دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ آبان ۱۷, شنبه

در برکشیدن شمشیر مینائی علیه همنشین بهار اسماعیل وفا یغمائی

سایت محترم آفتابکاران چند مقاله در رابطه با مصاحبه همنشین بهار با سعید شاهسوندی منتشر کرده که بروید و بخوانید. جالب است ولینکها را در پائین همین متن گذاشته ام
مدتی بود خبری نبود.اما سپاس خدارا که معلوم شد رفقا سر حالند و:
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود(حافظ) . 
من مصاحبه همنشین با سعید شاهسوندی را در وبگاه خود دریچه منتشر کرده ام و نوشتم چرا منتشر میکنم. حالادوباره میگذارمش بالای سایت تا خوانندگان راحت تر بخوانند. همنشین بهار خود میتواند اگر بخواهدپاسخگو باشد اما از آنجا که به من نیز چون این مصاحبه را منتشر کرده ام اشاراتی شده، این یاداشت و نظر خود را مینویسم......ادامه

'گفتگوی همنشین بهار با سعید شاهسوندی و منصوره بیات همسر سعید شاهسوندی




۲۳ نظر:

داود گفت...

به سایت آفتابه داران و مجاهدین خلق و رهبری آن دیگر هیچ امیدی نیست، آنها مدت زمان مدیدی است که فهمیده اند هیچ شانسی‌ برای رسیدن به قدرت در ایران ندارند و به همین دلیل به منتقدین و مخالفین خودشان در خارج از کشور چسبیده اند و عقده نرسیدن به قدرت را ٔبر سر آنان خالی‌ مینمایند و هر روز یک مطلب و مقاله و فیلمی میسازند و خودشان را سرگرم آنان کرده اند. دیگر حتی حمله و هجوم آنان به منتقدین و مخالفین هم برایم جذاب نیست و هیچ دردی از آنان را هم دوا نمی‌کند و فقط و فقط به منزوی شدن بیشتر مجاهدین در میان ایرانیان خارج از کشور می‌‌انجامد که البته از نظر رهبری مجاهدین هم زیاد بد نیست زیرا آنها دیگر به ایران نمی‌‌اندیشند و به کار و کاسبی خودشان مشغولند و هر از گاهی‌ هم از روی تفنن چند شعار تو خالی‌ سر میدهند که هواداران خودشان را سر گرم نمایند

ناشناس گفت...

جناب یغمایی . اینکه شما میگویی که شما کیستید که قضاوت میکنید و حق ندارید و اینها حرف بی ربطی میزنید . زیرا داستان شاهسوندی دقیقا با مجاهدین ربط دارد . او در عملیاتی که مجاهدین ترتیب داده اند دستگیر شده است و بعد هم دقیقا و به گفته خودش به این خاطر آزادشده است که علیه مجاهدین فعالیت کرده و قول داده است که فعالیت کند . بنابراین او به جمهوری اسلامی تعهد داد ه است که علیه مجاهدین افشاگری کند و اطلاعات بدهد . درایران هم با مصاحبه هایش با رسانه های جمهوری اسلامی بخوبی این امررا انجام داده است . بنابراین سازمان مجاهدین و هرسازمان سیاسی دیگری درچنین قضیه ای بدون شک موضعگیری میکنند . مثلا فکر کنید که اگر شاهسوندی دررابطه با یک گروه دیگر دستگیر شده بود و نادم شده بود و اطلاعات داده بود ان گروه دیگر کاری به او نداشت و اجازه میداد که همچنان برعلیه ش فعالیت کند ؟ شما بدلیل اینکه دیگر خودتان را یک فردسیاسی نمیدانید و وارد معادلات سیاسی و اپوزیسیون نمیشوید خیلی ساده با این موارد برخورد میکنید . همچنان همنشین بهار هم . شما فکر میکنید که بی بی سی هستید و اختیار دارید که با هرکس که دلتان بخواهد مصاحبه کنید . بدون اینکه خود را در موضع اپوزیسیون بدانید . ولی شما نمیتوانید بی بی سی بشوید زیرا که سابقه بیطرفی بی بی سی را هیچگاه نداشته اید . همه عمرتان دریک طرف قضیه گذشته است و حالا البته درطرف مقابل آن گذشته قرار گرفته اید . مسلم است که مجاهدین علیه شما و شاهسوندی و هرکسی که علم مخالفت باانها برداشته اند واکنش نشان میدهند و ساکت نمی مانند. شما می نویسید انها هم می نویسند و جواب میدهند ولی گویا شمادلتان نمیخواهد که آنها بنویسند و فقط میخواهید خودتان متکلم وحده باشید!! آخر پدرجان این شاهسوندی است که با او مصاحبه میکنید . کسی که رژیم را آنچنان با خودش خوب کرده بود که سه سال نشده به اروپا رفت . یعنی واقعا قضیه برای شما اینقدر بی اهمیت است ؟شاکر

احد احد گفت...

تو یکروز میمیری و اگر قبرت جایش معلوم باشد فقط شاید سگها بیایند سر قبرت .... واقعا با چنین زندگی که تو داری همین هم برایت زیاد است

نازنین گفت...

ه این بیندیشید و نیز تاکید میکنم بجای دشمن علم کردن و خائن ساختن برای مشغول کردن اذهان، به حل و فصل مساله لیبرتی ودو هزار و چند صد انسانی که در آن زندان هول در حال جان کندنند بپردازید و مطمئن باشید همنشین بهار و دیگران نمی توانند سایه ای بشوند که بحران لیبرتی و دیگر بحرانها را بپوشانند.

ناشناس گفت...

جناب یغمائی گرامی ! سایتهای اینها باور کنید هیچ استفاده بیرونی ندارد مردم ایران بعد از فاجعه ٣٠ خرداد و همکاری با رژیم دیکتاتوری صدام از این جریان ورشکسته و مرده دوری می کنند , من با بخشی از هموطنها چه تیپهای سیاسی و اجتماعی به دلایل شغلم تماس دارم شرافتان اینها موجودات گمنام و بدنامی هستند و عده ای از هموطنان که بصورت اکتیو در جریان مسائل سیاسی و اجتماعی ایرانند دید خیلی منفی نسبت به رجوی و باندش دارند! پاچه گیرها و خرمگسان که از فضولات رهبری شارژ می شوند باید به یک بهانه مشغول و توجیه کرد اگر لیبرتی یا یغمائی , روحانی , همنشین . قصیم , مصداقی , حنیف , جمالی شاهسوندی , گوران و ........ نباشند دیگر باید دکان بقالی رهبر را گل گرفت ! بساط خلیفه گری اشرف هم شیرجه رفتن تو حوض کوثر , طعمه , غسل , دیگ , بشقاب هم تمام شده تا علی زرکش دیگری کشف بشه شما ها باید جور گند کاریهای رهبر غا یب را بکشید کشتار اشرف و لیبرتی با همکاری روحانی , قصیم و مسعود دلیلی بوده !

حمید

ناشناس گفت...

قسمتی از نوشته غلامحسین بهادر یکی دیگر از افراد اجاره ای و زنجیر پاره کن بیت رهبری بخوانید و پدر سوختگی و کلاشی را چگونه به نمایش می گذارد !
(واقعیت این بوده و هست که اگر در شرایط قیام و یا در هر شرایطی که مجاهدین در مصاف رو در روی نظامی با رژیم قرارگیرند ؛ من مصمم تر و پر توان تر از هر زمانی در کنار آنها و در مقابل رژیم سفاک جمهوری اسلامی قرار خواهم گرفت. وحتی اگربر اثرسکته مغزی ؛ تمامی جوارح بدنم به جز یک سلول مغزوبند اول انگشت سبابه ام ازکار بیفتند ؛ باز هم فرمان شلیک به تمامیت رژیم را صادر خواهد کرد)
شاه غلام از این حرفها خیلی تو نشستهای رهبری می شنیدیم و عاقبت کسانی که این شکلی زمین و آسمان را به هم می بافتن و اگر یکی از سلولهای مغزش کار کند فلان و بهمان میکند را دیدیم ! سنگ بزرگ برداشتن نشانه نزدنه! فخر الدین حجازی مداح و نوچه و جارچی خمینی جلو تو باید با لنگ بیندازد آقای بهادر !
این کلاش همان فردی هست که از شرایط شکننده و بحرانی همسر آقای شا هسوندی در ان ایام سواستفاده می کنند و نوارها و مکالمات را به سرقت میبره و ان برادر ناشریف در آنزمان به همسر آقای شاهسوندی به عنوان یک همسر , مادر , زن می گوید سعید خیانت کرده تو دیگر زن او نیستی می توانید بری ازدواج کنید !
آقای بهادر سرقت و سواستفاده و رقص رهائی در این باند چاله میدانی مبارزه تعریف میشه اسناد و مدارک خانم مرضیه هم یک پاچه گیری مثل تو به سرقت برد ! رهبری که از خواب نیروهاش گزارش میخواهد یا با دیدن جفتگیری دو مگس یا سگ گزارش جیم می نوشتن و با به اصطلاح با لا آوردن نیروهاش در مورد مسائل شخصی فیلم و دست خط می گیرد, کاست کش رفتن از یک خانواده در فرهنگ لمپنی سازمانی فوت پوچ است !
حمید

M-T Akhlaghi گفت...

با درود،
آقای یغمائی عزیز،شما خظاب به بیت رهبری مسعودخان آورده اید که :

"شما چه مقامی دارید؟ که برای همه تعیین تکلیف میکنید که چه بکنند و چه نکنند و به قدرت نرسیده و بر کرسی ننشسته در غربت بر طبل تهدید و تهمت میکوبید."
در پاسخ باید بگویم،مگر شما مراسم بر سرو سینه زدن اسیران لیبرتی وشعارهای "جماران گونه" سینه زنان را ندید ونشنیدید که شعار می دادند:

""خون حسین می جوشد،مسعود می خروشد"
و

اشک زینب می جوشد،مریم می خروشد

و

زینب رینب ای سردار،مریم راه وپرچمدار.

این شعارها یعنی،امامت وفقاهت از آن مسعود وبانو است وخون مخالفان ومنتقدان در چنین"دستگاه خمینی گونه ای" نه تنهامباح،بلکه ثواب ریختن هم دارد.

همه حرف اینها اینست که اینان وارث امامت هستند و دیگر هیچ،یعنی پیام مکتبی(ایئولوژیکی) این جریان بطور خلاصه اینست :
خون حسین می جوشد،فقاهت می خروشد.

دمکراسی کشک است و بدرد غرب فاسد ولیبرال می خورد

دریچه زرد گفت...

سلام م.ت اخلاقی گرامی این بار درست عمل کردید و کامنت شما رسید

ناشناس گفت...

اول محض شوخی می خواستم به جناب غلامحسین قلی خان بهادر بگویم اخوی تو که اصلا از روز اول یک نورون هم در مغزش نبود حالا یک بند انگشت و ماشه را می خواهد چکار؟
اما جدای از شوخی اگر از گنده گویی های بغایت احمقانه و هفت من یک غاز جناب حسینقلی خان بهادر که از آنسوی کنج دنج ینگه دنیا هل من مبارز می طلبد که بگذریم اما یک حرفش درست است و آنهم اینکه مکالمات سعید شاهسوندی با همسرش منصوره که آنزمان هوادار سازمان بود با توافق خود منصوره ضبط شد و باز هم با توافق کامل خود منصوره به سازمان داده شد و اصلا بحث دزدیدن و بزور گرفتن نوار در کار نبوده است.
من نفس کار را نمی پسندم اما واقعیت همین است که قلی بهادر نوشته است.
ایکاش بخاطر ثبت در تاریخ هم که شده آدمها ذره ای شرافت و صداقت داشتند و اینقدر از چپ و راست دروغ و پرت و پلا بهم نمی بافتند.
امضا محفوظ

ناشناس گفت...

آقای یغمأیی با سلام به شما

۱. نوشته اید که از زبان همسرتان شما را از هضم رابعه اطلاعات گذشته معرفی‌ کرده اند. آیا غیر از این بود که شما آنان را متهم به قتل مشکوک کردید؟

۲. از سنت نفرت انگیز به کار گیری کسان افراد صحبت کردید و نتیجه گیری کردید که بنیانگذار این سنت خمینی بود و به زبانی‌ که اینان هم همان سنت را دنبال میکنند. سنت گذار این که در خانه‌های تیمی چه‌ها می‌گذرد و در سازمانهای سیاسی اینچینین هست و چنان کیست (از استفاده مواد گرفته تا اعمال جنسی‌)؟ آیا شماها همین کار را انجام نمی‌دهید؟ آیا فکر نمی‌کنید که این سنت نفرت انگیزی ‌ست؟

۳. بودند کسانی همچون زنده یاد نمازی و .... که در زیر شکنجه‌ها جان باختند و بودند کسانی‌ که تحمل شکنجه‌ها را نداشتند اما بعد از رهایی نه تنها با توضیح خود، حرفهأیی را که در زیر فشار زده بودند را پس گرفتند بلکه دست به افشای حاکمان وقت زدند.
ذکر خاطره‌ای را لازم میبینم. پدر زنده یاد نمازی همیشه آرزو داشت که پسرش به جای مصاحبه در تلویزیون در زیر شکنجه کشته شود، که همین هم شد.

۴. در مورد آقای شاهسوندی، ایشان مطالب نوشته شده کم ندارند. مطالب ایشان را که جمع بزنیم اگر چند کتاب نباشد، حداقل یک کتاب میشود. شما که با فرض کردن مشکلی‌ ندارید. فرض می‌کنیم که تمامی‌ حرفهای مجاهدین در مورد ایشان غیر واقعیست.
شما بفرمأیید که ایشان چه مطلب جدیدی در این مصاحبه مطرح کرده اند؟
اگر هدف این مصاحبه سفید سازی شاهسوندی نیست، پس چه هدفی‌ را دنبال می‌کند؟
اگر سفید سازی نیست پس به چه علت همنشین سعی بر اصلاح کردن گفته‌های شاهسوندی دارد (دقایق ۴۰ به بعد را دو باره گوش کنید)؟
آیا این مشروعیت دادن به شاهسوندی نیست؟

۵. یاد بگیریم همانطوری که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند، همان را خود به کار گیریم، بدون اما و اگر.


موفق و پیروز باشید

به همین سادگی‌

esmail گفت...

عزیز به همین سادگی
هر دوی ما میدانیم چه میگوئیم
قتل مشکوک یعنی مبهم یعنی شک برانگیز فرق دارد تا یک سازمان سیاسی که نوک قله تکامل است فرد را متهم به اطلاعاتی بودن بکند
بخث این است شاهسوندی حق دارد حرف بزند شما بخوانید سفید سازیولی اول به سیاه سازی توجه بفرمائید
در هر حال هر دو میدانیم چه میگوئیم عزیز توضیح لازم نیست و مطمئن باشید حقایق در روشنی قرار میگرد
با ارزوی موفقیت

ناشناس گفت...

سلام بر دوست عزیزی که با نام «به همین سادگی» نظر داده اید.

شما با اشاره دقایق ۴۰ به بعد ویدیوی مورد بحث نوشته اید:
«اگر هدف این مصاحبه سفید سازی شاهسوندی نیست...پس به چه علت همنشین سعی بر اصلاح کردن گفته‌های شاهسوندی دارد؟
آیا این مشروعیت دادن به شاهسوندی نیست؟»

من سه مرتبه دقایق ۴۰ به بعد را گوش کردم. متوجه منظور شما نشدم. منظورتان از این جمله که نوشته‌اید:
« همنشین سعی بر اصلاح کردن گفته‌های شاهسوندی دارد »
دقیقاً چیست؟ این را لطف کنید مشخص نمایید.
پرسان

حر . ی گفت...

همانطور که مسئول این سایت می گوید ، با استدلال حرف بزنید و منطق خود را قوی کنید . آنوقت متوجه می شوید که مثبت واقع می گردید . در تاریکی سنگ نمی اندازید و دشنام نمی دهید .

ح.س گفت...

سابقه و رابطه قلی با سازمان پیچیده تر از آن است که در این اظهار نظرها می بینم ، برای مثال به سایتش مراجعه کنید ، حتی یک بار نام و عکسی از سازمان نیست

ناشناس گفت...

با سلام به پرسان،
در یکی‌ از کامنتها شخصی‌ به نامه نوشتن ژان گراس اشاره کرده بود که مرا واداشت که ویدئو را یک بار دیگر گوش کنم که حاصل آن دوباره گوش دادن در شماره۳ و ۴ کامنت قبلی‌ من قابل رویت است.
در آن قسمت که در واقع سوال سوم است به شرح زیر میباشد. پرسیده میشود
که در بهمن ۶۷ ایشان نامه‌ای به ژان گراس نوشته اند و چرا وقتی که به اروپا آمدند دوباره به ژان گراس نامه ننوشتند و میگوید که در اروپا که دیگر اجباری نداشته اند.
آقای شاهسوندی در وحله اول سعی‌ بر آن دارند که مطلب را با زیر فشار بودند حل و فصل کنند. همنشین پا فشاری می‌کند و ایشان می‌پذیرند که به خاطر نامه ایشان را شکنجه نکردند.
بعد از پذیرفتن اینکه خود ایشان مبتکر نامه نوشتن بوده اند داستان چرأیی نامه نوشتن عوض میشود.
ایشان چرأیی را حول اینکه در رادیو مجاهد و نشریه مجاهد به ایشان دشنام داده اند بیان می‌کند
(نقل به مضمون).
اما همنشین یا به عمد و یا سهوا دوباره مسئله اجبار را پیش می‌کشد.

آقای پرسان داستان عکسالعمل شاهسوندی در رابطه با رادیو و نشریه مجاهد (نامه نوشتن) و تغییر دادن مسیر آن به اجبار از طرف همنشین را شما چه می‌نامید اگر عمدی در کار باشد؟

حال شما یا ایشان میتوانید با توضیح مختصری این مساله را روشن‌تر کنید.


موفق و پیروز باشید

به همین سادگی‌

حمید بندر آبادی گفت...

از نظر نگارنده اگر هیچ دلیلی دیگر بر مزدوری نامبرده جز همین رویکرد وجود نداشته باشد این خود به تنهائی گویای جبهه حقیقی و اردوئی که وی بدان تعلق دارد -یعنی همان جبهه وزارت و ولایت- می باشد. رقت انگیز اینکه شاعر نادم که دریچه زردش سالهاست رنگ و بوی فضولات وزارت بدنام را به خود گرفته -و متناوباً تأییدیه وزارتی عملکردهای او توسط اخوی نامحترم عضو انجمن ''نجات'' رژیم به او ابلاغ میشود- از هول حلیم در دیگ وزارت افتاده و به کف زدن برای این عمل خائنانه پرداخته و شستشو دهنده چهره خائنین را ''مدعی العموم راستکار و درست کردار و شجاع''- بخوانید مزدور الوزاره بدکار و زشت کردار و وقیح که همه مرزهای رذالت و وقاحت را در نوردیده- معرفی می کند در اینجا تنها باید به این ضرب المثل اشاره کرد که ''به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دُمم'' آری این به مُلّا پیوسته نادم باید ''راستکار و درست کردار'' بودن همنشین دژخیم را گواهی کند.
وی آنگاه در دریچه زردش می نویسد: ''هم حق همنشین است و هم حق سعید شاهسوندی و هم حق ماست که این بار از تریبونی که برای ما شناخته شده است… حرفهای سعید شاهسوندی را بشنویم''. تنها مطلبی که باقی میماند اینکه شاعر رذل به چه علت صریحاً نگفته است: این حق وزارت اطلاعات است که از تریبونی که همنشین گرداننده آنست حرفهای مزدورانش را بیان کند. بنظر میرسد دهها رسانه و تریبون فارسی انگلیسی، عربی و… آخوندها برای پخش لجن پراکنی های وزارتی کافی نیست و چاره درد بی درمان آخوندها نمی باشد از اینرو بایستی در پوش مخالف رژیم و ''منتقد'' مجاهدین تریبونی برای وزارت بدنام ساخت تا از این طریق به سفیدسازی مهره های پیشانی سیاه و سوخته و از دور خارج شده خود بپردازد و این مأموریتی است که بعهده ''همنشین'' دژخیم و سایر همدستانش و همسنگران وزارت بدنام گذاشته شده است. شاعر نادم ادامه میدهد: ''عدالت و دادخواهی حقیقی از جائی آغاز میشود که به کسانیکه بر کرسی یهودا و قابیل نشسته اند یا نشانده شده اند بی پیشداوری بی دروغ و وَهنی اجازه بدهیم صحبت کنند''.
باید پرسید ''همنشین دژخیم'' از طرف چه کسی -جز وزارت اطلاعات به یهودای این زمان اجازه صحبت داده است آخر این به اصطلاح ''مدعی العموم'' شما خود نیز از سنخ و جنس همان یهودای خائن می باشد و به همین جهت تمام خائنین طول تاریخ را از خیانت تبرئه می کند.
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4384

ناشناس گفت...

با سلام با آقا یا خانم به همین سادگی

سایت ایران اینترلینگ که عقبه آن مشخص است، در مورد «گفتگو با سعید شاهسوندی» از جمله چنین نوشته‌است:
همنشین بهار (...) همچنان دلبسته به فرقه خائن رجوی است و گرچه سعی می‌کند بین خود و این فرقه وجود فاصله را نشان بدهد ولیکن رفتار _ اقدامات و ادبیات بکار گرفته شده بخوبی نشان می‌دهد که نامبرده با ماموریت خاص به این جلد فرورفته است.

همنشین فرقه رجوی، درویدیوی [گفتگو با سعید شاهسوندی] سئوال‌هایی را درمقابل وی قرار می‌دهد که درهمان راستای محاکمات فرقه رجوی درکمپ اشرف از منتقدین و متقاضیان جدایی طراحی شده و اجرا شده اند (...)
این بازجو، به شرکت سعید شاهسوندی درمراسم بزرگداشت شمس حائری و سخنان ایشان هم اعتراض کرده و با همان ادبیات فرقه رجوی انجمن های حقوق بشری (انجمن نجات ) و دیگر رسانه های منتقد فرقه رجوی را زیر سئوال می‌برد.

اعضای سابق و جداشده فرقه رجوی باید هشیار باشند هدف همنشین رجوی از بازجویی و محاکمه و تفتیش عقاید شاهسوندی و همسرش بدون شک خیلی بالاتر از این است که حاصل این بازجویی قرون وسطایی گرفتن این اعتراف باشد که شاهسوندی بگوید که : صد در صد با رژیم مرز دارم !

نکته مهم اینکه همنشین فرقه رجوی دراین گفتگو نه تنها هیچ اشاره ای به ۳۳ سال خیانت و جنایت و مزدوری رجوی و ... در این ماجرا ها نمی‌کند و از کنار آن به آسانی می‌گذرد بلکه مانع هرگونه اظهار نظر شاهسوندی و همسرش هم می‌گردد _ پیشنهاد من به این حقوق بگیر مخفی فرقه رجوی این است که از سرانجام ایرج مصداقی عبرت بگیرد ...

در مورد سئوال شما (در مورد دقایق ۴۰ به بعد ویدیوی مورد اشاره)

در این بخش نوشتن نامه برای ژان گراس مسئول خاورمیانه روزنامه لوموند زیر سئوال رفته و همنشین با تاکید روی این نکته که «در نامه شما عملاً دشمنان استقلال و آزادی میهن ما تطهیر می‌شوند...»، از شاهسوندی می‌پرسد:
اگر شما تحت فشار دست به اعمالی ناخواسته زدید، چرا وقتی به خارج از کشور رسیدید همین مطلب را توضیح ندادید؟ چرا نگفتید آقای ژان گراس آن‌چه پیشتر برای شما نوشتم به دلیل شرایط زندان بود ؟...
وی تا پایان همین پرسش را به اشکال مختلف طرح می‌کند و طرف گفتگو در نهایت عذرخواهی میکند که دچار اشتباه شده است.
حالا یکبار دیگر حکم و فتوای اینترلینگ را در آغاز همین نظر (در مورد مصاحبه مزبور) بخوانید.

محمد

احمد رضا.ص گفت...

من مقاله این کره خر حمید بندر آبادی را خو ندم فقط میخام به این کره خر بگم هیچ خائنی به اندازه رهبر کره خرائی مث تو باعث نشده که افراد الکی الکی بدست اخوندا کشته شن

ناشناس گفت...

دوست عزیز محمد،
من هم همان حرف شما را میزنم. من هم با شما هم عقیده هستم که همنشین همان چیزهایی را که شما نوشته اید گفته است. اما سوال اینجا بود که شاهسوندی نمیگوید که در زیر فشار نامه را نوشته بلکه آزادانه نوشته است در حالی‌ که همنشین میگوید که شما چرا وقتی‌ به خارج آمدید به ژان گراس نگفتید که در زیر فشار (شرایط زندان) نامه را نوشتید.
آقای محمد، فشار زندان باعث و بانی‌ نامه نوشتن نبوده است که آقای همنشین به آقای شاهسوندی میگوید که چرا نگفتید آقای ژان گراس آنچه پیشتر برای شما نوشتم به دلیل شرایط زندان بود.
اگر توجه کنید خواست آقای همنشین از آقای شاهسوندی این است که چرا به آقای ژان گراس نگفته که آن نامه به دلیل شرایط زندان بوده است در صورتی که آقای شاهسوندی همچین ادعایی را ندارد و به زبان خود می‌گوید که نوشتن نامه به خاطر شکنجه نبوده است.
امیدوارم که توانسته باشم که منظور و برداشت خود را واضح‌تر نوشته باشم . البته خود آقای همنشین هم میتوانند در این مورد روشنگری کنند.


موفق و پیروز باشید



به همین سادگی‌

انتقالی از قسمت یاداشتکها گفت...

درود بر شما جناب یغمایی . سالهاست کە رهبر غایب برای همە مرز تعیین کردە و خودش آن طرف مرزها پیغام و پسغام می فرستد

لقمان

انتقالی از قسمت یاداشتکها گفت...

ناشناس ناشناس گفت...

با سلام به شما آقای یغمایی و آقای جعفری

این جریان هنگامی که رهبری ان برای مصالح نظام؟؟؟؟ به شورای نگهبان و ...
نامه نوشت به چه کسی پاسخگو بود ،دستگاه ایدولوژیک این جریان بر اساس اصل هر کس با من نیست بر من است پایه گذاری شده اما خوشبختانه یا متاسفانه دوران این چنین جریاناتی بپایان رسیده و این حرکت ها و حرفها تنها نشانه پایان است .
جلال

انتقالی از قسمت یاداشتکها گفت...

Reza Molaynejad گفت...

این که دخالت غلامحسین بهادردرضبط صدای سعید شاهسوندی تا چه اندازه حقیقت دارد مسئله من نیست ولی تا آنجا که من بدقت بیاد دارم صداشاهسوندی که در کاست های آن دوران ضبط شده بود توسط حسین مهدوی از مسئولان پایگاه اور که من هم در آنجا زندگی می کردم بدست من رسید و ادعا این بود که صدا وسیله نفوذی های سازمان در وزارت اطلاعات ضبط شده وبما رسیده است ومن هم مانند دیگران با اعتماد به تشکیلات در آن روزاین فریب و دروغ را باورکردیم .حال پس از سالها فاش می شود که چه کسانی با همکاری همسر شاهسوندی در ضبط صدا نقش داشته اند.

2-اقای جعفری بعنوان خبر نگار تعین کننده حق و باطل نسیت بلکه طرح کننده رخدادی است که می تواند با پاسخ سئوال شونده مرا به حفیفتی نزدیک تر ویا دور تر کند .و بنظر من ایشان کار موفقی انجام داده اند .امید وارم با ذکاوتی که در ایشان سراغ دارم در آینده هم گوشه هائی از از رویداد های تاریخ سه دهه ما را بکاوند.

حمید بندر آبادی گفت...

احمد رضا با زبان خودت با تو حرف میزنم کره خر کسی است که الاغی مثل تر تربیت کرد من فقط این مقاله را برای آگاهی گذاشتم نه این که من نوشته باشم تو اینقدر بیشعوری که بدون توجه شروع میکنی به فحش دادن واقعا معلوم نیست کجا تربیت شده ای که اینقدر الاغ و بیشعور هستی