آشنایی
با سر فصلها و نقاط عطف تاریخ جهان را با بحث پیرامون رمانتیسم (دوره
رمانتیک) ادامه میدهم. عصری از تاریخ فرهنگ در غرب اروپا که در هنرهای
تجسمی، ادبیات و موسیقی آثار خود را نشان داد. اهمیت رمانتیسم در این است
که در چند قرن اخیر بزرگترین جنبشی بوده که زندگی و اندیشه دنیای غرب را
دگرگون کردهاست.
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
سلام: روزی آقای همنشین بهار در مقالهاش با عنوان "نشریه مجاهد، بخش مهّمی از اسناد تاریخ سیاسی ایران است مینویسد: « اگر باور داریم که نشریه مجاهد، بخش مهّمیاز اسناد تاریخ سیاسی ایران است، انتظار میرود از اولّین نشریه "پیام خلق" (که پیش درآمد نشریه مجاهد بود)، تا آخرین نشریه مجاهد، همه بدون استثناء روی شبکه اینترنت قرار گیرد و این در درجهاوّل، خدمت بزرگی به خود مجاهدین است. با این کار تاریخ انقلاب ایران قدم به قدم به تصویر کشیده شده و زیر و بَم دسیسه های دشمنان آزادی روشن تر میشود.."
مسئله بسیار ساده است . من و شما و دیگران می توانیم بنشنیم هی حرف بزنیم و اما گروهی که چنگ در چنگ دستگاه انداخته نمی تواند به مانند من وشما رفتار کند . آقا جان ، چرا ما هر چیز را در جای خود نمی بینیم. کاملأ روشن است که چرا نمی توان پیشهاد ایشان را پذیرفت و عملی کرد.
حال برسیم به این نکته در مقاله ایشان که آسمان و ریسمان را به هم بافته و باز هم حکیم باشی را دراز کرده است. ایشان می گوید که
"اگر قبله و هدف نهایی این صفات مشخص نباشد فاجعه است. یعنی آن انسان پاک و دلسوزو فداکار، فقط گوش بفرمان باشد و بفرموده هر ناراستی و جفایی را توجیه کند.
در اینصورت از دل یک چنین موجود لطیف و مهربانی، میتواند شمر و هند جگرخوار سر برآورَد و سر برآوردهاست." و الی آخر.
و یا آقای مصداقی می گوید که شنیده ام که مجاهدین در اشرف تحت فشار بوده و برای نمونه به راحتی نمی توانستند تردد کنند. و یا خانمی که دو عکس آنچنانی خود را در نوشته خود گذاشته و می گوید که به کوری چشم رجوی بفرمایید نگاه کنید ، چنین خانمی می گوید که در جمعی گفتم که من مایلم لباسهای رنگارنگ بپوشم و در جواب گفتند که نمی شود .
در جواب هر سه شما باید گفت که آنجا ارتش بوده و دیسیپلین و گوش به فرمانی اساس ارتش بوده است و شما آن جا را با جای دیگر اشتباه گرفته اید!
اروند گفت:
جناب ایوب منهم با شما موافق هستم که آنجا ارتش بوده و در هر حال پرسنل ارتش با تمام مختصاتش بایستی تابع نظم و انضباط و دستورات نظامی باشد، ولی جناب چند موضوع را فراموش کرده اید:
اولاً ؛ ارتشهای کلاسیک دنیا برای طول سالیان دراز و بطور 24 ساعته کلیه پرسنل شان را تحت اختیار و دستورات فرماندهی نظامی خود قرار نمیدهند مگر در ساعات اداری تعیین شده، و یا در شرایط اضطراری نظامی که غالباً کوتاه مدت و تابع قواعد خاص و با تقدم به آرامش فیزیکی و روحی – روانی پرسنل اجراء می گردد. که در اصل سلامت تشکیلات نظامی که به سلامت پرسنل وابسته است در نظر گرفته میشود.
دو؛ ارتشهای کلاسیک دنیا خارج از مقررات از قبل تعیین شده و خارج از ساعات اداری در امور زندگی شخصی و خانوادگی پرسنل شان دخالت نمیکنند، علاوه بر اینکه در کنار کار و کوشش سالیانه، پاداش ها و مزایای بسیاری جهت آرامش پرسنل خود در مقرراتشان وجود دارد.
بعضی از ارتشهای کشور ها مقوله ای بنام پرسنل وظیفه (سرباز وظیفه) دارند که بطور 24 ساعته برای مدت معینی بایستی انجام وظیفه نمایند، که در این مورد نیز مقررات زیادی جهت سلامت جسمی و روحی ـ روانی ایندسته از پرسنل شان را به اجراء میگذارند چرا که پایندگی و استمرار سالم هر دستگاهی وابسته به سلامت فرد فرد آن دستگاه است.
سه، دستگاهی که تصویر یک ارتش رهاییبخش ارائه می نماید، در تئوری نیرو های این ارتش به اضافه اینکه داوطبانه، آگانه، بدون هیچ چشمداشتی و با یک آرمان انقلابی ـ والا و برای نثار جان جهت اهداف انقلابی در چنین ظرفی قرار میگیرند اصولاً و بایستی هزاران بار دمکراتیک تر و متفاوت تر از ارتشهای کلاسیک دولتی عمل نماید. منجمله اینکه چنین ارتشی و چنین پرسنلی با آنچنان کیفیت متفاوتی از ارتشهای دولتی بیش از دو دهه در حصار قطع ارتباط اجتماعی قرار میگیرد و خطر آسیب های روانی قبل از هر چیز دیگری آنرا مورد تهدید خواهد داد.
در اینچنین شرایطی، به ازای جایگزینی برنامه هایی که توانایی روحی ـ روانی پرسنل این ارتش را بالا ببرد و به ادامه سلامت آن یاری دهد، نشست هایی همچون دیگ و طعمه و امثال آن خود به خود آتش بیار تخریب چنین ارتشی است.
من به جرئت میگویم؛ اگر چنانچه هر فردی در چنین ارتشی تا به امروز در چنین دستگاهی ادامۀ حیات داده نه به اعتبار این دستگاه و نه به دلیل حقانیت رهبری و خطوط صحیح آن و .... بلکه به اعتقاد من صرفاً به دلیل ماهیت و وجود یک انسان انقلابی آگاه که خود را در مقابل یک سیستم ضد انقلابی و ارتجاعی همجون آدمخوران رژیم خمینی دیده و میبیند.
چهار؛ ارتش کلاسیک نیاز ها و ضروریات خود را میطلبد و با تشکل چریکی و میلیشیایی و خانه های امن تیمی و جنگ چریک شهری تفاوت بسیار فاحشی داشته و بکار گیری بخشاً تئوری ها و روش های تشکیلاتی جنگ چریک شهری در ارتش رهاییبخش فاجعه آفرین بوده و خواهد بود.
جناب باز هم آزاد هستید که مرتباً بگویید؛ " آنجا ارتش بوده و دیسیپلین و گوش به فرمانی اساس ارتش بوده است "
اروند
ارسال یک نظر