وطن( ایرج میرزا)
ما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم
همه با هم برادر وطنیم
مهربان همچو جسم با جانیم
اشرف و اَنَجب تمام ملل
یادگار قدیم دورانیم
وطن ما به جای مادر ماست
ما گروه وطن پرستانیم
شُکر داریم کَز طفولیت
درس حُب الوطن همی خوانیم
چون که حُب وطن ، زِ ایمانست
ما یقینا ز اهل ایمانیم
گر رسد دشمنی برای وطن
جان و دل رایگان بیفشانیم
۲ نظر:
هر چند با اغراق ایرج دلسوخته موافق نیستم ولی عطر سادگی و مهری که از شعر او میتراود جالب است یادش بخیر
تنیده یاد تو در تار و پودم، میهن ای میهن
بود لبریز از عشقت وجودم، میهن ای میهن
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن ای میهن
فزون تر گرمی مهرت اثر می کرد، چون دیده
به حال پر عذابت می گشودم، میهن ای میهن
به هر مجلس به هرزندان،به هرشادی به هرماتم
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن ای میهن
اگر مستم اگر هوشیار، اگر خوابم اگر بیدار
به سوی تو بود روی سجودم، میهن ای میهن
به دشت دل گیاهی جز گل رویت نمی روید
من این زیبا زمین را آزمودم، میهن ای میهن
لاهوتی
ارسال یک نظر