دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ آذر ۲۷, پنجشنبه

شکایت از برادر مسعود به امام حسین (ع) – ۱ و 2 محمدرضا روحانی

شكايت از برادر مسعود به امام حسين(ع) ٢  
اين اعمال، عهدشكنى و زير پا گذاردن همه قراردادها و تعهداتى است كه برادر مسعود شخصاً مسئول و ضامن اجراى آن است. اين بدعت ها پيشنماز و پس  ادامه‌ی مطلب...

 شکایت از برادر مسعود به امام حسین (ع) – ۱ 
با توجه به این مقدمات مفصل تصمیم گرفتم طبق سنت روستائیان زابل در نیم قرن پیش، با اطاعت از آقای برومند رهبر جبهه ملی، با روشنفکر شدن به سبک آقایان بهنود و  ادامه‌ی مطلب...

۷۶ نظر:

بازدید کننده سایت گفت...

بعد از ابلاغیه چراغ خاموش و سواستفاده های رجوی از امام حسین‌‌ ‌- پیشنهاد میکنم مطلبی را که راجع به اگر امام حسین زنده بود که قبلا نوشته بودید را مجددا بالای صفحه بگذارید.
باتشکر
بازدید کننده سایت

ماشالله گفت...

درود بر شما جناب روحانی متاسفانه شکایت فایده ندارد چون تمام خرابکاریها انجام شده است

ناشناس گفت...

واقعا سرتاپی این نوشته چی داشت . بعضی ها هم وقتی پیر میشوند تازه اول چل چلیشان میشود . آخر اینهم شد مطلب . یک عده امت همیشه درصحنه هم دارند که هی زیر این خزعبلات به به و چه چه کنند و استاد استاد استاد کنند . ریدید تو ادبیات و قانون و هنرو هرچه این مملکت خاک تو سر داشت . واقعا خاک تو سر اینترنت که شده است مستراح همه عالم و آدم / حداقل زمان های قدیم روزنامه ها یک معیارهایی هم برای نوشتن داشتند که دیگر آنهم نیست و هرکسی بیکار است و چند جام شراب نوش جان کرده است می نشیند به نوشتن زت وپرت ---- رضای عصبانی

ناشناس گفت...

آقای روحانی سلام اینا امام حسینم سر کار گذاشتن خود امام هم نمیدونه به کی شکایت کنه
یکی از دوستان سابق شما
یادتان عزیز است

ناشناس گفت...

درود بر رجوی پرچمدار مبارزه در برابر ملایان تاریخ ایران وقتی حساب ملاها را رسید نام رجوی را بر دروازه خودش مینویسد
ایرانی

ثریا ریگی گفت...

دست شما درد نکند بسیار نوشته عالی و روشنگری هست بخصوص بخش دوم این مقاله برای من بسیار جالب بود موفق باشید

ب.ترکمان گفت...

نمیدانم چه وقت در مملکت ما ناسوتیگری باب میشود خدا کند بشود ولی خیلی مشکل هست به دلیل اینکه هنوز مردم دنبال لاهوت هستند و نجات از گرز نکیر ومنکر این اخوندها هم خیلی خوب استفاده میکنند

ناشناس گفت...

كتايون
اقاى روحانى با سلام
برادر مسعود، خواهر مريم وشورا را دور انداخت ، خواهر وشوراى ها بارها در باره انتقال زندانيان اردوكاه ليبرتى حرافى كردند قرارداد نوشتند خواهر سخنرانى كرد كه طياره اجاره ميكنم تا همه بيرون بيايند حالا رجوى ميفرمايد بايد اينجا اماده رزم باشيد بعد ٢٣٣ نفر در ميروند و برادر انكشت به دهن ميماند . شورائى ها و خواهر هم از حرفهاى او دفاع نميكنند شما هم از مسؤليت رجوى حرف نميزنيد ؟ دليل انرا اكر كسى ميداند بنويسد

ناشناس گفت...


رضای عصبانی برای کنترل اعصاب اول ماتحت فراخ و کداخته ات را در تشتی از آب یخ بگذار تا کمی عقلت به تعادل در بیاید و بتوانی مطلب را بفهمی. بعد هم کمی فکر ببین مستراح تر از افکار رهبری که همی سال سرنگونی تعیین می کند و هی بور می شود ولی از نمی رود و نیز مستراح تر از افکار خودت که در همین کامنت به سرپای خودت گند زدی هست؟
وبگرد

دریچه زرد گفت...

وبگرد گرامی کامنت شما در جواب رضای عصبانی قابل نشر نیست با پوزش

م.ح فرانسه گفت...

امیدوارم میخ اهنین در سنگ برود و ایشان تغییر عقیده بدهند چون واقعا حوصله همه را سر برده اند با این امام حسین بازی مسخره و بر باد رفتن جان افراد

ناشناس گفت...

انسان متمدن
اقا رضاى عصبانى ميخواهى به اقاى روحانى اعتراض كنى حق دارى . ولى بهت ياد ندادن حرف تو مؤدبانه بزنى اكر حق داشته باشى حتماً اثر بيشترى خواهد داشت فكر ميكنم تقريباً همه با اين ادبيات مجاهدين يعنى فحاشى وتوهين اشنائى دارند و در تمام كامنت هاى انان فحش به اندازه كافى داده شده راهى غير از اين براى كامنت نوشتن خود انتخاب كنيد،شايسته تر وبا اثر تر است

ناشناس گفت...

ساسان
مريم رجوى رئيس جمهور مادام العمر بارهبر عقيدتى اختلاف جدى دارد. او زحمت ميكشد تا براى زندانيان ليبرتى در ان محل اردوى زير نظارت سازمان هاى بناهندكان درست كند وانها همانجا بمانند مسعود طرفدار ان است كه زندان تحت نظارت سازمان ملل بشود ميدان جنك با رسيدن ٦٠٠ نفر به البانى هر دو برنامه شكست خورد وانها را بيشتر به جان هم انداخت . خدا وند كمك كند برادران در بندمان نجات يابند

همایون بنی آدم گفت...

جناب روحانی،

زیاد بخود نگیریید. آن 213 نفر که بخشی از تعداد بسیار بیشتری از مجاهدین رها شده از زندان لیبرتی هستند، بسیار هم اهل جنگند و بسیاری شان هم اکنون در صفوف مجاهدین در خارج از کشور سازمان دهی شده اند.

امور حقوقی و ترانزیتی اینان بسیار پیش از نطق عاشورای مسعود در جریان بود. اینان از لیبرتی خروج کردند و نه از جنگ و مبارزه.

میدانم که خیلی لاشخور و روباه و کفتار مهربان تر از دایه منتظرند تا سقف لیبرتی بر سر صاحبش خراب شود تا به دنیا نشان دهند که مسعود رهبری کذاب و کاذب است. اما متاسفانه اینان هنوز زنده اند از بیست ساله تا هفتاد ساله شان پروانه وار بدور شمع خویش میچرخند.

شما زیاد ناراحت بچه شاگردان سعید امامی نباشید. دور و ور خودتان را بپایید که استادان "سعید جان" شما را هم دوا خور نکنند.

م-ت اخلاقی گفت...

با درود،

در حاشیه مقاله آقای روحانی،

با توّجه به آدرس پاورقی آقای روحانی درمقاله شان،یعنی آدرس زیر:
http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-494.html
این آقای یعقوبی در نوشته اش جمله زیر را دارد که می گوید:
""«می‌خواهم بگویم نقطه آغازین هر حرکت و موضع ما به تبع از سازمان و مقاومت ناشی از «درک ضرورت» است. ضرورت تمامی بحث‌ها و جوابها تنها در مشخص شدن و شفاف گردیدن مرزبندیها است. بعد از آن هر چه است بحث‌های روشنفکری و مطرح کردن کسانی است که خارج از حیطه مقاومت و هوادرانش کسی آنها را به اسم نمی‌شناسد. پس باید از ادامه اینگونه بحث‌ها اجتناب ورزیم. ما هزاران کار در پیش رو داریم. دنیایی برای فتح پیش روی ماست.»""
آقا جان، شما چرا حرف درست حسابی سرتان نمی شود! ایشان بنا بر" درک ضرورت"،آن مدّتی که در ایران بوده، به عنوان "نفوذی سازمان " با آقا سعید امامی اسارت بازی در می آورده .
در یخش دیگری ایرج مصداقی جهت مچگیری یعقوبی آورده است که :
"دو فرزند او در تهران به فاصله‌ی ۱۵ ماه در مرداد ۷۵ و آبان ۷۶ به دنیا آمده‌اند. «استاد» سایت آفتابکاران و «توطئه‌شناس» مجاهدین چگونه می‌توانست در اسارت سعید امامی و معاونش رضا بوده باشد و همزمان صاحب دو فرزند هم شده باشد؟ جانی‌دالر‌های مجاهدین به این‌جا که می‌رسند نبوغشان نم‌ می‌کشد.""
در جواب برای رد سخنان آقای مصداقی باید استدلال "ایدئوژیکی- تاریخی" زیر را آورد کرد که :
ای کافر ملحد بی دین ،موسی ابن جعفر امام هفتم شیعیان بیشتر عمرش در زندان بود و 18 پسر و23 ودختر داشت،آنوقت شما به این 2 عدد ناقابل گیر داده اید ؟
می گوئید این خالی بندی است ؟
خوب ،سری به نوشته های آقای وفا یغمائی در رابطه با زندگی امام رضا بزنید،اتّفاقا تاریخ نگار تعداد فرزندان موسی ابن جعفر هم فردی به اسم " یعقوبی" است .
نظریه اول وصيّت موسى بن جعفرو منع ازدواج
به دخترانش وصيت كرده تا ازدواج نكنند ! ابن واضح يعقوبى طرفدار اين نظريه است . سخن او در اين باب چنين است :
موسى بن جعفر را هيجده پسر و 23 دختربود ، پسران عبارت بودند از :
على‌رضا ، ابراهيم ، عباس ، قاسم ، اسماعيل ، جعفر ، هارون ، حسن ، احمد ، محمد ، عبيدالله ، حمزه ، زيد ، عبدالله ، اسحاق ، حسين ، فضل و سليمان

اسامی موجود دختران موسی ابن جعفر عبارتند از:
فاطمه کبرا. فاطمه صغرا. رقیه. حلیمه. ام‌ابیها. رقیه صغرا. ام‌جعفر. لبابه. زینب. خدیجه علیّه. آمنه.-حسنه. بریهه. عایشه. ام‌سلمه . میمونه . ام‌کلثوم

این هم آأرس نوشته آقای یغمائی :
http://esmailvafa4.blogspot.fr/2014/11/blog-post_18.html

ناشناس گفت...

جناب روحانى
درد شما از چه مى باشد؟ اينكه مسعود فرمان انحلال سازمان را اعلام نمى كند؟ اينكه به نيروى تحت امر رزم با رژيم تاكيد بر مقاومت در سخت ترين شرايط مى كند؟ اينكه به آنها يى كه خسته از اين رزم هستند پيام خروج مى دهد؟ اينكه به مجاهدين كه خروج آنها ميسر شده و آنها كه فعلا در ليبرتى در محاصره دشمن هستند درس مقاومت تا اخرين نفس مانند ياران امام حسين مى دهد؟
درد شما و أمثال شما بخصوص متوهمين خود شيفته مشخص است. از هم پا شيدگى اين مقاومت يعنى اثبات شما و أمثال شما. قبل از شما هم بسيار سازمانهاى گردن كلفت تر از اين توهمات بيرون آمدند. به آنها يى هم كه چشم دوخته كه با خروج مجاهدين "٢/٣" آنها جدا و جذب آنها مى شوند بأيد گفت به همين خيال باشيد. مجاهدين در پروسه خروج از عراق هستند ولى به صفت مجاهد در هر مكانى چه در عراق و چه در هر مكان ديگر در جنگ با دژخيم و ايادى آن. بيا بيا مسعود هم در هر مكانى براى مجاهد فرمان رزم و مقاومت است. در هر مكانى مقامت و پا يدارى.
شما به امام حسين خود متوسل شويد و با نيرو هاى عاشورايى خود در صحنه رزم كه اكثرا عصبانى هم هستند غوغا غير عاشورايى كنيد كه باب تبع آنها نيز مى باشد و اين مجاهدين كج فهم يكدنده در رزم را هم به امام حسين خود و سالار قافله خود مسعود بسپاريد كه اينروزها هر كس امام حسين خود را دارد منجمله دژخيمان رژيم كه با امام خود نسلى را به مسلخ بردند. نسلى كه دنباله رو امام حسين ديگر و در ركاب سالار و سرداران او بر حيات بوسه زدند و پرواز از براى حرمت انسان نمود ند.
اين شورا و اين مجاهدين و ياران آنها براى اين شكايتها تره هم خورد نمى كنند.
كانال هوا شناسى

مش باقر گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
مش باقر گفت...

پدر جون این خروج از لیبرتی به رهبرمون تحمیل شده چرا نمی فهمین ایشون اهل جنگ بودن صد تا اعلامیه دادن که هر کی میگه لیبرتی و اشرف تخلیه شه مزدوره الانم ایشون نمیخاد بیاد به زور دارن میفرسنشون با نامردی دارن میفرسنشون بیرون حالا شما میگین اهل جنگن خدا رو شکر بیان بجنگن جنگ که قخطی نیس همه جا میشه جنگید حتی رهبرمون مگه چارده ساله تو مخفیگاه نمیجنگه مگه خواهر ارجمندمون شب و روز در اروپا نمیجنگه؟ شماها چرا نمی فهمین ایشون فرمودن هزار تا اشرف درس میکنیم ایشالاه ده هزارتام لیبرتی درس میکنن تا چشم همه کور بشه
درود بر رجوی
مرگ بر خامنه ای
درود بر خواهر رزمنده ما
درود بر هر چی مرده

نازنین گفت...

مهم نجات جان آن بچه هاست بقیه اصلا مهم نیست امیدوارم همه نجات پیدا کنند بعد خودشان تصمیم میگیرند

مسعود حاجی محمدی زاده گفت...

من بعنوان یک ایرانی امیدوارم خروج مجاهدین از لیبرتی یک شروعی بشود برای باز بینی درست رهبران مجاهدین در خطوط سیاسی و استراتژیک سازمان مجاهدین و مجاهدین بتوانند در راهی درست همگام با نیروهای ملی و مردمی ایران در داخل و خارج کشور مبارزه کنند

منصور لرستانی گفت...

چه در اشرف چه در لیبرتی چه در هر جای دیگر درود بر رجوی کسی که راه برخورد واقعی با ملاهای جنایتکار را در تاریخ ایران ثبت کرد
پیروز ملت ایران
درود بر رجوی

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: همایون ، در طول ماههای گذشته تمامی کامنت های شما را خوانده ام و به نظر من ، آدمی هستی سن و سال دار و با تجربه ودر درجه اول آدم. ولی گاهی احساس شما بر نوشته شما غلبه می کند. با درود.

خدیجه آجیده گفت...

ساکنان لیبرتی تعهد داده اند جانشان را فدای انقلاب و رهبرشان بکنند شماها اصلا چکاره اید که دایه دلسوزتر از مادر شده اید بروید دنبال زندگی و بخور بخورتان و بگیرید راحت بخوابید

هه هه هه هه هه گفت...

خانم جون آجیده جون ما دلمان میخواهد بخوابیم ولی متاسفانه تو بخواب ما میائی و ما از وحشت از خواب میپریم

ناشناس گفت...

آقای روحانی شکایت را سپر خود قرار ندهید، شما اگر مرد جنگ هستید به همان کارتان برسید و برای دیگران دل نسوزانید. آنان راه و روش خود را دارند و ثابت کرده اند که هر عیب و ایردی داشته باشند و در هر سنّ و سالی‌ باشند از مبارزه با آخوندها کوتاه نمی‌آیند و این نکته أیست که دوست و دشمن نمیتوانند آنرا کتمان کنند.



پیروز

ناشناس گفت...

حميد
خاك بر سر همه شما هائى كه نمي فهميد درد روحانى توقف مبارزه عليه ملا ها نيست .او با تمام تهمت ها وفحاشى ها جوانمردانه از حق وحقوق اسراى ليبرتى دفاع مى كند .او خواهان نجات انهاست قبل از اينكه فاجعه جديدى رخ بدهد به قول خودتان در ساحل امن نشستيد وزر زيادى ميزنيد دست از خر مردرندى بر داريد وخود را به نفع رهبر عقيدتى به خريت ونادانى نزنيد .عادل باشيد واز حق اسراى رهبر عقيدتى دفاع كنيد انها ٣٥ سال عمر خود را در راه ازادى من وشما وبقيه فدا كردند وامروز در بدر هستند .انصاف داشته باشيد دست از تملق وريا كارى برداريد فرض كنيد اين أسرا برادر خواهر ويا فرزند شما هستند

ناشناس گفت...

دست آقای روحانی درد نکند که چند نکته تاریخی در مورد سمت وسوی حرکت امام حسین که احمد قابل هم در یک سخنرانی با استدالال و سند نشان داد که خلاف آن چیزی بوده است که آخوندها می گویند(یعنی حرکت امام حسین تلاشی برای جلوگیری از خون ریزی بوده است و بارها از دشمنان خواستهدرخواست کرده بود که بگذارند برود گلا او برای قیامی بپا نخواسته بود)و نیز خلاف «بیابیا گفتن» مسعود رجوی بود و آن نکته آخر که زدن زیر اب ادعای پوچ و مسخره هدیه مجاهدین به خلق عراق را برای توجه همگان برجسته کرد
وبگرد

م. پیک گفت...

سلام و اول تشکر از آقای محمد رضا روحانی که کوشش میکند به سهم خودش راه نجاتی را برای آن انسانهای اسیر که چندین سال است در بدترین شرایط رنج میکشند و میمیرند پیدا کند و از آنها دفاع کند دوم می خواهم بگویم در باره آن ساکنان آن کمپ مرگ و درد اینقدر بعضی ها هی نگویند خودشان انتخاب کرده اند و شما دخالت نکنید. کدام انتخاب را کرده اند دران زندان وحشتناک اجبار و فریبکاری که کسی نمی تواند انتخاب بکند انتخاب وقتی هست که یک راه دیگری وجود داشته باشد صبر کنید تا اینها از ان وضعیت بیرون بیایند انوقت انتخاب خودشان را میکنند این افراد از یکطرف قربانی جنایتهای اخوندهای خونخوار هستند از یکطرف در دام فریبکاری و دروغ کسانی گرفتار هستند که واقعا در فریبکاری و دروغگوئی روی هر کس را سفید کرده اند و خودشان هم میدانند نمونه اخرش هم همین نطق وحشتناک رهبر بود که همزمانش معلوم شد عده زیادی جابجا شده اند و معلوم نیست چرا این داد و فریاد را راه انداخته است اگر یک ذره صداقت و مهر در دلهای رهبران وجود داشته باشد باید تمام کوشش خود را بکنند که تا اخرین نفر را از انجا نجات بدهند وامکانات لازم را هم به انها بدهند به امید نجات تمام ساکنان ان کمپ و انتخاب واقعی انها

محمود.یک هوادار شورایملی مقاومت ایران گفت...

جناب روحانی با سلام من یک سئوال دارم بالاخره در دو جبهه که نمی شود جنگید شما چطور در یکزمان هم علیه خامنه ای و هم علیه مسعود رجوی می خواهید مبارزه بکنید سئوال من این هست که در همین جا هست که چون خامنه ای در وجه غالب و حکم هست این جنگ به نفع او تمام میشود و در همین جا هم هست که مخالفان آقای رجوی عملا در جبهه خامنه ای قرار میگیرند ایا اینطور نیست

م-ت اخلاقی گفت...

با دورد،
شخصی با نام محمود یک هوادار شورای ملی مقاومت ایران ،نظری به شکل زیر داده است :
جناب روحانی با سلام من یک سئوال دارم بالاخره در دو جبهه که نمی شود جنگید شما چطور در یکزمان هم علیه خامنه ای و هم علیه مسعود رجوی می خواهید مبارزه بکنید سئوال من این هست که در همین جا هست که چون خامنه ای در وجه غالب و حکم هست این جنگ به نفع او تمام میشود و در همین جا هم هست که مخالفان آقای رجوی عملا در جبهه خامنه ای قرار میگیرند ایا اینطور نیست
ابتدا اشاره کنم که اینجانب نه مدافع آقای روحانی هستم ونه وکیل ایشان،امّا به این هوادار شورای ملّی مقاومت باید گفت که این دو به قول شما "جنگ" یکی نیست،یکی جنگ سیاسی وشاید بتوان گفت خطّی- سیاسی- دیدگاهی(ایدئولوژیکی) است،که جنگ با رژیم،جنگی نفی (سرنگون ونابودی) است ،وجنگ دیگر به قول شما با مسعود،برخوردی مصلحانه است .
اگر این مسئله برایتان روشن نیست ،پس باید ،برخورد با جریان انحرافی در سال 1354 (وبنا به گفته های سازمان، اپورتونیست های چپ نما) را که معتقد به حذف فیزیکی مخالفا ن بود را، به کلّی نفی،و آن حرکت سازمان در آن مقطع را انحرافی وبه نفع رژیم حاکم یعنی شاه دانست .تازه آن جریان دست به اسلحه بر علیه اعضای سازمان هم برده بود وتمامی امکانات سازمانی را انحصار طلبانه از دیگر اعضاء دریغ هم کرده بود .
در دیدگاه اسلام شیعی ،علی در عین حالی که با معاویه می جنگید،یک جنگ خطّی- سیاسی با دیگران، از جمله با خوارج نیز داشت. برای روشن شدن این مسئله،شما می توانید به کتاب "اعلام مواضع در قبال اپورتونیست های چپ نما" انتشار داده توّسط سازمان مجاهدین را اگر در دسترستان باشد مطالعه کنید .
در آخر هم اینکه آیا تشابهی پایه ای بین آن اندیشه انحرافی،انحرافی نه به معنای انتخاب یک مشی ویک ایدئولوژی به غیر از اسلام مجاهدین،بلکه انحرافی به شیوه تنظیم رابطه با مخالف، به رهبری" تقی شهرام" واین شیوه بر خورد وتنظیم رابطه رهبر سازمان مجاهخدین،"مسعود رجوی" ،در رابطه با مخالفین(منتقد پیشکش) مشاهده نمی شود ؟
بطور خلاصه : تقی شهرام،مخالف افکار خویش را "ضدّ انقلاب ومحکوم به حذف می دید،و مسعود نیزاینچنین(نگاهی دوباره به آاعلام مواضع ایشان تحت عنوان "چراغ خاموش" شود)

یعنی به لحاظ پایه ای ،ازیک آبشخور شرچشمه نمی گیرند ؟

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: عجیب است واقعأ ،چطور برخی متوجه نیستند که کارکرد زبان به آن سادگی که فکر می کنند نیست و جملات همیشه معنای ظاهری خود را ندارد و ممکن است که معنای دیگری از آن منظور نظر باشد؟ برای مثال ، در مقاله قبلی دعوا شد بر سر اینکه مسعود گفته که من آمده ام که .. آیا الزامأ باید این جمله معنای آمدن بدهد؟ منظور می تواند این باشد که امروزقصد دارم که با شما صحبت کنم و بگویم که ....
حالا دعوا بر سر این است که چراغ خاموش داده برای کسانی که مایلند از لیبرتی خارج شوند ونیز کسانی که مایلند در آنجا بمانند و در همان لیبرتی به مبارزه ادامه دهند. در صورتی که اساسأ دعوا بر سر کلافه کردن و به شکست کشاندن مجاهدین و کشاندن آنها به زندان اوین است . و او می گوید مقاومت کنید تا آنها به منظور خود که کشاندن شما به ایران است نرسند . من مانده ام متحیر و اینکه این ضدیت چه نانی برای شما دارد؟ می خواهید که به دیگران بقبولانید که مجاهدین مقاومت می کردند و می خواستند که در عراق باقی بمانند روشن است که مقاومت نه در برابر اخراج از عراق بلکه در برابر جابجایی در عراق بوده. برای مثال دولت ایران و عراق آنها را می خواستند که به بیابانی بین عربستان و عراق که فاقد هر گونه راه ارتباطی با دنیای خارج است و بالطبع بسیارفاقد امنیت بفرستند ومجاهدین با تلاش زیاد توانستند که گزینه لیبرتی را به طرف مقابل تحمیل کنند. شما اما به سطح و رویه جملات و تبلیغات توجه می کنید و در نتیجه نمی توانید به عمق بروید.
از همان ابتدا بحث بر سر جابجایی و انحلال و گسیل به ایران بوده و نه خروج از اشرف و رفتن به یک کشور ثالث و بی طرف. آقای محمد رضا روحانی در سال نود می گوید که" علیرغم همه تعهدات آمریکا و بویژه اقرار رسمی آنها که جابجایی مساوی است با حمام خون ، اعظای هیات آمریکا به اشرف می روند تا مجاهدین اشرف را از ترس مرگ به خودکشی تشویق کنند تا خودشان را منحل کنند و به مکان دیگری در عراق منتقل شوند." چند سال پیش،آقای مصداقی نوشت که هدف رژِیم ، "کلافه کردن مجاهدین است که از روی ناچاری به ایران و اوین پناهنده شوند". و این کاملا درست است. همین است!

زائده شناس گفت...

مشکل اصلی اینها نیست مشکل اصلی این هست که تشکیلات رهبر در اساس یک زائده نا اصیل بود که ملاهای حرامزاده از همین زائده خیلی خوب برای سرکوب همه استفاده کردند الان هم یک زائده است و تا اخرش هم یک زائده باقی میماند یک زائده که دهها هزار جوان مملکت را فدای هیچ و پوچ کرد

خدیجه آجیده گفت...

آقای زائده شناس فکر نمی کنی که خود تو ودوستانت از نمونه های اصلی یک زائده هستی شاید هم زائده ای بر روی بدن رژیم خامنه ای هستید

محمود.یک هوادار شورایملی مقاومت ایران گفت...

هفده میلیون نفر برای اربعین به کربلا رفته اند. این یعنی یک ایران مثلا سوسیالیست یا چیزهائی که در خارج کشور بحث اش را میکنند کشک است در چنین شرایطی تضعیف یک نیروی شیعه مسلمان که ضد این ارتجاع آخوندهاست ایا از هوا ضروریتر نیست و ایا تضعیف چنین نیروئی که در حال حاضر تشکل مجاهدین است بهترین خدمت به ارتجاع حاکم وتمام مرتجعین منطقه نیست

ناشناس گفت...

باز این ایوب با همان شگرد و پدر سوخته بازی و چشم بندی و شعبده هایش سرو کله اش پیدا شد و باز به تحریف حقایق مثل روز روشن پرداخت و مدعی است که مقاومت رهبری مجاهدین نه در برابر بستن اشرف بلکه در برابر جابه جایی در عراق و رفتن به ایران بوده است. این را ما صد بار گفته ایم که اگر رهبر مجاهدین مساله اش نگه داشتن مجاهدین در عراق نبود، چرا در برابر این همه تقاضا و اصرار مستمر، اول برای برگشتن حفاظت اشرف زیر نظر آمریکائیها(بعد از قرار داد امنیتی آمریکا با عراق در 2011 و سپردن حفاظت اشرف به عراق) و بعد از این که در این زمینه کاملا سنگ روی یخ شدند شروع کرد به برپا کردن تحصن در این شهر و آن شهر اروپا و آمریکا برای حفاظت اشرف و بعد از انتقال اکثریت اشرف نشینان به لیبرتی صد نفری را در اشرف نگهداشت تا باز هم بتواند ادعا کند «اشرف دژ استراتژیک مبارزه و مقاومت مردم »همچنان در دست ایشان است و بعد هم بعد از کشتار شهریور 92 که ناچار شد بقیه را هم به لیبرتی باز گرداند هرچه تقاضا کرده برای حفاظت لیبرتی بوده است و نه انتقال هرچه سریعتر مجاهدین مستقر در آنجا که معلول و بیماران زیادی هم بین آنها وجود دارد به کشور ثالث. اگر رهبری مجاهدین با انتقال به بیرون از عراق و کشور ثالث مساله ندارد، چرا هیچ خبری در مورد انتقالهای صورت گرفته به مردم نداده و نمی دهد. ایوب با رویی که سنگ پای قزوین در برابر آن مثل پنیر است آن همه تایید مسعود رجوی برای ماندن در لیبرتی در همین پیام اخیرش را و آن را بعنوان یک ارزش انقلابی و عقیدتی قرار دادن که - در نامه هایی که قرائت می شود منعکس است نادیده می گیرد و زیر سیبلی رد می کند و با پر رویی دیگران متهم به کج فهمی می کند. اگر تو واقعا فکر می کنی خیلی حق به جانبی و دیگران بیخود مته به خشاش می گذارند به دیگران توضیج بده که چرا آن رژه راه انداختن با لباسهای نظامی رنگارنگ و مدال به سینه مجاهدین نگونبخت آویزان کردن در اشرف کار درستی بود و در راستای مبارزه برای سرنگونی بود و کاملا منبطق بر عرف بین و حقوق بین المللی بود که یک گروه خارجی در کشور ثالت رژه نظامی راه بیاندازد و هم علیه دولت کشور میزبان و نخست وزیر آن رجز خوانی بکند و همه شعار براندازی علیه کشور همسایه(رژیم) و دوست و حامی دولت میزبان(عراق)بدهد.اینها مساله از مبارزه مردم حل می کرد یا مساله ای از حسرت و له له قدرت که از اقدامات مسخره و سر و روی رهبری مجاهدین می بارد.
نظاره گر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر ، درد شما درد یافتن حقیقت نیست بلکه از جنس درد آدمهایی است که خواهان نابودی مجاهدین هستند . این را به این دلیل می گویم که شما معلوم نیست که کیستی وگرنه شاید که یکی از همانها باشی.
چند فاکت بیاورم که همه دلیل بر ذهنی بودن این ادعا است که به راحتی می شد به جاهای دیگر رفت. آیا کسانی را که هفت بار آب توبه بر سر خود ریختند سالها در آن بیابان برهوت نگه نداشتند و سر انجام همه را آواره این جا و آنجا نکردند ؟ از همان نمی توان به سرنوشت کسانی که بر سر موضع خود بودند پی برد؟
دکتر قصیم در گفتگو در صدای آمریکا : «مجاهدين تحت تاثير پيشنهادات مفيد آقاي استيونسون طي ساعتهاي دراز بحث و گفتگو در پاريس ميان آقاي استيونسون و خانم رجوي طرح خروج از عراق را پذيرفتند. در ادامه اين طرح حتي شهادت به حق بايد داد، 7 طرح ديگر، خانم رجوي مطرح كرد از طرح انتقال به عربستان بگيريد تا طرح رفتن به اردن يا انتقال به مرزهاي معروف به سرزمين محرمه، آن سرزمين بينابيني بين اردن و عراق، كه بياباني است. آن جا بسياري از اين طرح ها داده شده.»
ولی آنچه که می خواهم بگویم این است که بر اساس حرفهای دکتر قصیم به این نتیجه می رسم که از گذشته تا کنون سازمان مجاهدین همیشه تلاش کرده راهی برای خروج بیابد .

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: یادمان باشد وقتی که مجاهدین را در وضعیت کنونی شان مقصر می دانیم نگاهی به اخبار تمامی سالهای گذشته بیاندازیم . برای مثال از زمان برمر که می گفت تلاش می کنیم کشورهایی را متقاعد کنیم که آنها را بپذیرند و تا کنون موفق نشدیم.

ناشناس گفت...

فامیل دور
با درود به اقای روحانی عزیز و مطلب مفیدشان و البته به نظر من رهبر عقیدتی این مراحل عبور کرده که مثلا به امام حسین پناه ببریم و شکایتمان را به او بکنیم چرا که مسعود به قول بانو و رئیس جمهور برگزیده مجاهدین فقط و فقط به خدا پاسخ میدهد و لاغیر
این موضوع که خانم مربوطه و دستیاران بیت رهبری عنوان کرده اند نه شوخی است و نه بازی و کاملا هم جدی گفته اند و به همین دلیل شاید شکایت به امام حسین کاری بیهوده باشد چون این مردک شیاد امام حسین رو هم بازی میدهد چه برسد به من و شما و مردم
اما راستی یک چیزی از قلم افتاده و انهم جوابی است که مردم ایران و دانشجویان ایران به این ذوج خواب زده و روانپریش داده اند از یک هفته به روز 16 اذر شروع کردن به دادن اطلاعیه فراخوان سازمان مجاهدین خلق به دانشجویان ایران که قیام کنند و خط و خطوط انها را پیش ببرند اما 16 اذر امد و رفت و نه حتی یک شعار از این فراخوان و نه یک حرکت از این فراخوانان انجام نگشت البته دانشجویان خط خود را رفتند یا درست یا اشتباه در تمام تجمعات دانشجویان با علامت های سبز رنگ و بعضا شعار موسوی همراه بود یعنی همان جنبش سبزی های دیروز
میشه اینطوری گفت اگر بی ادبی نباشد یک بیل لاخ به صادر کنندگان چنین فراخوانهائی که نه میدانند در ایران چه خبر است و نه میتوانند انرا درک کنند و نه شجاعت انرا دارند که بصورت واقعی به جنگ ملا بروند ...این فراخوان مثل همان برپای رهبر مفقود بود که گوئی یک تف سربالا به خودش بودو ا......
نتیجه
جنبش مردم ایران بارها و بارها پاسخ اینها را داده اند مردم ایران نیازی به تعدادی وطن فروش خائن ندارند کسانی که میتوان گفت صد بار کثیف تر از حزب توده عمل کرده اند
جنبش مردم ایران دیر یا زود اما مصمم به سرنگونی این نظام پلید اخوندی است و اینکار را خواهد کرد رهبر عقیدتی و زنش و بیت رهبری شان هم بهتر است سماغ بممکند
جنبش مردم ایران

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: راستی یادمان باشد که مدام می گفتید اگر مجاهدین پایشان به دنیای آزاد باز شود چنین و چنان می شود . چه شد پس ؟ نزدیک به شش صد نفر از لیبرتی رفته اند و ساکت اند و خبری از آن ولوله ای که پیش بینی می کردید نیست؟

احمد رضا.ص گفت...

ایوب خان اومدی اوقور بخیر من فقط میخوام بگم اولا که مجاهدین پاشون میخاد برسه میخاد نرسه برای کسی مهم نیسن با این فضاحتا ی رهبریشون خیلی وقته یه نیروی مرده و بازیچس برا کسی مطرح نیس ولی از قدیمم گفتن اگه نشاشیدی شب درازه یه کم صبر کن. امیدوارم و هر بارم مینویسم که کامنتای من اینقده سانسور نشه و منتشرش کنید دیگه من چیکار کنم خودمو که صد درصد نمیتونم عوض کنم

योद्धा भारत की भूमि में पकड़ाرزمنده بدبخت گرفتار در هندوستان گفت...

بنظر من کسی که با تفکر رهبر عقیدتی مبارزه میکند دارد با همان تفکر خمینی و خامنه ای کثیف مبارزه میکند درمعنا هر دوتا یکی هستند بنابر این این جناب محمود هوادار شورا برود کشکش را بسابد اینده هنوز معلوم نیست ولی اگر ایران بخواهد تکان بخورد مقصدش فقط دموکراسی خواهد بود واین اندیشه ها را چه در صورت غتالبش و چه مغلوبش میریزد در مستراح سه سه بار هم سیفون را میکشد خیال آقا محمود راحت باشد

ناشناس گفت...

فعلا كه ليافت آقاي روحاني ،وكيل دادگستري با سابقه .... سال از زمان شاه واز دوران جبهه ملي اين شده كه متاسفانه مطالبش درسايت هاي پژواك واينترلينك حلوا حلوا شود
نوش جانش باشد

ناشناس گفت...

اولا حرفهایی که آقای دکتر قصیم قبلا از استعفا زده می تواند از نوع همان اطلاعات نادرستی باشد که رهبری مجاهدین با حقه بازیهایی روش کارشان است، داده اند. از این بابت می توانید مراجعه کنید به گفتگوی دکتر قصیم با عنایت فانی در برنامه به عبارت دیگر بی بی سی که مربوط است به یکسال(کمی بیشتر یا کمتر) قبل از استعفای ایشان و اظهارات ایشان را که از آن اطلاعات غلط که در آن فراوان است، مشاهده کنید. بحث من سر خط است و دودوز بازی رهبری مجاهدین و رجزخوانی های پوچی که بهای سنگین آن را مجاهدین پرداخته اند. تو با حقه بازی یک کلاه بردار بنجل فروش که قورباغه رنگ می کند تا به جای ماشین فولکس به مردم بیانداز و اگر قورباغه پرید می گوید «کلاچ اش کمی خراب است» مدعی هستی که طرفدار مجاهدین نیستی و بیطرفانه داری این وسط چاک گریبان خودت را برای حقیقت پاره می کنی. من باز هم تاکیدمی کنم چرا این همه رهبری مجاهدین برای حفاظت لیبرتی تاکید می کند- در عمل هیچ اقدامی هم نمی تواند لیبرتی را در مقابل خمپاره و کاتیوشایا مینی کاتیوشاها یی که از دور شلیک می شود و گوله های آنها منحی پرواز می کنند بگیرد-، اما این صداها از آنها برای خروج فوری از عراق و رفتن به کشورهای دیگر، شنیده نشده است. این پیام آخری مسعود رجوی هم که دیگر مطلق کردن ماندن در لیبرتی به عنوان «ارزش» و معیار انقلابی و عقیدتی بود. من شخصا خواهان نابودی مجاهدین هیچوقت نبودم و هیچوقتم هم نخواهم بود. اما سالهاست خواهان بهم ریختن این بساط شیّادی و خود در اوج افلاک بینی و رابطه امام و مرید هستم. در مورد این که چرا صدایی از آن شصد نفر در نیامده است هم احمد رضا درست گفته است « نشاشیدی شب دراز است» آنها پایشان تازه به خارج از لیبرتی رسیده و مدتها وقت لازم است که اول بتوانند با موقعیت جدیدی خودشان را انطباق بدهند بعد بتوانند نظمی به افکارشان بدهند و بدانند چه می خواهند و چکار باید بکنند. تو باز هم از زیر سوالات اصلی مطرح شده در کامنت قبلی من فرار کردی و به چرند بافی پرداختی. راجع به آن رژه ها و مدال آویزان کردن از سینه مجاهدین پرسیده بودم که توضیح بدهی چه ارتباطی به مبارزه و مقاومت در برابر رژیم داشت و آیا کاری خلاف عرف و قوانین بین المللی بود یا نبود و سوالات دیگر. لعنتی که شایسته و سزاوار شمر و یزید و خمینی ولاجوردی است بر دروغگویی باد که مرید مسعود رجوی است و هلیم او را میزند و وقت ما را می گیرد اما مدعی است که طرفدار مجاهدین نیست.
نظاره گر

مش باقر گفت...

والله من که کاره ای نیتم ولی تو این زمستونی حلوا بخصوص اگر خوب عملش بیارن داغم باشه روشم دارچین و زعفرون بریزن آی خوردن داره منکه سه چار بشقاب میخورم جون شما

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر، خدا شاهد است که قصد اغراق ندارم و نه قصد توهین. من تو را به عنوان بد دهن ترین کامنت گذار در طول یک سال و نیم گذشته انتخاب کردم و اگر اعتراض کنی من ناچارم که کامنت های گذشته از تو و چند نفر از دوستانت را در اینجا بیاورم و با هم مقایسه کنم و ثابت کنم که تو را به درستی در بد دهنی نفر اول انتخاب کرده ام. ا.ش. شاگرد توست.
در این کامنت شما، چند نکته جالب توجه می بینم یکی اینکه خواهان نابودی سازمان مجاهدین هستی و باور کن که این حرف، کم چیزی نیست. دیگر به اصطلاح منتقدین مایل نیستند که چنین چیزی را اعتراف کنند. باز هم آفرین بر تو. دیگر اینکه می گویی که سر انجام آن شش صد نفر و یا شاید همه در آینده مهر تأیید بر حرفهای شما خواهند زد که در این حالت دیگر حرفی برای من و امثال من باقی نمی ماند. باشد، پس انتظار می کشیم.

نظاره گر ، من به عنوان یک آدم بی طرف از تو سئوال می کنم که وقتی راه خروج بسته است و چپ و راست لیست های گوناگون از هر سو به منظور جلو گیری از خروج سرازیر می شود ، وقتی راه بن بست است تنها می ماند از سازمانهای جهانی درخواست امنیت بیشتر کنند . این کجایش ایراد دارد؟

ناشناس گفت...

انسان متمدن
اى خانمها واقايانى كه يقه يغمائى وروحانى وجمالى وقصيم ووووووو را ول نميكنيد . شما حق داريد هر تهمت وناروائى كه به انها ميبنديد قبول ولى بالا غيرتاً ميتونين جواب منو بدين اين ارتشى كه برادر معيوب ( مسعود) ازش حرف ميزنه كجا است منظورش همين اسراى ليبرتى است كه جوانترينشان ٥٠ سال دارد ؟ بى صبراته منتظر جوابم

م.ستاره شناس گفت...

ایوب آقا اشتباه میکنی . نمیدانم تو در اشرف بودی یانه ولی بد دهن ترین آدمها آقا رئیس و خانم رئیس بودند و هستند. بد دهن ترین آدمها به گرد پای این دو جانور نمیرسند حتی خمینی هم از قبر در بیاید روی ریشهای کثافتش شاخ در می اورد از بد دهنی اینها من این را به فرض میگذارم که اشرف نبودی و در جلسات آقا رئیس و خانم رئیس شرکت نداشتی خودت بگذار وقتی که لیبرتی خالی شد و در آن خانه سرکوب و فحاشی تخته شد یکروز خود آنها می گویند که خانم رئیس و آقا رئیس در آنجا چها کرده اند هیچ چیز پنهان نمی ماند و همچنین از تو میخواهم اسم سازمان مجاهدین را نیاوری سازمان مجاهدین یکروز وجود داشت و خیلی هم آبرو داشت ولی دیگر وجود ندارد خانم رئیس و اقا رئیس نابودش کردند این که مانده سازمان مجاهدین نیست بگذار درش باز شود بویش عالمی را بیهوش میکند

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: ستاره شناس ، خواهش می کنم که دبه نکنید . اینکه می گویی در سازمان باز شود و چه شود و چه ها که نشود ، کی قرار است که این اتفاق بیافتد ؟ سالهاست که اشرف و لیبرتی تحت تسلط مجاهدین نیست. و نزدیک به شش صد نفر نیز از آنها به لیبرتی رفته اند . فکر نمی کنی که آنچه وعده آن را در آینده می دهی و می دهند ، می بایستی همین الان تحقق یابد؟ در ضمن ، من در بد دهنی در همین محیط خودمان صحبت کردم و کار به بقیه ندارم. تمامی کامنت ها زیر دست من و تو است و می توانیم و حق داریم که بد دهن ترین کامنت گذار را مشخص کنیم . نظر من همان بود که گفتم و ایشان حق دارند که به نمره صفر خود در تمیز نویسی اعتراض کنند. شما چرا پای دیگران را وسط می کشی؟ علاوه بر این در تمامی این تهمت ها همین یکی را کم داشتیم که شما هم به آنها اضافه کردی.

ایوب نظام آبادی گفت...



سلام: ستاره شناس ، از بد دهنی آن خانم و آقا گفتی . می شود بگویی که الفاظ رکیکی که تو از آن صحبت می کنی و از دهان آنها شنیدی ، کدام است؟ باز از جلسات گفتی . من از تو خواهش می کنم که نظر من را نسبت به آن جلسات بخوانی و نظر بدهی. به گمان من آنچه که تو و دیگران از آن جلسات در ذهن خود دارید بسیار عامیانه و سطحی است و چیزی از روانشناسی و انواع آن نمی دانید.

ناشناس گفت...

تو باز هم به سوالات من جواب ندادی. نگفتی با آن لباسهای پر زرق و برق رژه رفتن ها در خاک عراق اولا چه ربطی به مبارزه و مقاومت مردم داشت، ثانیا آیا با یک جو عقل و شعور هم می شد فهمید یا نمی شد فهمید که این بازی ها و همراه آن رجزخوانی علیه دولت عراق و رژیم، کاریست که حتما کشور میزبان تحمل نخواهد کرد و عواقب بدی برای مجاهدین می تواند داشته باشد. اما در مورد سوالی که کردی و لیست چپ وراست و بستن بودن راه، در مورد بستن بودن راه اولا دروغ می گویی، خود مسعود رجوی هم در یکی از سخنرانی های همراه با شیادی که تمام سیاست های غلط و فاجعه بار خود را انتخاب مجاهدین جلوه می دهد، گفت که بعد از مرحله بازحویی ها توسط آمریکا، مجاهدین بین ماندن در عراق یادر خواست ترک عراق(که البته رفتن به کشور ثالث بود)خودشان ماندن را ترجیح دادند. ثانیا بازهم باید به تو حقه باز یاد آوری کنم آن تاکیدها بر«دژ استراتژیک مقامت و مبارزه» بودن اشرف و هم این مهملات اخیر مسعود رجوی در مورد ماندن در لیبرتی، دلایل روشن گرایش و سیاست رجوی برای ماندن در عراق است. اولش به طمع و در رویای واگذاری نقشی و از سوی آمریکا بود و حال این آدم بیمار خود خواه که هنوز به «ارتش آزادیبخش و لشکرهای فدایی» فرمان می دهد و حاضر نیست بپذیرد که زیر آب آن ارتش با خلع سلاح شدن توسط آمریکا در ده سال پیش به کلی زده شد، این اوست که با خودخواهی خود مجاهدین را در این وضع مصیبت بار گرفتار کرده است. همچنان که دیگران در مقالات متعدد هم یاد آور شده اند. در دوران خارج کشور،انقلاب ایدئولوژیک آن فاجعه انحطاط سازمان مجاهدین سرچشمه همه مصیبت های بعدی مجاهدین است. اگر مسعود رجوی شکست ارزیابی خود در سرنگونی سریع رژیم با جنگ مسلحانه شهری را پذیرفته بود، نه دست به آن بازی و شیّادی انقلاب ایدئولوژیک می زد و نه لازم می شد به عراق برود و سرنوشت خودش را با جنگ خمینی و صدام گره بزند. در ضمن تو در همین نوشته خود باز هم نشان داده ای که یک دروغگوی بیشرم و یکی از عناصر تا مغز استخوان «انقلاب کرده» هستی و از قماش مهدی ابریشمچی و محمود احمدی و سیدالمحدثین و تنی چند از عمله ظلم و سرکوب دستگاه رهبری مجاهدین علیه بدنه سازمان هستی. در پایان برو آن آرشیوی هم که از نوشته های من و دیگران جمع کردی را روکف اتاقت پهن و روی آن خر غلط بزن و از «دست آورد تحقیقی» خودت لذت ببر بعد بده آن را سازمان چاپ کند و جمشید پیمان هم حتما مقاله یی در ستایش آن خواهد نوشت و شعری برای تو خواهد سرود و سایت آفتابه داران هم پر از مقاله هایی خواهد شد که به آن استناد کنند. معطل نکن. چون ممکن است ریق رحمت را سربکشی و فرصت جست و خیز پیدا نکنی
نظاره گر

اشرفی سابق گفت...

من نمیدانم ستاره شناس چی شنیده ولی واقعا من نمیتوانم کلمات را که خودم شنیده ام اینجا بنویسم کمترین اش پفیوز . بیشرف. بریده. مزدور. کثافت.و ان چیرها بود از بقیه اش واقعا نمی توانم

احمد رضا.ص گفت...

ایوب خیلی کلکی بخدا برو چیزائی رو که برای اقای قصیم و روحانی نوشتن بخون تا بفهمی فحش یعنی چی اینا در بیرون اینطور پای رفیقای سابقشونو گاز میگیرن حالا بدون تو اون جلسات در بسته چکار میکنن ولی من مطمئنم تو میدونی خوداو زدی به نفهمی

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام:: نظاره گر ، آسمان و ریسمان را به هم می بافی و هر چه که به ذهنت می رسد می گویی. یکی از آنها را در اینجا می آورم . خواهش می کنم که بگو که کجا مسعود رجوی گفته که بین رفتن به فرنگ و یا کشور ثالث ، ماندن در عراق را انتخاب کردیم. دوم اینکه هم اکنون می توانند به راحتی بار و بندیل را ببندند و به هر جا خواستند بروند؟ پس اینهمه ناراحتی و این همه فاکت از این و آن نادرست است؟ اینکه نمی شود به راحتی بگویی که دکتر قصیم یا دیگران به مانند آقای روحانی نمی فهمیده اند .
نکته دیگر اینکه من مانده ام حیران که شما در چه وضعیت وخیمی گرفتار شده اید که مدام حسرت لباس این و آن را می خورید؟ گاهی از کاخ فلان فرد حرف می زنید و وقتی به آن به قول شما کاخ فکر می کنم ، تا مدتی لال می شوم که به راستی با چه کسانی طرف هستیم.
به هرحال هر چه که بوده ، این را نمی توانی انکار کنی که با انسانهای فداکاری روبرو بودی که تا کنون تلاش آنها به نتیجه نرسیده و مگر قرار بوده که هر تلاشی به نتیجه برسد که اگر این چنین بود و هر تلاش آدمی به نتیجه می رسید ، الان که نه هزاران سال پیش ، کره زمین بهشت شده بود.

ناشناس گفت...

يك خواننده اي هستم كه به هواي شعر وادب به اين سايت مراجعه كردم ولي هر چه جستجو كردم يك سري فحش هاي چارواداري ورنگارنگ از افرادي با اسامي ناشناس ديدم كه هيچكدام را نمي شناختم بايد به روح كسي كه اينترنت را كشف ويا اخترا ع كرد درود بفرستيم كه اين فحش داني رابراي خلق اللهي آماده كرد كه فحش ها وترشحات تنفر انگيزشان درگلو مانده بود . واقعا اين سايت وكامنت گذاران آن آبروي هرچه ايراني با پرنسيب است، رابرده اند ، بس كنيد البته براي من عجيب نيست ، هرجا پاي ملاهاي بوزينه واعوان و انصارش به جايي مي رسد ، بوي گندشان فضا را پر ميكند اصلا ادبيات چارواداري وفحاشي اشان از صد فرسخي پيداست

م.ستاره شناس گفت...

ایوب آقا باور بکن اون اشرفی سابق راست میگه ولی من نمیدانم تا چه تاریخی انجا بوده بعضی فحشها اینها بود دیو... مادر...خار... پفیوز.. الدنگ جاک... بچه کو.. بیشرف بی ناموس بی پدر و مادرتخم حرام ابن...اب و انواع و اقسام شاید کسی باور نکند ولی یک روز تمام اینها رو میشود الان هم شده است این آقا رئیس و خانم رئیس روی خمینی را واقعا سفید کردند هیچ مرزی باقی نگذاشتند برای همین هم هست به این روز بدبختی و کثافت افتادند احمد رضا راست حرف میزند وقتی به همکارهای سی ساله خودشان مامور اطلاعات خطاب میکنند در ان قبرستانی که به اسم اشرف درست کردند هرچه خواستند کردند و صدای کسی جائی نرسید تا شکر خدا صدام حسین رفت و کمکم یک وضع دیگر شد باور کن اگر خدائی باشد ان خمینی و خامنه ای خونخوار را با اقا رئیس و خانم رئیس باهم باید ببرند محکمه داوری خدا و بپرسند چرا اینطور کردید من زیاد چیزی ندارم فقط میگویم اگر میدانید و سئوال میکنید که نامردید ولی اگر نمی دانید بدانید اینطور بوده و این کار را با یک نسل کردند که امد تا با اخوندهای کثافت بجنگد ولی به این روزگار انداختندش یکی اش هم خود من که در پنجاه و سه سالگی باید هنوز دنبال مدارکم بدوم و نان گدائی و بدبختی خیریه بخورم و همه روز نگران باشم که فردا چی میشود وهر شب هم تا صبح کابوس ببینم که چرا در سن بیست سالگی به این سازمان آمدم تا همه عمرم را اسباب بازی یک ادم واقعا بیشرف باشم

ناشناس گفت...

خواننده ای که امدی اینجا شعر بخوانی اینجا شعری نیست همه فحش هست و پر از اخوندهاست برای همین هم بوی اخوند میدهد
ه

ماشالله گفت...

اخه ایوب رهبری که به مترجم عربی شصت و چند ساله پیرمردش د ر پیامش بگوید ...ونی تو داری دنبال چی میگردی ای لعنت بر خامنه ای که دست همه را بسته تو هم برو یک حرف درست بزن اینقدر دور نزن

هه هه هه هه هه گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ایوب نظام آبادی گفت...


سلام: ماشاالله ، من نمی دانم که شما وقتی به مجاهدین می رسید می گویید که آنها خیلی بزرگند و بزرگوار و هر کس هر چه از دهانش در آمد آنها نمی بایستی چیزی بگویند .چرا باید اینطور باشد؟ من اصلا سر در نمی آورم.
راستی شما اگر قربانعلی را نداشتید تکلیفتان چه بود ؟ راستی چرا شما تا این حد با او همدردی می کنید؟ دلیل آن چیست؟ یعنی چه که هر کس بتواند هرچه دلش خواست بگوید و ببافد و تهمت ناموسی بزند و دیگران خفه شوند و چیزی نگویند . نباید بگویند که تمام حرفهای این آقا ریشه در ناراحتی که ایجاد کرده داشته ؟ کسی آمده و گفته که هشت سال در زندان مجاهدین بوده به خاطر اینکه به طرز بسیار لطیفی رهبران را نصیحت می کرده ،طرف مقابل نباید مدارک نفوذی بودن او را مطرح کنند؟ حالا تازه من می خواهم بگویم که جواب آنها در مقابل تهمتها و ادعاها یک به هزار هم نیست.
او همه جا را داشت خراب می کرد و به حرف آنها توجهی نمی کرد و وقتی هم از آنجا بیرون آمد دروغ نبود که سر هم نکند. یکی از سخنان گهر بار آن بزرگوار شما این بود که آقای اقبال به پسرش طاهر در جلوی همه و همیشه لفظ کره الاغ را به کار می برد. و نیز از افضات ایشان این است که آقایی وارد اتاق اقبال شد مشاهده کرد که ایشان مشغول دیدن فیلم پورنو است. و یا روزی سه هزار بشکه نفت سهم مجاهدین بود و من مانده ام که اگر این آدمها در گروه چه گه وارا و یا زاپاتا و امثال آنها بودند از همان اول اصلا بحث نمی کردند و حداقل کاری را که با آنها می کردند این بود که آنها را از بالای کوه هل می دادند به پایین.
او وقتی دهان باز می کنند تو گویی که دهانه چاه توالت را باز کرده اند .این سنگ انداز و چشم کور کن در اروپا نبوده و مسئله ایجاد کرده ، بلکه در چنان محیطی و زمانی بوده و بی توجهی به این مطلب بی انصافی است.

همایون بنی آدم گفت...

بدرستی می بینم که با وجود این بحثها و شعرها و نقد های عالمانه مردم ایران و خود من یکیشان حاضرند رژیم را تحمل کنند که خدای ناکرده به زیر دست اپوزیسیونی چون شمایان گرفتار نشوند.

بیخود نیست که دول خارجی هم تره برای اپوزیسیون خرد نمی کنند. یکمشت لمپن عربده جو.

بیچاره مجاهدین که بایستی لات و لوتهایی چون شما را آدم میکردند و سیاسی و انقلابی. خدا را شکر که عملیات جاری تخم و ترکه تان را شست و سوزاند و گرنه چه تفاوتی بین شما و حزب الله.

مجاهدین ایراد دارند و خیلی هم، اما در مقابل هزار ایراد هزار آفتاب و چلچراغ و فروغ و دادگاه پوئک و پرده برداری از سایتهای اتمی و غیره هم دارند. بنده و شما اما جز فساد و تباهی هیچ نداریم. اگر داشتیم بجای این جرثومه کثافت ، ما هم تشکیلاتی می ساختیم و سازمانی می دادیم.

از فلانی پرسیدند که در آن دوره پنجاه ساله که خانه آتش گرفته و می سوخت تو چه کردی؟ گفت والله ما در خیابان بودیم و با دختر همسایه حال میکردیم اما یک مامور آتش نشانی بود که زن و زندگی را ول کرده و مدام و الکی آب روی آتش می ریخت، به در و همسایه گفتم که نه تنها سطلش سوراخ داشت بلکه فلان فلان شده پایش هم بوی بدی میداد. آبرویش را بردم.

این جنابان روحانی و قصیم و بقیه هم نامشان نیک و سرفرازند بخاطر همراهی با مقاومت وگرنه نه این نام و نشان را داشتند و نه معروفیتی که رادیو فرانسه بدنبالشان باشد.

در مقابل این رژیمی که جنگ عراق و سی خرداد و تحریمها وآنهمه درد و بلای دیگر را پشت سر گذاشته و از افغانستان تا یمن و لبنان و عراق و سوریه به ضرب زر و زور حرف آخر را میزند، و از خون دادن و خون ریزی ابایی ندارد، هر کور و خری میفهمد که اگر قصد سرنگونی مثل خوردن و نوشیدن از واجبات است، دیگر با عشوه آمدن و شکایت برادر مسعود را به برادر حسن و حسین بردن این حکومت سرنگون بشو نیست. تشکیلات میخواهد و گاو خرمنکوب و مرد کهن.

رجوی با پذیرش هزار خطر و قبول صد هزار خرمن آتش و لغز خوانی دوست و دشمن، پنجاه سال است پرچم مبارزه را چسبیده و هم خودش و هم یاران ماندنیش، آنرا تا نفس آخر ول نخواهند کرد. اما مدعی ، که آنچنان ایمانی دارد که حتی یکنفر هم پشت سرش نماز نمیخواند، از صبح تا شب پژواک گوزش را می شنود و میگوید عجب توپخانه ای. پژواک گوزان.

حالا میفهمم شان نزول عملیات جاری و حوض و غسل را. با وجود انگل صفتانی اینچنین، کار اول هر انقلابی متعهدی روغن زنی سلاح و زدودن هر انگ و زنگی از ماشین مبارزه است. همچو من بریدگان منگی که نه می خواستند و نه می توانستند در مقابل دشمن چابک و سبک بال سر دهند و سر ببرند، یا باید می ماندند و جنگی می شدند یا از گردونه خارج. مسؤلیت هر انسانی در مرحاه اول با خودش است. اگر کسی از جبهه، علیرغم تمام انرژی گذاریها، برید. دیگر اینکه به ایران رود یا در تیف بماند و هر راه دیگری را برود، مسؤلییت نه با سازمان بلکه با خودش است. این داد و فغانهای رضا گورانی هم از همان جنس سایر اجناس پژواک گوزان است. واقعا که مسعود انسان است که بجای اعدام آنان که از جبهه فرار کردند ایشان را پناه داد و با امکانات سازمانی بیرونشان برد.

حالا هم جناب روحانی و قصیم و غیره، بابت سی سال مبارزه دست شما را میبوسیم، حالا که نامی بهم زدید، دست از طلب برنداریید. تشکیلاتی درست کنید که بداد مردم برسد. مجاهدین فلان و بهمان. جنگ اما پایان نگرفته، در صدی چند از انرژیتان را صرف افشا مجاهدین نمایید، اما مبارزه و فرخواندن دیگران به مبارزه را بعنوان اصل کار فراموش نفرمایید.

احمد رضا.ص گفت...

همایون جون از غیرتت خوشم میاد ما تشکیلات ساختیم با خون حنیف و سعید و بدیع زادگان با گسی سفید مادرامون و اشک خواهرامون و خون برادرامون با بدبختیای پنجاهسال سه نسل ساختیم ولی رهبر اومد سر پا نشست چنان رید چنان رید چنان رید که همه چی رو به کثافت زد بزرگترین نامردیشم همینه یعنی تمام رید کردن بزرگترین جنبش ایران نمیدونم اینو میتونی بفهمی یا مث من از مخ راحتی اگه نفهمیدی صب کن میفهمی توام

योद्धा भारत की भूमि में पकड़ाرزمنده بدبخت گرفتار در هندوستان گفت...

उन्होंने कहा कि अच्छा पेशाब है
اون هونی کاراگی اچاب بشپهه
یعنی ماشالله خوب شاشیده

هه هه هه هه هه گفت...

من نمیدانم کی با اسم من شعر را گذاشته لطفا یا توضیح بدهید یا اینکه پاکش کنید چون یکنفر از اسم من استفاده کرده و بر پدرش صلوات
هه هه هه هه هه اصلی

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: هه هه ، دیدی که ما آدمها نیز اشتباه می کنیم. به هر حال از کار تو خوشم آمد ، چون آن شعر در شأن تو نبود.
تا یادم نرفته سلامی به همایون بفرستم که حالی به این ستون داد.

ناشناس گفت...

حميد
جناب بنى ظاهراً ادم خجالت نميكشى دهنتو باز ميكنى وهذيون سر هم ميكنى . تو راست ميكى روحانى قصيم يغمائى جمالى مصداقى ووووووو اينها اصلاً ادمى به حساب نمى امدند خدا جد واباد اون رهبر عقيدتى تو رو بيامرزه كه اسم ورسمى البته از نظر تو به اينها عطا فرمود . حاصل اين نام بلند وشهرت جهانى كجا ست ؟ شرم كن اينها عقده خود حقير بينى ندارند ونداشتند كه از طريق رهبر مفقود الاثر تو دنبال اسم ورسم باشند. كدام اسم ؟كدام شهرت ؟ اينها تمام هدف ونيتشان رهائى ونحات مردم ومملكتشان بوده وهست . خودت ورهبرت و جيره خوارانش هم اين رو ميدونن . ما نميدونستيم راديوها وسايت هائى كه با اينها مصاحبه ونظر خواهى ميكنند بابت شاخ سبيل رهبر عقيدتى تو بوده . فكر ميكنى اين جرندياتى كه مينويسى كسى قبول ميكنه؟ دست رهبرت وعيالشو وبقيه وخود تو براى همه رو شده . برو دنبال كار وبارت ويا انصاف داشته باش كه بعد تا اخر عمرت شرمنده ودجار عذاب وجدان نباشى .

هه هه هه هه هه گفت...

ایوب ما ادمها گاهی اشتباه میکنیم ولی تو بیشتر وقتها

ناشناس گفت...

در عین هفت خطی عجب آدم مسخره یی هست این ایوب!آدم ناحسابی من حسرت لباس کسی را نمی خورم من احمقانه بودن آن کارها و آن مدال آویزان کردن به سینه مجاهدین را به انتقاد کشیدم. هر آدم اهل اخبار گوش کردن باشد در این کار مسعود رجوی چیزی جز مسخرگی نمی بیند.
آن حرف مربوط به انتخاب بین رفتن و ماندن را در یکی از همان بحثهای مربوط به «ارتش آزادیبخش موسسان چهارم بود» گمانم که مطرح کرد. به هر حال آمریکائیها که نگفتند«اشرف دژ استراتژیک مقاومت مردم ایران» است و اگر اشرف بایستد دنیا در برابر رژیم خواهد ایستاد»(نقل به مضمون) این ادعای مسعود رجوی بود که هنوز هم دست از اشرف اشرف گفتن بر نداشته و می خواهد هزارتا اشرف بسازد. آمریکائیها که نگفتند مجاهدین باید در اشرف بمانند.از اینها گذشته بحث من این نیست که درها در همه جا به روی مجاهدین باز است چرا نمی روند. برای چندمین با باید تکرار بکنم بحث سر «خط و سیاست»ی است که مسعود رجوی پیش گرفته. برو آن پیام مهمل مسعود رجوی در مورد سقوط رژیم قذافی را هم بخوان تا ببینی پیشوا و مقتدای تو در چه عالمی سیر و سیاحت می کند و گمان می کرد معجزات «شب قدر»ی به سراغ ایشان و «ارتش آزادیبخش» او هم خواهد آمد. خجالت هم خوب چیزی است. اینقدر حرف و انتقاد دیگران را وارونه نگن و تحریف نکن مسعود رجوی مسئول وضعی است که مجاهدین در آن گرفتار شده اند و مصائبی که فقط برای ارضای خود خواهی مسعود رجوی تحمل کرده اند می کنند. با یک جو شعور و آگاهی سیاسی هم می شد فهمید که حفاظت اشرف به هیچوجه دوباره به آمریکائیها باز گردانده نخواهدشد برای چی آن همه مجاهدین را در خیابانها به تحصن واداشت. آن درگیری های فاجعه بار مرداد 88 و فروردین 90 کاملا قابل اجتناب بود. خودخواهی مسعود رجوی آن هزینه را به مجاهدین تحمیل کرد. خجالت بکش اینقدر تلاش بلاهت بار برای تبرئه مسعود رجوی نکن
نظاره گر

ش. ایزد یار گفت...

درود بر مسعود رجوی بخاطر اینکه نخستین بار شجاعتش را داشت نشان بدهد با بدترین دشمنان ایران چه باید کرد
پاینده ایران

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر ، ای خوش دهن، شما نیستید که مدام از لباس و آنچنانی و تجملات صحبت می کنید؟ تو گویی که اصلا آنقدر درمانده هستید و بی همیت که توان کار کردن و خرید یک دست لباس را هم ندارید. علاوه بر این ، تو و یارانتان بنا بر اینکه موضع خود را مشخص کرده و در جبهه دیگر قرار دارید نمی توانید که حقیقت را بپذیرید . برای نمونه اینکه اشرف باید مقاومت کند به این مفهوم است که نبایستی به جابجایی در عراق تن داد ، نبایستی تسلیم شد به مانند تعدادی که راهی تهران شدند و دیگرانی که آلت دست دستگاه شدند. به همین سادگی . این رسم مردانگی نیست ! آخر خیر سرت روزی مجاهد بودی !مرد باش آقا ! برو کار کن مگو چیست کار!

ناشناس گفت...

ای ایوب بیچاره من هم مثل آن منتقد دو دستگاه ولایی معتقد بودم که دستگاه مرید و مقلد ابله ساز است. اما حالا با این نوشته تو واقعا به یقین رسیدم در این باور. آخر ای مردک بی آبروی بی حیا تو یا واقعا خیلی از مرحله پرتی و واقعا غارنشینی یا باز هم از روی نفهمی که ویژه پیروان رابطه امام و مرید و تفکر آخوند است گمان می کنی مردم نادانند. احمق جان اشکال من به آن لباسهای نظامی به خاطر پول خرج کردن مجاهدین نبود، به خاطر خرّیت و نادانی نهفته در چنین کاری بود. ایراد من به خاطر خلاف عقل و فهم بودن این کار بود. ای مفلوک غار نشین، این کار مسعود رجوی درست مثل این است که یک آدمی که خیلی «عشق ارتش» دارد لباس افسری و بپوشد و با آن در خیابان راه بیافتد. یا کسی خیلی دوست دارد «دکتر باشد» یک روپوش سفید بپوشدو یک گوشی پزشکی هم به گردن خودش بیانداز و گمان کند که «آقای دکتر»(یا خانم دکتر)شده و دیگران هم در همین سطح او را بحساب خواهند آورد. حالا دیدی که خیلی نادانی
نظاره گر

ش.ایزد یار گفت...

جناب آقا یا خانم نظاره گر شما نمی توانید بدون توهین به افراد نظر بنویسید واقعا برای شما متاسفم

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: ایزد یار ، مدتهاست که دست ها رو شده و کار از این حرفها گذشته است. ریشه این ماجرا روشن شده است. شما نباید انتظار داشته باشید که دشمن مجاهد فهم و مروت داشته باشد. نگاه کنید به تمامی این کامنت ها و نوشته ها در طول یک سال و نیم گذشته و به راحتی میزان درک و فهم و انسانیت اینها را می توانید در یابید. ما با کسانی روبرو هستیم که حتی اگر باور داشته باشیم که مجاهدین مرتکب کوتاهی و زیاده روی و یا انواع و اقسام اشتباه شده اند ، اما نمی توانیم این را ندید بگیریم که از جان و مال و آینده و زن و شوهر و فرزند خود گذشته اند وهر لحظه در معرض مرگ قرار داشته و دارند و آخر فداکاری اند و حد اقل به خاطر همین باید احترام آنها را نگاه داریم. اما شما ملاحظه کنید که مدام به دنبال هر گونه بهانه جویی اند . از این قبیل ، آن خانم آرایش می کند و قیمت کل لوازم ارایشی را نیز در اینجا می آورند و یا لباس او بسیار قشنگ است و یا مسعود در کجاست ؟ همه می دانند جمهوری اسلامی ، آمریکا و نیز عراق محل زندگی او را می دانند! خوب که چه! از فرط دشمنی به کجاها که نرسیدید؟ و یا آن آقا شاه زاده است ، آدمی که یا در زندان بوده و یا یک شب راحت نخوابیده و مدام با مرگ دوستی و عزیزی روبرو بوده است .و یا می گویند که در کاخ زندگی می کرده ومی بینیم که زیر زمین را نشان می دهند که آدم عادی توان زندگی به مدت یک روز را در ان را ندارد. و یا روی زمین را نشان می دهند و می گویند که این کاخ بوده که او در آن زندگی می کرده و من می مانم متحیر که این ها دیگر از چه نوع انسانی هستند و در امتداد چه گونه انسانی هستند !؟

احمد رضا.ص گفت...

ایوب جون
دلخوری از همه اصلا چرا این همه ادم بد دهن پیدا شده؟؟؟
شایدم
ما ملت رهبرهمه باهوش و زرنگیم
افسوس که مث رهبر خود هفت خط و هفت رنگیم

ستاره شناس گفت...

جدا که شما دوتا اگر یکنفر نباشید در توجیه کردن و ماستمالی کردن و پر روئی کپی رهبر عقیدتی هستید گویا هیچ اتفاقی نیفتاده فیا عجبا عجبا

ستاره شناس گفت...

منظورم آقای ایوب و ایزد یار بود

ناشناس گفت...

ای ایوب نظام آبادی انقلاب کرده و تا مغز استخوان در دتنور و دیگ انقلاب مریم پخته و حل شده یی و با حقه بازی هویت خودت را مخفی می کنی و می گویی که طرفدار مجاهدین نیستی، باز هم در این کامنت آخر نامربوط گفته ای. آن چه را که تو فداکاری می نامی اولا من بیشتر آنها را فاجعه هایی ناشی از خودخواهی مسئول رجوی می دانم که تا امروز نه تنها هیچ نشانه ای از دست بر داشتن از آن در او دیده نمی شود بلکه جری تر هم شده است که در پیام آخرش مشهود است. از جمله چیزی های که تو فداکاری می دانی و من فاجعه های ناشی زا خودخواهی مسعود رجوی، اتفاقات ناگور مرداد 88 و فروردین 90 است. ثانیا از آنجا که شعار و اهدافی که مسعود رجوی از بعد از انقلاب ایدئولوژیک پیش گرفت کاملا جنبه خصوصی و سر بر درون داشت، از این بابت هیچ منتی نمی توان بر سرمردم گذاشت و از آنها طلبکار شد، همچنان که پهلوانان وقهرمانان «جنگ حق علیه باطل» خمینی در نظر مردم هیچ جایی ندارند. رو به رو شدن با واقعیت و پذیرفتن شجاعت می خواهد. فرار از آن فقط می تواند وضع فاجعه بار دیگری را سبب شود، همچنانکه برا مسعود رجوی شده. تو می توانی تا آخر عمرت سرت زیر برف بکنی و نامربوط بگویی و با نادانی و خام خیالی تلاش بکنی که واقعیت را وارونه جلوه بدهی، اما تلاشت به جایی نخواهد رسید و مثل رهبرت زیر آوار واقعیت مذفون خواهی شد و نصیبی جز انزجاری که به وضوح می بینی که علیه خودت برانگیخته ای از تلاشهایت نخواهی برد همچنان که رهبری مجاهدین نیز به خاطر عملکرد های خودخواهانه و مستبدانه و نیز به خاطر رفتار ناجوانمردانه اش علیه مجاهدین منتقد و جداشده و به ویژه به خاطر این عملکرد کثیف دو سال گذشته، نصیبی حز انزجار از کارهای خودش نبرده و همگان شاهدند که تا چه در افکار عمومی منزوی و مطرود است.
نظاره گر