروید مرامنامه ارتش های دنیا را بخوانید اگر چیزی اسانتر و راحت ترازاین پیدا کردید با سند و مدرک افشاء کنید . بروید ببینید که ارتش آمریکا چگونه اداره میشود . حداقل فیلم های رفتار افسران بالا با سربازان را نگاه کنید . اگر کسی از ارتش آمریکا که درحال جنگ است فرارکند توسط ارتش محاکمه میشود . اگر مشکلی برای ارتش درهرزمینه ای ایجاد کند محاکمه وزندانی میشود .جالب این است که مرامنامه یک ارتش درحال جنگ با یک حکومت وحشی را اینجا به عنوان قانون اساسی یک مملکت فرض میکنید و دایم علیه اش می نویسید . میگوید کسی که مجاهد است و قسم خورده که مجاهد باشد این دستورات را باید رعایت کند . خب برای چه کسی که مجاهد نبوده رفته و گفته است که میخواهد مجاهد باشد ؟ میتوانست بگوید که میخواهد فقط رزمنده باشد . درهرحال انتشار این جزوه هیچ ضدیتی برعلیه مجاهدین درست نمی کند و کسانی که درگیر مبارزه مسلحانه هستند یا بوده اند و یا حداقل درمورد مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی جدی هستند بخوبی متوجه میشوند که چقدر سم پاشی های اضداد دروغ و بی پایه بوده است . بروید فیلم های سازمان پژاک را نگاه کنید . همین حرفها را میزنند به نوعی دیگر . فیلم های پ ک ک را نگاه کنید درمراسم صبحگاهی به اسم اوجلان ووفاداری به او قسم میخورند . همه ارتش های دنیا سلسله مراتب دارد و رهبری و فرماندهی یک مورد ارتشی را پیدا کنید که این دستورات را نداشته باشد و آنوقت مقایسه کنید . دارید یک ارتش را با یک دولت غربی مقایسه میکنید و این است که اینقدر تحلیل های نابجا میکنید. مثلا دستورات لنین برای یک کشوررا دارید با این نوشته مقایسه می کنید چرا دستورات تروتسکی برای ارتش بلشویک ها را با این مقایسه نمی کنید ؟ آیا اصلا میدانید که کشتار خانواده رومانف که بچه های کوچک هم داشتند بدستور تروتسکی انجام شد ؟ دریک کشورغربی زندگی آرامی داشتن و نشستن برعلیه ارتشی که درمیان خون و آتش زندگی میکند نظر دادن نتیجه اش همین است که دراین کامنت ها می بینید - پیمان

ناشناس گفت...

آقا پیمان
کو؟ کدام ارتش؟ چه ارتشی؟ کجاست؟
اینقدر ارتش ارتش می کنی که آدم راستی راستی باورش می شود!
بعد هم داداش چرا شما روابط تشکیلات را با ارتش آمریکا مقایسه می کنید؟
قرار ما از روز اول این بود که با ارتش آمریکا مقایسه کنید؟ قرار این بود جناب سر کوچه کمینه؟
ضمنا اگر بقول شما انتشار این متن هیچ ضدیتی بر علیه مجاهدین بر نمی انگیزد پس شما چرا اینطور به جوش و خروش افتاده اید؟
حالا دیگر اما اینکه قتل عام خانواده تزار روس چه ربطی به کتاب پرچم مسعود رجوی دارد معلوم نیست. بقئل معروف پیدا کنید پرتقال فروش را.
209

ناشناس گفت...

در جواب به کامنت اروند :

روح و جان را از جزوه گرفته ایی و جایش روح و جان خودساخته را در کالبدی ذهنی از جزوه دمیدهی و سپس این موجود وهمی در ژن ساخته را که خاستگاه ان ، تضاد خودت با سازمان است را شلاق کش کرده ای .
تمامی جوهر جزوه که ان را به طور مکرر ، در فصلهای مجزا و کلاسه شده ، شخص گذاری میکند ، جنگ است با رژیم . شما هیچ اسمی از این شاخس نمیآوری . معلوم است هر چیزی برایت مهم است جز جنگ با رژیم. در فقدان این شاخص ، یعنی جنگ با رژیم ، البته این جزوه میشود همان چیز هایی که تو میگویی . به همین دلیل این جزوه برای کسی که جنگ با رژیم را ترک کرده و در جسم و جانش و ذهن و روحش ، خبری از جنگ با خمینی نیست و در عوض سر تا سر منافع شخصی ، فردیت و بقا فردی است مثل زهر است .

ناشناس گفت...

yاروند گفت:
جناب ناشناس بی نام،
این کتاب «پرچم» با ادعای آقای رجوی و پیروانشان، بخشنامۀ و دستورالعمل نظامی به اعتقاد من، بر خلاف ادعای جنابعالی پس از اینکه رهبری مجاهدین، به قفل کامل ارتش آزادیبخش در خاک عراق پی بردند این دستورالعمل را جهت پیشگیری از عوارض تحلیلهای نادرست و وعده های عملیات سرنگونی رژیم هم برای مجاهدین و هم رزمندگان ارتش تدوین و صادر کرده بودند.
داستان از اینقرار بود که در روز های قبل از مرگ پیر کفتار جماران، مجاهدبن از بسیاری از کشور ها بسیج نیروئی داده و برای عملیات سرنگونی به عراق منتقل گردیدند و پس از نشست توجیهی برای کلیه رزمندگان توسط مسعود رجوی، ارتش آزادیبخش برای چند روز در حال آماده باش کامل و آماده سازی جهت عملیات پس از مرگ خمینی قرار داشت و کلیه نیروها بطور شبانه روزی مشغول مهیا کردن برای عملیات بودند در همین فاصله خمینی به درک واصل شد، آقای رجوی پس از آن طی نشستی گفتند که صاحبخانه اجازه برای عملیات را نداده اند.
خوب جنابعالی بفرمائید این جنگی که شما از آن سخن میگوئید قرار بوده از چه طریقی علیه رژیم بکار رود؟ همجنانکه می بینیم ارتش آزادیبخش پس از عملیات فروغ هیچ عملیات و جنگ نظامی جدی با رژیم نداشته است و عملیات هائی نظیر دادستانی رژیم هم ضرباتی بودند که صرفاً جنبه تبلیغی داشتند و رژیم با وجود در دست داشتن تمامی امکانات خیلی سریع جایگزین کرده و خواهد کرد و گویا قرار نبود دوباره از سازمان جنگ آزادیبخش به دوران جنگ چریکی عقب گرد شود، علاوه بر اینکه طبیعتاً هر عملیات چریکی با وجود گستردگی مزدوران امنیتی رژیم، نیروهای تشکیلات داخل را شدیداً زیر ضرب قرار میدهد.
عملیات مروارید هم با وجود آن همه که در موردش تبلیغ شد، علاوه بر اینکه تدافعی بود در واقع برای پیشگیری از بدست گرفتن مناطق کردنشین توسط سازمانهای کرد عراقی که بهمراه پاسداران رژیم سازمان داه شده بودند انجام شده بود.
بهمین دلیل اشتباهات مکرر در مکرر در تحلیلهای آقای رجوی هم از اوضاع رژیم و هم بخاطر قفل کامل و بی آیندگی نیرو ها ، که این موضوع را بسیاری خوب درک میکردند و صرفاً تعهد به مبارزه علیه رژیم و صداقتشان آنها را در آنجا نگهداشته بود.
بعد ها ریزیش نیرو از سالهای 68 و 69 شتاب بیشتری گرفت، خیلی ها در حالیکه هنوز مجاهدین و جنگ رهاییبخش را قبول داشتند ولی بدلیل درک بی آیندگی اوضاع ارتش آزادی در ارتش با آوردن هر بهانه و دلیلی عراق را ترک میکردند.
در چنین شرایطی است که اینچنین دستورالعملی صادر میگردد تا هر چه بیشتر حلقه های ارتباطی و عاطفی رزمندگان با یکدیگر و همسران با هم قطع شود تا مبادا بر اثر گفتگو و تحلیل اوضاع، شرایط واقعی را به یکدیگر منتقل نمایند.
همچنانکه بکارگیری افراطی انواع انگهای غیر سیاسی توسط آقای رجوی مطلقاً از خصیصه های بهره کشانه جناب ایشان است ، در جائیکه قادر به کارگیری اصول منطقی نیستند انگهائی نظیر طعمه را تئوریزه مینمایند. یعنی هرکسی مجاهدین و ارتش را ترک میکند پس طعمۀ رژیم است و این کلمه را گسترش و توسعه هم میدهد.
اما یک سئوال وجود دارد؛
رژیم جنایتکار سی و پنج سال است مرتب علیه غرب و آمریکا و سازمان سیا و هر آنچه مربوط به غرب است شعار میدهد طی همین مدت تمامی نیاز های نظامش را با حراج سرمایه های کشور از همان غربی ها تأمین نموده، سالیانه صدها توریست و بعضاً شاید بتوان گفت مأموران دستگاههای اطلاعاتی کشور های غربی در لباس توریست به ایران سفر میکنند ولی رژیم تاکنون یک نفر آدم با "صاحب" را بعنوان جاسوس دستگیر و زندان نکرده اما در عوض تا بخواهید بسیاری از ایرانیان را بعنوان جاسوس غرب دستگیر و زندانی و حتی اعدام کرده است.
از طرفی از سالهای اولیه پس از انقلاب و بعد ها پس از سال 60، و بموازات آن سیل مهاجرت و اقامت ایرانیان در کشور های مختلف، رژیم جنایتکار بسیاری از عناصر آموزش داده اش را برای جاسوسی و علیه ایرانیان در پوشش های مختلف به اینگونه کشور ها ارسال کرده و یقیناً همچنان ادامه میدهد ،همانطور که پس از جنبش سال 88 بسیاری از عناصر سرکوبگر رژیم لباس اصلاح طلبی پوشیدند و خیلی هایشان برای خود دکانی باز کرده و حتی در جهت حفظ جمهوری اسلامی فعال هستند، چگونه است دوربین سازمان آقای رجوی در دیدن عوامل رژیم در بین اینگونه افراد ضعیف است ولی هر کسی که با تشکیلات شما نخواهد ادامه فعالیت بدهد میشود طعمه رژیم و عامل رژیم. این خط مشترک بین دستگاه "رهبری ولایت جنایتکار مطلقه فقیه" و دستگاه " رهبر عقیدتی " از کجا ناشی میشود.
اروند

ناشناس گفت...

در جواب اروند :

آخر مگر مجبوری هی تلاش کنی خود را ضد رژیم نشان دهی ؟

درک سیاسیت انقدر پایین هست که فکر میکنی " جنگ " یعنی " نظامی کاری " .
آخه آدم به اینهمه کودنی چی بگه؟ برو بابا حوصلت را ندارم .
معلومه که تا حالا اصلا ضد رژیم نبودی .